کریم پرویزی
در کوردستان عراق عزم راسخی در سطوح عالی ساختار سیاسی مبنی بر برگزاری رفراندوم در ٣ مهر ١٣٩٦ وجود دارد که هدف خود را از این امر پرسش از افکار عمومی در باب استقلال کوردستان اعلام کردهاند.
این گام سیاسی در کوردستان ایران مورد استقبال عمومی قرار گرفته است و مردم خرسندند که در بخشی از کوردستان، ملت کورد به استقلال نزدیک شده است. این خرسندی تنها در سطح حزب و جریانهای سیاسی وجود ندارد و مردم بسیار بیشتر و شفافتر احساسات خود را بیان کردهاند.
اما همگام با این خوشحالی و خرسندی نوعی هراس و ترس نیز در میان مردم کوردستان ایران ن وجود دارد که بعد از رفراندوم و به ویژه بعد از اعلام استقلال کوردستان عراق قیام در کوردستان ایران با چه وضعیت و شرایطی مواجه میشود.
این نگرانی بیشتر از آن سرچشمه میگیرد که بعد از موفقیتها و دستاوردهای کورد در عراق، طی دو مقطع مجزا، قیام کورد در ایران به ضعف گرائید و رژیم تهران با توطئههای فراوان توانست ضربه سهمگینی به قیام کورد در کوردستان ایران وارد کند.
در همین رابطه دو نوع دیدگاه وجود دارد، یا بهتر است بگوئیم دو نوع تحلیل از سیاست و استراتژی در کوردستان، به ویژه در دو بخش کوردستان ایران و عراق وجود دارد.
دیدگاه اول این است که در هر پیشرفت قیام و پروسه سیاسی در کوردستان عراق، هر چند در سطح باور و اراده و در سطح کلی به نفع کوردستان است اما به علت ضعف کوردستان عراق در مقابل رژیم تهران، کوردستان عراق ناچار است با کارتهای قیام کوردستان ایران به حکومت تهران امتیاز دهد.
بنابر این دیدگاه منافع کوردستان عراق و ایران در دو جبهه متقابل قرار میگیرد که تحقق منافع یکی در کوتاه مدت و میان مدت، به ضرر جبههی دیگری تمام میشود. بنابر این دیدگا هرچه پروسهی سیاسی در کوردستان عراق به استقلال نزدیکتر میشود تقابل منافع این بخش از کوردستان با کوردستان ایران بیشتر و بیشتر میشود و قیام روژهلات بیشتر به سمت قربانی شدن نزدیک میشود.
اما بنابر دیدگاه و تحلیل دوم، منافع بخشهای مختلف کوردستان در تصاد با هم قرار ندارند، بلکه مکمل یک هستند. بنابر این خوانش، در هر پیشرفت قیام بخشی از کوردستان نه تنها لازم نیست قیام بخش دیگر تضعیف شود، بلکه قوت قیام هر بخشی موجب تقویت قیام در بخشهای دیگر نیز میشود.
در شرایط موجود کنونی بنابر این دیدگاه، پیشرفت پروسهی سیاسی و حرکت کوردستان عراق به سمت استقلال نیاز به نیرو و عمق استراتژیک دارد و قیام کورد در ایران نیز نیازمند تزریق رویای نزدیک شدن به آرمان. در چنین داد و ستد استراتژیکی، هر چه کوردستان عراق به دولت شدن نزدیک میشود قیام کورد در ایران نیز باید بر وسعت و حدت خود بیافزاید تا اینکه این دو بخش بتوانند به مانند مکمل یکدیگر، پشت و پناه هم باشند.
آنچه در این دیدگاه مهم است نوع و مدل قیام است که باید جدیتر و تاکتیکها نیز باید از قالب کهنه خود خارج شوند و مستمرا از مانور سیاسی و مبارزاتی متفاوت بهره جسته تا اینکه دولت تهران که دشمن اصلی قیام کوردستان ایران است و اهرم فشار بر کوردستان عراق نیز هست، نتواند به بازیگر اصلی و تعین کننده بدل شود.
در اینجاست که به این نتیجه میرسیم که پروسه دولت شدن باشور و راسان روژهلات، دو قلوهای به وابسته و هم سرنوشت هستند که نه تنها منافع متناقض با هم ندارند بلکه قوت یافتن هر کدام میتواند به عنوان فاکتور قوت دیگری به کار آید.
در کوردستان عراق عزم راسخی در سطوح عالی ساختار سیاسی مبنی بر برگزاری رفراندوم در ٣ مهر ١٣٩٦ وجود دارد که هدف خود را از این امر پرسش از افکار عمومی در باب استقلال کوردستان اعلام کردهاند.
این گام سیاسی در کوردستان ایران مورد استقبال عمومی قرار گرفته است و مردم خرسندند که در بخشی از کوردستان، ملت کورد به استقلال نزدیک شده است. این خرسندی تنها در سطح حزب و جریانهای سیاسی وجود ندارد و مردم بسیار بیشتر و شفافتر احساسات خود را بیان کردهاند.
اما همگام با این خوشحالی و خرسندی نوعی هراس و ترس نیز در میان مردم کوردستان ایران ن وجود دارد که بعد از رفراندوم و به ویژه بعد از اعلام استقلال کوردستان عراق قیام در کوردستان ایران با چه وضعیت و شرایطی مواجه میشود.
این نگرانی بیشتر از آن سرچشمه میگیرد که بعد از موفقیتها و دستاوردهای کورد در عراق، طی دو مقطع مجزا، قیام کورد در ایران به ضعف گرائید و رژیم تهران با توطئههای فراوان توانست ضربه سهمگینی به قیام کورد در کوردستان ایران وارد کند.
در همین رابطه دو نوع دیدگاه وجود دارد، یا بهتر است بگوئیم دو نوع تحلیل از سیاست و استراتژی در کوردستان، به ویژه در دو بخش کوردستان ایران و عراق وجود دارد.
دیدگاه اول این است که در هر پیشرفت قیام و پروسه سیاسی در کوردستان عراق، هر چند در سطح باور و اراده و در سطح کلی به نفع کوردستان است اما به علت ضعف کوردستان عراق در مقابل رژیم تهران، کوردستان عراق ناچار است با کارتهای قیام کوردستان ایران به حکومت تهران امتیاز دهد.
بنابر این دیدگاه منافع کوردستان عراق و ایران در دو جبهه متقابل قرار میگیرد که تحقق منافع یکی در کوتاه مدت و میان مدت، به ضرر جبههی دیگری تمام میشود. بنابر این دیدگا هرچه پروسهی سیاسی در کوردستان عراق به استقلال نزدیکتر میشود تقابل منافع این بخش از کوردستان با کوردستان ایران بیشتر و بیشتر میشود و قیام روژهلات بیشتر به سمت قربانی شدن نزدیک میشود.
اما بنابر دیدگاه و تحلیل دوم، منافع بخشهای مختلف کوردستان در تصاد با هم قرار ندارند، بلکه مکمل یک هستند. بنابر این خوانش، در هر پیشرفت قیام بخشی از کوردستان نه تنها لازم نیست قیام بخش دیگر تضعیف شود، بلکه قوت قیام هر بخشی موجب تقویت قیام در بخشهای دیگر نیز میشود.
در شرایط موجود کنونی بنابر این دیدگاه، پیشرفت پروسهی سیاسی و حرکت کوردستان عراق به سمت استقلال نیاز به نیرو و عمق استراتژیک دارد و قیام کورد در ایران نیز نیازمند تزریق رویای نزدیک شدن به آرمان. در چنین داد و ستد استراتژیکی، هر چه کوردستان عراق به دولت شدن نزدیک میشود قیام کورد در ایران نیز باید بر وسعت و حدت خود بیافزاید تا اینکه این دو بخش بتوانند به مانند مکمل یکدیگر، پشت و پناه هم باشند.
آنچه در این دیدگاه مهم است نوع و مدل قیام است که باید جدیتر و تاکتیکها نیز باید از قالب کهنه خود خارج شوند و مستمرا از مانور سیاسی و مبارزاتی متفاوت بهره جسته تا اینکه دولت تهران که دشمن اصلی قیام کوردستان ایران است و اهرم فشار بر کوردستان عراق نیز هست، نتواند به بازیگر اصلی و تعین کننده بدل شود.
در اینجاست که به این نتیجه میرسیم که پروسه دولت شدن باشور و راسان روژهلات، دو قلوهای به وابسته و هم سرنوشت هستند که نه تنها منافع متناقض با هم ندارند بلکه قوت یافتن هر کدام میتواند به عنوان فاکتور قوت دیگری به کار آید.