شهرام میرزائی
از ویژگیهای اصلی هر نظام توتالیتر و تمامیتخواهی، ترس فراگیر از تنوع اندیشه و تفکر و امکان تحول در بنیادهای اجتماعی-فرهنگی در بستر جامعهست، امری که اینگونه نظامها را بشدت بسته و انزواطلب میکند و بصورت فزایندەای ویژگیهای روانی اینگونه سیدتمها را آشکارتر و قابل بررسیتر میکند. وضعیت روانی-شخصیتی دیکتاتورها و بررسی نظام اجتماعی-سیاسی برخواسته از اندیشه آنان همیشه یکی از مباحث پژوهشی مورد علاقه روانشناسان بوده و هست. در این میان حکومت جمهوری اسلامی ایران و دیکتاورهای برخواسته از این نظام یکی از نابترین الگوهای پژوهشی روانشناسانه در عصر حاضر میباشد.
علی خامنەای در طول ٢٨ سال حاکمیت خود بر ایران و به عنوان مرد شماره یک و دیکتاتور تمامیتخواه نظام اسلامی ایران مناسبترین سوژه برای این تحقیقات میباشد. مردی که از پائینترین طبقه اجتماعی ایران سربرآورد و در بدترین شرایط اقتصادی به زندگی خود ادامه داد و با بهرەگیری از رویدادهای سال ١٣٥٧ و تغیر رژیم در ایران، توانست از موقعیت آئینی خود استفاده کرده و آرام آرام از فردی حاشیەای در فضای سیاسی-اجتماعی ایران به دیکتاوری حاکم بر این کشور بدل شود.
خامنەای طی این ٢٨ سال همیشه سعی بر آن داشته که از خود چهرەای قاطع، آرام و مسلط بر اوضاع جامعه نشان دهد اما نیمنگاهی به سخنان او در این بازه زمانی و تحلیل آنها بر اساس رویدادهای پیش آمده، به خوبی عکس این امر را نشان میدهد. عقده حقارت، پارانوئید و فوبی سه مشخصه اصلی تحلیل شخصیتی اوست. خامنەای برخلاف اکثر روحانیون اصلی و مطرح شیعه که از خانوادەای شبهه فئودال و زمیندار یا تاجر برخاسته بودند، در دنیایی از فقر و حاشیەنشینی بزرگ شده بود او حتا برخلاف آنان دارای درجات عالیه فقژی نبود و قبل از رسیدن به حکومت یک روحانی ساده بود. از سوی دیگر در درون و خارج از نظام جمهوری اسلامی عامل اصلی به حکومت رسیدن او را هاشمی رفسنجانی میدانند و معرفی کردەاند، امری که تا به بدین لحظه بمانند خاترەای دهشتناک ذهن او را آزار میدهد. در واقع مجموع این سه مورد، احساس حقارت شدیدی را در او ایجاد کرده که تمام افعال دیگرش را نیز تحتالشعاع قرار داده است.
نامشروع بودن حکومتهای توتالیتر و دیکتاتور، نوعی مزمن از ترس و سوظن همزمان –فوبی و پارانوئید- در صاحبان قدرت این نظام ها ایجاد میکند که خود این امر هنگامی که با عقدەی حقارت تثبیت شده در دیکتاتور، میکس میشود موجب فعلیت مجموعەای از کنشهای روانی همچون اضطراب، خشم، کنارهگیری و تمایل به جدال لفظی میهگردد که این مجموعه از نمودهای روانی در سیستمهای دیکتاتوری خود تولیدگر مکانیسمی از قوانین و رفتار در جهت بسته نگه داشتن جامعه، سرکوب خشن حرکتهای اعتراضی، تصویب قوانینی خشونتزا همچون اعدام، سنگسار، قصاص، پرتاب از ارتفاع و... میشود که روشیست ارضاکننده برای درگیریهای روانی ذکر شده در بالا، به همین خاطر ما در حکومت اسلامی ایران شاهد سطح غیرقابل توجیهی از خشونت، خونریزی و قوانین خشونتزا هستیم که به عینا بازگوکننده روانپریشی دیکتاتور حاکم بر این سیستم است.
جمهوری اسلامی، نظام بینالملل و آگورافوبی
بیشک همه ما بدلیل گسترش رسانەها و ساخت فیلمهایی که با محوریت یکی از اختلالات روانی به داستانپردازی پرداخته با شخصیت مرد یا زنی آشنا هستیم که آنچنان به اطرافیان خود مظنون است که همیشه جان خود را در خطر میبیند، همیشه احساس میکند یک نفر او را تعقیب میکند، از امور شخصی او آگاه است و قصد دارد که جان او را بگیرد. این نوع اغتشاش روانی که موجب اختلال در زندگی روزانه فرد شده و حتا سبب دوری او از اجتماعات عادی میشود، سرانجام چنان او را به تنگ میآورد که دست به یک یا چند مورد قتل میزند.
حال بیائیم این نوع روانپریشی را به کلیت یک حکومت که فردی مبتلا به این روانپریشی نیز در راس آن قرار دارد، طتبیق بدهیم. علی خامنەای به شدت، هم نسبت به اطرافیان خود و هم نسبت به کشورهای دیگر جهان سوظن و گمان دارد او با به راه انداختن گفتمانی بنام نفوذ به بازنمود عینی درگیریهای روانی شخصی خود و کلیت نظام مطبوعاش دست زده است، گفتمانی که تئوریسینهای کثیری را نیز برای نظامند کردن آن به کار گماشته است و آنان را نیز در توهمات خود همراه و شریک ساخته است. اگر با دیدی فرویدی به تحلیل شخصیتی خامنەای و ساختارهای حکومتی ایران نگاهی بیاندازیم، شورای نگهبان نقش یکی از مکانیسمهای دفاعی او و نظامش را بازی میکند، که وظیفه آرام نگهداشتن ظاهری فضای روانی ایجاد شده برای دیکتاتور را برعهده دارد.
ساختاری که اساسیترین ویژگی آن، حضور افرادیست که خود آنان همانند رهبرشان از پارانوئید و فوبیا به شدت رنج میبرند چرا که تنها مجموعەای از روانپریشها میتوانند فضای روانی-ذهنی یک روانپریش را برای او موجه نشان دهند و مانع از ورود کسانی به دنیایشان شوند که قصد برهم زدن آن را دارند.
شخص و ساختاری روانپریش، بنابر ویژگی ذاتی خود از حضور در اجتماعات و جوامع دیگر نیز بشدت ترس دارد، ترسی فراگیر که در علم روانشناسی آنرا فوبی آنهم از نوع آگورافوبیاش مینامیم. این ترس از دو منبع سرچشمه میگیرد، یکی روبرو شدن با واقعیت و دیگری برهم خورد فضای روانی ایجاد شده که هر دو عامل دنیای به ظاهر آرام او را بر هم میزند. در واقع همین دو عامل مبنای رفتاری آگورافوبیایی جمهوری اسلامی در مقابل جامعه جهانیست. برای بررسی این موضوع به بحث سند ٢٠٣٠ یونسکو و طراحی و تصویب سند ملی آموزش ٢٠٣٠ ایران در آذر ماه ١٣٩٥، اشاره میکنیم. این سند که بر اساس سند ٢٠٣٠ یونسکو تنظیم شده، در راستای دستیابی به اهداف توسعه پایدار است. از جمله این اهداف می توان به بهبود وضعیت بهداشت، رشد اقتصادی و اشتغال پایدار، تولید و مصرف پایدار و نیز توجه به تغییرات اقلیمی اشاره کرد. امری که پس از رونمایی از آن در همان روزها واکنش تند حکومت و دستنشاندگان آنرا در پی داشت. روزنامه کیهان به عنوان بخشی از سیستم دفاع روانی دیکتاتور ایران، در واکنشی سریع در مقالەای از محمد حسین محترم تحت عنوان هشدار! نفوذ آموزشی با سند ٢٠٣٠ به این موضوع پرداخته و اجرائی شدن این برنامه را موجب ایجاد تغییر در ارزش ها و اصول آموزشی ایران-اسلامی دانست و به همین خاطر هر چه سریعتر باید مانع از اجرای آن شد. صداوسیما نیز از که از دیگر مکانیسمهای دفاعیست، طی برنامەای به نام مناظره، به این موضوع پرداخت و یکی از مهمانان این برنامه به نام اسداله عباسی -عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس- اعلام کرد: این طرح ریشه در بعضی از کشورها دارد که با ما عناد دارند. ترس از تغیر و ایجاد فضایی متنوع و امکان اندیشدن حکومت ایران را بر آن میدارد که با هرگونه فضای غیر خودی به شدت برخورد کرده و مانع از ورود آن به داخل جامعه شود به همین خاطر است که عباسی در ادامه میگوید: با توجه به محور بودن تساوی جنسیتی و حقوق بشر و سبک زندگی غربی در سند ٢٠٣٠، نگرانی مهمتر این است که دادن اینگونه تعهدات بینالمللی بدون تصویب در مراکز تصمیمگیری و قانونگذاری کشور، خود زمینهساز فشارهای بینالمللی و تصویب قطعنامههای سازمان ملل علیه ملت ایران به بهانههای حقوق بشری خواهد شد.
این تمام جریانیست که دنیای روانی دیکتاتور روانپریش ما را مورد تهدید قرار داده بود و در پی ناکارآمدی این سیستمها سرانجام علی خامنەای خود مجبور شد خود دست به واکنش بزند. وقتی که خامنەای طی سخنانی در روز معلم -١٧ اردیبهشت ١٣٩٦- اعلام میکند: که جمهوری اسلامی تسلیم سند آموزشی ۲۰۳۰ یونسکو نمیشود و یا یونسکو یک مجموعه بینالمللی است که قطعا تحت نفوذ قدرتهای دنیاست به وضوح از پارانوئیدی سخن میگوید که بیانگر فوبیای دیکتاتوریاش است.
او در ادامەی سخنانش به مکانیسمهای دفاعی که برای تثیت خاطر خود و دنیای ذهنی که ایجاد کرده بود هجوم میبرد و از کمکاری آنها بشدت ابراز خشم میکند و میگوید: شورای عالی انقلاب باید مراقبت میکردند و نباید میگذاشتند که کار به اینجا بکشد که ما بیاییم و جلوی این کار را بگیریم. اینجا جمهوری اسلامی است.
اینجا جمهوری اسلامی است
عبارت بالا تنها یک گزاره خالی خبری نیست بلکه به قول هایدگر بیان کنند یک هستی شناختیست که میتوانی در درون این هستی به اکتشاف معانی دست بزنی. اما این معانی برای علی خامنەای و نظام مطبوعاش چه میتواند باشد. در واقع علی خامنەای با فرستادن این پیام تلگرامی به تمام بخشهای مختلف سیستم دفاعیاش به روشنی این پیام را میدهد که چه نوع فضا و چه نوع دفاعی از فضا را خواهانست.
روانپریشی حاکم بر کلیت جمهوری اسلامی ایران، برای حفظ توهمات و دنیایی خطرناکی که در تصور خود برای حفظ این توهمات ایجاد کرده نه تنها کردستان و ایران بلکه خاورمیان و جهان را طی ٣٨ سال گذشته متحمل چنان هزینەهای گزاف انسانی و مالی کرده است که به جرات میتوان به ذکر چنین نمونەای در طول تاریخ بشری پرداخت. وجود وحشیانەترین قوانین جزائی در ایران، کشتار و اعدامهای انجام شده در کوردستان، نابودی ملیتهای تحت ستم در این کشور، خونریزیهای بیسابقه در منطقه، صدور تروریسم ایدئولوژیک طی چهار دهه اخیر، فجایع روی داده در آمریکای لاتین، وقایع خونبار عربستان و بحرین و سوریه و یمن و عراق و... همه و همه بیانگر عمق فاجعه ناشی از روان پریشی این حکومت و مجریانش است. امری که آینده انسانیت را در جهان در هالەای از ابهام قرار داده است.
محتویات این مقالە منعکس کننده دیدگاه و نظرات وبسایت کوردستانمیدیا نمیباشد.
از ویژگیهای اصلی هر نظام توتالیتر و تمامیتخواهی، ترس فراگیر از تنوع اندیشه و تفکر و امکان تحول در بنیادهای اجتماعی-فرهنگی در بستر جامعهست، امری که اینگونه نظامها را بشدت بسته و انزواطلب میکند و بصورت فزایندەای ویژگیهای روانی اینگونه سیدتمها را آشکارتر و قابل بررسیتر میکند. وضعیت روانی-شخصیتی دیکتاتورها و بررسی نظام اجتماعی-سیاسی برخواسته از اندیشه آنان همیشه یکی از مباحث پژوهشی مورد علاقه روانشناسان بوده و هست. در این میان حکومت جمهوری اسلامی ایران و دیکتاورهای برخواسته از این نظام یکی از نابترین الگوهای پژوهشی روانشناسانه در عصر حاضر میباشد.
علی خامنەای در طول ٢٨ سال حاکمیت خود بر ایران و به عنوان مرد شماره یک و دیکتاتور تمامیتخواه نظام اسلامی ایران مناسبترین سوژه برای این تحقیقات میباشد. مردی که از پائینترین طبقه اجتماعی ایران سربرآورد و در بدترین شرایط اقتصادی به زندگی خود ادامه داد و با بهرەگیری از رویدادهای سال ١٣٥٧ و تغیر رژیم در ایران، توانست از موقعیت آئینی خود استفاده کرده و آرام آرام از فردی حاشیەای در فضای سیاسی-اجتماعی ایران به دیکتاوری حاکم بر این کشور بدل شود.
خامنەای طی این ٢٨ سال همیشه سعی بر آن داشته که از خود چهرەای قاطع، آرام و مسلط بر اوضاع جامعه نشان دهد اما نیمنگاهی به سخنان او در این بازه زمانی و تحلیل آنها بر اساس رویدادهای پیش آمده، به خوبی عکس این امر را نشان میدهد. عقده حقارت، پارانوئید و فوبی سه مشخصه اصلی تحلیل شخصیتی اوست. خامنەای برخلاف اکثر روحانیون اصلی و مطرح شیعه که از خانوادەای شبهه فئودال و زمیندار یا تاجر برخاسته بودند، در دنیایی از فقر و حاشیەنشینی بزرگ شده بود او حتا برخلاف آنان دارای درجات عالیه فقژی نبود و قبل از رسیدن به حکومت یک روحانی ساده بود. از سوی دیگر در درون و خارج از نظام جمهوری اسلامی عامل اصلی به حکومت رسیدن او را هاشمی رفسنجانی میدانند و معرفی کردەاند، امری که تا به بدین لحظه بمانند خاترەای دهشتناک ذهن او را آزار میدهد. در واقع مجموع این سه مورد، احساس حقارت شدیدی را در او ایجاد کرده که تمام افعال دیگرش را نیز تحتالشعاع قرار داده است.
نامشروع بودن حکومتهای توتالیتر و دیکتاتور، نوعی مزمن از ترس و سوظن همزمان –فوبی و پارانوئید- در صاحبان قدرت این نظام ها ایجاد میکند که خود این امر هنگامی که با عقدەی حقارت تثبیت شده در دیکتاتور، میکس میشود موجب فعلیت مجموعەای از کنشهای روانی همچون اضطراب، خشم، کنارهگیری و تمایل به جدال لفظی میهگردد که این مجموعه از نمودهای روانی در سیستمهای دیکتاتوری خود تولیدگر مکانیسمی از قوانین و رفتار در جهت بسته نگه داشتن جامعه، سرکوب خشن حرکتهای اعتراضی، تصویب قوانینی خشونتزا همچون اعدام، سنگسار، قصاص، پرتاب از ارتفاع و... میشود که روشیست ارضاکننده برای درگیریهای روانی ذکر شده در بالا، به همین خاطر ما در حکومت اسلامی ایران شاهد سطح غیرقابل توجیهی از خشونت، خونریزی و قوانین خشونتزا هستیم که به عینا بازگوکننده روانپریشی دیکتاتور حاکم بر این سیستم است.
جمهوری اسلامی، نظام بینالملل و آگورافوبی
بیشک همه ما بدلیل گسترش رسانەها و ساخت فیلمهایی که با محوریت یکی از اختلالات روانی به داستانپردازی پرداخته با شخصیت مرد یا زنی آشنا هستیم که آنچنان به اطرافیان خود مظنون است که همیشه جان خود را در خطر میبیند، همیشه احساس میکند یک نفر او را تعقیب میکند، از امور شخصی او آگاه است و قصد دارد که جان او را بگیرد. این نوع اغتشاش روانی که موجب اختلال در زندگی روزانه فرد شده و حتا سبب دوری او از اجتماعات عادی میشود، سرانجام چنان او را به تنگ میآورد که دست به یک یا چند مورد قتل میزند.
حال بیائیم این نوع روانپریشی را به کلیت یک حکومت که فردی مبتلا به این روانپریشی نیز در راس آن قرار دارد، طتبیق بدهیم. علی خامنەای به شدت، هم نسبت به اطرافیان خود و هم نسبت به کشورهای دیگر جهان سوظن و گمان دارد او با به راه انداختن گفتمانی بنام نفوذ به بازنمود عینی درگیریهای روانی شخصی خود و کلیت نظام مطبوعاش دست زده است، گفتمانی که تئوریسینهای کثیری را نیز برای نظامند کردن آن به کار گماشته است و آنان را نیز در توهمات خود همراه و شریک ساخته است. اگر با دیدی فرویدی به تحلیل شخصیتی خامنەای و ساختارهای حکومتی ایران نگاهی بیاندازیم، شورای نگهبان نقش یکی از مکانیسمهای دفاعی او و نظامش را بازی میکند، که وظیفه آرام نگهداشتن ظاهری فضای روانی ایجاد شده برای دیکتاتور را برعهده دارد.
ساختاری که اساسیترین ویژگی آن، حضور افرادیست که خود آنان همانند رهبرشان از پارانوئید و فوبیا به شدت رنج میبرند چرا که تنها مجموعەای از روانپریشها میتوانند فضای روانی-ذهنی یک روانپریش را برای او موجه نشان دهند و مانع از ورود کسانی به دنیایشان شوند که قصد برهم زدن آن را دارند.
شخص و ساختاری روانپریش، بنابر ویژگی ذاتی خود از حضور در اجتماعات و جوامع دیگر نیز بشدت ترس دارد، ترسی فراگیر که در علم روانشناسی آنرا فوبی آنهم از نوع آگورافوبیاش مینامیم. این ترس از دو منبع سرچشمه میگیرد، یکی روبرو شدن با واقعیت و دیگری برهم خورد فضای روانی ایجاد شده که هر دو عامل دنیای به ظاهر آرام او را بر هم میزند. در واقع همین دو عامل مبنای رفتاری آگورافوبیایی جمهوری اسلامی در مقابل جامعه جهانیست. برای بررسی این موضوع به بحث سند ٢٠٣٠ یونسکو و طراحی و تصویب سند ملی آموزش ٢٠٣٠ ایران در آذر ماه ١٣٩٥، اشاره میکنیم. این سند که بر اساس سند ٢٠٣٠ یونسکو تنظیم شده، در راستای دستیابی به اهداف توسعه پایدار است. از جمله این اهداف می توان به بهبود وضعیت بهداشت، رشد اقتصادی و اشتغال پایدار، تولید و مصرف پایدار و نیز توجه به تغییرات اقلیمی اشاره کرد. امری که پس از رونمایی از آن در همان روزها واکنش تند حکومت و دستنشاندگان آنرا در پی داشت. روزنامه کیهان به عنوان بخشی از سیستم دفاع روانی دیکتاتور ایران، در واکنشی سریع در مقالەای از محمد حسین محترم تحت عنوان هشدار! نفوذ آموزشی با سند ٢٠٣٠ به این موضوع پرداخته و اجرائی شدن این برنامه را موجب ایجاد تغییر در ارزش ها و اصول آموزشی ایران-اسلامی دانست و به همین خاطر هر چه سریعتر باید مانع از اجرای آن شد. صداوسیما نیز از که از دیگر مکانیسمهای دفاعیست، طی برنامەای به نام مناظره، به این موضوع پرداخت و یکی از مهمانان این برنامه به نام اسداله عباسی -عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس- اعلام کرد: این طرح ریشه در بعضی از کشورها دارد که با ما عناد دارند. ترس از تغیر و ایجاد فضایی متنوع و امکان اندیشدن حکومت ایران را بر آن میدارد که با هرگونه فضای غیر خودی به شدت برخورد کرده و مانع از ورود آن به داخل جامعه شود به همین خاطر است که عباسی در ادامه میگوید: با توجه به محور بودن تساوی جنسیتی و حقوق بشر و سبک زندگی غربی در سند ٢٠٣٠، نگرانی مهمتر این است که دادن اینگونه تعهدات بینالمللی بدون تصویب در مراکز تصمیمگیری و قانونگذاری کشور، خود زمینهساز فشارهای بینالمللی و تصویب قطعنامههای سازمان ملل علیه ملت ایران به بهانههای حقوق بشری خواهد شد.
این تمام جریانیست که دنیای روانی دیکتاتور روانپریش ما را مورد تهدید قرار داده بود و در پی ناکارآمدی این سیستمها سرانجام علی خامنەای خود مجبور شد خود دست به واکنش بزند. وقتی که خامنەای طی سخنانی در روز معلم -١٧ اردیبهشت ١٣٩٦- اعلام میکند: که جمهوری اسلامی تسلیم سند آموزشی ۲۰۳۰ یونسکو نمیشود و یا یونسکو یک مجموعه بینالمللی است که قطعا تحت نفوذ قدرتهای دنیاست به وضوح از پارانوئیدی سخن میگوید که بیانگر فوبیای دیکتاتوریاش است.
او در ادامەی سخنانش به مکانیسمهای دفاعی که برای تثیت خاطر خود و دنیای ذهنی که ایجاد کرده بود هجوم میبرد و از کمکاری آنها بشدت ابراز خشم میکند و میگوید: شورای عالی انقلاب باید مراقبت میکردند و نباید میگذاشتند که کار به اینجا بکشد که ما بیاییم و جلوی این کار را بگیریم. اینجا جمهوری اسلامی است.
اینجا جمهوری اسلامی است
عبارت بالا تنها یک گزاره خالی خبری نیست بلکه به قول هایدگر بیان کنند یک هستی شناختیست که میتوانی در درون این هستی به اکتشاف معانی دست بزنی. اما این معانی برای علی خامنەای و نظام مطبوعاش چه میتواند باشد. در واقع علی خامنەای با فرستادن این پیام تلگرامی به تمام بخشهای مختلف سیستم دفاعیاش به روشنی این پیام را میدهد که چه نوع فضا و چه نوع دفاعی از فضا را خواهانست.
روانپریشی حاکم بر کلیت جمهوری اسلامی ایران، برای حفظ توهمات و دنیایی خطرناکی که در تصور خود برای حفظ این توهمات ایجاد کرده نه تنها کردستان و ایران بلکه خاورمیان و جهان را طی ٣٨ سال گذشته متحمل چنان هزینەهای گزاف انسانی و مالی کرده است که به جرات میتوان به ذکر چنین نمونەای در طول تاریخ بشری پرداخت. وجود وحشیانەترین قوانین جزائی در ایران، کشتار و اعدامهای انجام شده در کوردستان، نابودی ملیتهای تحت ستم در این کشور، خونریزیهای بیسابقه در منطقه، صدور تروریسم ایدئولوژیک طی چهار دهه اخیر، فجایع روی داده در آمریکای لاتین، وقایع خونبار عربستان و بحرین و سوریه و یمن و عراق و... همه و همه بیانگر عمق فاجعه ناشی از روان پریشی این حکومت و مجریانش است. امری که آینده انسانیت را در جهان در هالەای از ابهام قرار داده است.
محتویات این مقالە منعکس کننده دیدگاه و نظرات وبسایت کوردستانمیدیا نمیباشد.