کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

پاسخ "کانت" به پرسش؛ آیا سیاست می‌تواند اخلاقی باشد؟

12:28 - 19 دی 1402

شاهرخ حسن‌زادە

آموزه های "کانت" در تاریخ فلسفه سیاسی مغرب زمین و در تشریح رابطەی اخلاق و سیاست، درست در مقابل آرا و آموزەهای ماکیاولی قرار می‌گیرد. فلسفه ایمانوئل کانت(١٧٢٤-١٨٠٤) فلسفه مسلط بر اندیشه قرن نوزدهم در اروپا به ویژه آلمان بود. در آموزەهای کانت در نقد "عقل عملی" و "قانون اخلاقی" اخلاق متضمن قوانین الزام آوری است که به ساحت رفتار و کردار مربوط می‌شود. کانت در رساله "درسهای فلسفه اخلاق" تکالیف انسان نسبت به دیگران را که ناشی از فرمان وجدان اخلاقی است به دو بخش تکالیف مربوط به ارادەی خیر یا خیرخواهی و تکالیف مربوط به مسؤلیت یا عدالت مورد بررسی قرار می‌دهد. کانت، تکالیف دسته نخست را خیرخواهانه و پسندیده می‌خواند و تکالیف دسته دوم را مسؤلانه و منصفانه.

هرچند در جریان تاریخ اندیشە سیاسی و در میان اندیشمندان توجە بە ترم "اخلاق" و "سیاست" همیشە وجود داشتە و البتە دیدگاەها متفاوت بودە است، ولی خوانش کانت و آموزەهای وی کە برآیند اوضاع عصر خود(روشنگری) و با خرد و تحلیل فکری بر اصل کردار بودە است ایدەهای متفات تری خلق کردە است و ما را وادار بە پرسشهایی می کند کە؛ چگونە می‌توان این دو امر را با یکدیگر سنجید؟ آیا سیاست می‌تواند اخلاقی باشد؟

"سیاست می‌گوید: "مثل مار دوراندیش و محتاط باشید"، اخلاقیت اضافە می‌کند: "و معصوم چون یک کبوتر". در جایی کە این هر دو اصل موضوعە نمی‌توانند در یک فرمان با هم باشند، هر کسی حس می‌کند کە میان سیاست و اخلاقیت تعارضی در کار است؛ ولی اگر هر دو بە کلی یگانە باشند مفهوم تضاد دیگر معنا ندارد و این مسئلە کە تعارض را چگونە باید حل کرد بەعنوان مشکل حل نخواهد شد. با این وجود جملە "شرافتمندی بهترین سیاست است"، ورای هرگونە نفی و انکار و شرط ناگزیر هر سیاستی است(کانت، ٢٠١٥). امر اخلاق بە صورت وضیفەای عملی است کە از مجموعە قوانینی نامشروط برخوردار است، پس با پی‌بردن بە اقتدار مفهوم اخلاق بەعنوان یک وظیفە می‌تواند آن را بە نحو احسن درک و تعارض میان سیاست بەعنوان امر کاربردی حق و اخلاق بەعنوان امر نظری حق از بین می‌رود.

کانت می‌اندیشد کە هرگاه ما اقتدار مفهوم وظیفە را تصدیق کردیم، دیگر آشکارا بی معنی است کە بگوییم نمی‌توانیم بر اساس قانونهای اخلاقی عمل کنیم، اگر اخلاق بە معنای کردار، بر پایە وظیفە استوار شود و از انگارەهای سودگرایانە پیراستە گردد، با سیاست همسو و همنوا می‌شود. در واقع کانت میان اخلاق و سیاست، ناسازگاری نمی‌بیند و در "صلح پایدار" می‌نویسد: "نزاعی میان سیاست بە معنی بخش کاربردی حق، و اخلاق بە معنی بخش نظری حق (یعنی میان نظریە و عمل) وجود ندارد؛ زیرا چنین نزاعی فقط هنگامی رخ می دهد کە از اخلاق یک آموزە مصلحت مراد شود، یعنی قواعد کلی کە بر پایە آن، یک شخص مفیدترین ابزارها را برای افزایش سود و حرفە خویش برگزیند و این همان انکار وجود اخلاق است". (سرمدی، رادمرد، ١٣٩٤)

"اخلاقیت بەخودی خود امری عملی است؛ زیرا کلیتی از قوانین نامشروطی است کە ما بە اجرای آنچە باید انجام دهیم وا می‌دارد و همین کە کسی بە اقتدار مفهوم اخلاق از وظیفە پی‌بردە باشد، دیگر تکرار دائم این حرف کە نمی‌تواند بە وظیفە خود عمل کند، مطلقا پوچ خواهد بود، زیرا اگر چنین می‌بود مفهوم وظیفە می‌بایست از اخلاقیت محو شود(ultra posse neom obligatur)؛ در نتیجە امکان اینکە تعارض میان سیاست بەعنوان آئینی کاربردی از حق و اخلاق بەعنوان آئینی نظری از حق وجود داشتە باشد منتفی است".(کانت، ٢٠١٥)

کانت در سە صورت بە امر مطلق اخلاق اشارە می‌کند:

صورت اول: تنها بر اساس ضابطەای عمل کن کە بە موجب آن، در همان حال، بتوانی ارادە کنی کە آن ضابطە قانونی، جهانگیر شود. (بەگونەای عمل کن کە بخواهی آن عمل، قانون طبیعت شود، یعنی بخواهی همە چنین عمل کنند).

صورت دوم: طوری عمل کن کە انسان، خواه شخص خودت، خواه دیگران را هموارە غایت بدانی و هرگز وسیلە محض بەشمار نیاوری. (اصل انسانیت).

صورت سوم: تنها بە گونەای عمل کن کە ارادە از طریق ضابطەهایش بتواند خود را قانون گذار جهان شمول بداند.(همیشە چنان عمل کن کە گویی تو از طریق قوانین خود، عضوی از اعضای قانون گذار در قلمرو غایات هستی). (افروغ، ١٣٨٩)

در فلسفە اخلاق کانت یکی دیگر از نمونەهای فعل غیراخلاقی کە آن را از درگاه مابعد الطبیعە می‌سنجد، "دروغ" است، و راستگویی بەعنوان یکی از موارد اصلی امر مطلق در دستگاه فکری وی پراهمیت انگاشتە می‌شود.

بە باور کانت ما برای ساختن قانون اخلاقی، باید ببینیم ماکسیمم اخلاقی‌مان می‌تواند بە امری سراسری تعمیم یابد یا نە. مثال مشهور کانت در بنیاد مابعد الطبیعە اخلاق را دربارە "دروغ از سر ناچاری" بەیاد آوریم. کانت می‌گوید ما نمی‌توانیم دروغ از سر مصلحت را قانونی اخلاقی بکنیم، چون بە محض همەگیر شدن آن "دیگر کسی وعدەای بە کسی نخواهد داد" و کسی وعدەای را باور نخواهد کرد و اگر "از روی شتاب زدگی باور کند معاملە بەمثل خواهند کرد. (کانت، ١٣٦٩)

قانون اخلاقی کە معیار سنجش ارزش اخلاقی همە کردارهای ما است، قانونی است کە بنیاد آن در خرد عملی یا وجدان بیدار انسانی است و بە چندین صورت بیان می‌شود کە یکی از آنها این است "چنا رفتار کن کە بتوانی بخواهی اصل رفتار تو، قانونی عمومی شود" خاستگاه این قانون خرد عملی یا وجدان اخلاقی است. (گلچین، ١٣٨٢)

ارادە نیک بەعنوان یکی از اصول کانت کە بسیار بر آن تکیە شدە است مطرح می‌شود و تنها چیزی کە بدون هیچ پیش شرطی خیر است همان ارادە خیر می‌باشد. کانت می‌گوید اگر اخلاق را مبتنی بر ارادە مثلا خدواند بدانیم، از مقام اخلاق کاستە و بە استقلال یا خودآیینی خود ضربە زدەایم. از نظر کانت تنها یک خیر ذاتی وجود دارد و آن ارادە نیک بەعنوان یکی از اصول کانت کە بسیار بر آن تکیە شدە است مطرح می‌شود و تنها چیزی کە بدون هیچ پیش شرطی خیر است همان ارادە خیر می‌باشد بەنحوی کە می‌توان استدلال کرد فلسفە کانت نوعی خوش بینی بە آیندە است درست برعکس "شوپنهاور" کە فلسفە وی در مقابل کانت قرار می‌گیرد و بدبین است. یگانە چیزی کە بی هیچ قید و شرطی خیر است، ادارە خیر است. از دیدگاه وی، خدا نیز بە سبب داشتن ارادە نیک خیر است. وی با اینکە می‌گوید برای آنکە بتوانیم تبیینی تمام عیار از اخلاق بە دست دهیم، باید وجود خدواند را مسلم بدانیم، نمی‌پذیرد کە تصور خدواند برای تبیین ماهیت تکالیف ما ضروری باشد. (افروغ، ١٣٨٩)

از نظر وی اخلاقی بودن ایجاب می‌کند بە گونەای عمل کنیم کە از موجوداتی کاملا متعقل انتظار می‌رود، بە یک معنا کردار اخلاقی، کردار عقلانی است. خودآیینی کانت مبتنی بر پیش فرضهای زیر است:

موجود کاملا متعقل، حقیقت را می‌گوید.

موجود کاملا متعقل، بە عهد خود وفادار است.

موجود کاملا متعقل، تقلب نمی‌کند.

موجود کاملا متعقل، با دیگران از سر خیرخواهی رفتار می‌کند. (افروغ، ١٣٨٩)

در فلسفە اخلاقی کانت فرد در مقابل جمع نفع نشدە است بلکە فردیت در مقابل شخصیت نفی شدە است. فرد مقهور انفعالات نفسانی خود است در صورتی کە شخص مطیع قانون اخلاقی است. درواقع خاستگاه و منشا عمل اخلاقی وجدان است. (سرمدی، رادمرد، ١٣٩٤) وجدان اخلاقی کە کانت در مورد آن بحث می‌کند، انسان را بە کمال دعوت می‌کند نە بە سعادت، کە در نهایت با تمامی تعارضی کە از این دو مفهوم دارد سعی می‌کند کمال زیبایی داشتن اخلاق را نشان دهد.

"کانت‏" چون یک نیکى و خوبى بیشتر نمی‌شناسد، می‌گوید: در همه دنیا یک خوبى وجود دارد و آن "اراده نیکو" است و اراده نیک هم یعنى مطیع مطلق بودن در برابر فرمانهاى وجدان. پس باید امر وجدان را اطاعت و تسلیم مطلق ‏در برابر او بود زیرا وجدان اخلاقى به نتایج کار توجه ندارد پس با سعادت انسان کارى ندارد. چون سعادت در نهایت امر همان خوشى است منتها هر لذتى خوشى نیست لذتى که به دنبال خود رنج‏ بیاورد، خوشى نیست ‏سعادت یعنى ‏خوشى هرچه بیشتر که در آن هیچ‏گونه رنج و الم -اعم از روحى و جسمى-، دنیوى و اخروى وجود نداشته باشد وشقاوت یعنى درد و رنج مجموع دردها و رنجها و مجموع خوشى‏ها -اعم از جسمى و روحى، دنیوى و اخروى- را باید حساب کرد. (زنجانی، ١٣٧٦)

وی همچنین در مورد سیاست در کنار اخلاق، بە هدف و تعریف آن می‌پردازد و نظر بە این دارد کە: سیاست عمل بە آموزەی حق است، آموزەی حق در اجرا است. این تعریف هنجارگزار است چون نە هستی بلکە بایستی را بیان می‌کند. چنین تعریفی در صلح نامە با هدف عرضەی تعریفی همە جانبە عرضە نشدە است، متنیت عرضەی آن پاسخ بە پرسش امکان پیوند میان سیاست و اخلاق است. (نیکفر، ١٣٨٤)

دو شخصیت "سیاستمدار اخلاقی" و "موعظەگر سیاسی" نماد دو مکتب اخلاق وظیفەگرا و اخلاق سودگرا هستند. سیاستمدار اخلاقی، کسی است کە اصول سیاسی را هماهنگی و همزیستی با اخلاق دنبال می‌کند. یعنی از نظر وی سیاست تابع اخلاق است. (سرمدی، رادمرد، ١٣٩٤)

دیگری، کسی است کە اخلاق را بە صورتی در می‌آورد کە مناسب سود و صرفە باشد، برای او اخلاق تابع سیاست است. او با خردگریزی از اصول و قواعد اخلاق دوری می‌کند و می‌کوشد مسائل را بە شیوەای تجربی حل کند. برای وی بقا و دوام قدرت دارای اهمیت و هدف غایی و نهایی است. پس سیاست در صورتی با اخلاق در آمیختە است کە سیاستگزار بە وظیفەی قانونی خود عمل کند، طبعا منظور از قانون در اینجا هر آن چیزی نیست کە مقرر شدە است و پشتیبان تقریر و اجرای آن نیروی دولتی است.

در نگاه کانت هرگاه میان اخلاق و سیاست نزاعی درگیرد، این اخلاق است کە می‌تواند پیوند خود را با سیاست قطع کند؛ در برابر این سیاست است کە بە اخلاق نیاز دارد. برای نزدیکی و ارتباط فی ما بین سیاست و اخلاق در جامعە تنها نباید بە درس و دانشگاه اکتفا کرد بلکە باید آن را بە میان تودەهای اجتماع در لایەهای جامعە فرو برد. باید از آموزەهای عقل عملی کانت استفادە کرد و وجدان اخلاقی را رشد دادە و بە فرهنگ عمومی در جامعە تبدیل کرد، هرچند امکان این ایدە در نظامهای دمکراسی بیشتر و سریعتر پدیدار خواهد شد.

در نهایت "سیاست حقیقی نمی‌تواند بدون بزرگداشت اخلاقیت پیشرفت کند؛ و گرچە سیاست خودش هنر دشواری است اما، یگانە شدن آن با اخلاق اصلا هنر نیست، زیرا این یگانگی گرە کوری را کە تعارض سیاست و اخلاق ناگشودە می‌گذارد باز می‌کند. حقوق افراد بشر باید مقدس شمردە شوند هر قدر هم کە هزینە این فداکاری برای کسانی کە در قدرت هستند سنگین باشد. اینجا کسی نمی‌تواند نصف راه را برود، و دست پختی از حقوق عملی متناسب با شرایط (در نیمە راه میان حق و فرصت طلبی) برای خود بسازد؛ در عوض، هر سیاستی می‌بایست در برابر اخلاقیت زانو بزند و با این کار می‌تواند امیدوار باشد کە هرچند بە تدریج اما سرانجام بە مرتبەای برسد کە در روشنی پایدار خواهد درخشید. (کانت، ٣٥)

منابع:

- کانت، امانوئل. ٢٠١٥. طرحی فلسفی بە سوی صلح ابدی. مترجم. باقر، پرهام. پروژە توانا.

- سرمدی، حمید. رادمرد، سعید. ١٣٩٤. اخلاق و سیاست در فلسفە انتقادی کانت. همایش بین المللی نوآوری و تحقیق در هنر و علوم انسانی. دورە ١. دانشگاه علوم تحقیقات تهران.

- افروغ، عماد. ١٣٨٩. پرسشهای اساسی رابطە اخلاق و سیاست.جستارهای سیاسی معاصر، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.سال اول.شمارە اول.صص١-٣٢.

- گلچین، حسین. ١٣٨٢. فلسفە اخلاق کانت. نامە فرهنگ، شمارە چهل و هشت.صص ٩٣-٩٩.

- کانت، امانوئل. ١٣٦٩.بنیاد مابعدالطبیعە اخلاق.ترجمە حمید عنایت، علی، قیصری.تهران.خوارزمی.

- زنجانی حقانی، حسین. ١٣٧٦. نظریە کانت دربارە وجدان اخلاقی و نقد آن. ماهنامە مکتب اسلام. شمارە دە.

- نیکفر، محمد رضا. ١٣٨٤. مفهوم صلح. نگاه نو. شمارەهای ٦٣