کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

ورشکستگی سیاست خارجی و قدرت پوشالی ایران

12:04 - 18 شهریور 1402

ناصر فتحی

جاەطلبی رژیم در این است که می‌خواهد کشوری مسلط بر منطقه خلیج و قدرت هژمون خاورمیانه باشد. در حالی که سرمایه‌های بالقوه در دست رژیم شامل جمعیت زیاد، موقعیت جغرافیایی مرکزی و منابع غنی هیدروکربنی است. با این وجود رژیم بعد از دو جنگ آمریکا در افغانستان و عراق با شرایط مساعد منطقه‌ای مواجه شد، اما نتوانست این آرزو را محقق کند. دلیل این امر در وهله نخست به ماهیت خود رژیم در بازتولید وضع موجود برمی‌گردد. ناتوانی و عدم امر سیاست ورزی که بە بازتولید همان بنیادهای شکل ‌گیری خود مسئله برمی‌گردد، موضوعی که جناح‌های درون حکومتی همدیگر را به عدم اجرا درست این بنیادها متهم می‌کنند بە دیگر سخن، حکومت گروگان شعارهای خود در اداره امور سیاست است.

رژیم ایران از سال ۲۰۰۱ و جنگ ایالات متحده در افغانستان و عراق با شرایط منطقه‌ای مساعدی مواجه شد. این فرصت با همگرایی بسیاری از عوامل سودمند همراە بود، یعنی فروپاشی دو همسایه که نقش کنترلی قدرت ایران را داشتند، یعنی افغانستان و حکومت صدام در سال ۲۰۰۳، همچنین ظهور گروه‌های نیابتی همانندە حزب اللـه لبنان، حماس و گروههای وابستەاش در عراق پساصدام، از جملە مخالفت با حضور منطقه‌ای ایالات متحده و افزایش جذابیت سیاست‌های ضد آمریکایی؛ افزایش قیمت نفت با همەی این عوامل ایران نتوانست دستاوردهای راهبردی را تثبیت کند. رشد قدرت ایران بیشتر از عناصر غیرمتعارف ناشی می‌شود، در حالی ازجنبه‌های سخت قدرت ایران( ثروت و توانایی‌های نظامی متعارف) کاستە شدە است. در نتیجه، تهران با سیاست‌های متخاصمانە و محدود کنندە، خود را به گوشه‌ای کشاندە است.

در این نوشته سعی دارم به مسئله ورشکستگی رژیم در سیاست خارجی بپردازم؛ چرا رژیم در سیاست منطقه‌ای نا امیدتر و شکنندەتر شده است؟ دلیل ورشکستگی و شکست سیاست خارجی رژیم ادامە شکست در حوزە داخلی، فروپاشی نظام ارزشی رژیم است. برای درک بهتر و واضح‌تراز سیاستهای منطقه‌ای رژیم  نیاز بە بررسی موشکافانە رهیافتهای منطقه‌ای چند سال اخیر را داریم.

بررسی کلیت ورشکستگی قدرت رژیم

 با نگاهی سریع و کلی بە چالش فاکتورها و عاملیت‌های شکل‌گیری قدرت در سیاست خارجی ایران واضح است، ارتش نیروی منزوی شده‌ای می‌باشد که به طور فزاینده‌ای بە نفع سپاە پاسدارن تضعیف می‌شود، اقتصاد رژیم توسط تحریم‌ها و سوءمدیریت نحیف و ناتوان گشتە است، و کشور از نظر دیپلماتیک بیش از چندین دهه منزوی است. رژیم عمدتاً قدرت محدودی دارد که به آن امکان می‌دهد در تاکتیک‌های تروریستی و خرابکارانه شرکت کند و عمل خنثی‌سازی در مقابل سیاست دولت‌ها را در پیش بگیرد در نتیجه، نفوذ ایران - توانایی این کشور برای شکل دادن به منطقه در جهتی که به نفعش است - به شدت محدود می‌کند.

بحران در سیاست‌های خارجی و بخصوص منطقه‌ای جمهوری اسلامی بی‌سابقە نیست، به نظر می‌رسد شرایط کنونی ژئوپلتیک منطقه و ماهیت متفاوت بحران‌ها، دستگاه دیپلماسی ایران را ناتوان در اتخاد یک سیاست فعال و راهبردی در منطقه غرب آسیا کردە است. تضاد و سراسیمگی رفتار تهران به اتفاقات و معادلات منطقه‌ای نشان از فقدان سیاستی کارآمد، انسجام راهبردی و شکست طرح‌های منطقه‌ای می‌باشد.

وضع موجود برای جمهوری اسلامی بیش از حد و به طور فزاینده‌ای پرهزینه  و پر مخاطرە است. بنابراین، نتیجه  مذاکرات تهران با آمریکا، تحکیم برتری منطقه‌ای خود نبوده، بلکه کاهش خسارات رژیم پس از سال‌ها افزایش تحریم‌ها و انزوا بوده. ایالات متحده در موضع قدرت با اعمال  فشارهای حداکثری نتیجە مطلوبی بە دست آوردە است: کشور ایران از نظر نظامی ضعیف، از نظر اقتصادی ناتوان و از نظر دیپلماتیک منزوی گشتە.

چشم‌انداز تاریک اقتصاد ایران

اقتصاد ایران راکد، وابسته به نفت، گرفتار فساد، سوءمدیریت و تحریم است. بحران اقتصادی  چنان ابعاد وسیعی به خود گرفته که رهبر رژیم، سال ۱۴۰۲ را سال "مهار تورم" نامگذاری کرد؛ بانک مرکزی اعلام کرد تورم ۱۲ ماه منتهی به اسفند  ۴۶.۵ درصد بوده و تورم نقطه به نقطه نیز ۶۳.۹ درصد است. بدین ترتیب بر اساس آمار رسمی، ایران برای چهارمین سال متوالی تورم بالای ۴۰ درصد را تجربه کرده‌است. ضمن اینکه تورم بخش‌هایی مانند مواد غذایی از مرز ۹۰ درصد هم عبور کردە است. این ارقام، گویاترین تصویر از وضعیت اقتصادی سال‌های پیش رو است. تحریم‌های ایالات متحده، به‌ویژه، دسترسی شرکت‌های ایرانی به سیستم‌های مالی و بانکی بین‌المللی را پرهزینه‌تر کرده است. از سال ۲۰۱۱، اتحادیه اروپا نیز تحریم‌هایی را اتخاذ نموده که به طور فزاینده سیستم مالی این رژیم را مختل کردە‌اند. برای مثال در سال ۲۰۱۲ بروکسل شرکت‌های اروپایی را از واردات نفت ایران منع کرد. اتحادیه اروپا نیز مانند ایالات متحده محدودیت‌هایی را برای ممنوعیت فروش بیمه برای حمل و نقل نفت ایران به تصویب رساند. در نتیجه، تولید نفت ایران در سال‌های اخیر پایین‌ترین سطح از سال ۱۳۶۹ و کمتر از نصف سطح قبل از انقلاب ۱۳۵۷ بوده است. کاهش ارزش  ریال در مقابل دلار، این در حالی است اقتصاد ایران در سال ۱۴۰۲ قیمت دلار را که با تبلیغات سیاسی و تزریق ارز به بازار حدود ۶۰ هزار تومان به ۴۳ هزار تومان رساندە بود، بار دیگر ظرف چند روز به بالای ۵۰ هزار تومان رسید. درصد بیکاری و بحران اشتغال در حال حاضر بالاست کە باعث نارضایتی فزاینده شدە است. رشد منفی اقتصادی، کاهش صادرات و نبود امنیت سرمایەگذاری و به طور کلی اقتصادی رانده شده از بازار جهانی چشم‌اندازه تاریک اقتصادی ایران را بیشتر آشکار می‌سازد. اقتصاد ایران نقطە ضربەپذیر قدرت رژیم است بدین معنی کە ظرفیت حکومت در هزینە کردن برای ماجراجویی‌های منطقەای را محدود می‌کند بە نظر کارشناسان اقتصادی خود این ماجراجویی‌ها منبع  برای بحران زایی اقتصادی در داخل کشور است. در طرفی دیگر بحران‌های اقتصادی به کاهش ظرفیت رقابت در بیرون از مرزها دامن زدە است و محدودیت منابع مالی بر قدرت گروەهای نیابتی ایران تاثیر مستقیم دارند.

قدرت نظامی ایران

به طور کلی سیستم‌های تسلیحات اصلی نیروهای مسلح رژیم به‌طور فزاینده‌ای منسوخ شده‌اند و از نرخ خدمات، قابلیت اطمینان پایین و کمبود قطعات یدکی حیاتی رنج می‌برند. در عوض، نقاط قوت نظامی ایران در قابلیت‌های غیرمتعارف، به ویژه توانایی آن در حمایت از گروه‌های شبه‌نظامی تروریستی در سراسر منطقه، زرادخانه موشکی و پهبادی و توانایی‌اش در وارد کردن آسیب به ناوگان نظامی و تجاری در خلیج فارس نهفته است. این دارایی‌ها به ایران اجازه می‌دهد تا سیاست‌های بازدارندگی، انکار، منع و تخریب را اتخاذ کند، رهیافت جمهوری اسلامی در سیاست خاورمیانە‌ای نفوذ از طریق مدلسازی سپاە و بسیج در کشورهای هدف، با ایجاد بحران‌های امنیتی است. اما مسئله اصلی چالش‌های پیش روی نیروهای مسلح در ایران است کە در برخورد با یک جنگ تمام عیار از لحاظ تکنولوژی نظامی، اقتصادی نحیف، میزان وفاداری نیروهای مسلح و همچنین همراهی مردم می‌باشد. بعید است که این ضعف‌های عمده در آینده قابل پیش‌بینی برطرف شوند، عمدتاً به دلیل تحریم‌ها، محدودیت‌های منابع و اثر تجمعی دهه‌ها عدم سرمایه‌گذاری و سیاست‌های نامطلوب داخلی است.

 راهبردهای نظامی- امنیتی ایران  عامل ایجاد شکاف‌ منطقەای و در نتیجە منجر بە منزوی شدن هر چە بیشتر ایران شدە است. نگرانی دولت‌های منطقە از رفتار خصمانە، مداخلەگرایانە و چالش‌های نظامی ایران، آمریکا را بە متحد استراتژیک این کشورهای منطقە تبدیل کردە است. ‌استراتژی رهیافتی جمهوری اسلامی نگرش و فهم کلی دولت‌های منطقە را بە نقش مخرب و تهدید کنندە ایران در ایجاد بحران و منازعە یکدست کردە است. در نتیجە اتحاد و همگرایی کشورهای منطقە برای جلوگیری از بنیادگرایی ایرانی ضرورت راهبردی بە خود گرفتە است.

برنامه هسته‌ای: خیالی گران و شکست خورده

ایران با تبلیغ و ترسیم سیاست تناقض‌آمیز آمریکا در مورد نیروگاهای هسته‌ای اسرائیل می‌خواهد نظر کشورهای منطقه‌ را با خود همراه و جلب نماید اما عملکرد ایران در دستیابی به نفوذ منطقه‌ای از طریق برنامه هسته‌ای‌اش ضعیف است. توانایی تعیین شرایط نفوذ منطقه‌ای ایران موفقیت محدودی داشته است. برای تهران، استانداردهای دوگانه‌ای که به موجب آن به دیگر کشورها - مثلاً اسرائیل - اختیار داده می‌شود، نشان دهنده آپارتاید هسته‌ای است، همچنین استدلال تولید و استفاده از انرژی اتمی صلح آمیز برای "مقاصد انسان‌گرایانە" از سیاستهای تبلیغاتی رژیم جهت حمایت از موضع ایران است. اما این امر هیچ تأثیر قابل‌ توجهی بر مناقشه هسته‌ای در منطقە نداشتە و ایران یک برد لفظی تاکتیکی به دست آورد اما نتوانست به یک پیروزی ملموس دست پیدا کند. هر چه ایران پیشرفت بیشتری کسب بکند، مخالفت منطقه‌ای با جاەطلبی‌هایش بیشتر می‌شود. در واقع، پیگیری توانمندی‌های هسته‌ای ایران یکی از عوامل اصلی ورشکستگی این کشور بوده است. بیشتر کشورهای عربی، به ویژه در خلیج فارس، نگرانی خاصی داشته‌اند. نگرانی اصلی آنها این است که توانایی هسته‌ای، تهران را به رفتار خصمانه‌تر سوق دهد. به طور مثال، آنها نگرانند که حماس و حزب اللـه و گروهای نیابتی توسط برنامه هسته‌ای ایران جسورتر شوند، مواضع تندروانه‌تری اتخاذ نمایند. در نتیجه، برنامه هسته‌ای ایران باعث شده است که اکثر کشورهای منطقه به طور فزاینده‌ای در برابر آن مخالفت کنند. به ویژه، کشورهای عربی منطقه به طور گسترده روی قابلیت‌های دفاعی پیشرفته سرمایه گذاری کردە و همکار و اتحاد استراتژیک با ایالات متحده را افزایش داده‌اند. بر خلاف اهداف اصلی جمهوری اسلامی کە جلوگیری از نفوذ منطقه‌ای ایالات متحده است، اما جاەطلبی‌های هسته‌ای آن تضمین‌کننده حضور بلندمدت ایالات متحده در خلیج فارس است.

کلام آخر

ایران پس از رسیدن به اوج نفوذ خود در عراق در سال‌های ٢٠٠٦-٢٠٠٧، توانایی شکل دادن به رویدادها را پس از آن به طور پیوسته از دست دادە. ظهور اعتراضات و نارضایتی مردم عراق بخصوص سنی‌ها در کنار بقایای رژیم صدام و گروهایی که از سیاست‌های شیعه‌محور بغداد خشمگین هستند، موجب عقب‌نشینی و تضعیف قدرت ایران شده است. ایران می‌خواهد یک بازیگر تاثیرگذار در خاورمیانه باشد. اما امکانات و سرمایه آن را ندارد در سال‌های اخیر همەی سرمایەگذاریهای رژیم در منطقه تبدیل به عاملیت منزوی شدن و ورشکستگی آن شده. این نتیجەی معکوس بر خلاف تلاش‌های رژیم برای  قدرت برتر   منطقەای  شدن داشتەاست.

 بعید است که وضعیت در سال‌های آینده به طور قابل توجهی برای ایران بهبود یابد. این فاکتورها به وخامت خود ادامه خواهند داد. علاوه بر این، بعید است که ایران به عنوان یک قدرت منطقه‌ای مسلط در آینده قابل پیش‌بینی ظاهر شود. حتی اگر شرایط تغییر کند یا یک توافق جامع، درمان همه چیز برای ایران نخواهد بود، زیرا بسیاری از تحریم‌ها همچنان پابرجا خواهند ماند و برخی دیگر تنها به تدریج در طی سالیان طولانی برداشته خواهند شد. در نتیجه، اقتصاد ایران همچنان به دلیل فساد، فضای سرمایەگذاری غیرقابل پیش‌بینی و گاها خصمانه و وابستگی به  نفت و سوء مدیریت ضعیف خواهد ماند علاوه بر این، ظهور نهایی یک عراق قوی‌تر به عنوان یک کنترل قوی بر نفوذ ایران عمل خواهد کرد. همچنین یکی از تنها موفقیت‌های واقعی جمهوری اسلامی در سیاست خارجی را از بین خواهد برد، زیرا عراق قوی‌تر متحد یا دولت نیابتی قدرتمند جمهوری اسلامی نیست، بلکه رقیب آن خواهد بود.

 اساساً، هر حرکتی در داخل از طرف مردم باید به عنوان تهدیدی برای تهران تلقی شود، ایران انتخاب‌های بسیار پرهزینه‌ای انجام داده است که آسیب بزرگی به اقتصاد، جایگاه دیپلماتیک و قدرت نظامی آن وارد کرده است. جمهوری اسلامی تنها با از بین رفتنش می‌تواند به  شروع تازه  در محیط منطقه کمک کند.در همین راستا چشم اندازی برای فرصت دوبارە به رژیم قابل تصور نیست. هر آن چە کە هست ورشکستگی رژیم می باشد.