کوردستان میدیا: آقای تیمور مصطفایی، عضو دفتر سیاسی حزب دمکرات کردستان ایران در مراسم بیستوسومین سالگرد ترور د.قاسملو و یارانش طی سخنانی به نمایندگی از دفتر سیاسی حزب، سخنانی ایراد نمود که توجه خوانندگان گرامی را به متن کامل سخنرانی ایشان جلب میکنیم:
دوستان گرامی!
هر سال در سالروز شهادت دکتر قاسملو دور هم جمع میشویم، اما در واقع نه فقط برای تمجید و ستایش از دکتر قاسملو یا آنچه که اصطلاحا از آن بهعنوان فردپرستی یاد میشود، زیرا دکتر قاسملو خود کسی بود که در زمان حیاتش مخالف فردپرستی بود. بر همین اساس، گردهمایی امروز ما به دو هدف می باشد، نخست اینکه با روح پاک شهیدان تجدید پیمان کنیم و راهشان را ادامه دهیم و تا تحقق اهداف و آرمانهای آنان مبارزه را ادامه دهیم. دوم اینکه افکار، اندیشهها و درسهای دکتر قاسملو را دوباره به یاد بیاوریم و در این یادمانها گوشهای از آن را مورد بحث قرار داده و در این باب سخن بگوییم به این منظور که یاران قدیمی و رفقایی که سالیانی است در حال مبارزه هستند، برایشان یادآوری شود و همچنین جوانانی که تازه به صفوف حزب دمکرات کردستان ایران پیوستهاند، آن را توشه راه خود قرار دهند و بهرهی لازم را از این درسها و اندیشهها ببرند.
اگر بخواهیم از افکار و اندیشههای دکتر قاسملو بگوییم، در حقیقت اندیشهی دکتر قاسملو اندیشهایست ژرف و وسیع که با یک مقاله و یا یک سخنرانی نمیتوان به تمام جوانب آن پرداخت.
در اینجا از دو منظر از مکتب دکتر قاسملو یا اندیشههای آن شهید سخن میگوییم.
نخست: ابتکار و نوگرایی:
دکتر قاسملو انسانی مبتکر و نوگرا بود. اگر به عنوان نمونه از بازگشت دکتر قاسملو در سال 1349 و بخشیدن جانی تازه به حزب دمکرات در آن دوران سخن بگوییم، میتوانیم این نکته را مورد توجه قرار دهیم که دکتر قاسملو چگونه برای ابتکار و نوگرایی تلاش میکند.
آن زمان که د. قاسملو اعیان مبارزان دمکرات باز میگردد، از حزب دمکرات تنها نامی بزرگ و خانهای ویران باقی مانده بود. در آن دوران و طی چند سال قبل از بازگشت د. قاسملو، حزب از مسیر اصلی خود فاصله گرفته بود، افکار و عقاید متفاوتی به درون حزب دمکرات رسوخ کرده و در حقیقت از حزب دمکرات تنها نامی باقی مانده بود. اما بازگشت د. قاسملو و متحد نمودن رفقای حزبی و تدوین برنامه و اساسنامه، برگزاری کلاس برای کادرهای سیاسی و انتشار دگربارهی روزنامهی کوردستان، جان تازهای در کالبد حزب دمکرات دمیده و حزب دمکرات به نوعی از نو زاده میشود. احیاء حزب دمکرات در آن دوران نقطه تحولی اساسی در تاریخ حزب میباشد، ولی این احیاء نمیتواند تمام آرمانها و خواستهایی را که دکتر قاسملو مد نظر دارد، تحقق بخشد. به همین خاطر این روند را ادامه میدهد، یعنی سازماندهی حزب از لحاظ فکری، زیرا در آن دورانی که دکتر قاسملو از خارج باز میگردد، تودهایها در درون حزب نفوذ وسیعی داشتند و بخشی دیگر از حزب تحت تأثیر افکار ناسیونالیستی رادیکال قرار داشت. دکتر قاسملو با تدوین برنامه و اساسنامه برگزاری کلاس برای کادرهای سیاسی و انتشار روزنامه کوردستان سعی میکند روح تازهای به حزب دمکرات ببخشد. در ادامه آن روند، میبینیم که در سالهای بعد و در کنگرهی سوم حزب، سوسیالیسم عادلانه را مطرح میکند، سوسیالیسم دمکراتیکی که در سال 1362 مورد تصویب قرار گرفت، در واقع طی یک فرایندی به آن مرحله رسید که در سال 1362 مورد تصویب قرار گیرد. اگر نگاهی به آرمانهای حزب دمکرات در سالهای گذشته بیندازیم، میبینیم که در کنگرهی سوم، بحث از سوسیالیسم عادلانه است، در کنگرهی چهارم که نفوذ تودهایها چشمگیر است، به سوسیالیسم علمی تغییر مییابد. ولی در همین کنگره، دکتر قاسملو سند دیگری را به تصویب میرساند که این سند خود مرز و عیاری را بین اندیشهی دمکراتیک و غیردمکراتیک تعیین میکند و آن سیمای دمکرات است.
دکتر قاسملو برای پیشبرد این روند تلاش میکند، در کنگره پنجم، سوسیالیسم بر طبق شرایط تصویب میشود و در کنگره ششم شاهدیم که سوسیالیسم دمکراتیک به عنوان آرمان نهایی حزب با همیاری همفکران ایشان در حزب دمکرات مورد تأیید و تصویب قرار میگیرد.
سوسیالیزم دمکراتیک در واقع نوعی مرزبندی میان افکار و اندیشههای دمکراتیک و غیر دمکراتیک بود و این ابتکاری است که هم اکنون و بعد از سالها به آن افتخار میکنیم.
گلاسنوست و پروسترویکا سالها بعد از آن که ما سوسیالیسم دمکراتیک را تصویب کنیم، مطرح گردید. بر این اساس، ابتکار و نوگرایی یکی از ویژگیهای دکتر قاسملو بود.
مسئلهی دیگر که بدان میپردازیم، واقعگرایی دکتر قاسملو است، ایشان از منظری واقعی به مسائل مینگریست و سیاست میورزید. دکتر قاسملو در کتابکوردستان و کورد از این سخن میگوید که ملت کرد یک ملت است و تقسیم آن به خواست خود این ملت نبوده و اگر اتحاد خود را بازیابد، به معنای تجزیهی خاک هیچ کشوری نیست، بلکه به معنای اتحاد مجدد ملت و سرزمینی است که پیشتر تجزیه شده بود، اما در عین حال از آنجا که گفته میشود سیاست هنر ممکن است، دکتر قاسملو معتقد بود که در سیاست باید طوری عمل کرد که امکانپذیر باشد و این یعنی واقعبینی در سیاست. از همین رو مشاهده میکنیم که شعار حزب دمکرات از همان دوران دکتر قاسملو، دمکراسی برای ایران و خودمختاری برای کردستان بود. برای دستیابی به این هدف از تاکتیکها و روشهای گوناگونی بهره برد و با روی کار آمدن جمهوری اسلامی، حزب دمکرات کردستان ایران و در رأس آن، رهبر شهیدمان دکتر قاسملو مجدانه تلاش نمودند تا از وقوع جنگ در کردستان ممانعت به عمل آورند و مسئلهی کرد از راه گفتگو و مذاکره حل و فصل شود. چندین بار به تهران سفر کردند. در کردستان و در هنگام حرکت نیروهای رژیم علیه مردم و به منظور حمله به کردستان نیز حزب دمکرات چندین بار کوشید تا از راههای مدنی و با به میدان آوردن مردم از وقوع جنگ و درگیری میان مردم و نیروهای حزب دمکرات از یک سو و نیروهای رژیم از سوی دیگر جلوگیری نماید.
تحصن پاوه یکی از رویدادهایی بود که تبدیل به سرآغازی برای جنگ در کردستان شد، تحصن در زمان و مکانی بود که 35 کیلو دورتر از شهر پاوه قرار داشت. هنگامی که برای کسب تکلیف از دکتر قاسملو سؤال میکردیم، میگفت: به سمت شهر عقبنشینی کنید. یا در زمان هجوم مجدد به کردستان مشاهده میکنیم که مردم در کامیاران گهوارهها را بر سر راه جادهها قرار میدهند و کودکان و خانوادههایشان را بر سر راهها قرار میدهند تا از عبور تانکهای رژیم جلوگیری نموده و مانع بروز جنگ و آغاز آن در کردستان شوند.
در موارد دیگری نیز میتوان به مبارزهی مدنی در آن دوران اشاره نمود، مبارزه مدنی که همگان تصور میکنند اکنون دوران آن فرا رسیده است، حزب دمکرات کردستان ایران و پیشاپیش آن، دکتر قاسملو، 33 سال قبل بدان اندیشیده و در راه آن مبارزه نموده است.
شعار ما همیشه این بوده است که از تمامی متدهای مبارزاتی استفاده میکنیم، اگر مبارزه مسلحانه بر ما تحمیل شد، در واقع نوعی از مبارزه نبود که مطلوب ما باشد. ما تمام تلاش خود را به عمل آوردیم که مسألهی کرد را از طریق گفتگو و مذاکره حل و فصل نماییم، اما متأسفانه، طرف مقابل که دست بالاتر را داشت، فاقد چنین نگرش و عقلانیتی بود و جنگ را بر کردستان تحمیل نمود. آخرین تلاش دکتر قاسملو برای حل مسالمتآمیز مسألهی کرد این بود که در سفری به وین با دیپلمات تروریستهای جمهوری اسلامی به گفتگو نشست و تمام امید وی آن بود که بتواند مسألهی کرد را از طریق مسالمتآمیز حل نماید.
لیکن باز هم دیپلمات تروریستهای جمهوری اسلامی با استفاده از امکانات دولتی دکتر قاسملو و یارانش را ترور نمودند، به امید این که با از بین بردن د.قاسملو، حزب دمکرات را نیز از میان بردارند. این نوعی از تروریسم به معنای دولتی آن است، دکتر قاسملو در گفتگو با عاطفه گرگین در سال 1365 از این مطلب شکوه مینماید که در کشورهای غربی، صرفاً بمبگذاری و آدمربایی یا گروگانگیری تروریسم تلقی میشود. دکتر قاسملو میگوید که تروریسم به معنای واقعی آن، عبارتست از سرکوب مردم، اشغال سرزمین و حمایت از باندهای تروریستی، از هر نظر میتوان این اعمال را تروریستی قلمداد نمود و ما این را محکوم میکنیم. متأسفانه دکتر قاسملو به دام همان تروریسم دولتی افتاد که از آن سخن میگوییم. این تروریسم دولتی به سادگی در پایتختی اروپایی که خود را مهد عدالت و مدنیت میداند، اتفاق افتاد و متأسفانه در چهارچوب معاملات بازرگانی و با استفاده از امکانات دولتی که در اختیارشان بود، توانستند به سادگی هر چه تمامتر، بر سر میز به اصطلاح مذاکره، دکتر قاسملو، شهید عبدالله قادریآذر و دکتر فاضل رسول را ترور نموده و به سهولت نیز آنجا را ترک نمایند. اینجا بود که عدالت در کشور اتریش و به ویژه، دستگاه قضایی این کشور زیر سؤال رفت.
با گذشت 23 سال و مروری بر گذشته، در مییابیم که جمهوری اسلامی نه تنها به اهدافش از به شهادت رساندن دکتر قاسملو دست نیافت، بلکه وضعیت این رژیم به مراتب بدتر شده و سیر قهقرایی پیموده است. در همین مدت اخیر کاخهای دیکتاتوری یکی پس از دیگری فرو ریختهاند، روندی که از تونس آغاز شد و به مصر کشیده شد تا رژیمهای آنان سرنگون شوند و هماکنون رژیم بشار اسد از جانب مخالفان وی و مردمی که علیه دیکتاتوریاش مبارزه میکنند، به شدت تحت فشار قرار گرفته است. در این میان، جمهوری اسلامی هم در هراس از سرایت این اوضاع به ایران و هم از بیم از دست دادن یک متحد منطقهای، در مسائل سوریه به سود رژیم دیکتاتوری اسد به مداخله و ایفای نقش میپردازد.
خوشبختانه، جمهوری اسلامی هماکنون در وضعیتی بسیار نامساعد قرار گرفته، یعنی از لحاظ بینالمللی منزوی شده و از لحاظ داخلی هم کمترین نفوذی در میان مردم ندارد، از لحاظ اقتصادی نیز وضعیت کشور به حدی آشفته و نابسامان است که نرخ دلار طی مدت کمتر از شش ماه، به دو برابر افزایش یافته، یعنی از حدود یکهزار تومان به دو هزار تومان رسیده است. این گرانیها وضعیتی بحرانی در ایران پدید آورده که روز به روز تشدید میشود. سنگینی بار این گرانی بر دوش مردم زحمتکش و فقیر و اقشار متوسط جامعه قرار گرفته است.
مسئولیت این وخامت روزافزون اوضاع مردم، مستقیماً متوجه جمهوری اسلامی است و این رژیم است که با سیاست ماجراجویانه و اشتباه خود و با سیاست سرکوب و ارعاب، فضایی را ایجاد نموده است که روز به روز منجر به انزوای بیشتر و تحریمهای شدیدتر میگردد. این رژیم با سیاست ادامه دادن به غنیسازی اورانیوم برای دستیابی به سلاح اتمی، وضعیتی را ایجاد نموده که در آن تحریمها روز به روز شدیدتر میشوند و در آینده نیز شاهد خواهیم بود که وضع زندگی مردم و اوضاع اقتصادی ایران رو به وخامت بیشتر خواهد نهاد و این مسأله نیز دارای تأثیرات خاص خود خواهد بود که پیشتر نیز بدان اشاره کردم و مسئولیت این بار سنگین بر دوش جمهوری اسلامی است. از همین روی جمهوری اسلامی در دورانی به سر میبرد که رویاروی مبارزات گستردهی مردمی قرار گیرد، مبارزهای که د. قاسملو سالها در راه آن جانفشانی نموده و تلاش کرد تا این رژیم دیکتاتور را سرنگون نموده و نظامی دمکراتیک به جای آن مستقر شود. امیدواریم که با کوشش مردم و اتحاد و انسجام و تلاش همهجانبه بتوانیم به اتفاق یکدیگر و به همراه تمامی مردم ایران و مبارزان راه آزادی، این رژیم را به زانو درآورده و به جای آن، حکومتی دمکراتیک بر سر کار بیاوریم که تمام حقوق ملیتهای ایران و حقوق افراد ایرانی را تأمین نماید. به امید آن روز.
در اینجا و در سالروز شهادت رهبر بزرگمان، دکتر قاسملو، یاد یک رهرو راستین و وفادار مکتب دکتر قاسملو را گرامی میداریم، رهروی بسیار دلسوز، وفادار، مردمی، فروتن، توانا و مبارز به نام کاک سلام عزیزی.
کاک سلام عزیزی در 24 تیرماه سال 1378 بر اثر بیماری دیده از جهان فرو بست و ما و همسنگرانش را بدرود گفت. کاک سلام در سال 1325 دیده به جهان گشود و تحصیلات ابتدایی را تا کلاس پنجم در روستایشان عزیزکند سپری نمود. سپس برای ادامه تحصیل به شهر (بوکان) رفت و همان جا به تحصیلاتش ادامه داد و همزمان به تحصیل علوم دینی نیز پرداخت. پس از دریافت دیپلم به عنوان آموزگار استخدام شد و پیشهی معلمی در پیش گرفت.
سال 1350 در رشتهی حقوق پذیرفته شد و پس از اتمام تحصیلات خود در این رشتهی دانشگاهی به ارومیه بازگشت و به عنوان قاضی دادگستری آغاز به کار نمود. پس از مدتی در سالهای 1356 و 57، کاک سلام عزیزی به ریاست دادگاه بوکان رسید.
در سال 1358 به صفوف حزب دمکرات کردستان ایران پیوست، از آن زمان تا روز شهادتش، مسئولیتهای گوناگونی را در حزب به عهده گرفت، از عضویت هیأت اجرایی کمیته شهرستان تا عضویت کمیسیون اجتماعی، مسئولیت کمیته شهرستان سردشت و سپس عضو کمیتهی مرکزی و نهایتاً عضویت دفتر سیاسی و مسئولیت کمیسیونهای اجتماعی، مالی ـ خدماتی و سیاسی ـ نظامی، نقشی چشمگیر در مدیریت امور حزب ایفا نمود.
کاک سلام، مدیری توانمند بود. کسانی که از نزدیک با وی همکار بودند، به این حقیقت واقف و معترف هستند، کاک سلام در همان حال که مدیر و مسئول یک ارگان حزبی بود، با همکارانش نیز بسیار صمیمی بود، اما این صمیمیت هرگز باعث نشد که وی از وظایفش در حزب عدول کند، به همین دلیل در اجرای مقررات حزب کاملاً جدی و کوشا بود. به طور خلاصه میتوان گفت کاک سلام انسانی آگاه و دوستداشتنی در میان اعضای حزب و مردمش بود.
در ابراز عقاید و نظراتش بسیار شجاع بود، همواره در حال تقابل با افکار انحرافی و عقاید نامأنوس با اصول حزب دمکرات کردستان ایران بود که در پیکرهی حزب رسوخ کرده بودند. کاک سلام سرمایهای بود که متأسفانه بسیار زود از دست رفت و در سن 53 سالگی دیده از جهان فروبست. در این جا ضمن نثار درود بیپایان بر شهید زندهیاد، کاک سید سلام عزیزی و تجدید پیمان با راه و مکتب قاسملو، با دکتر قاسملو، عبدالله قادریآذر، کاک سلام عزیزی و تمامی شهدای راه آزادی پیمان میبندیم و امیدواریم روزی برسد که ملتمان در سایهی تلاشها و مبارزات آنان و سایر مبارزان حزب دمکرات و تمامی آحاد ملت کرد به اهداف و آرمانهای آنان که همانا دمکراسی، حقوق ملی و عدالت اجتماعی است، نائل شود. به امید آن روز.
دوستان گرامی!
هر سال در سالروز شهادت دکتر قاسملو دور هم جمع میشویم، اما در واقع نه فقط برای تمجید و ستایش از دکتر قاسملو یا آنچه که اصطلاحا از آن بهعنوان فردپرستی یاد میشود، زیرا دکتر قاسملو خود کسی بود که در زمان حیاتش مخالف فردپرستی بود. بر همین اساس، گردهمایی امروز ما به دو هدف می باشد، نخست اینکه با روح پاک شهیدان تجدید پیمان کنیم و راهشان را ادامه دهیم و تا تحقق اهداف و آرمانهای آنان مبارزه را ادامه دهیم. دوم اینکه افکار، اندیشهها و درسهای دکتر قاسملو را دوباره به یاد بیاوریم و در این یادمانها گوشهای از آن را مورد بحث قرار داده و در این باب سخن بگوییم به این منظور که یاران قدیمی و رفقایی که سالیانی است در حال مبارزه هستند، برایشان یادآوری شود و همچنین جوانانی که تازه به صفوف حزب دمکرات کردستان ایران پیوستهاند، آن را توشه راه خود قرار دهند و بهرهی لازم را از این درسها و اندیشهها ببرند.
اگر بخواهیم از افکار و اندیشههای دکتر قاسملو بگوییم، در حقیقت اندیشهی دکتر قاسملو اندیشهایست ژرف و وسیع که با یک مقاله و یا یک سخنرانی نمیتوان به تمام جوانب آن پرداخت.
در اینجا از دو منظر از مکتب دکتر قاسملو یا اندیشههای آن شهید سخن میگوییم.
نخست: ابتکار و نوگرایی:
دکتر قاسملو انسانی مبتکر و نوگرا بود. اگر به عنوان نمونه از بازگشت دکتر قاسملو در سال 1349 و بخشیدن جانی تازه به حزب دمکرات در آن دوران سخن بگوییم، میتوانیم این نکته را مورد توجه قرار دهیم که دکتر قاسملو چگونه برای ابتکار و نوگرایی تلاش میکند.
آن زمان که د. قاسملو اعیان مبارزان دمکرات باز میگردد، از حزب دمکرات تنها نامی بزرگ و خانهای ویران باقی مانده بود. در آن دوران و طی چند سال قبل از بازگشت د. قاسملو، حزب از مسیر اصلی خود فاصله گرفته بود، افکار و عقاید متفاوتی به درون حزب دمکرات رسوخ کرده و در حقیقت از حزب دمکرات تنها نامی باقی مانده بود. اما بازگشت د. قاسملو و متحد نمودن رفقای حزبی و تدوین برنامه و اساسنامه، برگزاری کلاس برای کادرهای سیاسی و انتشار دگربارهی روزنامهی کوردستان، جان تازهای در کالبد حزب دمکرات دمیده و حزب دمکرات به نوعی از نو زاده میشود. احیاء حزب دمکرات در آن دوران نقطه تحولی اساسی در تاریخ حزب میباشد، ولی این احیاء نمیتواند تمام آرمانها و خواستهایی را که دکتر قاسملو مد نظر دارد، تحقق بخشد. به همین خاطر این روند را ادامه میدهد، یعنی سازماندهی حزب از لحاظ فکری، زیرا در آن دورانی که دکتر قاسملو از خارج باز میگردد، تودهایها در درون حزب نفوذ وسیعی داشتند و بخشی دیگر از حزب تحت تأثیر افکار ناسیونالیستی رادیکال قرار داشت. دکتر قاسملو با تدوین برنامه و اساسنامه برگزاری کلاس برای کادرهای سیاسی و انتشار روزنامه کوردستان سعی میکند روح تازهای به حزب دمکرات ببخشد. در ادامه آن روند، میبینیم که در سالهای بعد و در کنگرهی سوم حزب، سوسیالیسم عادلانه را مطرح میکند، سوسیالیسم دمکراتیکی که در سال 1362 مورد تصویب قرار گرفت، در واقع طی یک فرایندی به آن مرحله رسید که در سال 1362 مورد تصویب قرار گیرد. اگر نگاهی به آرمانهای حزب دمکرات در سالهای گذشته بیندازیم، میبینیم که در کنگرهی سوم، بحث از سوسیالیسم عادلانه است، در کنگرهی چهارم که نفوذ تودهایها چشمگیر است، به سوسیالیسم علمی تغییر مییابد. ولی در همین کنگره، دکتر قاسملو سند دیگری را به تصویب میرساند که این سند خود مرز و عیاری را بین اندیشهی دمکراتیک و غیردمکراتیک تعیین میکند و آن سیمای دمکرات است.
دکتر قاسملو برای پیشبرد این روند تلاش میکند، در کنگره پنجم، سوسیالیسم بر طبق شرایط تصویب میشود و در کنگره ششم شاهدیم که سوسیالیسم دمکراتیک به عنوان آرمان نهایی حزب با همیاری همفکران ایشان در حزب دمکرات مورد تأیید و تصویب قرار میگیرد.
سوسیالیزم دمکراتیک در واقع نوعی مرزبندی میان افکار و اندیشههای دمکراتیک و غیر دمکراتیک بود و این ابتکاری است که هم اکنون و بعد از سالها به آن افتخار میکنیم.
گلاسنوست و پروسترویکا سالها بعد از آن که ما سوسیالیسم دمکراتیک را تصویب کنیم، مطرح گردید. بر این اساس، ابتکار و نوگرایی یکی از ویژگیهای دکتر قاسملو بود.
مسئلهی دیگر که بدان میپردازیم، واقعگرایی دکتر قاسملو است، ایشان از منظری واقعی به مسائل مینگریست و سیاست میورزید. دکتر قاسملو در کتابکوردستان و کورد از این سخن میگوید که ملت کرد یک ملت است و تقسیم آن به خواست خود این ملت نبوده و اگر اتحاد خود را بازیابد، به معنای تجزیهی خاک هیچ کشوری نیست، بلکه به معنای اتحاد مجدد ملت و سرزمینی است که پیشتر تجزیه شده بود، اما در عین حال از آنجا که گفته میشود سیاست هنر ممکن است، دکتر قاسملو معتقد بود که در سیاست باید طوری عمل کرد که امکانپذیر باشد و این یعنی واقعبینی در سیاست. از همین رو مشاهده میکنیم که شعار حزب دمکرات از همان دوران دکتر قاسملو، دمکراسی برای ایران و خودمختاری برای کردستان بود. برای دستیابی به این هدف از تاکتیکها و روشهای گوناگونی بهره برد و با روی کار آمدن جمهوری اسلامی، حزب دمکرات کردستان ایران و در رأس آن، رهبر شهیدمان دکتر قاسملو مجدانه تلاش نمودند تا از وقوع جنگ در کردستان ممانعت به عمل آورند و مسئلهی کرد از راه گفتگو و مذاکره حل و فصل شود. چندین بار به تهران سفر کردند. در کردستان و در هنگام حرکت نیروهای رژیم علیه مردم و به منظور حمله به کردستان نیز حزب دمکرات چندین بار کوشید تا از راههای مدنی و با به میدان آوردن مردم از وقوع جنگ و درگیری میان مردم و نیروهای حزب دمکرات از یک سو و نیروهای رژیم از سوی دیگر جلوگیری نماید.
تحصن پاوه یکی از رویدادهایی بود که تبدیل به سرآغازی برای جنگ در کردستان شد، تحصن در زمان و مکانی بود که 35 کیلو دورتر از شهر پاوه قرار داشت. هنگامی که برای کسب تکلیف از دکتر قاسملو سؤال میکردیم، میگفت: به سمت شهر عقبنشینی کنید. یا در زمان هجوم مجدد به کردستان مشاهده میکنیم که مردم در کامیاران گهوارهها را بر سر راه جادهها قرار میدهند و کودکان و خانوادههایشان را بر سر راهها قرار میدهند تا از عبور تانکهای رژیم جلوگیری نموده و مانع بروز جنگ و آغاز آن در کردستان شوند.
در موارد دیگری نیز میتوان به مبارزهی مدنی در آن دوران اشاره نمود، مبارزه مدنی که همگان تصور میکنند اکنون دوران آن فرا رسیده است، حزب دمکرات کردستان ایران و پیشاپیش آن، دکتر قاسملو، 33 سال قبل بدان اندیشیده و در راه آن مبارزه نموده است.
شعار ما همیشه این بوده است که از تمامی متدهای مبارزاتی استفاده میکنیم، اگر مبارزه مسلحانه بر ما تحمیل شد، در واقع نوعی از مبارزه نبود که مطلوب ما باشد. ما تمام تلاش خود را به عمل آوردیم که مسألهی کرد را از طریق گفتگو و مذاکره حل و فصل نماییم، اما متأسفانه، طرف مقابل که دست بالاتر را داشت، فاقد چنین نگرش و عقلانیتی بود و جنگ را بر کردستان تحمیل نمود. آخرین تلاش دکتر قاسملو برای حل مسالمتآمیز مسألهی کرد این بود که در سفری به وین با دیپلمات تروریستهای جمهوری اسلامی به گفتگو نشست و تمام امید وی آن بود که بتواند مسألهی کرد را از طریق مسالمتآمیز حل نماید.
لیکن باز هم دیپلمات تروریستهای جمهوری اسلامی با استفاده از امکانات دولتی دکتر قاسملو و یارانش را ترور نمودند، به امید این که با از بین بردن د.قاسملو، حزب دمکرات را نیز از میان بردارند. این نوعی از تروریسم به معنای دولتی آن است، دکتر قاسملو در گفتگو با عاطفه گرگین در سال 1365 از این مطلب شکوه مینماید که در کشورهای غربی، صرفاً بمبگذاری و آدمربایی یا گروگانگیری تروریسم تلقی میشود. دکتر قاسملو میگوید که تروریسم به معنای واقعی آن، عبارتست از سرکوب مردم، اشغال سرزمین و حمایت از باندهای تروریستی، از هر نظر میتوان این اعمال را تروریستی قلمداد نمود و ما این را محکوم میکنیم. متأسفانه دکتر قاسملو به دام همان تروریسم دولتی افتاد که از آن سخن میگوییم. این تروریسم دولتی به سادگی در پایتختی اروپایی که خود را مهد عدالت و مدنیت میداند، اتفاق افتاد و متأسفانه در چهارچوب معاملات بازرگانی و با استفاده از امکانات دولتی که در اختیارشان بود، توانستند به سادگی هر چه تمامتر، بر سر میز به اصطلاح مذاکره، دکتر قاسملو، شهید عبدالله قادریآذر و دکتر فاضل رسول را ترور نموده و به سهولت نیز آنجا را ترک نمایند. اینجا بود که عدالت در کشور اتریش و به ویژه، دستگاه قضایی این کشور زیر سؤال رفت.
با گذشت 23 سال و مروری بر گذشته، در مییابیم که جمهوری اسلامی نه تنها به اهدافش از به شهادت رساندن دکتر قاسملو دست نیافت، بلکه وضعیت این رژیم به مراتب بدتر شده و سیر قهقرایی پیموده است. در همین مدت اخیر کاخهای دیکتاتوری یکی پس از دیگری فرو ریختهاند، روندی که از تونس آغاز شد و به مصر کشیده شد تا رژیمهای آنان سرنگون شوند و هماکنون رژیم بشار اسد از جانب مخالفان وی و مردمی که علیه دیکتاتوریاش مبارزه میکنند، به شدت تحت فشار قرار گرفته است. در این میان، جمهوری اسلامی هم در هراس از سرایت این اوضاع به ایران و هم از بیم از دست دادن یک متحد منطقهای، در مسائل سوریه به سود رژیم دیکتاتوری اسد به مداخله و ایفای نقش میپردازد.
خوشبختانه، جمهوری اسلامی هماکنون در وضعیتی بسیار نامساعد قرار گرفته، یعنی از لحاظ بینالمللی منزوی شده و از لحاظ داخلی هم کمترین نفوذی در میان مردم ندارد، از لحاظ اقتصادی نیز وضعیت کشور به حدی آشفته و نابسامان است که نرخ دلار طی مدت کمتر از شش ماه، به دو برابر افزایش یافته، یعنی از حدود یکهزار تومان به دو هزار تومان رسیده است. این گرانیها وضعیتی بحرانی در ایران پدید آورده که روز به روز تشدید میشود. سنگینی بار این گرانی بر دوش مردم زحمتکش و فقیر و اقشار متوسط جامعه قرار گرفته است.
مسئولیت این وخامت روزافزون اوضاع مردم، مستقیماً متوجه جمهوری اسلامی است و این رژیم است که با سیاست ماجراجویانه و اشتباه خود و با سیاست سرکوب و ارعاب، فضایی را ایجاد نموده است که روز به روز منجر به انزوای بیشتر و تحریمهای شدیدتر میگردد. این رژیم با سیاست ادامه دادن به غنیسازی اورانیوم برای دستیابی به سلاح اتمی، وضعیتی را ایجاد نموده که در آن تحریمها روز به روز شدیدتر میشوند و در آینده نیز شاهد خواهیم بود که وضع زندگی مردم و اوضاع اقتصادی ایران رو به وخامت بیشتر خواهد نهاد و این مسأله نیز دارای تأثیرات خاص خود خواهد بود که پیشتر نیز بدان اشاره کردم و مسئولیت این بار سنگین بر دوش جمهوری اسلامی است. از همین روی جمهوری اسلامی در دورانی به سر میبرد که رویاروی مبارزات گستردهی مردمی قرار گیرد، مبارزهای که د. قاسملو سالها در راه آن جانفشانی نموده و تلاش کرد تا این رژیم دیکتاتور را سرنگون نموده و نظامی دمکراتیک به جای آن مستقر شود. امیدواریم که با کوشش مردم و اتحاد و انسجام و تلاش همهجانبه بتوانیم به اتفاق یکدیگر و به همراه تمامی مردم ایران و مبارزان راه آزادی، این رژیم را به زانو درآورده و به جای آن، حکومتی دمکراتیک بر سر کار بیاوریم که تمام حقوق ملیتهای ایران و حقوق افراد ایرانی را تأمین نماید. به امید آن روز.
در اینجا و در سالروز شهادت رهبر بزرگمان، دکتر قاسملو، یاد یک رهرو راستین و وفادار مکتب دکتر قاسملو را گرامی میداریم، رهروی بسیار دلسوز، وفادار، مردمی، فروتن، توانا و مبارز به نام کاک سلام عزیزی.
کاک سلام عزیزی در 24 تیرماه سال 1378 بر اثر بیماری دیده از جهان فرو بست و ما و همسنگرانش را بدرود گفت. کاک سلام در سال 1325 دیده به جهان گشود و تحصیلات ابتدایی را تا کلاس پنجم در روستایشان عزیزکند سپری نمود. سپس برای ادامه تحصیل به شهر (بوکان) رفت و همان جا به تحصیلاتش ادامه داد و همزمان به تحصیل علوم دینی نیز پرداخت. پس از دریافت دیپلم به عنوان آموزگار استخدام شد و پیشهی معلمی در پیش گرفت.
سال 1350 در رشتهی حقوق پذیرفته شد و پس از اتمام تحصیلات خود در این رشتهی دانشگاهی به ارومیه بازگشت و به عنوان قاضی دادگستری آغاز به کار نمود. پس از مدتی در سالهای 1356 و 57، کاک سلام عزیزی به ریاست دادگاه بوکان رسید.
در سال 1358 به صفوف حزب دمکرات کردستان ایران پیوست، از آن زمان تا روز شهادتش، مسئولیتهای گوناگونی را در حزب به عهده گرفت، از عضویت هیأت اجرایی کمیته شهرستان تا عضویت کمیسیون اجتماعی، مسئولیت کمیته شهرستان سردشت و سپس عضو کمیتهی مرکزی و نهایتاً عضویت دفتر سیاسی و مسئولیت کمیسیونهای اجتماعی، مالی ـ خدماتی و سیاسی ـ نظامی، نقشی چشمگیر در مدیریت امور حزب ایفا نمود.
کاک سلام، مدیری توانمند بود. کسانی که از نزدیک با وی همکار بودند، به این حقیقت واقف و معترف هستند، کاک سلام در همان حال که مدیر و مسئول یک ارگان حزبی بود، با همکارانش نیز بسیار صمیمی بود، اما این صمیمیت هرگز باعث نشد که وی از وظایفش در حزب عدول کند، به همین دلیل در اجرای مقررات حزب کاملاً جدی و کوشا بود. به طور خلاصه میتوان گفت کاک سلام انسانی آگاه و دوستداشتنی در میان اعضای حزب و مردمش بود.
در ابراز عقاید و نظراتش بسیار شجاع بود، همواره در حال تقابل با افکار انحرافی و عقاید نامأنوس با اصول حزب دمکرات کردستان ایران بود که در پیکرهی حزب رسوخ کرده بودند. کاک سلام سرمایهای بود که متأسفانه بسیار زود از دست رفت و در سن 53 سالگی دیده از جهان فروبست. در این جا ضمن نثار درود بیپایان بر شهید زندهیاد، کاک سید سلام عزیزی و تجدید پیمان با راه و مکتب قاسملو، با دکتر قاسملو، عبدالله قادریآذر، کاک سلام عزیزی و تمامی شهدای راه آزادی پیمان میبندیم و امیدواریم روزی برسد که ملتمان در سایهی تلاشها و مبارزات آنان و سایر مبارزان حزب دمکرات و تمامی آحاد ملت کرد به اهداف و آرمانهای آنان که همانا دمکراسی، حقوق ملی و عدالت اجتماعی است، نائل شود. به امید آن روز.