مصاحبه: شهرام میرزایی
قیام ملیتهای ایران در دیماه، نه تنها پایههای رژیم فاشیستی ایران در داخل را به لرزه انداخت بلکه تصور واهی شکستناپذیری را که جمهوری اسلامی از طریق اقدامات تروریستی خود در منطقه، در نزد افکار عمومی جهان ایجاد کرده بود، نقش برآب کرد. از سوی دیگر این قیام عظیم به مانند شوکی ناگهانی، جنبشهای آزادیخواهانه کوردستان و ایران را هوشیار کردە و آنها را متوجه این واقعیت کرد که اگر میخواهند نقش پیشآهنگی مردم را حفظ کنند باید شرایط دنیایی امروز را درک کرده و بنابر آن عمل کنند، در غیر انصورت تنها نقش نظارهگری بیش را نخواهند داشت.
در همین رابطه مصاحبهای داشتم با آرش صالح، نمایندهی حزب دمکرات کوردستان ایران در آمریکا و فارغالتحصیل علوم سیاسی که متن کامل این مصاحبه تقدیم حضور خوانندگان کوردستان میدیا میشود.
در صورتی که رژیم اسلامی ایران، شروط رئیسجمهوری آمریکا برای اصلاح برجام را بپذیرد، آیا ایالات متحده، از حمایت از اعتراضات و مسالهی حقوق بشر و ایجاد فشار بینالمللی بر جمهوری اسلامی صرفنظر خواهد کرد؟
خوب منطق حکم میکند که اگر ایران شرایط غرب را بپذیرد، غرب نیز از فشارهای خود کم کند. مساله حقوق بشر به نظر من به هیچ وجه عامل تعیین کنندهای نیست، کما اینکه آمریکا با کشورهایی در منطقه رابطه خوبی دارد و به آنها کمکهای مالی میکند که خود وزارت خارجه این کشور در گزارش سالانه خود آنها را ناقض حقوق بشر میداند. اما واقعیت این است که رژیم حاکم بر ایران و نظم بینالمللی و در راس آن غرب و آمریکا، سر سازگاری با هم ندارند. با توجه به ساختار و ایدئولوژی و همچنین ترکیب جامعهشناختی-سیاسی جمهوری اسلامی، دورنمایی برای تغییر این دشمنی و ناسازگاری نمیتوان متصور بود. لذا به باور من فشارها بر روی جمهوری اسلامی ادامه خواهد داشت.
اگر چه دولت ترامپ از تغییر رژیم در ایران استقبال خواهد کرد اما من فکر نمیکنم که عملا در جهت آن اقدامی بکند. رویارویی آمریکا با ایران در یک سری حوزه مشخص و محدود به نفوذ ایران در منطقه خواهد بود. که این رویارویی در آینده میتواند فضای بسیار مناسبی برای جنبشهای آزادیخواه در ایران و علیالخصوص دفاع مسلحانه ملت کورد فراهم نماید.
آنچه که اکنون بیش از هر وقت آمریکاییها را به خود مشغول کرده در واقع رویارویی با ایران در منطقه است چرا که ایران در راستای گسترش هژمونی خود در منطقه و در نهایت تهدید منافع غرب است. آمریکایها در نظر دارند که در مقابل این برنامه ایران بایستند. اگر چه این رویارویی ذاتاً، برنامهای برای سرنگونی رژیم محسوب نمیشود و فراتر از نقش منطقهای ایران پیش نمیرود اما همین رویارویی میتواند رژیم ایران را تحت فشارهای گوناگون قرار داده و آنرا در مقابل خیزشها، جنبشها و مقاومت مردم آسیبپذیر نماید. کما اینکه به نظر میرسد که یکی از عواملی که باعث شکلگیری تظاهرات سراسری چند هفته گذشته در ایران شد همین رقابت ایران در منطقه و صرف منابع کشور برای تقویت رویکرد استعماری ایران باشد. رژیم، متوجه این مساله هست و فشارهای زیادی را احساس میکند و به همین دلیل است که دو روز پیش خامنهای مجوز چهار میلیارد دلار برداشت از صندوق توسعه ملی را داد که تقریبا همه آن صرف بخش نظامی و تبلیغاتی رژیم میشود و این در حالی است که کمر مردم زیر بار فقر خم شده است.
کوردها در سطح بینالمللی برای آنکه بتوانند از یک حمایت دائمی از حرکت آزادیخواهانهشان برخوردار باشند، باید بر چه جناحها، سازمانها، کشورها یا دولتهایی تمرکز فعالیتی داشته باشند تا به این هدف نائل شوند؟
ملتهای تحت ستم و جنبشهای آزادیخواهانه باید بدون دلبستن به کمک هیچ جایی و بدون دلخوش کردن به اینکه فلان کشور ما را آزاد خواهد کرد توازنی را در روابط بینالمللی خود رعایت کنند. ما باید نه تنها با دولتها بلکه با ملتها، با جامعه مدنی و با میدیا صحبت کنیم و افکار عمومی را در درجه اول از وجود جنبشمان آگاه کنیم، بعد آنها را با خواستهایمان آشنا کنیم و در نهایت همراهی فکری و سمپاتی آنها را برای خود به همراه بیاوریم. در این زمینه آمریکا و اتحادیه اروپا نقش بسیار مهمی دارند و باید تمرکز بیشتری بر شهرهای واشنگتن و بروکسل -مرکز اتحادیه اروپا- و همچنین پاریس داشته باشیم. پاریس از این جهت اهمیت دارد که یکی از بازیگران قدیمی در منطقه بوده و همچنین مواضع بهتری را نسبت به سایر کشورهای غربی در زمینههای انسانی دارد.
حال سوال اصلی این است که کوردها تا چه حد توانستهاند افکار عمومی جهان را نسبت به خواست و هویت مبارزاتیشان آگاه و توجیه سازند؟ و در این امر چقدر موفق عمل کردهاند؟
به نظر میرسد که در اروپا آشنایی بیشتری با کوردها وجود داشته باشد که به چند عامل برمیگردد از جمله حضور مهاجران و پناهندگان کورد، نزدیکی جغرافیایی و حضور تاریخی این کشورها در خاورمیانه. دکتر قاسملو و روابط شخصی و حزبی ایشان هم در یک مرحله حساس توانسته افکار عمومی و نظر افراد ذینفوظ را بیشتر همراه کند. در آمریکا اما قضیه کمی متفاوت است. در آمریکا، بجز چند استثنا، افکار عمومی کمتر به مسائلی که در جاههای دیگر دنیا رخ میدهند علاقه نشان میدهند اما مقاومت کوردها در مقابل داعش در باشور و روژآوا، تاثیر بسیار زیادی در مطرح شدن مساله کورد در آمریکا داشته چرا که مساله داعش خود، مساله بسیار مهمی برای جامعه آمریکا بود. اما نباید فراموش کرد این آشنایی هنوز در میان قشری وجود دارد که خاصتا علاقه به مسائل سیاست خارجی دارند و هنوز فراگیر نشده است.
آنچه به نظر من در این راستا اهمیت دارد این است که کوردها نشان بدهند که در عمل، ارزشهای دمکراتیک را قبول دارند و عملا به آن پایبندند. ارزشهای که جوامع دمکراتیک غربی بر اساس آنها بنیان گذاشته شدهاند، ارزشهایی از قبیل حقوق زنان، آزادیهای فردی و اجتماعی، مسائل زیست محیطی و مسائلی از این قبیل که برای غربیها اهمیت زیادی دارد. هیمشه حضور جوانان و زنان و اهمیت قائل شدن به مسائل زیست محیطی در جنبشهای آزادیخواهانه، به بهتر مطرح شدن مسائل این جنبشها کمک میکند. این مساله کاملا ملموس و جدی است و بیتوجه بودن به آن قطعا در کوتاه مدت و در دراز مدت بسیار مضر است.
در این میان نقش نمایندگیهای احزاب کوردی به ویژه حزب دمکرات چه بوده و هست؟ و آیا نمایندگیهای ما توان چرخاندن زاویهی دید دنیای آزاد به سوی کوردستان را دارند؟ در این زمینه چه باید کرد؟
به جرات میتوانم بگویم که دستگاه دیپلماسی حزب دمکرات، یکی از فعالترین دستگاههای دیپلماسی احزاب کوردی میباشد. علیرغم کمبود شدید منابع مالی و امکانات لازم، اما واقعا با روشی پیشمرگانه سعی در گسترش روابط حزب نموده. باید بگویم اگر احزاب دیگر و منابع مالی آنها را مقایسه نمائیم، دستگاه دیپلماسی حزب بیشترین بهرهوری را داشته است. در کل کوردهای روژهلات در این زمینه نمره بهتری خواهند گرفت.
باید این را در نظر داشته باشیم که کار دیپلماسی یکی از پرهزینهترین کارهاست که دستاورد آن قابل رویت نیست. در واقع یک سرمایهگزاری دراز مدت است که بسیار هم ضروری است. نمایندگان حزب در نقاط مختلف جهان به عنوان ستون فقرات این دستگاه دیپلماسی بیش از هرچیز از خود مایه میگذارند که بتوانند روابط حزب را با احزاب و دولتهای مختلف در دنیا حفظ نمایند. اما باید در این زمینه بیشتر تلاش کرد. پیش از هرچیز باید دانست که برای جنبشهای آزادیخواه، فعال بودن جنبش تنها دلیلی است که دیپلماسی میتواند بر اساس آن به وجود بیاید.
قیام ملیتهای ایران در دیماه، نه تنها پایههای رژیم فاشیستی ایران در داخل را به لرزه انداخت بلکه تصور واهی شکستناپذیری را که جمهوری اسلامی از طریق اقدامات تروریستی خود در منطقه، در نزد افکار عمومی جهان ایجاد کرده بود، نقش برآب کرد. از سوی دیگر این قیام عظیم به مانند شوکی ناگهانی، جنبشهای آزادیخواهانه کوردستان و ایران را هوشیار کردە و آنها را متوجه این واقعیت کرد که اگر میخواهند نقش پیشآهنگی مردم را حفظ کنند باید شرایط دنیایی امروز را درک کرده و بنابر آن عمل کنند، در غیر انصورت تنها نقش نظارهگری بیش را نخواهند داشت.
در همین رابطه مصاحبهای داشتم با آرش صالح، نمایندهی حزب دمکرات کوردستان ایران در آمریکا و فارغالتحصیل علوم سیاسی که متن کامل این مصاحبه تقدیم حضور خوانندگان کوردستان میدیا میشود.
در صورتی که رژیم اسلامی ایران، شروط رئیسجمهوری آمریکا برای اصلاح برجام را بپذیرد، آیا ایالات متحده، از حمایت از اعتراضات و مسالهی حقوق بشر و ایجاد فشار بینالمللی بر جمهوری اسلامی صرفنظر خواهد کرد؟
خوب منطق حکم میکند که اگر ایران شرایط غرب را بپذیرد، غرب نیز از فشارهای خود کم کند. مساله حقوق بشر به نظر من به هیچ وجه عامل تعیین کنندهای نیست، کما اینکه آمریکا با کشورهایی در منطقه رابطه خوبی دارد و به آنها کمکهای مالی میکند که خود وزارت خارجه این کشور در گزارش سالانه خود آنها را ناقض حقوق بشر میداند. اما واقعیت این است که رژیم حاکم بر ایران و نظم بینالمللی و در راس آن غرب و آمریکا، سر سازگاری با هم ندارند. با توجه به ساختار و ایدئولوژی و همچنین ترکیب جامعهشناختی-سیاسی جمهوری اسلامی، دورنمایی برای تغییر این دشمنی و ناسازگاری نمیتوان متصور بود. لذا به باور من فشارها بر روی جمهوری اسلامی ادامه خواهد داشت.
اگر چه دولت ترامپ از تغییر رژیم در ایران استقبال خواهد کرد اما من فکر نمیکنم که عملا در جهت آن اقدامی بکند. رویارویی آمریکا با ایران در یک سری حوزه مشخص و محدود به نفوذ ایران در منطقه خواهد بود. که این رویارویی در آینده میتواند فضای بسیار مناسبی برای جنبشهای آزادیخواه در ایران و علیالخصوص دفاع مسلحانه ملت کورد فراهم نماید.
آنچه که اکنون بیش از هر وقت آمریکاییها را به خود مشغول کرده در واقع رویارویی با ایران در منطقه است چرا که ایران در راستای گسترش هژمونی خود در منطقه و در نهایت تهدید منافع غرب است. آمریکایها در نظر دارند که در مقابل این برنامه ایران بایستند. اگر چه این رویارویی ذاتاً، برنامهای برای سرنگونی رژیم محسوب نمیشود و فراتر از نقش منطقهای ایران پیش نمیرود اما همین رویارویی میتواند رژیم ایران را تحت فشارهای گوناگون قرار داده و آنرا در مقابل خیزشها، جنبشها و مقاومت مردم آسیبپذیر نماید. کما اینکه به نظر میرسد که یکی از عواملی که باعث شکلگیری تظاهرات سراسری چند هفته گذشته در ایران شد همین رقابت ایران در منطقه و صرف منابع کشور برای تقویت رویکرد استعماری ایران باشد. رژیم، متوجه این مساله هست و فشارهای زیادی را احساس میکند و به همین دلیل است که دو روز پیش خامنهای مجوز چهار میلیارد دلار برداشت از صندوق توسعه ملی را داد که تقریبا همه آن صرف بخش نظامی و تبلیغاتی رژیم میشود و این در حالی است که کمر مردم زیر بار فقر خم شده است.
کوردها در سطح بینالمللی برای آنکه بتوانند از یک حمایت دائمی از حرکت آزادیخواهانهشان برخوردار باشند، باید بر چه جناحها، سازمانها، کشورها یا دولتهایی تمرکز فعالیتی داشته باشند تا به این هدف نائل شوند؟
ملتهای تحت ستم و جنبشهای آزادیخواهانه باید بدون دلبستن به کمک هیچ جایی و بدون دلخوش کردن به اینکه فلان کشور ما را آزاد خواهد کرد توازنی را در روابط بینالمللی خود رعایت کنند. ما باید نه تنها با دولتها بلکه با ملتها، با جامعه مدنی و با میدیا صحبت کنیم و افکار عمومی را در درجه اول از وجود جنبشمان آگاه کنیم، بعد آنها را با خواستهایمان آشنا کنیم و در نهایت همراهی فکری و سمپاتی آنها را برای خود به همراه بیاوریم. در این زمینه آمریکا و اتحادیه اروپا نقش بسیار مهمی دارند و باید تمرکز بیشتری بر شهرهای واشنگتن و بروکسل -مرکز اتحادیه اروپا- و همچنین پاریس داشته باشیم. پاریس از این جهت اهمیت دارد که یکی از بازیگران قدیمی در منطقه بوده و همچنین مواضع بهتری را نسبت به سایر کشورهای غربی در زمینههای انسانی دارد.
حال سوال اصلی این است که کوردها تا چه حد توانستهاند افکار عمومی جهان را نسبت به خواست و هویت مبارزاتیشان آگاه و توجیه سازند؟ و در این امر چقدر موفق عمل کردهاند؟
به نظر میرسد که در اروپا آشنایی بیشتری با کوردها وجود داشته باشد که به چند عامل برمیگردد از جمله حضور مهاجران و پناهندگان کورد، نزدیکی جغرافیایی و حضور تاریخی این کشورها در خاورمیانه. دکتر قاسملو و روابط شخصی و حزبی ایشان هم در یک مرحله حساس توانسته افکار عمومی و نظر افراد ذینفوظ را بیشتر همراه کند. در آمریکا اما قضیه کمی متفاوت است. در آمریکا، بجز چند استثنا، افکار عمومی کمتر به مسائلی که در جاههای دیگر دنیا رخ میدهند علاقه نشان میدهند اما مقاومت کوردها در مقابل داعش در باشور و روژآوا، تاثیر بسیار زیادی در مطرح شدن مساله کورد در آمریکا داشته چرا که مساله داعش خود، مساله بسیار مهمی برای جامعه آمریکا بود. اما نباید فراموش کرد این آشنایی هنوز در میان قشری وجود دارد که خاصتا علاقه به مسائل سیاست خارجی دارند و هنوز فراگیر نشده است.
آنچه به نظر من در این راستا اهمیت دارد این است که کوردها نشان بدهند که در عمل، ارزشهای دمکراتیک را قبول دارند و عملا به آن پایبندند. ارزشهای که جوامع دمکراتیک غربی بر اساس آنها بنیان گذاشته شدهاند، ارزشهایی از قبیل حقوق زنان، آزادیهای فردی و اجتماعی، مسائل زیست محیطی و مسائلی از این قبیل که برای غربیها اهمیت زیادی دارد. هیمشه حضور جوانان و زنان و اهمیت قائل شدن به مسائل زیست محیطی در جنبشهای آزادیخواهانه، به بهتر مطرح شدن مسائل این جنبشها کمک میکند. این مساله کاملا ملموس و جدی است و بیتوجه بودن به آن قطعا در کوتاه مدت و در دراز مدت بسیار مضر است.
در این میان نقش نمایندگیهای احزاب کوردی به ویژه حزب دمکرات چه بوده و هست؟ و آیا نمایندگیهای ما توان چرخاندن زاویهی دید دنیای آزاد به سوی کوردستان را دارند؟ در این زمینه چه باید کرد؟
به جرات میتوانم بگویم که دستگاه دیپلماسی حزب دمکرات، یکی از فعالترین دستگاههای دیپلماسی احزاب کوردی میباشد. علیرغم کمبود شدید منابع مالی و امکانات لازم، اما واقعا با روشی پیشمرگانه سعی در گسترش روابط حزب نموده. باید بگویم اگر احزاب دیگر و منابع مالی آنها را مقایسه نمائیم، دستگاه دیپلماسی حزب بیشترین بهرهوری را داشته است. در کل کوردهای روژهلات در این زمینه نمره بهتری خواهند گرفت.
باید این را در نظر داشته باشیم که کار دیپلماسی یکی از پرهزینهترین کارهاست که دستاورد آن قابل رویت نیست. در واقع یک سرمایهگزاری دراز مدت است که بسیار هم ضروری است. نمایندگان حزب در نقاط مختلف جهان به عنوان ستون فقرات این دستگاه دیپلماسی بیش از هرچیز از خود مایه میگذارند که بتوانند روابط حزب را با احزاب و دولتهای مختلف در دنیا حفظ نمایند. اما باید در این زمینه بیشتر تلاش کرد. پیش از هرچیز باید دانست که برای جنبشهای آزادیخواه، فعال بودن جنبش تنها دلیلی است که دیپلماسی میتواند بر اساس آن به وجود بیاید.