کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

جایگاه جوانان در جنبش نوین مردم ایران

21:04 - 2 آذر 1401

د. کامران امین‌آوە

جوانان ایران نیروی اصلی جنبش "زن، زندگی، آزادی" هستند و جنبش کنونی نماد خواست‌های شهروندی "آزادی، سکولاریسم، عدالت‌خواهی و برابری جنسیتی" است.

البته کنشگری جوانان در جنبش‌های انقلابی پدیده ایست عام و جهانی. اساسا نیروی جوان، نیروی محرکەی اصلی جنبشهای دگرخواهی بشمار می روند. در ایران امروز نیز جوانان با توجه به جنبش اجتماعی پیشرو کنونی، در راستای دگرگونی بنیادین جامعه و سرنگونی جمهوری اسلامی گام به میدان مبارزه گذاشته اند.

برای یافتن پاسخ به چرایی حضور پررنگ جوانان و بویژە دختران و زنان ایرانی در این جنبش می توان و باید زمینەهای عینی و ذهنی این حضور را در رابطه با عامل ترکیب سنی جمعیت ایران و مشکلات فراوان جوانان در عرصه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مورد بررسی قرار داد.

١.‌ جوانان و ترکیب سنی جمعیت ایران

بر اساس آخرین سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، ترکیب سنی جمعیت ایران شامل " کودکان و نوجوانان (زیر ۱۵ سال) با ۲۴٫۰ درصد معادل ۱۹٫۲ میلیون نفر، جوانان (۱۵ تا ۲۹ ساله) با ۲۵٫۱ درصد معادل ۲۰٫۱ میلیون نفر، میانسالان (۳۰ تا ۶۴ ساله) با ۴۴٫۸ درصد معادل ۳۵٫۸ میلیون نفر و سالمندان (۶۵ ساله و بیشتر) با ۶٫۱ درصد معادل ۴٫۹ میلیون نفر" است. "طبق این آمار٤٩.١ درصد معادل ٣٩.٣ میلیون جمعیت ایران  را افراد  زیر ٣٠ تشکیل می دهد.

بنابراین، گذشته از میزان بالای جمعیت جوان در ترکیب جمعیتی کشور، با توجه به فشارهای دولت مذهبی ایران، که حتا امنیت حریم خصوصی آنها را مورد تهدید قرار دادە است و با توجه به ژرفش هرچه بیشتر شکاف‌های طبقاتی و اجتماعی و تاثیر منفی آن بر سطح زندگی آنها در زمینه های گوناگون مانند تحصیل، مسکن، امکانات درمانی، مشکل اشتغال و افزایش سطح عمومی قیمت‌ها  و غیرە، جای تعجب نیست که جوانان و نوجوانان ایرانی شرکت کنندگان اصلی انقلاب نوین ایران هستند.

٢. ‌مشکلات اقتصادی و اجتماعی جوانان

جوانان ایرانی هم زمان با دخالت‌های مداوم و روزمرە ماموران ریز و درشت حکومت اسلامی در زندگی خصوصی  و نقض آزادی‌های فردی و شهروندی شان، بعلت فشارهای اقتصادی و اجتماعی ناشی از سیاست‌های خانمان برانداز جمهوری اسلامی ایران، ناتوان از پایه‌ریزی و ساماندهی زندگی و آیندەسازی برای خود هستند. اگر بخواهیم فقط بر اساس دادەهای رسمی در ایران به نمونه‌هایی از این مشکلات اشارە کنیم متوجه فاجعه بزرگی خواهیم شد که زندگی تمام مردم ایران را بطور عام و زندگی جوانان را بطور خاص تحت الشعاع خود قرار دادە است.  برای نمونه:

"بر اساس گزارش منتشر شدە از وضعیت اشتغال؛ نرخ بیکاری جوانان ۱۵ تا ۲۴ ساله در ایران در تیرماە سال ١٤٠١، به ۲۴ درصد رسیده است، به عبارت دیگر در بهار ۱۴۰۱ بالغ بر یک چهارم جوانانی که در بازەی سنی ۱۵ تا ۲۴ سال جویای شغل بودەاند، نتوانستەاند شغلی پیدا کنند. همچنین بررسیها نشان می دهد در گروه‌های سنی جوان، نرخ بیکاری زنان تقریبا دو برابر نرخ بیکاری مردان است که نشان می دهد زنان در سنین پایین‌تر با مشکلات بیشتری در پیدا کردن شغل مواجه هستند. به طور کلی نرخ بیکاری در جوانان بالاتر از نرخ بیکاری کل است، نرخ بیکاری در سن ۱۸ تا ۳۵ سال در مناطق شهری کشور برای بهار امسال نزدیک به ۱۸ درصد به ثبت رسیده است که نسبت به فصل مشابه سال قبل حدود یک درصد افزایش را تجربه کردە است. نرخ بیکاری در مناطق روستایی در بازەی سنی مذکور نیز ۱۲.۴ درصد افزایش داشته است که این نرخ نسبت به بهار سال ۱۴۰۰ کمتر از یک درصد افزایش یافته است. به طور کلی می توان گفت که شدت افزایش بیکاری جوانان در مناطق شهری کشور بیش از افزایش شدت بیکاری در روستا ها بوده است."

طبیعتا با توجه به نرخ بالای بیکاری و نبودن زمینه‌های اقتصادی ازدواج، درصد مجردهای کشور افزایش یافته و نرخ باروری کاهش و جمعیت کشور رو به پیری می‌رود. بنابراین در صورت عدم حل این معضل اجتماعی، طبق گفته‌های مسعود عالمی نیسی، رئیس موسسه تحقیقات جمعیت  کشور "میانگین سنی جمعیت کشور در ۳۰ سال آینده به حدود ۴۸ سال می‌رسد و می توان گفت در سال ۱۴۳۰ حدود ۳۳ درصد از جمعیت کشور سالمند می‌شود و این به آن معنا است که از هر ۱۰ نفر ۴ نفر سالمند خواهند بود."

براساس آمارهای رسمی "تعداد اجارەنشینان در ایران از ۱۲ درصد در سال ۱۳۶۵ به ۳۸ درصد تا سال ۹۹ رسیده است. این به آن معنی است که ۳۲ میلیون ایرانی درگیر مسئله اجاره‌بهای سنگین مسکن هستند. این عدد از این منظر حائزاهمیت است که طبق آمارها، در مناطق شهری کشور ۴۳ درصد از هزینه‌های مستاجران مربوط به مسکن است؛ رقمی که معادل ۲.۲ برابر میانگین هزینه‌های خانوارها در جهان است. براساس گزارش منتشرشده از سوی معاونت مسکن و ساختمان وزارت راه و شهرسازی فقط در دو ماهه اول سال به  ١٤٠١ متوسط اجاره بهای یک مترمربع واحد مسکونی در تهران در اردیبهشت امسال به ۱۲۶ هزار و ۹۰۰ تومان رسیده است که در مقایسه با رقم ۸۴ هزار و ۸۰۰ تومان پایان سال ۱۴۰۰ رشد نزدیک به ۵۰ درصدی داشته است و طی ۱۰ سال درآمد ها ۱۲ برابر اجاره ها ۱۴ برابر شده است."

با توجه به شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه، افزایش اجارە مسکن و موادغذایی، سطح پایین درآمد و مشکل بیکاری، نه تنها صاحب‌خانه شدن جوان ایرانی بلکه پرداخت اجارە مسکن نیز تبدیل به آرزویی دست نیافتنی شده است. با توجه به حقوق پایه ٢ میلیون‌ تومانی جوان ایرانی و "با حسابی سر انگشتی حدودا ٥٠ سال طول می‌کشد تا یک جوان ٢٥ ساله ایرانی صاحب مسکن شود"!

از سوی دیگر، مسئله فقر و بحران اشتغال در ایران از جمله  دلایل بحران ساز جامعه کنونی ایران است.

 "پژوهش‌های انجام شده در دهە۹۰، نشان می‌دهند که خانواده‌های پرجمعیت ایرانی با وجود داشتن شغل، نمی‌توانند امکانات زندگی را در حد لزوم برای خانواده‌شان فراهم کنند.  تا آوریل ۲۰۲۲ (فروردین سال ۱۴۰۱) قیمت مواد غذایی در ایران نسبت به سال قبل ۴۳ درصد افزایش یافته است که بیشترین دلیل آن خشکسالی شدید، تحریم‌ها، تورم، فساد در برخی از دستگاه‌ها بوده است. بر اساس گزارش ایران پرایمر و بر مبنای آمارهای دولتی، تا اوایل سال ۲۰۲۲، حدود ۳۰ درصد از خانوارها زیر خط فقر زندگی می‌کردند. برخی کارشناسان تخمین زدەاند که حداقل نیمی از جمعیت ۸۵ میلیونی ایران زیر خط فقر زندگی می‌کنند و با تورمی که برای همه کالاها به ۴۰ درصد رسیده است دسته و پنجه نرم می‌کنند. این تورم بالاترین میزان از سال ۱۹۹۴ است. در ایران ۱۸ درصد از افراد جامعه دچار فقر مطلق هستند. فرامرز توفیقی، رئیس کمیته دستمزد کانون عالی شوراهای اسلامی کار کشور، در همین رابطه در گفتگویی خبر داده بود که: "امید به خانه دار شدن یک کارگر در تهران به ۱۲۳ سال رسیده است. حالا پوشاک، درمان، هزینه‌های تحصیل و سایر خرج‌ها را کنار این داده‌ها بگذارید؛ تورم واقعا بیداد می‌کند".  "امروز تورم رسمی خوراکی‌ها نسبت به سال قبل بیش از ۸۶ درصد و تورم واقعی سبد معیشت کارگران بیش از ۱۰۰ درصد است."

نبودن آزادی‌های فردی و سیاسی، و طبق برخی از آمارهای منابع رسمی و غیر رسمی ایران، نرخ بالای تورم اقتصادی، گرانی و افزایش قیمت مواد غذایی، مشکل تامین مسکن و رشد صعودی اجارە مسکن و...، هیچگونه امیدی برای آیندە جوانان ایرانی باقی نگذاشته است. در چنین حالتی جای تعجب نیست که جوانان و بویژە زنان ایرانی که از ستم مضاعف جنسیتی نیز رنج می‌برند، ستون اساسی این جنبش را برای رسیدن به آزادی و زندگی بهتر تشکیل دهند و خواستار سرنگونی حکومتی باشند که مانع اصلی رسیدن آنها به یک زندگی شرافتمندانه است.

 ٣. ‌مسئله حجاب و آزادی‌های شهروندی

از همان آغاز انقلاب بهمن ٥٧ ایران علیرغم تصویب برخی از حقوق شهروندی مانند اصل‌های ٣٢ تا ٣٩ در قانون اساسی ایران و انتشار متعدد منشورهای حقوق شهروندی ج.ا.ا از سوی روسای جمهور آن، هیچ یک از مواد ادعایی آنها برای یک روز هم که شدە به اجرا در نیامدە، ابتدایی‌ترین حقوق شهروندی آنها مانند: حریم خصوصی و بویژه حق پوشش، حق آزادی اندیشه و بیان، کرامت و برابری انسانی، امنیت شهروندی و غیرە از سوی حاکمان و ماموران رسمی و لباس شخصی آنها پایمال شدە است. یکی از بارزترین اشکال نقص سیستماتیک حقوق شهروندی زنان ایرانی تحمیل "حجاب اسلامی و ستم جنسیتی" است که ٣ هفته پس از پیروزی قیام بهمن ١٣٥٧ عملا به دستور خمینی به مرحله اجرا درآمد و از همان زمان از ورود زنان بدون حجاب به موسسات دولتی جلوگیری بە عمل آمد. در همەی سال‌های حاکمیت ج. ا.ا زنان ایرانی بە عناوین مختلف و به بهانەی نقض "حجاب شرعی"  طبق مادە ٦٣٨ قانون مجازات اسلامی (تعزیرات و مجازات‌‌های بازدارندە) مورد مجازات قرار گرفته‌اند. قوانین قرون وسطایی شریعت، چونان یکی از نشان‌های بارز فکر و اندیشه واپسگرایی اسلامی که آمیخته با قوانین رسمی حکومت ایران شدە است، با دخالت درهمەی عرصه‌های زندگی طبیعی جامعه زمینه ساز تحمیل فشارهای طاقت فرسا و در نتیجه آزارهای روحی و جسمی مردم و بویژە زنان ایرانی شدە است، امری که مقابله با آن چون نفی کل سیستم مذهبی حاکم  بسان پاشنه آشیل رژیم اسلامی ایران قلمداد می‌شود.

از سوی دیگر، زنان آزادی‌خواە ایران نه تنها در حوزە حجاب، بلکه طبق قوانین اسلامی در تمام عرصه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی تحت ستم بودەاند.

زنان ایرانی بە خوبی به این مسئله واقف هستند که در چارچوب حکومت اسلامی ایران که بر شریعت و قوانین واپسگرای اسلامی استوار است، امکان اصلاحات وجود نداشته، تنها راە رهایی و رسیدن به یک زندگی مدرن، پایان دادن به حاکمیت حکومت دینی در ایران است.

جنبش مردمی "زن، زندگی، آزادی" که با قتل ناجوانمردانه ژینا(مهسا) امینی در شهریور ماە امسال شروع شد، بزرگ ترین جنبش انقلابی و مدرن با پیشاهنگی زنان و پشتیبانی چشمگیر مردان ایرانی است. طڕح  این شعار از سوی مردان کورد در روز خاکسپاری زندەیاد ژینا(مهسا) امینی در شهر سقز و گسترش سریع آن در کوردستان و سرتاسر ایران، با اعتراض به مسئله حجاب، دربرگیرندە چند محور عمدە از خواست‌های شهروندی تمام مردم ایران مانند "آزادی‌های فردی و جمعی، سکولاریسم(جدایی دین از دولت و سیاست)، عدالت‌خواهی و برابری زن ومرد" است.

 دختران و زنان ایران که علاوە بر انواع ستم‌های اقتصادی و اجتماعی، بیش از ٤ دهه از ستم جنسیتی  نیز رنج برده اند، آیندە خود را در تغییر حکومت می‌بینند. زنان و مردان شجاع ایرانی با  شرکت در بزرگترین جنبش اجتماعی و سیاسی ٤ دهه اخیر، برگ نوینی را در تاریخ ایران ورق می زنند که بسان مترقی‌ترین و مدرن ترین خیزش، نه تنها در ایران بلکه کل جهان به حساب خواهد آمد.

٤.‌ فقدان یک چهرە کاریزما و رهبری واحد در جنبش کنونی و ابتکارات جوانان در انتخاب شیوەهای مبارزە با نیروهای سرکوبگر

انتخاب و در پیش گرفتن شیوەهای مبارزە نامتمرکز در جنبش "زن، زندگی، آزادی"، بر اساس تجارب جنبش‌های سرکوب شدە دهەهای اخیر از سوی نیروهای واپسگرا و سرکوبگر ج. ا.ا، نشان از حرکت بسیار هوشمندانه مردم در صحنه دارد. این جنبش در روند تکاملی خود، توانایی رسیدن به همخوانی و مدیریت مشترک را دارد. ما هم اکنون نیز ناگفته شاهد هماهنگی و کار مشترک، در امر دعوت کردن مردم ایران در روزهای مشخص برای شرکت در راهپیمایی‌ها و اعتراضات مردمی و دادن شعارهای مشترک هستیم.

از سوی دیگر نبود یک چهرە کاریزما از نقاط مثبت این جنبش است و مردم مبارزی که در کف خیابانها برای رسیدن به خواست‌های عینی و واقعی شان با نیروهای سرکوبگر ج.ا.ا درگیر هستند، زندگی و سرنوشت انقلاب آیندە را به دست یک چهرە معینی برای خط و نشان دادن نمی‌سپارند، بلکه آنها با پیش کشیدن شعارهای ترقیخواهانه ای که از خواست‌های واقعی آنها سرچشمه می‌گیرد، راە را برای سرنگونی این رژیم و تغییر حیات سیاسی در ایران مهیا می‌سازند و کسانی می‌توانند در آیندە ایران نقش موثر بازی کنند که خود را با خواست‌های نیروهای اصلی و محرک انقلاب مدرن کنونی یعنی جداسازی دین از سیاست و دولت، آزادی،  برابری زن و مرد و... تطبیق دهند و نه برعکس.

فراگیر شدن جنبش کنونی ایران در مقایسه با شکل گیری جنبش اعتراضی انقلاب ١٣٥٧ بسیار سریعتر است. اگر قیام ٢٩ بهمن ١٣٥٦ در تبریز، چون نقطه عطف انقلاب ایران، چهل روز پس از تظاهرات قم شروع شد و بە تدریج و به حد فاصل بیش از ٦ ماە به نقاط دیگر ایران رسید، دامنەی جنبش کنونی در فاصله کمتر از یک هفته پس از خیزش شهریور ماە سقز تمام ایران، از کوردستان تا تهران، از زاهدان تا اهواز را فراگرفت و حتا دامنەی آن از ایران تا اروپا و آمریکا هم رسید.

 این جنبش با توجه به سابقه درخشان مبارزە سیاسی و نافرمانی مدنی در کوردستان یک جنبه کاملا تودەای بە خود گرفته است و در نقاط دیگر ایران نیز دامنه مبارزات صنفی و مدنی و استقبال لایه‌های میانی و زحمتکش جامعە و پشتیبانی تودەهای کار و زحمت از آن رو به افزایش می رود. اعتصاب  کارگران پیمانی و قرارداد موقت شاغل در پروژه های میدان‌های نفتی و گاز واقع در پارس جنوبی (عسلویه- استان بوشهر) کارگران پیمانی فاز دوم پالایشگاه آبادان ، شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی معلمان ایران، استادان دانشگاە، پزشکان، وکلا، ورزشکاران، هنرمندان و... نشانه بارز رشد فراگیر این جنبش و پیوستن هر چه سریعتر لایه‌های مختلف اجتماعی ایران به آن است. بدون شک پا به پای رشد جنبش ژینا، نیروهای بالقوە معترض به ساختار موجود، که بنابر گفته مصطفی رستمی، رئیس نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاەهای کشور، در نتیجه یک نظرسنجی "٨٣ درصد مردم در اعتراضات شرکت نکردەاند ولی معترض‌اند ١٠ درصد مردم اغتشاش‌ها و ۵۵ درصد اعتراضات را تایید می کنند"، دامنه جنبش جوانان تحول‌خواە و مدرن به تمام لایه‌های بالقوە معترض جامعه رسیدە، دیر یا زود بحالت بالفعل درخواهد آمد.

این مقالە در شمارە ٨٣٥ روزنامە کوردستان منتشر شدە است.