کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

سوسن محمدخانی غیاثوند: آن نیروی آزادیخواهی که استقبال می‌کند از مبارزات حزب دمکرات باید در خانه ملیت‌های ایرانی جستجو کرد

22:18 - 7 شهریور 1395

کوردستان میدیا: دفتر سیاسی حزب دمکرات کردستان ایران طی نامه‌ای خطاب به مردم و سازمان‌های سیاسی ایران از آنها خواست که حامی کمپین جدید حزب دمکرات تحت عنوان راسان به معنی دوباره برخاستن باشند و در این جهت بکوشند.

حزب دمکرات در این نامه تأکید کرده است: مبارزە حزب دمکرات کردستان ایران ماهیتا‌ً مبارزە ایست برای همە ایران، برای برافراشته نگاه داشتن پرچمی کە استبداد دهەهاست سعی در بە زیر کشیدن آن دارد.

حزب دمکرات اعلام کرده است: این مبارزە و کمپین جدید حزب دمکرات کە بە عنوان راسان بە معنی دوبارە برخاستن شناختە شدە است مبارزە ایست کە می‌خواهد ایدە آزادی را از زیر آوار از مدل‌های مختلف بزک شدە استبداد نجات دادە و دوبارە بە جامعە معرفی نماید.

وب‌سایت کوردستان میدیا در رابطه با مبارزات نوین حزب دمکرات کردستان ایران با سوسن محمدخانی غیاثوند، روزنامه‌نگار مستقل مصاحبه‌ای انجام داده است که عیناً درپی می‌آید:

١- خیزش حزب دمکرات چه تأثیری بر افکار سیاسی جامعه ایران دارد؟

تاثیر گذار بودن ملزومات خود را می‌طلبد. برای تاثیرگذاری باید ابزار آن را در اختیار داشته باشید. شما از جغرافیایی به نام ایران دارید صحبت می‌کنید. یعنی چیزی بزرگتر از جغرافیا و جامعه روژهه‌لات. رسانه از اولین و مهم‌ترین ابزارهایی است که حزب دموکرات و یا هر جریان دیگری در راستای تلاش برای تاثیرگذاری بر روی افکار عمومی باید داشته باشد. آیا حزب دموکرات کوردستان ایران صاحب چنین رسانه‌ای است؟ تنها رسانه تصویری شما یعنی شبکه ماهواره‌ای تیشک به دلیل مشکلات مالی تعطیل شد. دیگر رسانه‌های حزب هم مثل نشریه کوردستان و سایت حزب در قد و قواره‌ای نیستند که بتوانند روی افکار سیاسی جامعه ایران تاثیری به جا بگذارند. نشریه را که اصلاً نمی‌دانم به دست چه کسانی ممکن است برسد و چه کسانی ممکن است بخوانند، درمورد سایت هم فکر می کنم مخاطب غیر کورد فقط تحت شرایط خاصی به سراغ آن بیاید.

شرایطی مثل درگیری‌های اخیر میان حزب دموکرات کوردستان ایران و نیروهای جمهوری اسلامی. علت آن را هم باید در سیاست‌های به نظر من اشتباه و کم کاری مسئولان رسانه‌ای حزب جستجو کرد. وقتی دارید از جامعه ایران صحبت می‌کنید یعنی از بیش از هفتاد میلیون آدم دارید حرف می‌زنید. بیش از هفتاد میلیون نیاز، نگاه و تفکر متفاوت. برای تاثیر گذاری بر این همه آدم شما باید نیازهای رسانه‌ای آنها را شناسایی و بر اساس آنها تولیدات رسانه‌ای داشته باشید.

مسئله بعدی ارتباطات است. شما باید چهره‎های سیاسی، رسانه‌ای، فرهنگی، اجتماعی، هنری، ادبی و غیره خود را داشته باشید. چهره‌هایی که در این حوزه‌ها وزنه محسوب شوند. لزومی ندارد حتما آرم حزب دموکرات را به پیشانی‌شان بچسبانند اما نسبت به حزب سمپاتی داشته باشند و سیاست‌ها و مطالبات حزب را در روابط و تولیداتشان پیگیری کنند. روابطی که تاثیر بگذارد نه اینکه تاثیر بپذیرد. در همین حوزه رسانه اغلب کسانی که به عنوان کارشناس مسائل کوردستان در رسانه‌های فارسی برای اظهارنظر حضور پیدا می کنند نسبت به پ. ک. ک سمپاتی دارند. این اصلا چیز بدی نیست. آنها خیلی هم کار خوبی می‌کنند. حرف من این است که شما چهره و حضور خودتان را در این رسانه‌ها ندارید. فقط هر از گاهی ممکن است سراغ دبیرکل حزب و یا سخنگوی حزبتان بیایند تا درباره مسئله ای مربوط به خود حزب اظهار نظر بکنند. دموکرات‌ها و کومله‌ها متاسفانه در این مورد خیلی ضعیف عمل کردند.

شما همچنین برای تاثیرگذاری بر مردم دیگر نقاط ایران به زنجیره‌هایی از آدم‌ها و گروههای فعال در داخل نیاز دارید که صدایتان را به گوش آنها برسانند و پل ارتباطی میان شما و آنها باشند.

در غیاب رسانه، نیروها و ارتباطات تاثیرگذارِ شما فقط می‌ماند رسانه‌های جمهوری اسلامی و رسانه‌های فارسی که عنوان رسانه اپوزیسیون جمهوری اسلامی را یدک می‌کشند. تاثیر را آنها بر افکار مردم می‌گذارند.

واکنش آنها به درگیریهای اخیر چه بود؟ جمهوری اسلامی که نمی‌رود توی رسانه‌هایش در ستایش شما شعر بگوید، نمی‌رود صبح تا شب توی برنامه‌هایش بگوید «بژی کورد و کوردستان، بژی پیشمرگه، بژی حزب دموکرات». همان چیزی را به مردم می‌گوید که در دهه شصت گفت. مگر شما را با پوزش «مشتی کافر» معرفی نکردند که از آن سوی مرزها آمده‌اید و به کشور حمله کرده‌اید؟! مگر شما را متجاوز و سَربُر ننامیدند؟ مگر شما را دشمن مردم کورد نخواندند؟ درمورد درگیریهای اخیر هم که دارند می گویند مجدداً با پوزش «آلت دست عربستان و اسرائیل هستید.» یکی از اخلاق گراترین روزنامه‌نگارهای کورد عضو کمیته مرکزی حزب شما بود که در همین درگیری‌های اخیر کشته شد. درباره او چه گفتند و چه نوشتند؟

رسانه‌های فارسی اپوزیسیون هم من ندیدم به تمجید این درگیری‌ها و تغییر در سیاست مبارزاتی حزب دموکرات نشسته باشند.

آنها نظراتشان را در قالب پرسش خبرنگارهایشان به مردم انتقال دادند.

آنها نگران امنیتی‌تر شدن کوردستان هستند بدون اینکه بگویند کوردستان دهه‌هاست که امینتی است. رویکرد حکومت مرکزی هم در قبل و هم در بعد از انقلاب نسبت به کوردستان همیشه امینتی بوده است. بدون اینکه بگویند آیا سرکوب نهادهای مدنی، کشتار سیستماتیک کولبرها، آمار بالای زندانیان سیاسی و اعدام شدگان کورد، عدم توسعه یافتگی، نداشتن سهم در قدرت و ثروت، آمار بالای بیکاری و اعتیاد و بسیاری موارد دیگر باعث امنیتی‌ترشدن کوردستان نمی‌شود؟

آنها نگران استفاده از واژه ملیت‌ها هستند و آن را باعث بروز تشنج در میان گروههای مختلف سیاسی در داخل و خارج ایران و حتی در میان مخالفان جمهوری اسلامی می‌دانند و استفاده از آن را آغاز در پیش گرفتن راه جدایی می‌دانند. بدون آنکه بگویند آنچه در واقع باعث تشنج می‌شود به رسمیت نشناختن ابتدایی‌ترین حقوق ملیت‌ها و حق تعیین سرنوشت آنهاست.

بنابراین آنکه باید بر ذهن و فکر مردم تاثیر بگذارد خود شمایید که متاسفانه تا این لحظه از نظر رسانه‌ای چندان قدرتمند ظاهر نشده‌اید.

بخشی که می‌تواند در این شرایط به کمک حزب بیاید، «مرکز تحقیقات استراتژیک حزب دمکرات کردستان ایران» است. چون بخشی است که می‌بینم به تولیداتش توجه نشان داده می‌شود. البته امیدوارم در کنار مسائل سیاسی به حوزه فرهنگی، اجتماعی، هنری و زنان و دیگر حوزه‎ها هم توجه نشان بدهد. این مرکز اگر بیشتر روی آن سرمایه‌گذاری شود و اگر توجه بیشتری از سوی مسئولان حزب به آن بشود در دراز مدت تاثیر زیادی هم بر جامعه کورد و هم بر جامعه غیرکورد می‌تواند داشته باشد. به هر حال شرق کوردستان تاریخ مکتوب چندانی ندارد و درباره جنبش کوردی در این بخش از کوردستان سوال‌های پاسخ نداده زیادی وجود دارد. امیدوارم مرکز در حد توانش بتواند کمبودها را جبران و سوال‌ها را پاسخ بدهد.

٢- براساس شرایط کنونی سیاسی ایران، نیروهای آزادیخواه در ایران تا چه اندازه از خیزش حزب دمکرات استقبال می‌کنند؟

اگر منظورتان از نیروهای آزادیخواه همان‌هایی هستند که در خانه مرکزگرایان و تمامیت خواهان جای می‌گیرند خب من از آنها استقبال چندانی ندیدم. چه بسا حتی حزب را هم مورد انتقاد قرار دادند. واکنش آنها را چندسال قبل هم به تفاهم نامه میان دو حزب کومله و دموکرات دیدیم. آنها امتحان خودشان را پس داده‌اند. آنها هنوز بار ترس از تجزیه ایران را با خود حمل می‌کنند. در حالیکه حزب دموکرات تا این لحظه نه در اساسنامه‌اش و نه در بیانیه‌هایش و نه در مصاحبه‌های مسئولانش طی چندماه اخیر نخواندم، ندیدم و نشنیدم خواست استقلال طلبی را مطرح کند اما اگر چنین خواستی را هم داشته باشد خب فقط به عنوان یک مطالبه سیاسی باید به آن نگاه کرد که پاسخش را از طریق صندوق رای می‌تواند بگیرد. نیروهای آزادیخواه! مرکز گرا هنوز فاصله زیادی دارند تا اینکه بپذیرند حقوق انسان‌ها از خاک مهمتر است. همین ترس هم باعث شده علیرغم به حق بودن خواست‌ها و مبارزات حزب دموکرات به بهانه‌های مختلف با آن همراهی نکنند. آن سوتر می‌بینیم جامعه مدنی کورد، روزنامه‌نگار کورد و فعالان سیاسی کورد تلاش زیادی دارند تا این ترس از تجزیه را بریزند و آنها را برسانند به درک این مسئله که استقلال طلبی فقط یک خواست سیاسی است که پاسخش هر چه باشد قطعا زبان زور و تهدید، لشکر کشی و جنگ نمی‌تواند باشد.

نکته دیگری را هم که در این عدم همراهی نباید نادیده گرفت قبل از انقلاب باور به مبارزه مسلحانه برای تغییر حکومت و باور به انقلاب خیلی بیشتر از حالا بود. طرفداران مبارزه مسلحانه را در جای جای ایران می‌توانستید ببینید. هم در مرکز و شهرهای بزرگ بودند و هم در حاشیه ایران. اما بعد از انقلاب از تعداد باورمندان به این شکل از مبارزه کاسته شد. اسلحه از مرکز و شهرهای بزرگ حذف شد. علت آن هم بر می‌گردد به تبلیغات محافظه کارها در مخالفت با انقلاب و تکرار اینکه به پایان عصر انقلاب‌ها رسیده‌ایم. آنها این کار را برای حفظ وضع موجود و ماندن در قدرت انجام دادند. اما می‌بینید تبلیغاتشان روی حتی مخالفان نظام جمهوری اسلامی هم تاثیر خودش را گذاشته است. چریک‌های دیروز به فعال حقوق بشر امروز تبدیل شده‌اند.

اما باید پرسید ما برای انقلاب تلاش نکنیم که بعدش چه اتفاقی بیفتد؟ عده‌ای به نام اصلاح طلب به صورت تدریجی پیگیر مطالبات های مردم باشند؟ آن هم اصلاح طلبی که شریک جرم حکومت در کشتار همین مردم است. آیا در عمل چنین اتفاقی افتاده است؟ چیزی که ما عملاً داریم می‌بینیم همراهی آنها با حکومت در سرکوب مردم است. تحمیل چهره‌های امنیتی و تروریست به مردم تحت عنوان اصلاح طلب است. آنها برای داشتن سهمی هرقدر حداقلی در قدرت آنقدر از خواست‌هایشان عقب نشینی کردند که حالا سقف و کف مطالباتشان به هم چسبیده است.

آن نیروی آزادیخواهی که استقبال می‌کند از مبارزات حزب دموکرات باید در خانه ملیت‌های ایرانی جستجو کرد. حزب دموکرات باید متحدین خود را در میان عرب‌ها، ترک‌ها، بلوچ‌ها و ترکمن‌ها پیدا کند. یعنی همان کسانیکه با احزاب کورد و ملت کورد درد مشترک دارند. و البته حزب دموکرات هم خوشبختانه به مسئله ارتباط گرفتن با ملیت‌های ایرانی خیلی جدی نگاه می‌کند. این ارتباط نباید فقط محدود به خارج از ایران و برگزاری کنگره ملیت‌های ایران فدرال باشد. باید از تمام ظرفیت‌ها و امکانات برای ارتباط و همکاری بیشتر استفاده کرد.

٣- جنبش اصلاح طلبی در کشورهای جهان به تغییر و حل مشکلات سیستم حکومتی می‌اندیشد، اما در ایران این جنبش در راستای استحکام پایه‌های یک قدرت دیکتاتوری می‌باشد و واکنش های تندی به خیزش حزب دمکرات داشته‌اند، این موضع اصلاح طلبان را چگونه می‌بینید؟

مردمان حاشیه و پیرامون ایران چه در قبل و چه در بعد از انقلاب هیچ گاه در قدرت، ثروت و سیاست این کشور سهمی نداشتند. چون ساختار سیاسی و اجتماعی ایران همیشه یک ساختار متمرکز بوده است.

کسانی که خودشان را به عنوان چهره اصلاح طلب و جریانی که خود را اصلاح طلب معرفی کرده‌اند هیچ وقت درصدد شکستن این ساختار بر نیامدند. اگر هم حرفی زده‌اند فقط به عنوان شعار در ایام انتخابات بوده است. دین غالب هم همواره اسلام شیعی بوده که مسلمان را نسبت به غیرمسلمان و شیعه را نسبت به دیگر شاخه‌های اسلام برتری داده است و برای او حق بیشتری قائل شده است. از این دین نمی‌توان توقع نگاه اصلاح طلبانه و سهیم کردن پیرامون، غیر شیعه، غیر مسلمان و غیرمذهبی را در قدرت و ثروت داشت. اضافه شدن اصل ولایت فقیه به قانون اساسی جمهوری اسلامی حتی شرایط را بدتر هم کرده است. این اوست که صاحب و مالک همه چیز است. همه قدرت و ثروت در دست اوست. اصلاح طلبی که از او نام می‌برید جزئی از همین ساختار غیردموکراتیک است. همدستی تراژیک او با جمهوری اسلامی در حمله به کوردستان، سرکوب مردم ترکمن و عرب و کشتارهای دهه شصت، قبل و بعد از آن غیرقابل کتمان است. رد خون مردم کورد، عرب، بلوچ و ترکمن را بر دستهایشان می‌توانید ببینید. آنها بعد از چند دهه یا همچنان دارند دفاع می‌کنند از آنچه که رخ داده است مثل دفاع دکتر سعید حجاریان، تئوریسین اصلاحات از سرکوب مردم کوردستان در دهه شصت. یا اگر هم بخواهند به مسئولیتشان اشاره بکنند خب نهایتش می‌شود نامه‌ای که آقای تاجزاده پس از انتشار فایل صوتی آقای منتظری درباره اعدام‌های دهه شصت نوشت. طوری حرف زده بودند انگار شانه‌شان حین عبور از کنار کسی به شانه‌اش خورده بود و حالا پس از سالها حلالیت می‌طلبیدند. اصلا فکر نکرده بودند به اینکه مسئله کشتار چند هزار آدم است. کشتاری که همچنان ادامه دارد. آن نامه درست در روزهایی منتشر شد که بیش از ٢٠ نفر کورد سنی در زندانهای ایران اعدام شده بودند.

اصلاح طلبی که شما نام می‌برید همان کسی است که در بی بی سی چشمش را به روی خون هزاران کودک سوری می‌بندد و از حضور نظامی ایران در سوریه دفاع می‌کند و آن را ضامن حفظ امنیت ایران می‌داند. این اصلاح طلب همان کسی است که از قاسم سلیمانی به عنوان سردار عارف یاد می‌کند. این اصلاح طلب همراه با جمهوری اسلامی نانش را در خون ملیت‌ها ترید کرده است. در دوره حکومت همین اصلاح طلبها دوبار مردم کورد مورد سرکوب قرار گرفتند. در اسفند ٧٧ و در تیر ٨٤ . اصلاح طلب ایرانی از اصلاح طلبی فقط یک نام را با خود یدک می‌کشد. بنابراین من نه تعجب می کنم از واکنش‌شان و نه توقعی غیر از این دارم.

اما آنچه که برای خود من تامل برانگیز بود، واکنش جامعه کورد به این درگیریها بود. یادم هست سالهای قبل هر بار که میان پژاک و جمهوری اسلامی درگیری بوجود می‌آمد خیلی‌ها در میان فعالان کورد واکنش نشان می‌دادند و با آن مخالفت می‌کردند. اما درمورد درگیری‌های اخیر میان حزب دموکرات و جمهوری اسلامی حجم مخالفت‌های جامعه و فعالان کورد کم بود. دو بیانیه در مخالفت با درگیری‌ها صادر شده بود که البته درمورد اولی چهره‌های کورد شناخته شده اصلاح طلب از وجود چنین بیانیه‌ای اظهار بی‌اطلاعی کردند، برخی دوستان هم گفتند بیانیه توسط غیرکوردها و افراد نزدیک به نهادهای امنیتی به اسم اصلاح طلب‌های کورد نوشته شده است. دومین بیانیه هم که فقط نام دوسه نفر چهره شناخته شده در آن بود. و تازه همین بیانیه‌ها هم توسط فعالان کورد مورد انتقاد قرار گرفتند. این یک چیز را نشان می‌دهد. اینکه جامعه کورد امیدش را به تحقق مطالباتش زیر سایه جمهوری اسلامی از دست داده است.

٤- دیدگاه کلی شما در مورد خیزش حزب دمکرات در این مقطع زمانی چه می‌باشد؟

آنچه که در عمل اتفاق افتاده تلاش برای حضور است. این حضور حق تمام احزاب شرق کوردستان است. روژهه لات خانه آنهاست و آنها باید به خانه‌هایشان یعنی به جایی که مطالبات مردمش را نمایندگی می‌کنند، بازگردند. آنها باید بتوانند آزادانه و در امنیت کامل به فعالیت سیاسی‌شان در کوردستان ایران ادامه بدهند. از نظر من کل جامعه کوردستان برای تحقق این خواست یک مسئولیت اخلاقی دارد حتی اگر موافق سیاست‌های این احزاب هم نباشد. چون این خانه مال آنها هم هست. از طرف دیگر تا زمانیکه امنیت این احزاب و نیروهایشان در معرض تهدید است – کما اینکه حتی در نزدیک به دو دهه‌ای که فعالیت‌های مسلحانه را به حالت تعلیق درآورده بودند صدها نفر از نیروهای این احزاب توسط عوامل جمهوری اسلامی در اقلیم کوردستان و کشورهای اروپایی ترور شدند- و تا زمانیکه پاسخ به خواست‌های قانونی و انسانی آنها گلوله و طناب‌دار باشد خب از نظر من باید گفت سلاح در دست احزاب کورد ضامن بقاء آنهاست.

یعنی می‌خواهم بگویم حتی اگر مخالف جنگ هم باشیم به هیچ وجه نمی‌توانیم از احزاب بخواهیم که تحت چنین شرایطی اسلحه را کنار بگذارند. چون سمت مقابل آنها شناخته شده است. جمهوری اسلامی در طول حیات ٣٧ ساله‌اش ثابت کرده که به هیچ اصول اخلاقی، قانونی و انسانی پای بند نیست. جمهوری اسلامی همان حکومتی است که میزمذاکره‌اش را با خون دکتر قاسملو و همراهانش به رنگ سرخ درآورد.

حزب دموکرات سابقه بیش از هفتاد سال مبارزه و فعالیت را دارد. فراز و فرودهای زیادی را پشت سرگذاشته است. در دو سیستم حکومتی کاملا متفاوت از هم (شاهنشاهی و جمهوری اسلامی) فعالیت داشته است. علاوه بر افتخارات، اشتباهاتی هم داشته است. برخی از این اشتباهات متاسفانه هزینه زیادی را به جامعه کورد و حزب تحمیل کرد. همه اینها حزب را پخته‌تر و بر تجربیاتش افزود. بنابراین اگر تصمیم به تغییر در روش مبارزه می‌گیرد حتما مجموعه عواملی در پشت این تغییر شیوه مبارزاتی وجود دارد و یک شبه چنین تصمیمی گرفته نشده است. به هر دلیلی رهبری حزب به چنین نقطه‌ای رسیده باشد اولین مسئولیت اخلاقی‌اش تامین امنیت نیروهای حزب و خانواده‌هایشان و نیز به حداقل رساندن هزینه‌های انسانی در این مبارزه است. متاسفانه حزب دموکرات در درگیری‌های اخیر نشان داد نسبت به این مسئله آنطور که باید احساس مسئولیت نمی‌کند. الان در دهه نود به سر می‌بریم. سه دهه از سالهای شصت فاصله گرفته‌ایم اما فرماندهان نظامی حزب هنوز نوستالژی دهه شصت را دارند. به نظرم از آنجایی که حزب نزدیک به دو دهه مبارزه نظامی را به حالت تعلیق درآورد لذا تجربه جدیدی به دست نیاورد و برای همین هم متد مبارزه نظامی این حزب به روز نشده و در همان دهه شصت مانده است.

سال گذشته یک پرونده را درباره «ترور فعالان کورد توسط جمهوری اسلامی» کار کردم. موقع کار روی آن پرونده هم به همین نتیجه رسیدم.

اینکه احزاب روژهه‌لات متاسفانه نسبت به تامین امنیت جانی نیروهای خود بی توجه‌اند. همان بی توجهی‌ای که ردپایش را در ترور دکتر قاسملو هم می توان دید. بارها از خودم پرسیدم چرا؟! فقط یک جواب برایش پیدا کردم. آن هم اینکه مردن برای شما خیلی آسان شده است. این به نظرم خطرناک است. تک تک نیروهای حزب از یک پیشمرگه ساده تا رهبری حزب سرمایه‌های جامعه کورد هستند. این سرمایه را نباید به آسانی از دست داد. ای کاش آن اندازه که به نوشته‌ها، رسانه‌ها و انتقادها حساسیت دارید، نصف نصف آن مقدار هم نسبت به تامین امنیت جانی نیروهای خود حساس باشید. آن نوشته‌ها هر چقدر هم تند و ناخوشایند، جان کسی را نمی‌گیرند.