کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

اعترافات اجباری

14:42 - 1 دی 1401

آیت روحانی

اعتراف اجباری: هر جا کە از اعتراف اجباری سخن بە میان می‌آید، منظور هرگونه اعتراف نوشتاری یا گفتاری است که با استفاده از تهدید و جبر فیزیکی یا روانی، از جمله شکنجه روانی یا فیزیکی، ایجاد شرایط غیرانسانی و تحقیرآمیز، محرومیت از مراقبتهای پزشکی، تهدید، ارعاب، فریب و یا هر نوع اجبار دیگری به دست آمده است، حتما نام یکی از نهادهای سرکوبگر رژیم ایران نمایان می‌شود. بە این معنا، زندانی ممکن است اظهارات مشخصی را حتی به صورت جعلی و ساختگی تنها برای متوقف کردن درد و رنج یا جلوگیری از تشدید آزارهایش بیان کند.

از آغاز استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران تاکنون و در چهل سال گذشته استفاده از اعترافات اجباری، دادگاه‌های نمایشی وبرنامه‌های افترا آمیز ادامه داشته است و پخش چنین برنامه‌هایی از صدا و سیمای جمهوری اسلامی که از سال ١٣٥٧ انحصار پخش رادیو و تلویزیونی را در اختیار دارد روند رو به رشدی داشته است. صدا و سیمای جمهوری اسلامی تاکنون صدها برنامه حاوی اعترافات اجباری و سایر محتواهای افترا آمیز را پخش کرده است که این نهاد را در جایگاه گسترده ترین ابزار سرکوب افراد و جامعه مدنی در داخل و خارج ایران قرار می‌دهد.

برای تهیه این گزارش، ١٥١ برنامه پخش شده از تلویزیون ایران در طول یک دهه اخیر از سه منبع مختلف جمع آوری و تحلیل شده‌اند.

این برنامه‌ها شامل اعترافات اجباری ٣٥٥ نفر و ایراد افترا علیه ٥٠٥ نفر می‌شوند.

اعتراف اجباری یا اقرار تلویزیونی وضعیتی است که زندانی در مقابل دوربین اقدام به انتقاد از اندیشه‌ها و کارهای گذشته خود می‌کند. به این عمل که معمولا پس از شکنجه یا تحت فشار گذاشتن قربانی انجام می‌گیرد، اعتراف اجباری گفته می‌شود اعتراف اجباری در کشف حقیقت، بی‌اعتبار است. و اقرار خارج از دادگاه، ارزش و اعتبار اقرار در دادگاه را ندارد. معمولا به افراد مورد بازجویی، داستانی برای بازگویی ارائه می‌شود. شخص مورد بازجویی، ممکن است با داستان ارائه شده به او موافقت کند یا حتی خودش دروغ بسازد تا بازجو را راضی کند تا مگر رنجی که بر وی تحمیل می‌شود، متوقف شود. اعتراف‌گیری تلویزیونی اغلب با شکنجه جسمی و شکنجه روانی همراه است.

 گرچە این اعتراف‌گیری اجبار در دوران پهلوی هم  رواج داشتە، می‌توان گفت کە بیشتر سیستمهای دیکتاتوری آن برنامه‌های پروپاگاندای پخش شده از تلویزیون اهداف گوناگونی را دنبال می‌کنند که شامل این موارد می‌شود: ایجاد حس ترس ودلسردی در جامعه‌ی مدنی؛ خاموش کردن صداهای مخالف و تحریف گفتمان؛ توجیه و مشروعیت بخشیدن به سرکوب مخالفان و فعالان؛ مبنا قرار دادن برنامه‌ها به عنوان مستندات برای جرم‌انگاری؛ استفاده از این برنامه‌ها به عنوان ابزار شکنجه روانی؛ و ترویج روایتهای رسمی در سطح داخلی و خارجی.

همچنین مصاحبه با قربانیان نشان می‌دهد که طبیعت افترا آمیز این برنامه‌ها چنان بر قربانیان تاثیر دارد که پیامدهای مخربش از شکنجه‌های فیزیکی هم بیشتر و فرایند التیام یافتن از تاثیرات آنها بسیار کندتر است.

در ایران اعتراف‌گیری تلویزیونی به وسیله ساواک در اوایل دهه ۵۰ خورشیدی آغاز شد و بعد از انقلاب ۱۳۵۷، توسط مقامات امنیتی نظام جمهوری اسلامی ایران، اوج گرفت. بین سال‌های ١٣٥٠ تا ۱۳۵۴ تعدادی از فعالان سیاسی و نویسندگان مخالف پهلوی در تلویزیون به اعتراف پرداختند که با اعتراض سازمانهایی نظیر عفو بین‌الملل، صلیب سرخ جهانی و کمیته سارتر قرار گرفت و با فشار دولت جیمی کارتر، رئیس‌جمهور وقت آمریکا متوقف شد.

دستگاه قضایی جمهوری اسلامی همواره گفته‌ است که افراد مصاحبه ‌شده داوطلبانه و بر اساس بحث‌های اقناعی و استدلالی علیه خود اعتراف کرده‌اند. در طول دهه ۱۹۸۰ میلادی، برنامه‌های انکار تلویزیونی در تلویزیون دولتی ایران رایج بود.

یرواند آبراهامیان در کتاب "اعترافات شکنجه‌شدگان" می‌نویسد: "اگر در چند سال اول بعد از سقوط رژیم شاه، در اکثر موارد، شکنجه یا ضرب و شتم زندانی با دادن اطلاعات مورد نیاز بازجویان، معمولا خاتمه پیدا می‌کرد، پس از خرداد ۱۳۶۰، شکنجه جسمانی و خصوصا روانی زندانی (شکنجه سفید)، حتی پس از کسب اطلاعات ضروری، هم چنان ادامه یافت".

سازمان عفو بین‌الملل، در پی سرکوب اعتراضات مردم ایران به نتایج انتخابات، در اطلاعیه‌ای مطبوعاتی هشدار داد که رهبران بازداشتی اپوزیسیون در ایران، در خطر شکنجه قرار دارند و مقامات نظام جمهوری اسلامی قصد دارند آنان را به "اعترافات تلویزیونی" وادارند. پس از رسوایی رژیم ایران توسط مازیار ابراهیمی و روشن شدن واقعیت مسئلە، داریوش عمران زاده نیز اعتراف‌گیری تلویزیونی با شکنجه توسط وزارت اطلاعات را مطرح کرد.

آزادی از شکنجه، و بدرفتایی‌های غیرانسانی و تحقیرآمیزممنوعیت مطلق شکنجه بر اساس میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی و ماده ۷ آن که جمهوری اسلامی هم آن را پذیرفته نشان میدهد که نقض این حق چقدر جدیست. استفاده از شکنجه و رفتار غیرانسانی و تحقیرآمیز به منظور اعترافگیری اجباری درزندانهای ایران واقعیتی غیرقابل انکار است.

دادگاه اروپایی حقوق بشر در تعریف شکنجه می‌گوید: "نوعی داغ ننگ (استیگمای) ویژه با رفتار تحقیرآمیز و غیرانسانی عامدانه همراه است که رنجی ظالمانه و شدید را به دنبال دارد". ١٩٩ قربانی که برای این گزارش با سازمان عدالت برای ایران گفتگو کرده‌اند تاثیر پخش این برنامه‌های افترا آمیز را بر خود  به شدت آسیب‌زا و تحقیرآمیز توصیف کرده‌اند و تاکید کرده‌اند که این برنامه‌ها تاثیر بلند مدت روحی و روانی بر آنها گذاشته است".

برخی از مصاحبه کنندگان تجربه تماشای این برنامه‌ها را دردناکترین تجربه خود در دوران بازداشت توصیف کرده‌اند. بنابراین حاد بودن تاثیر این برنامەها بر قربانی می‌تواند به عنوان یکی از عناصرشکنجه در نظر گرفته شود.

فرجام

در اینجا کاملا واضح است کە این گونە اعتراف گرفتن هیچ وجهە حقوقی و قانونی ندارد، بجز در همان سیستم‌های چون رژیم اسلامی ایران.

لازم بە ذکر است کە ما بە این مهم پی ببریم کە چە وظایفی در قبال قربانیان داریم و چگونە برخورد کنیم.

عموما تنها آن شخص قربانی نیست بلکە خانوادەهای این اشخاص نیز قربانی هستند، و جامعە باید پذیرا باشد کە چە آن شخص و چە خانوادەهایشان را بە عنوان قربانی بنگرد و نە بە عنوان متهم یا خاطی، چرا کە انسانها ظرفیت و تحملشان یکسان نیست، بعضی می‌توانند تحمل کنند و تن بە چنین عملی ندهند. اما کسی کە توان تحمل چنین شکنجەهای را ندارد گناه کار نیست.

گرچە هموارە این اعترافات را مخصوصا در بعضی احزاب بە مثابە خیانت می‌دانستند کە قربانی دوبار قربانی می‌شد. هم از نظر سیستم و هم از نظر جامعە و حزبش.

امیدوارم کە بە این سطح از آگاهی برسیم کە بتوانیم واقعبینانە این موضوع را بپذیریم و در مقابل عمل سنجیدە و در خور از خود نشان دهیم.