شعیب دانشپژوه
حزب دمکرات کردستان ایران بە منظور تحقق خواست تاریخی ملت کرد در شرق کردستان و در راستای پیگیری مطالبات آزادیخواهی تودەهای مردم، فعالیت خود را در شکل جدیدی بە نام راسان از سر گرفتە است و نوید آغاز فصل نوین مبارزە تحت شعار پیوند مبارزەی کوهستان و شهر را میدهد.
بنا بر طبیعت کلیەی جنبشهای تاریخ در این میان نیز نقدهایی از جنسهایی متفاوت از سوی دستەهای گوناگون، مطرح و پیش کشیدە شدە است کە بیشتر ناشی از ابهام و کژفهمی در درک دقیق و شناختی همەجانبە از نفس خود راسان همچون ارادەای تاریخی و ملی معطوف به آزادی حاصل آمدە است . ناگزیر در این جستار کوتاه سعی در شناساندن چیستی راسان و دستەبندی این انتقادها و در صورت ممکن واکاوی و روشنگری مرتبط با آن میباشد تا نمایی کلی از ابعاد و نتایج راسان را تبیین نماییم. چنین بە نظر میرسد کە مجموعە نقدهایی کە متوجە راسان شدەاند را میتوان در سە حوزەی نظری، عملی و روانشناختی دستەبندی و تحلیل نمود.
نقد نظری:
گونەای از نقدهایی کە هموارە متوجە حزب دمکرات شدە اینست کە چگونە میشود مبارزەی مسلحانە و مدعیات دمکراتیک را در یک نقطە و همزمان جمع کرد؟ گویا مبارزەی مسلحانە از دید این دستە از منتقدان با پایەهای دموکراسی خواهی و ارکان جنبشی دموکراتیک در تضاد است. در این رابطە اشارە بە سە نکتەی کلی ضروری مینماید. ١- هرچند تاکنون چهارچوب تئوریک و حد و مرز مفاهیم دمکراسی و دمکرات و ... بە وضوح مشخص نشدە و همچنان در بین نظریەپردازان مدرن نظرات گوناگون و گاها متضاد را شاهد هستیم، اما در تمامی این اختلافات نظری میتوان بە نقطە اشتراک آنان اشارە کرد و آنهم اینست کە این مفاهیم بە صورت کنش جمعی درنخواهند آمد مگر آنکە در بستری از جنس خودشان. بە تعبیری دیگر در بستر و وضعیت نادمکراتیک امکان حضور دموکراسی واقعی وجود ندارد مگر در قالب نمایشی و فروکاستەی واقعیت. حال انحصارطلبی قدرت از سوی داعیەداران خلافت الهی در ایران و در نتیجەی اعمال سیاستهای ظاهری با دستهای پشت پردە و همچنین کنترل همەجانبەی اطلاعاتی/تکنولوژیک، سوژەای منفعل و متوهم را نتیجە شدە است کە دچار آگاهی کاذب از آزادی و برابری در قالب شهروند ایرانی مدرن گشتە است. سوژەای کە در میان دستگاه عظیم رسانەای/تبلیغاتی حکومت اسلامی، تاریخیت خود را در ضمیر خودآگاه نمییابد. سوژەای کە آن آگاهی تاریخی را ندارد تا هستی خود را بەمعنای هگلیاش بسازد و نە شرایطی طبقاتی واقعی کە آگاهیاش را بە معنای مارکسی بە چنگ آورد، بلکە در میان فریب بزرگ قدرت سیستم توتالیتر غوطەور ماندە است.
اجتماعات سیاسی دمکراتیک جهان امروز بر پل مبارزەای خونین عبور کردەاند تا بە این نقطە رسیدەاند و از اینرو باید وسایل لازم فراهم آوردن بستر دمکراتیک را با خود غایت آزادی خلط نکرد. در چنین بستری کە حکومت اسلامی سعی بر قضایی سازی سیاست، انحلال نهادهای مدنی، برچیدن سندیکا، انحصار رسانە و ... دارد، آیا میشود از روشی دمکراتیک سخن گفت؟ بە راستی کە سرابی بیش نیست.
٢- چرایی مبارزە مسلحانە؟ برای درک ماهیت مبارزەی مسلحانەی حزب دمکرات باید بە اصول موضوعە و ارکان مکتوب خط مشی آن رجوع کرد. بر اساس مصوبات کنگرەهای حزب دمکرات و باتوجە بە دلایل تٲسیس این حزب، شالودەی آن را در حفظ کرامت انسانی میتوان خلاصە کرد. کرامتی کە در ادبیات سیاسی مدرنیسم شامل جنبەهای حقوقی، قومی، مذهبی، ملی، شهروندی و ... میباشد و هموارە داشتن این آزادی را برای افراد جامعە ضروری و الزامی دانستە است، و در حال حاظر با توجە بە شرایط داخلی جغرافیای ایران کنونی و خارجی منطقە سیستم فدرالی را پیشنهاد دادە است در حالی کە هدف غایی ایجاد جامعەای بر مبنای سیستم سوسیالیزم دمکراتیک میباشد. با این اوصاف بە وضوح میتوان ارادەی معطوف بە آزادی را در بنیان این فلسفە مشاهدە نمود. در این راستا بر استفادەکردن ابزار و روشهایی کە با اصل این شالودە در تضاد نباشد را تاکید نمودە کە مبارزەی مسلحانە بە عنوان ابزار نهایی جهت راهبرد اهداف حزب در نظر گرفتە شدە است. اما لازم است دوبارە بر نهایی بودن این مبارزە توجە نمود، با نگاهی تاریخی بە فعالیت هفت دهەی گذشتەی این حزب بە وضوح درمیابیم کە نەتنها در مقام نظر بلکە در مقام عم نیز بە آن پایبند بودە است، ترور شدن رهبران حزب دکتر قاسملو در وین و دکتر شرفکندی در برلین بر سر میز مذاکرە گواهی این ادعا هستند. هنگامیکە از نظر کادر رهبری حزب رسیدن بە اهداف در حکومت ایران بە روشهای دمکراتیک امکانپذیر نبودە است بە ناچار روی بە ابزار نهایی کە همان مبارزەی مسلحانە باشد، آوردە است. اعلام خیزش نوین تحت نام راسان نیز بە دلیل همان انسداد راەهای دمکراتیک و آشتی جویانە اتخاذ شدە است. از اینرو پیکان نقد را باید بە طرف دیگر مسئلەـ حکومت مرکزی ـ برگرداند کە موجبات این اتخاذ روش را فراهم آوردە است.
٣- مهمترین نکتەای کە هابز و روسو در طرح مفهوم قرارداد اجتماعی جهت تعیین نقش دولت بە آن اشارە نمودەاند، وجود نیروی سوم برای حفظ منافع طرفین و اساسا برپایی عدالت الزامی مینماید، نیروی سومی کە قابلیت و توانایی اجرایی نیز داشتە باشد. وجود نیروهای موازی در ساختار قدرت نظام جمهوری اسلامی بەحدی پیچیدە و بیقاعدە است کە نقش دولت را در هالەای از ابهام باقی میگذارد، بەگونەای کە حکم حکومتی میتواند مهر ابطال بە تمامی مصوبات پارلمانی/دولتی بزند، آنهم در حالیکە طرفین قرارداد همجنس و مترادف میباشند. تغییر ماهیت در طرف جدید این قرارداد قبل از آنکە بە مرحلەی عملی برسد، در لایەهای مختلف نیروهای موازی ساختار قدرت محو میشود و امید بە تغییری بنیادین و قابل توجە در چنین ساختاری بیشتر بە رویا میماند.
تجارب کابینەهای دولت در تمامی سالهای عمر حکومت جمهوری اسلامی نشانگر این واقعیت هستند. با نگاهی گذرا بە آمار زندانیان سیاسی، روزنامەنگاران، فعالین مدنی، فعالین صنفی، اعدامیان، دانشجویان، فعالین کارگری و ... میتوان عمق فاجعەی خاموش و وضعیت بحرانی در ایران را بەسادگی لمس نمود. تمامی فعالیتهای مدنی در قالب دانشجویی، زنان، روزنامەنگاری و ... با شدت هرچە بیشتر دستگاەهای امنیتی ایران روبرو شدە، بطوریکە اندک روزنەای نیز قابل مشاهدە نیست، این درحالیست کە تمامی این کنترلها در مناطق کردنشین بە اوج خود رسیدە و دید امنیتی بر همەی جوانب زندگی روزمرەی مردم سایە افکندە است (حتی در مسائل غیر سیاسی)، بنابراین نەتنها حل مسئلەای بەنام مسئلەی ملی / کوردی، بلکە مطرح کردنش نیز امکانپذیر نیست، حال با این پرسش روبرو میشویم، در شرایطی کە امکان دستیابی بە اهداف در بکارگیری روشهای دموکراتیک وجود ندارد پس راه چارە چیست؟ اتخاذ مبارزات مسلحانە از سوی احزاب کوردی درست از این نقطە شروع میشود. در بستری کە خود دمکراسی معلق ماندە است امید بستن بە روشهای دمکراتیک اساسا خودفریفتن است. بنابراین حزب دمکرات کردستان ایران و احزاب دیگر با بکارگیری مبارزات مسلحانە دچار تضاد تئوریک /پراکسیس خود نیستند و پیش از خلط صورت مسئلە باید بە خود زمینەهای آن پرداخت.
نقد روانشناختی:
دستەای دیگر از نقدها را میتوان در نوع روانشناختی دستەبندی نمود، بەگونەای کە عواقب روانی راسان را مورد بررسی قرار دادەاند نە خود راسان. این نقدها را میتوان در قالب جملاتی همچون ـ جوانان را بە کشتن میدهند، خانەی مردم ویران میشود، منطقەی کردستان ملیتاریزە میشود و ... مشاهدە نمود کە بخش اعظم این ذهنیت را خود دستگاەهای امنیتی ایران بوسیلەی سیستم میدیایی حکومت تولید و بازتاب میدهند، تاکتیکی کە آنرا تحت جنگ روانی نیز عنوان کردەاند. ملت کورد در تمامی تاریخ حیاط خود و بخصوص در دو قرن گذشتە مبارزات آزادیخواهی را دنبال و هزینەهایش را نیز متقبل نمودە است. در این میان کاراکتری بە نام پیشمرگە نقشی اساسی در کلیت هویت کوردی را بەخود اختصاص دادە است، نقشی کە پایگاه مقدس و اشرفی در ذهنیت افراد جامعە دارد و در ساختار اجتماعی نیز فرد پیشمرگە دارای جایگاه خاصی در میان مردم میباشد. این نقش در ساختار روانی فرد کورد بعنوان مظهر پاکی پذیرفتە شدە کە در مقابل ظلم جانفدایی میکند. این جوانانی کە منتقدان مدعی بەکشت دادنشان هستند بصورت کاملا آزاد و آگاهانە راه خود را انتخاب نمودەاند درحالیکە از بدو ورودشان بە این نقش از نهایت راه کە همان شهیدشدن میباشد، آگاه میباشند، اما بە گفتەی شهید دکتر قاسملو: ملتی کە خواهان آزادی است باید بهای آنرا نیز بپردازد. فلسفەی چرایی پذیرش نقش پیشمرگه از سوی افراد را میتوان در همین تک جملەی فشردە درک نمود. بنابراین نە از دست دادن جان و نە ویران شدن خانەها هیچکدام امری غریب برای مردم کورد نیستند و بە لحاظ روانی نیز آثار منفی بر ذهن مخاطبانش بەجای نمیگذارد بلکە موجب دلگرمی، همبستگی و پیوستن هرچە بیشتر افراد بە جنبش میباشد. اما گاهی کسانی وجود راسان و مبارزات مسلحانە را دلیل بیشتر ملیتاریزە شدن مناطق کردنشین میدانند و با این شیوەی مبارزە مخالفت مینمایند. در اینجا لازم است مفهوم ملیتاریزەکردن را از بعد صرفا لشکری/نظامیاش خارج کنیم و با دیدی بازتر بە قضیە نگاه کنیم. حزب دمکرات و دیگر احزاب بنابر دلایلی در دو دهەی گذشتە مبارزات مسلحانەی خود را توقیف یا بسیار کمرنگ کردە بودند. حال بە وضعیت دو دهەی گذشتە در کردستان رجوع نماییم. آمار اعدامیان، زندانیان و ... کورد هرسالە بیشتر شدە، بودجەی نظامی مناطق کردنشین افزایش یافتە درحالیکە بودجەی توسعە تفاوتی نکردە است، تعداد نظامیان و پایگاەهای نظامی در مناطق کردستان بخصوص نواحی مرزی چند برابر رشد نمودە، آمار بیکاری و تورم در کردستان بە اوج خود رسیدە، آتشسوزی مراتع و جنگلهای زاگرس بە امری روزانە و معمولی بدل گشتە، هر روز از تعداد نشریات و کتب چاپ شدەی کوردی کاستە میشود، مراکز مدنی و صنفی کمتر و کمتر شدە، ترور کولبران، مسائل اعتیاد ، کودکان کار و .... دەها نمونەی آماری دیگر کە همە و همە از نبود رفاه و آزادی از یکسوی و ملیتاریزەتر شدن هرچە بیشتر کردستان سخن میگویند. حال باید از این دستە منتقدان این سوال را پرسید: در این دو دهەای کە مبارزات مسلحانەی احزاب کوردی متوقف شدە بود آیا تغییری در رفتار و سیاستهای جمهوری اسلامی در قبال مناطق کردنشین حاصل آمد؟ جواب مشخص است. بنابراین طرح این مدعا نە واقعی و نە منطقی میباشد. هرچند واکنش نظام جمهوری اسلامی بە پروژەی راسان ممکن است فشارها را متراکمتر کند اما نە خود وضعیت کنونی مطلوب است و نە این واکنش احتمالی دلیل کافی برای مبارزەی آزادیخواهیست. ملت کورد برحسب جغرافیا و تاریخ، هموارە در مسیر مبارزە علیە ناعدالتی و نابرابری زندە و پویا ماندەاند کە این پویایی قبل از هرچیز محصول پشتوانەی ذهنیای است کە از طرف فرد جامعە تولید شدە و صفوف مبارزان را پر نمودە است. از طرفی دیگر باید بە این نکتەی مهم نیز اشارە نماییم، در وضعیت کنونی ایران کە شهروندان کورد در پایینترین سطح امنیت (در تمامی ابعادش) بەسر میبرند، حضور فیزیکی پیشمرگەها در میانشان موهبتی بحساب میآید کە موجبات احساس پشتیبان داشتن و تکیەگاه امن را در اذهان مردم فراهم میآورد. از اینرو با نگاهی واقعبینانە بە مسئلەی حضور پیشمرگەها بواسطەی پروژەی راسان در عمق خاک کردستان نەتنها مسبب تاثیرات منفی روانشناختی نیست بلکە بەعنوان آنتی تز حالت درونی نابهنجار جامعەی کوردی عمل خواهد کرد. همکاری اقشار مختلف جامعە در ابعاد متنوع و زمینەهای گوناگون بە نیروهای پیشمرگە و اعلام وفاداری بە احزاب و شهیدانشان، خود گواهی انکارناپذیر جهت اثبات این مدعا میباشد.
نقد عملی:
جنس دیگری از نقدهایی کە در رابطه با راسان مطرح شدە است را میتوان در دستەی نقد عملی بررسی نمود. نقدی کە مدعی عدم توازن قدرت مابین حزب دمکرات کردستان ایران و حکومت جمهوری اسلامی ایران میباشد. این عدم توازن بە وضوح مشخص است و قابل انکار نیست، حکومتی کە بیشتر از سە دهە است تمامی منابع مالی داخلی و خارجی را بە انحصار خود درآوردە است و با سیستمی مافیایی توانستە قدرتهای اقتصادی/تولیدی را در دست خود نگە دارد و بدینگونە کنترل بخش اعظم طبقات جامعە را هدایت میکند، مشخص است کە با حزبی مردمی بدون بودجەی دولتی در توازن نمیباشد، اما در اینجا نیز ذکر چند نکتە ضروری مینماید. از آنجایی کە مفهوم سرمایەی مارکس در نظریات بوردیو تبدیل بە انواع سرمایەها شد، اشارە بە سرمایەی مردمی/تاریخی احزابی همچون دمکرات و کوملە نمود کە اکثر قریب بە اتفاق جامعە را با خود دارند و در آنسوی معادلە یعنی جمهوری اسلامی دارای هیچ پایگاه مردمی در میان اقشار مختلف کردستان نمیباشد. هرچند بە دلیل نبود شرایط آزاد در ایران نمیتوان بە آمار توسل جست ولی با توجە نمودن بە نکاتی از قبیل پیشوازی فعالین فضای مجازی از راسان، پیوستن موجی جدید و گستردە از جوانان داخلی بە صفوف پیشمرگان و همچنین تجربەی موفق عملی فراخوان احزاب برای تحسن عمومی در ادوار مختلف همگی نمود عینی همان سرمایەی تاریخی / مردمی میباشد. از سویی دیگر حزب دمکرات کردستان ایران از آغاز راسان تاکنون در سطوح مختلف رهبری خود از تمامی احزاب دیگر جهت همکاری و پشتیبانی از راسان دعوت نمودە و هرگز مدعی این نبودە کە بەتنهایی میتواند راسان را بە جریانی فراگیر و سرتاسری تبدیل بنماید، اما بە دلایلی کە در این نوشتە نمیگنجد حزب دمکرات محرک اصلی مبارزات شرق کردستان بودە و بەهمین دلیل دست بە ابتکار عمل زدە است. گاها این نقد نیز پیش کشیدە شدە است کە حزب دمکرات را نمیتوان بعنوان آلترناتیو قدرت مرکزی بحساب آورد. در نگاه نخست این نقد منطقی و قابل قبول بنظر میرسد، اما در واقع اینگونە نیست. با نگاهی اجمالی بە بازیگران سیاست در داخل ایران بەزودی بە این نتیجە خواهیم رسید کە اساسا طرف یا نیرویی غیرخودی وجود ندارد و عرصەی سیاست میدان نیروهای موافق و همسوی حکومت مرکزی شدە است نە رقابت حقیقی بازیگران سیاسی.
جنبشی را شاهد نیستیم و کارنامەی آنچە نامش را اصلاحات مینامیدند مدتهاست کە دچار بنبست شدە است، در حال حاضر مبارزات آزادیخواهی تنها در کردستان فعال و پویا میباشد (هرچند محدود) مبارزاتی کە احزاب آن را رهبری میکنند. از سویی دیگر تغییر و تحولات منطقە بسیار سریع و پیشبینی نشدە میباشد کە جذب حمایت مالی /نظامی دولتهای منطقە و جهان از سوی احزاب کوردی امری ممکن و نزدیک مینماید. از سویی دیگر نیز در صورت تشکیل اتحادیەی شرق کردستان میتواند نقطە دگرگونی موازنەی طرفین باشد. این نکات و نکاتی نظیر اینها ما را بە خودباوری تازەای از قدرت میرساند، همان خودباوری کە روسو آنرا در قالب پتانسیل ساکن جامعە میخواند کە با کوچکترین جرقەها همانند گوی از سراشیبی بە پایین میلغزد و بە اندازەی واقعی خود بازمیگردد. آلترناتیو را باید ساخت نە آنکە منتظر اتفاقات ماند ازاینرو حزب دمکرات کردستان ایران این نکتە را بەخوبی درک کردە و راسان را در راستای همبستگی اپوزیسیون شروع نمودە است. بطور خلاصە باید گفت باتوجە بە سرمایەی مردمی احزاب کوردی در جامعە، و وضعیت بحرانی اقتصادی/سیاسی داخلی و همچنین تغییر و تحولات منطقە (کە هر روز سیاستهای حکومت ایران در رابطە با کشورهای منطقە متحمل شکستهای پی در پی شدە)، و نیز امکان همکاری گستردە اپوزیسیون ایرانی در آیندەای نچندان دور، همگی گواه بر اتخاذ موضع درست و به موقع حزب دمکرات کردستان ایران را نشان میدهند. در صورت ادامە و گستردەتر شدن راسان از سوی حزب دمکرات احزاب کوردی دیگر ناگزیر بە انتخاب قاطعانە میشوند، بەگونەای کە اگر با موج جدید همراه نشوند بەسرعت گام بە سوی اضمحلال خود نهادەاند. بنابراین فراگیرشدن راسان در تمامی جغرافیای نواحی کردنشین ایران امری جدی و نزدیک به نظر میرسد.
سخن پایانی:
پس از جنگ جهانی دوم بیشتر احزاب لیبرال دمکرات دچار خوشبینی یا تقدیری تاریخی شدند کە گمان میبردند با توسل بە نهادهای مدنی و دمکراتیک میشود سیستمهای عظیم دیکتاتوری را از میان برداشت. این خوش باوری پس از مدتی کوتاه و از زمانی کە انسان مدرن خود را در انبوە حصارهای جهان سرمایەداری یافت، بەپایان رسید. حزب دمکرات کردستان ایران پس از دو دهە سکون مسلحانە و فعالیت دیپلماسی بە درستی بە این نتیجە رسیدە کە جنبشهای مدنی و مبارزات مسلحانە خود بە تنهایی نمیتوانند رهیافتهای جدی و موثری باشند، بنابراین پروژەی جدید خود را با شعار پیوند دادن مبارزات کوهستان و شهر را دنبال میکند.
مهمترین نکتەای کە در این راستا میتوان بە آن اشارە نمود، سعی حزب دمکرات در جهت تغییر شرایط حاکم و بسترآفرینی سیاسی در کردستان ایران است، در حالیکە بدنەی اپوزسیون ایرانی خود را در اوج افول خود میبینند. ابتکار عمل از سوی حزب دمکرات همگان را دچار شوک نمودە، شوکی کە برای بیدار کردن سوژەی منفعل و متوهم عرصەی سیاسی ایران بسیار لازم و ضروری است. سوژەای کە از طرفی غرق در دستگاه تبلیغاتی حکومت سرگردان شدە یا اینکە دچار خودکم بینی ارادی گشتە است. بنابراین پروژەی راسان صرفنظر از تمامی نتایج، دو دستاورد جدی را حاصل میشود. از سویی خودباوری ارادی را بار دیگر در ذهن فرد جامعە بارور میسازد و از سویی دیگر فرصتی جدی جهت تشکیل اتحادیەی شرق کردستان و حتی همبستگی اپوزیسیون ایرانی در اختیار احزاب میگذارد. لایەهای بسیاری در رابطە با اهداف، وضعیت و نتایج راسان در کردستان و ایران نهفتە کە تک تک این موضوعات نیازمند پژوهشهای مستقل هستند و قطعا این نوشتار کوتاه صرفا چهارچوبی کلی از راسان را نشان میدهد.
محتویات این مقالە منعکس کننده دیدگاه و نظرات وبسایت کوردستانمیدیا نمیباشد.
حزب دمکرات کردستان ایران بە منظور تحقق خواست تاریخی ملت کرد در شرق کردستان و در راستای پیگیری مطالبات آزادیخواهی تودەهای مردم، فعالیت خود را در شکل جدیدی بە نام راسان از سر گرفتە است و نوید آغاز فصل نوین مبارزە تحت شعار پیوند مبارزەی کوهستان و شهر را میدهد.
بنا بر طبیعت کلیەی جنبشهای تاریخ در این میان نیز نقدهایی از جنسهایی متفاوت از سوی دستەهای گوناگون، مطرح و پیش کشیدە شدە است کە بیشتر ناشی از ابهام و کژفهمی در درک دقیق و شناختی همەجانبە از نفس خود راسان همچون ارادەای تاریخی و ملی معطوف به آزادی حاصل آمدە است . ناگزیر در این جستار کوتاه سعی در شناساندن چیستی راسان و دستەبندی این انتقادها و در صورت ممکن واکاوی و روشنگری مرتبط با آن میباشد تا نمایی کلی از ابعاد و نتایج راسان را تبیین نماییم. چنین بە نظر میرسد کە مجموعە نقدهایی کە متوجە راسان شدەاند را میتوان در سە حوزەی نظری، عملی و روانشناختی دستەبندی و تحلیل نمود.
نقد نظری:
گونەای از نقدهایی کە هموارە متوجە حزب دمکرات شدە اینست کە چگونە میشود مبارزەی مسلحانە و مدعیات دمکراتیک را در یک نقطە و همزمان جمع کرد؟ گویا مبارزەی مسلحانە از دید این دستە از منتقدان با پایەهای دموکراسی خواهی و ارکان جنبشی دموکراتیک در تضاد است. در این رابطە اشارە بە سە نکتەی کلی ضروری مینماید. ١- هرچند تاکنون چهارچوب تئوریک و حد و مرز مفاهیم دمکراسی و دمکرات و ... بە وضوح مشخص نشدە و همچنان در بین نظریەپردازان مدرن نظرات گوناگون و گاها متضاد را شاهد هستیم، اما در تمامی این اختلافات نظری میتوان بە نقطە اشتراک آنان اشارە کرد و آنهم اینست کە این مفاهیم بە صورت کنش جمعی درنخواهند آمد مگر آنکە در بستری از جنس خودشان. بە تعبیری دیگر در بستر و وضعیت نادمکراتیک امکان حضور دموکراسی واقعی وجود ندارد مگر در قالب نمایشی و فروکاستەی واقعیت. حال انحصارطلبی قدرت از سوی داعیەداران خلافت الهی در ایران و در نتیجەی اعمال سیاستهای ظاهری با دستهای پشت پردە و همچنین کنترل همەجانبەی اطلاعاتی/تکنولوژیک، سوژەای منفعل و متوهم را نتیجە شدە است کە دچار آگاهی کاذب از آزادی و برابری در قالب شهروند ایرانی مدرن گشتە است. سوژەای کە در میان دستگاه عظیم رسانەای/تبلیغاتی حکومت اسلامی، تاریخیت خود را در ضمیر خودآگاه نمییابد. سوژەای کە آن آگاهی تاریخی را ندارد تا هستی خود را بەمعنای هگلیاش بسازد و نە شرایطی طبقاتی واقعی کە آگاهیاش را بە معنای مارکسی بە چنگ آورد، بلکە در میان فریب بزرگ قدرت سیستم توتالیتر غوطەور ماندە است.
اجتماعات سیاسی دمکراتیک جهان امروز بر پل مبارزەای خونین عبور کردەاند تا بە این نقطە رسیدەاند و از اینرو باید وسایل لازم فراهم آوردن بستر دمکراتیک را با خود غایت آزادی خلط نکرد. در چنین بستری کە حکومت اسلامی سعی بر قضایی سازی سیاست، انحلال نهادهای مدنی، برچیدن سندیکا، انحصار رسانە و ... دارد، آیا میشود از روشی دمکراتیک سخن گفت؟ بە راستی کە سرابی بیش نیست.
٢- چرایی مبارزە مسلحانە؟ برای درک ماهیت مبارزەی مسلحانەی حزب دمکرات باید بە اصول موضوعە و ارکان مکتوب خط مشی آن رجوع کرد. بر اساس مصوبات کنگرەهای حزب دمکرات و باتوجە بە دلایل تٲسیس این حزب، شالودەی آن را در حفظ کرامت انسانی میتوان خلاصە کرد. کرامتی کە در ادبیات سیاسی مدرنیسم شامل جنبەهای حقوقی، قومی، مذهبی، ملی، شهروندی و ... میباشد و هموارە داشتن این آزادی را برای افراد جامعە ضروری و الزامی دانستە است، و در حال حاظر با توجە بە شرایط داخلی جغرافیای ایران کنونی و خارجی منطقە سیستم فدرالی را پیشنهاد دادە است در حالی کە هدف غایی ایجاد جامعەای بر مبنای سیستم سوسیالیزم دمکراتیک میباشد. با این اوصاف بە وضوح میتوان ارادەی معطوف بە آزادی را در بنیان این فلسفە مشاهدە نمود. در این راستا بر استفادەکردن ابزار و روشهایی کە با اصل این شالودە در تضاد نباشد را تاکید نمودە کە مبارزەی مسلحانە بە عنوان ابزار نهایی جهت راهبرد اهداف حزب در نظر گرفتە شدە است. اما لازم است دوبارە بر نهایی بودن این مبارزە توجە نمود، با نگاهی تاریخی بە فعالیت هفت دهەی گذشتەی این حزب بە وضوح درمیابیم کە نەتنها در مقام نظر بلکە در مقام عم نیز بە آن پایبند بودە است، ترور شدن رهبران حزب دکتر قاسملو در وین و دکتر شرفکندی در برلین بر سر میز مذاکرە گواهی این ادعا هستند. هنگامیکە از نظر کادر رهبری حزب رسیدن بە اهداف در حکومت ایران بە روشهای دمکراتیک امکانپذیر نبودە است بە ناچار روی بە ابزار نهایی کە همان مبارزەی مسلحانە باشد، آوردە است. اعلام خیزش نوین تحت نام راسان نیز بە دلیل همان انسداد راەهای دمکراتیک و آشتی جویانە اتخاذ شدە است. از اینرو پیکان نقد را باید بە طرف دیگر مسئلەـ حکومت مرکزی ـ برگرداند کە موجبات این اتخاذ روش را فراهم آوردە است.
٣- مهمترین نکتەای کە هابز و روسو در طرح مفهوم قرارداد اجتماعی جهت تعیین نقش دولت بە آن اشارە نمودەاند، وجود نیروی سوم برای حفظ منافع طرفین و اساسا برپایی عدالت الزامی مینماید، نیروی سومی کە قابلیت و توانایی اجرایی نیز داشتە باشد. وجود نیروهای موازی در ساختار قدرت نظام جمهوری اسلامی بەحدی پیچیدە و بیقاعدە است کە نقش دولت را در هالەای از ابهام باقی میگذارد، بەگونەای کە حکم حکومتی میتواند مهر ابطال بە تمامی مصوبات پارلمانی/دولتی بزند، آنهم در حالیکە طرفین قرارداد همجنس و مترادف میباشند. تغییر ماهیت در طرف جدید این قرارداد قبل از آنکە بە مرحلەی عملی برسد، در لایەهای مختلف نیروهای موازی ساختار قدرت محو میشود و امید بە تغییری بنیادین و قابل توجە در چنین ساختاری بیشتر بە رویا میماند.
تجارب کابینەهای دولت در تمامی سالهای عمر حکومت جمهوری اسلامی نشانگر این واقعیت هستند. با نگاهی گذرا بە آمار زندانیان سیاسی، روزنامەنگاران، فعالین مدنی، فعالین صنفی، اعدامیان، دانشجویان، فعالین کارگری و ... میتوان عمق فاجعەی خاموش و وضعیت بحرانی در ایران را بەسادگی لمس نمود. تمامی فعالیتهای مدنی در قالب دانشجویی، زنان، روزنامەنگاری و ... با شدت هرچە بیشتر دستگاەهای امنیتی ایران روبرو شدە، بطوریکە اندک روزنەای نیز قابل مشاهدە نیست، این درحالیست کە تمامی این کنترلها در مناطق کردنشین بە اوج خود رسیدە و دید امنیتی بر همەی جوانب زندگی روزمرەی مردم سایە افکندە است (حتی در مسائل غیر سیاسی)، بنابراین نەتنها حل مسئلەای بەنام مسئلەی ملی / کوردی، بلکە مطرح کردنش نیز امکانپذیر نیست، حال با این پرسش روبرو میشویم، در شرایطی کە امکان دستیابی بە اهداف در بکارگیری روشهای دموکراتیک وجود ندارد پس راه چارە چیست؟ اتخاذ مبارزات مسلحانە از سوی احزاب کوردی درست از این نقطە شروع میشود. در بستری کە خود دمکراسی معلق ماندە است امید بستن بە روشهای دمکراتیک اساسا خودفریفتن است. بنابراین حزب دمکرات کردستان ایران و احزاب دیگر با بکارگیری مبارزات مسلحانە دچار تضاد تئوریک /پراکسیس خود نیستند و پیش از خلط صورت مسئلە باید بە خود زمینەهای آن پرداخت.
نقد روانشناختی:
دستەای دیگر از نقدها را میتوان در نوع روانشناختی دستەبندی نمود، بەگونەای کە عواقب روانی راسان را مورد بررسی قرار دادەاند نە خود راسان. این نقدها را میتوان در قالب جملاتی همچون ـ جوانان را بە کشتن میدهند، خانەی مردم ویران میشود، منطقەی کردستان ملیتاریزە میشود و ... مشاهدە نمود کە بخش اعظم این ذهنیت را خود دستگاەهای امنیتی ایران بوسیلەی سیستم میدیایی حکومت تولید و بازتاب میدهند، تاکتیکی کە آنرا تحت جنگ روانی نیز عنوان کردەاند. ملت کورد در تمامی تاریخ حیاط خود و بخصوص در دو قرن گذشتە مبارزات آزادیخواهی را دنبال و هزینەهایش را نیز متقبل نمودە است. در این میان کاراکتری بە نام پیشمرگە نقشی اساسی در کلیت هویت کوردی را بەخود اختصاص دادە است، نقشی کە پایگاه مقدس و اشرفی در ذهنیت افراد جامعە دارد و در ساختار اجتماعی نیز فرد پیشمرگە دارای جایگاه خاصی در میان مردم میباشد. این نقش در ساختار روانی فرد کورد بعنوان مظهر پاکی پذیرفتە شدە کە در مقابل ظلم جانفدایی میکند. این جوانانی کە منتقدان مدعی بەکشت دادنشان هستند بصورت کاملا آزاد و آگاهانە راه خود را انتخاب نمودەاند درحالیکە از بدو ورودشان بە این نقش از نهایت راه کە همان شهیدشدن میباشد، آگاه میباشند، اما بە گفتەی شهید دکتر قاسملو: ملتی کە خواهان آزادی است باید بهای آنرا نیز بپردازد. فلسفەی چرایی پذیرش نقش پیشمرگه از سوی افراد را میتوان در همین تک جملەی فشردە درک نمود. بنابراین نە از دست دادن جان و نە ویران شدن خانەها هیچکدام امری غریب برای مردم کورد نیستند و بە لحاظ روانی نیز آثار منفی بر ذهن مخاطبانش بەجای نمیگذارد بلکە موجب دلگرمی، همبستگی و پیوستن هرچە بیشتر افراد بە جنبش میباشد. اما گاهی کسانی وجود راسان و مبارزات مسلحانە را دلیل بیشتر ملیتاریزە شدن مناطق کردنشین میدانند و با این شیوەی مبارزە مخالفت مینمایند. در اینجا لازم است مفهوم ملیتاریزەکردن را از بعد صرفا لشکری/نظامیاش خارج کنیم و با دیدی بازتر بە قضیە نگاه کنیم. حزب دمکرات و دیگر احزاب بنابر دلایلی در دو دهەی گذشتە مبارزات مسلحانەی خود را توقیف یا بسیار کمرنگ کردە بودند. حال بە وضعیت دو دهەی گذشتە در کردستان رجوع نماییم. آمار اعدامیان، زندانیان و ... کورد هرسالە بیشتر شدە، بودجەی نظامی مناطق کردنشین افزایش یافتە درحالیکە بودجەی توسعە تفاوتی نکردە است، تعداد نظامیان و پایگاەهای نظامی در مناطق کردستان بخصوص نواحی مرزی چند برابر رشد نمودە، آمار بیکاری و تورم در کردستان بە اوج خود رسیدە، آتشسوزی مراتع و جنگلهای زاگرس بە امری روزانە و معمولی بدل گشتە، هر روز از تعداد نشریات و کتب چاپ شدەی کوردی کاستە میشود، مراکز مدنی و صنفی کمتر و کمتر شدە، ترور کولبران، مسائل اعتیاد ، کودکان کار و .... دەها نمونەی آماری دیگر کە همە و همە از نبود رفاه و آزادی از یکسوی و ملیتاریزەتر شدن هرچە بیشتر کردستان سخن میگویند. حال باید از این دستە منتقدان این سوال را پرسید: در این دو دهەای کە مبارزات مسلحانەی احزاب کوردی متوقف شدە بود آیا تغییری در رفتار و سیاستهای جمهوری اسلامی در قبال مناطق کردنشین حاصل آمد؟ جواب مشخص است. بنابراین طرح این مدعا نە واقعی و نە منطقی میباشد. هرچند واکنش نظام جمهوری اسلامی بە پروژەی راسان ممکن است فشارها را متراکمتر کند اما نە خود وضعیت کنونی مطلوب است و نە این واکنش احتمالی دلیل کافی برای مبارزەی آزادیخواهیست. ملت کورد برحسب جغرافیا و تاریخ، هموارە در مسیر مبارزە علیە ناعدالتی و نابرابری زندە و پویا ماندەاند کە این پویایی قبل از هرچیز محصول پشتوانەی ذهنیای است کە از طرف فرد جامعە تولید شدە و صفوف مبارزان را پر نمودە است. از طرفی دیگر باید بە این نکتەی مهم نیز اشارە نماییم، در وضعیت کنونی ایران کە شهروندان کورد در پایینترین سطح امنیت (در تمامی ابعادش) بەسر میبرند، حضور فیزیکی پیشمرگەها در میانشان موهبتی بحساب میآید کە موجبات احساس پشتیبان داشتن و تکیەگاه امن را در اذهان مردم فراهم میآورد. از اینرو با نگاهی واقعبینانە بە مسئلەی حضور پیشمرگەها بواسطەی پروژەی راسان در عمق خاک کردستان نەتنها مسبب تاثیرات منفی روانشناختی نیست بلکە بەعنوان آنتی تز حالت درونی نابهنجار جامعەی کوردی عمل خواهد کرد. همکاری اقشار مختلف جامعە در ابعاد متنوع و زمینەهای گوناگون بە نیروهای پیشمرگە و اعلام وفاداری بە احزاب و شهیدانشان، خود گواهی انکارناپذیر جهت اثبات این مدعا میباشد.
نقد عملی:
جنس دیگری از نقدهایی کە در رابطه با راسان مطرح شدە است را میتوان در دستەی نقد عملی بررسی نمود. نقدی کە مدعی عدم توازن قدرت مابین حزب دمکرات کردستان ایران و حکومت جمهوری اسلامی ایران میباشد. این عدم توازن بە وضوح مشخص است و قابل انکار نیست، حکومتی کە بیشتر از سە دهە است تمامی منابع مالی داخلی و خارجی را بە انحصار خود درآوردە است و با سیستمی مافیایی توانستە قدرتهای اقتصادی/تولیدی را در دست خود نگە دارد و بدینگونە کنترل بخش اعظم طبقات جامعە را هدایت میکند، مشخص است کە با حزبی مردمی بدون بودجەی دولتی در توازن نمیباشد، اما در اینجا نیز ذکر چند نکتە ضروری مینماید. از آنجایی کە مفهوم سرمایەی مارکس در نظریات بوردیو تبدیل بە انواع سرمایەها شد، اشارە بە سرمایەی مردمی/تاریخی احزابی همچون دمکرات و کوملە نمود کە اکثر قریب بە اتفاق جامعە را با خود دارند و در آنسوی معادلە یعنی جمهوری اسلامی دارای هیچ پایگاه مردمی در میان اقشار مختلف کردستان نمیباشد. هرچند بە دلیل نبود شرایط آزاد در ایران نمیتوان بە آمار توسل جست ولی با توجە نمودن بە نکاتی از قبیل پیشوازی فعالین فضای مجازی از راسان، پیوستن موجی جدید و گستردە از جوانان داخلی بە صفوف پیشمرگان و همچنین تجربەی موفق عملی فراخوان احزاب برای تحسن عمومی در ادوار مختلف همگی نمود عینی همان سرمایەی تاریخی / مردمی میباشد. از سویی دیگر حزب دمکرات کردستان ایران از آغاز راسان تاکنون در سطوح مختلف رهبری خود از تمامی احزاب دیگر جهت همکاری و پشتیبانی از راسان دعوت نمودە و هرگز مدعی این نبودە کە بەتنهایی میتواند راسان را بە جریانی فراگیر و سرتاسری تبدیل بنماید، اما بە دلایلی کە در این نوشتە نمیگنجد حزب دمکرات محرک اصلی مبارزات شرق کردستان بودە و بەهمین دلیل دست بە ابتکار عمل زدە است. گاها این نقد نیز پیش کشیدە شدە است کە حزب دمکرات را نمیتوان بعنوان آلترناتیو قدرت مرکزی بحساب آورد. در نگاه نخست این نقد منطقی و قابل قبول بنظر میرسد، اما در واقع اینگونە نیست. با نگاهی اجمالی بە بازیگران سیاست در داخل ایران بەزودی بە این نتیجە خواهیم رسید کە اساسا طرف یا نیرویی غیرخودی وجود ندارد و عرصەی سیاست میدان نیروهای موافق و همسوی حکومت مرکزی شدە است نە رقابت حقیقی بازیگران سیاسی.
جنبشی را شاهد نیستیم و کارنامەی آنچە نامش را اصلاحات مینامیدند مدتهاست کە دچار بنبست شدە است، در حال حاضر مبارزات آزادیخواهی تنها در کردستان فعال و پویا میباشد (هرچند محدود) مبارزاتی کە احزاب آن را رهبری میکنند. از سویی دیگر تغییر و تحولات منطقە بسیار سریع و پیشبینی نشدە میباشد کە جذب حمایت مالی /نظامی دولتهای منطقە و جهان از سوی احزاب کوردی امری ممکن و نزدیک مینماید. از سویی دیگر نیز در صورت تشکیل اتحادیەی شرق کردستان میتواند نقطە دگرگونی موازنەی طرفین باشد. این نکات و نکاتی نظیر اینها ما را بە خودباوری تازەای از قدرت میرساند، همان خودباوری کە روسو آنرا در قالب پتانسیل ساکن جامعە میخواند کە با کوچکترین جرقەها همانند گوی از سراشیبی بە پایین میلغزد و بە اندازەی واقعی خود بازمیگردد. آلترناتیو را باید ساخت نە آنکە منتظر اتفاقات ماند ازاینرو حزب دمکرات کردستان ایران این نکتە را بەخوبی درک کردە و راسان را در راستای همبستگی اپوزیسیون شروع نمودە است. بطور خلاصە باید گفت باتوجە بە سرمایەی مردمی احزاب کوردی در جامعە، و وضعیت بحرانی اقتصادی/سیاسی داخلی و همچنین تغییر و تحولات منطقە (کە هر روز سیاستهای حکومت ایران در رابطە با کشورهای منطقە متحمل شکستهای پی در پی شدە)، و نیز امکان همکاری گستردە اپوزیسیون ایرانی در آیندەای نچندان دور، همگی گواه بر اتخاذ موضع درست و به موقع حزب دمکرات کردستان ایران را نشان میدهند. در صورت ادامە و گستردەتر شدن راسان از سوی حزب دمکرات احزاب کوردی دیگر ناگزیر بە انتخاب قاطعانە میشوند، بەگونەای کە اگر با موج جدید همراه نشوند بەسرعت گام بە سوی اضمحلال خود نهادەاند. بنابراین فراگیرشدن راسان در تمامی جغرافیای نواحی کردنشین ایران امری جدی و نزدیک به نظر میرسد.
سخن پایانی:
پس از جنگ جهانی دوم بیشتر احزاب لیبرال دمکرات دچار خوشبینی یا تقدیری تاریخی شدند کە گمان میبردند با توسل بە نهادهای مدنی و دمکراتیک میشود سیستمهای عظیم دیکتاتوری را از میان برداشت. این خوش باوری پس از مدتی کوتاه و از زمانی کە انسان مدرن خود را در انبوە حصارهای جهان سرمایەداری یافت، بەپایان رسید. حزب دمکرات کردستان ایران پس از دو دهە سکون مسلحانە و فعالیت دیپلماسی بە درستی بە این نتیجە رسیدە کە جنبشهای مدنی و مبارزات مسلحانە خود بە تنهایی نمیتوانند رهیافتهای جدی و موثری باشند، بنابراین پروژەی جدید خود را با شعار پیوند دادن مبارزات کوهستان و شهر را دنبال میکند.
مهمترین نکتەای کە در این راستا میتوان بە آن اشارە نمود، سعی حزب دمکرات در جهت تغییر شرایط حاکم و بسترآفرینی سیاسی در کردستان ایران است، در حالیکە بدنەی اپوزسیون ایرانی خود را در اوج افول خود میبینند. ابتکار عمل از سوی حزب دمکرات همگان را دچار شوک نمودە، شوکی کە برای بیدار کردن سوژەی منفعل و متوهم عرصەی سیاسی ایران بسیار لازم و ضروری است. سوژەای کە از طرفی غرق در دستگاه تبلیغاتی حکومت سرگردان شدە یا اینکە دچار خودکم بینی ارادی گشتە است. بنابراین پروژەی راسان صرفنظر از تمامی نتایج، دو دستاورد جدی را حاصل میشود. از سویی خودباوری ارادی را بار دیگر در ذهن فرد جامعە بارور میسازد و از سویی دیگر فرصتی جدی جهت تشکیل اتحادیەی شرق کردستان و حتی همبستگی اپوزیسیون ایرانی در اختیار احزاب میگذارد. لایەهای بسیاری در رابطە با اهداف، وضعیت و نتایج راسان در کردستان و ایران نهفتە کە تک تک این موضوعات نیازمند پژوهشهای مستقل هستند و قطعا این نوشتار کوتاه صرفا چهارچوبی کلی از راسان را نشان میدهد.
محتویات این مقالە منعکس کننده دیدگاه و نظرات وبسایت کوردستانمیدیا نمیباشد.