کریم پرویزی
رویدادهای تاریخی و حتا اسطورهای نیز بر این امر تاکید میکنند که برای آنکه جامعهای را تضعیف کرد تا به سمت زوال و نابودی گام بردارد، بهتر آن است که در میان آنها تفرقه و آشوب ایجاد کرد تا هم مسائل و مشکلات اصلی را فراموش کنند و هم تنها به مسائل داخلی مشغول شوند و خود به عامل نابودیشان بدل شوند.
در اسطورههای فرهنگی عبری و عربی آمده است که بابل، دارای تمدنی عظیم و پیشرفته بود و آنچنان تونمند بوده که دست به ساخت برجی عظیم زدند تا از آن طریق پادشاه بابل بتواند نظارهگر جهان باشد! -بنابر اسطورهها، مردمان بابل این اقدام را با قدرت خدایگان خود مقایسه میکردند و قدرت خداوندگار بابل را به چالش میکشاندند!- به همین خاطر خدای بابل، آن سرزمین را دچار آشوب کرد و هر کدام را زبانی داد تا هیچکس کلام دیگری را نفهمد و اینگونه بود که دیگر نتوانستند با هم کار کنند و برج ناتمام ماند و این مردمان آنچنان مشغول مسائل داخلی شدند که متوجه محیط اطراف نمیشدند و اینگونه آرام آرام تمدنشان رو به زوال گذاشت و دشمنان بابل در تهاجمی، سرزمین آنان را تصرف کردند.
این اسطوره دستورالعمل دشمنان کورد بوده است چه در گذشته و چه حال. جمهوری اسلامی مثال بارز در پیش گرفتن چنین سیاستی است و حال نیز که دولت بغداد استمرار حاکمیت جمهوری اسلامی است از همان سیاست پیروی میکند.
نهادها و سازمانهای توطئهگر جمهوری اسلامی ایران سرمایهگذاری فراوانی کردهاند تا این باور را در میان کوردها نشر دهند که گویی امکان آن وجود ندارد که این ملت با هم متحد و همبسته باشند و مشکل اصلی کوردها این است که هر منطقه و هر عشیره و هر گروهی به سویی حرکت میکند و کورد هرگز نمیتواند بر سر منافع ملی خود به قناعت و هماهنگی فراگیری برسد. این سیاست مستمرا و به گونههای مختلف تکرار میشود و قصد دارند آنرا به اصلی غیرقابل انکار در میان گروه و سازمانهای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی کورد بدل کنند و در ضمیر ناخودآگاه کورد تثبیت یابد و کورد به صورت مداوم به مسائل و مشکلات داخلی سرگرم شود.
قطعا ما در جامعهی کورد با مشکلاتی روبرو هستیم و نمیتوان از آن چشمپوشی کرد، اما این بدان معنا نیست که مشکلات اصلی و مسائل بنیادی را به فراموشی سپرد. در همین ایام، دولت بغداد که در هزاران مشکل دست و پا میزند و در بخشهای مختلف عراق دست به ژینوساید زده و حتا در میان شیعههای حامی دولت نیز با اختلافات و مشکلات متعددی روبرو است اما در اظهاراتشان چنین وانمود میکنند که مشکل اصلی عدم انسجام و همبستگی کوردها میباشد و اگر آنها از نوعی انسجام برخوردار باشند، به سخنان آنها گوش میدهند!
جمهوری اسلامی ایران خود آنچنان گرفتار مشکلات و درگیریهای داخلیست که هرکسی رئیسجمهور چنین رژیمی میشود، از خدا میخواهد که دوران ریاستجمهوریاش تمام نشود چرا که بعد از اتمام زمامداریاش یا به قتل میرسد یا در خانهاش محبوس میگردد! تازهترین نمونهی این امر هم خفه کردن رفسنجانی و تحصن احمدینژاد و دار و دستهاش در شاه عبدالعظیم و آربابا است.
رژیم جمهوری اسلامی و امتداد این رژیم در بغداد که با پشتیبانی نیروهای بیگانه و با قرضهای بینالمللی به حیات خود ادامه میدهند، از آن رویی که کوردها در مقابل حاکمیت تهران و بغداد سینه علم کرده است، میخواهند کورد را به مشکلات داخلی مشغول سازند تا از این راه مسائل اصلی را به فراموش بسپارد.
مسالهی اصلی در ایران این است که جمهوری اسلامی دستاوردهای انقلاب ملیتهای ایران را به یغما برده و بنابر فتوای جهاد خمینی علیه کوردها، کوردستان را به اشغال خود درآورده است و از پشتیبانی ابرقدرتهایی همچون روسیه برخوردار است و تا زمانی که دست از سیاست اشغالگری خود نکشد و نیروهای اشغالگر کوردستان را عقب نکشاند، مسائل دیگر حاشیهای محسوب میشود. همانگونه که دولت بغداد نیز از طریق حشد شعبی -وابسته به سپاه پاسداران- و با استفاده از سلاحهای که از قدرتهای بیگانه تحویل گرفته است به اشغال بخشی از کوردستان دست زده است.
جامعه کوردستان در هر بخش از سرزمیناش، باید مسائل و مشکلات داخلی را ببیند، اما باید آگاه باشد تا به سرنوشتی چون بابل دچار نگردد و آنچنان به مشکلات و مسائل داخلی مشغول نشود تا دشمن اصلی و مسائل محوری را به فراموشی بسپارد.
رویدادهای تاریخی و حتا اسطورهای نیز بر این امر تاکید میکنند که برای آنکه جامعهای را تضعیف کرد تا به سمت زوال و نابودی گام بردارد، بهتر آن است که در میان آنها تفرقه و آشوب ایجاد کرد تا هم مسائل و مشکلات اصلی را فراموش کنند و هم تنها به مسائل داخلی مشغول شوند و خود به عامل نابودیشان بدل شوند.
در اسطورههای فرهنگی عبری و عربی آمده است که بابل، دارای تمدنی عظیم و پیشرفته بود و آنچنان تونمند بوده که دست به ساخت برجی عظیم زدند تا از آن طریق پادشاه بابل بتواند نظارهگر جهان باشد! -بنابر اسطورهها، مردمان بابل این اقدام را با قدرت خدایگان خود مقایسه میکردند و قدرت خداوندگار بابل را به چالش میکشاندند!- به همین خاطر خدای بابل، آن سرزمین را دچار آشوب کرد و هر کدام را زبانی داد تا هیچکس کلام دیگری را نفهمد و اینگونه بود که دیگر نتوانستند با هم کار کنند و برج ناتمام ماند و این مردمان آنچنان مشغول مسائل داخلی شدند که متوجه محیط اطراف نمیشدند و اینگونه آرام آرام تمدنشان رو به زوال گذاشت و دشمنان بابل در تهاجمی، سرزمین آنان را تصرف کردند.
این اسطوره دستورالعمل دشمنان کورد بوده است چه در گذشته و چه حال. جمهوری اسلامی مثال بارز در پیش گرفتن چنین سیاستی است و حال نیز که دولت بغداد استمرار حاکمیت جمهوری اسلامی است از همان سیاست پیروی میکند.
نهادها و سازمانهای توطئهگر جمهوری اسلامی ایران سرمایهگذاری فراوانی کردهاند تا این باور را در میان کوردها نشر دهند که گویی امکان آن وجود ندارد که این ملت با هم متحد و همبسته باشند و مشکل اصلی کوردها این است که هر منطقه و هر عشیره و هر گروهی به سویی حرکت میکند و کورد هرگز نمیتواند بر سر منافع ملی خود به قناعت و هماهنگی فراگیری برسد. این سیاست مستمرا و به گونههای مختلف تکرار میشود و قصد دارند آنرا به اصلی غیرقابل انکار در میان گروه و سازمانهای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی کورد بدل کنند و در ضمیر ناخودآگاه کورد تثبیت یابد و کورد به صورت مداوم به مسائل و مشکلات داخلی سرگرم شود.
قطعا ما در جامعهی کورد با مشکلاتی روبرو هستیم و نمیتوان از آن چشمپوشی کرد، اما این بدان معنا نیست که مشکلات اصلی و مسائل بنیادی را به فراموشی سپرد. در همین ایام، دولت بغداد که در هزاران مشکل دست و پا میزند و در بخشهای مختلف عراق دست به ژینوساید زده و حتا در میان شیعههای حامی دولت نیز با اختلافات و مشکلات متعددی روبرو است اما در اظهاراتشان چنین وانمود میکنند که مشکل اصلی عدم انسجام و همبستگی کوردها میباشد و اگر آنها از نوعی انسجام برخوردار باشند، به سخنان آنها گوش میدهند!
جمهوری اسلامی ایران خود آنچنان گرفتار مشکلات و درگیریهای داخلیست که هرکسی رئیسجمهور چنین رژیمی میشود، از خدا میخواهد که دوران ریاستجمهوریاش تمام نشود چرا که بعد از اتمام زمامداریاش یا به قتل میرسد یا در خانهاش محبوس میگردد! تازهترین نمونهی این امر هم خفه کردن رفسنجانی و تحصن احمدینژاد و دار و دستهاش در شاه عبدالعظیم و آربابا است.
رژیم جمهوری اسلامی و امتداد این رژیم در بغداد که با پشتیبانی نیروهای بیگانه و با قرضهای بینالمللی به حیات خود ادامه میدهند، از آن رویی که کوردها در مقابل حاکمیت تهران و بغداد سینه علم کرده است، میخواهند کورد را به مشکلات داخلی مشغول سازند تا از این راه مسائل اصلی را به فراموش بسپارد.
مسالهی اصلی در ایران این است که جمهوری اسلامی دستاوردهای انقلاب ملیتهای ایران را به یغما برده و بنابر فتوای جهاد خمینی علیه کوردها، کوردستان را به اشغال خود درآورده است و از پشتیبانی ابرقدرتهایی همچون روسیه برخوردار است و تا زمانی که دست از سیاست اشغالگری خود نکشد و نیروهای اشغالگر کوردستان را عقب نکشاند، مسائل دیگر حاشیهای محسوب میشود. همانگونه که دولت بغداد نیز از طریق حشد شعبی -وابسته به سپاه پاسداران- و با استفاده از سلاحهای که از قدرتهای بیگانه تحویل گرفته است به اشغال بخشی از کوردستان دست زده است.
جامعه کوردستان در هر بخش از سرزمیناش، باید مسائل و مشکلات داخلی را ببیند، اما باید آگاه باشد تا به سرنوشتی چون بابل دچار نگردد و آنچنان به مشکلات و مسائل داخلی مشغول نشود تا دشمن اصلی و مسائل محوری را به فراموشی بسپارد.