مصاحبە: علی لیلاخ/ ترجمە از کوردی: دیاکو دانا
مقدمە: هماکنون بیش از ٤ ماە از قیام جاری مردم کوردستان و ایران میگذرد. این قیام مرحلە بروز و رشد خود را طی نمودە و هماکنون مسئلە ائتلاف و ایجاد آلترناتیو علیە جمهوری اسلامی مطرح است. وزن و جایگاە کورد در معادلات سیاسی ایران در چە سطحی میباشد؟ مسئلە هویت ملی چگونە حل میشود؟ دموکراسی در ایران چگونە استقرار مییابد؟ این مسائل را با جناب دکتر عباس ولی، استاد دانشگاە مطرح و پاسخهای صریح ایشان را میتوانید مطالعە فرمایید.
متن کامل مصاحبە این چنین است:
دکتر ولی با این سوال شروع کنیم، تاریخ مبارزە برای رسیدن بە دموکراسی و حاکمیت قانون در ایران بە بیش از ١٠٠ پیش باز میگردد، یعنی از دوران مشروطە تاکنون. اما دموکراسی هنوز در این کشور مستقر نشدە است. از دیدگاە شما موانع پیش روی دموکراسی در ایران کدامیناند؟
اگر منظورتان ایران بە عنوان یک دولت مستقل سیاسی است، در ایران چندین بار برای رسیدن بە دموکراسی بە عنوان یک نهاد مبارزە شدە است، اما این نهاد هیچگاە استقرار نیافتە است. یعنی مثلا اگر بە انقلاب مشروطە در ١٩٠٥ نگاە کنیم، میبینیم در آنزمان سعی شد شاە کە قدرت مطلق بود قدرتاش کاهش یابد و مردم وارد پروسە سیاسی شوند، نهاد را برایش تأسیس کنند اما محقق نشد.
در سال ١٩٠٦ قانون اساسی مشروطە تصویب شد و سپس در سال ١٩١٢ استبداد صغیر بر سر کار آمد کە از پیرامون بختیارها و آذریها آمدند تهران را تسخیر و بار دیگر حاکمیت قانون را تأسیس کردند. اما بعدا پس از جنگ جهانی اول و در سال ١٩٢٦ رضا شاە بار دیگر قدرت خود را تحمیل کرد. در میان سالهای ١٩١٤ تا ١٩٢٦ حاکمیتی آنچانی وجود نداشت، فرهنگی ضروری کە اصول قانونگذاری و فرهنگ دموکراسی براساس آن بنیان گذاشتە شود. رضا شاە خود نیز تمامی سعیاش بر این بود، دستاوردهای دموکراسی را از بین ببرد و قانون اساسی را تعلیق و دیکتاتوری را مستقر کند و هدفش از اعمال این دیکتاتوری، بازسازی و مدرنیزاسیون در ایران از بالا بود.
نخبەی تحصیل کردە بە جای اینکە فرهنگ دموکراسی را پایەریزی کنند، از رضا شاە پیروی کردند. بدین شیوە فرهنگ دموکراسی هیچ وقت ایجاد نشد. میبینیم در صورت نبود دموکراسی ناسیونالیسم ایرانی، کمونیسم و سوسیالیسم آمدند و سعی کردند اصولی ایدئولوژیکی را تأسیس و براساس این سیستم فکری و سیاسی پیشروند کە این سیستم براساس اصولی استبدادی تأسیس شدە بود. منظورم این است در ایران چندین مرحلە برای استقرار دموکراسی مبارزە شدە ، اما هیچگاە این فرهنگ دموکراتیک وجود نداشتە است. اگر نگاە کنیم در ایران هر وقت دولت ضعیف یا بە حاشیە راندە شدە، فرهنگ دموکراسی رشد کردە است. مانند شهریور سال ١٣٢٠ کە رضا شاە برکنار شد یا در سالهای ١٣٢٦-١٣٢٥ کە حکومت ایران ضعیف شد و ما در این گرماگرم میبینیم دموکراسی رشد کردە است. همچنین در دوران مصدق و سپس دوری کوتاە در دوران اصلاحات ارضی و سپس برای مدتی کوتاە پس از انقلاب مردم ایران در سال ١٣٥٧ دموکراسی مستقر شدە است. اما تمامی این رویداها کە پیش آمد، براساس فرهنگی دموکراتیک تأسیس نشد.
عدم تأسیس فرهنگ دموکراسی در ایران، دارای دلایل متعددی است. اما دلیل اصلی این بود در ایران هیچوقت الیتی دموکراتیک یا گروهی، یا بهتر بگویم طبقەای دموکراتیک وجود نداشتە کە زیر سلطە کسی نباشند و بە ابزار حاکمیت سیاسی مبدل نگردند. مردم ایران همیشە تشنەی دموکراسی بودەاند، اما هیچوقت رهبری این الیت وجود نداشتە کە فرهنگ دموکراسی را ایجاد کنند. مثلا نگاە کنید آلمان مدرن کە در سال ١٨٧٠ توسط بیسمارک تأسیس گردید، دموکراسی با مشارکت عمومی بنا نهادە شد، اما مستمر و پایدار نماند. پس از جنگ جهانی اول و سرنگونی رایش اول دموکراسی وایمار کە تأسیس شد سیستم مطلوبی بود اما قدرت نداشت. پس از سرنگونی هیلتر در جریان جنگ جهانی دوم، الیتی دموکراتیک کە تجربە فاشیسم را داشت، دنبالەرو ایجاد اقتداری غیر دموکراتیک و مرکزگرا از بالا نبود. بلکە بدین سو پیش رفت حکومتی فدرال را بنا نهاد کە در آن الیتی دموکراتیک بر سر کار آید آنان حکومت را در دست گیرند و این فرهنگ دموکراتیک کە در آنجا وجود دارد، در واقع دارای تاریخی طولانی نمیباشد، غیر این ١٤ سال کە جمهوری وایمار یعنی از سال ١٩١٩ تا ١٩٣٣ آلمان تجربە دموکراسی را تا پس از جنگ جهانی دوم نداشتە است.
عین این را میتوان در مورد ژاپن مثال زد. ژاپن پس از سال ١٩٤٥ بدین شیوە پیش رفت. این دولت چنین نخبگانی داشتند، این نخبگان وقتی کە فهمیدند حاکمیت مرکزگرا با توسل بە خشونت و مدرنیزاسیون از بالا پاسخگو نیست، حاکمیت دموکراتیک را بنا نهادند. اما در ایران متأسفانە هیچگاە این الیت وجود نداشتە بدین شیوە تامل کند و زیر سلطە حاکمیت اقتدارگرا نباشند.
پس از گذشت بیش از ١١٧ روز از قیام ژینا این فرصت مهیا شد کە مردم، نخبگان و احزاب ایرانی بتوانند با هم بە گفتگو بنشینند، اما همچون میبینیم ترس از احزاب کوردی وجود دارد، در حالی کە شما بهتر میدانید یکی از اصول دموکراسی وجود احزاب سیاسی میباشد. این ترس را چگونە میبینید، آیا این زیان رساندن بە دموکراسی میباشد؟ دلیلاش چیست؟
بلە درست است. از نظر من وجود و کارکرد احزاب سیاسی در کوردستان دارای تاریخی رنگین و پر افتخار است. هم تداوم این احزاب، هم روابط این احزاب با دیگر طبقات ملت کورد در کوردستان. نمایان است، این دارای فراز و نشیب بودە، اما ادامە داشتە است. اما این بدین معنا نیست کە این احزاب فعالیتشان بە نوعی بودە یا نبودە کە مورد انتقاد قرار نگیرند؛ نە این نیست. در هر فرهنگی اگر انتقاد وجود نداشتە باشد، این فرهنگ بە سوی دیکتاتوری پیش میرود. برای همین من در اینجا میگویم احزاب کوردی یا کوردستانی، دارای فرهنگی ٨٠ تا ٨٥ سالە است، این مسئلە بسیار مهم خصوصیات ملت کورد را نسبت بە سایر بخشهای ایران نشان میدهد. در ایران هیچوقت وضعیت بدین شیوە نبودە است. درست است در ایران فرهنگ حزبی همزمان با کوردستان شروع شدە است یا البتە پیشتر در ایران احزاب وجود داشتە، اما این احزاب هیچوقت نتوانستەاند تداوم داشتە باشند. تجربە کردەایم حاکمیت غیرە دموکراتیک یا ضد دموکراتیک وقتی بر سر کار آمدەاند، نخستین اقدامی کە کردەاند فعالیت احزاب را ممنوع اعلام کردەاند. چرا فعالیت احزاب را ممنوع کردەاند؟ همانگونە کە من پیشتر بە آن اشارە کردم دموکراسی در اصل یعنی دموکراسی مستقیم. دموکراسی مستقیم در جوامع کوچک وجود دارد کە مردم برای تمامی مسائل بە شیوە مستقیم بە پای صندقها رفتە و رای میهند و جامعە بدین شیوە ادارە میشود. اما وقتی کە جامعە بزرگ و جمعیت زیاد است، ما بە این نهادهای دموکراتیک نیازمندیم. این موسسات دموکراتیک کە مردم را در پروسە سیاسی نمایندگی میکنند از دلایل وجود احزاب میباشند.
در کوردستان نمایان است حزب یا سازمان سیاسی بەشیوە مدرن، آنگونە کە میبینیم با جنبش ژ-ک، حزب دموکرات کوردستان آمدە و سپس بخشی از حیاتش را غیرقانونی اعلام شدە و در تبعید بودە است. در دوران انقلاب مردم ایران در سال ١٣٥٧ بە داخل کوردستان ایران بازگشتە، اما ضعیف بودە سپس توانستە است گسترش یابد و مستقر شود و مجددا احیا شود. بعدا کومەلە زحمتکشان و دیگر احزاب آمدەاند. آنچە در اینجا مطرح است احزاب در کوردستان، درچهارچوب اتنیکی یا ملی فعالیت داشتەاند و معلوم است در چارچوب کوردستان ایران فعالیت کردەاند. این فعالیتها هیچگاە نتوانستەاند تنها مختص کوردستان ایران باشند، بە این دلیل وقتی این احزاب برنامە خود را اعلام کردەاند، پیرامون خودمختاری، فدرالیسم، بە هرحال اتونومی در چارچوب ایران بودە است. این دیوار اتنیکی بە نوعی ماندە کە با تهران، آذربایجان و دیگر بخشهای ایران، تعامل داشتە باشند و بە داخل معادلات سیاسی رفتە و بە گفتگو بپردازند.
احزاب در کوردستان اگرچە در چهارچوب این دیوار اتنیکی و حوزە ملی تأسیس شدەاند، اما همیشە با نیروهای خارجی در حال تعامل بودەاند. در اینجا نکتەی اساسی وجود دارد کە میخواهم بە آن بپردازم. ٢ - ٣ سال پیش بە این موضوع پرداختم کە اکنون کوردها بە این نتیجە رسیدەاند کە باید از دیوار اتنیکی و ملی گذار کنند. این درست است چە بخواهند و چە نخواهند باید این کار کنند. اینکە من گفتم باید از دیوار ملی و اتنیکی عبور کرد، تنها این نیست با حکومت تعامل داشتە باشیم، بلکە باید با سایر نیروهای سیاسی از دیگر ملیتهای ایران تعامل و گفتگو داشتە باشید. زیرا این اتحاد و همبستگی کە ضروری با مرکز تعامل داشتە باشد، باید از ملل ایرانی تشکیل شود.
اما از دیگر سوی بر این تأکید میکنم، نیروهای سیاسی کوردستان، چە احزاب و چ دیگر نیروهای سیاسی نباید اجازە دهند این دیوار جغرافیایی و مرزهای جغرافیایی کە هویت ملی کورد در آن بنا نهادە شدە، شکستە یا دور بزنند. زیرا ما در این مورد پیشتر در سال ١٣٥٧ تجربە داشتەایم. حزب تودە، فدایی و چپها این دیوار اتنیکی را دور زدە و وارد جامعەی کوردستان شدند و نتیجەاش نە برای ما و نە برای آنها مطلوب نبود. برای همین ما اینبار از این فرصت بهرە میگیریم، از این دیوار اتنیکی گذار کردە، اما ما نباید اجازە دهیم آنان در میدانی کە از آن ما است، سیاست کنند.
قیام ژینا کە قیامی چند زبانی و چند فرهنگی است، سعی میشود هویتی مشترک ایجاد کند، شما این هویت را چگونە میبینید؟ شما کە بە مسئلە کورد و چارچوب و دیوارهای آن پرداختید، آیا این هویت مشترک سبب محو صدای ما بە لحاظ سیاسی نمیشود، آیا پیوستن بە این ائتلاف تحت عنوان هویتی مشترک، هویت ما را تهدید نمیکند؟
نە. این هویت بە نوعی ایجاد شدە کە با جهبە ضد دموکراتیک در سال ١٣٥٧ بسیار متفاوت است. آنزمان وحدت کلمە در میان بود. مثلا کریم سنجابی و دکتر شایگان و... بە پاریس رفتە در برابر خمینی سر تعظیم فرونهادە و تسلیم بازگشت او بە ایران شدند و همە چیز را قبول کردند، نە بە این منظور نمیباشد. آنچە اکنون پیش آمدە، ما بە نوعی ائتلاف نمیکنیم کە خصوصیاتمان را از یاد ببریم و کنار بگذرایم و زیر سلطە جبهەای ضد دیکتاتوری نمیرویم کە هویت ما در آن محو یا شناسنامەی ما در آن مفقود شود نە اینگونە نیست. آنچە اکنون در ایران وجود دارد و ما در شرایطی هستیم کە این بخش را ایجاد کردە، این اصول اتحاد از عین اتونومی میباشد. اتحاد در اینجا بە نوعی بە معنای همپیمانی بە کار بردە میشود. در اینجا تمامی این نیروها کە هستند مانند کوردها، بلوچها، ترکها، ترکمن و عربها دارای ماهیت ملی هستند. یا زنان کە دارای ماهیت جنسیتی میباشند آنان نیز بە نوعی دیگر یا حتی مسئلە دینی شیعە، سنی و بهایی و... آنان نیز در آنجا میتوانند خصوصیات خود را حفظ کنند و تاکنون آن را حفظ کردەاند. ما میبینیم در این اواخر هستند کسانی کە زیر سلطە هویتی مشترک دارند فعالیت میکنند، میخواهند دیگران را تحت سلطە خود در آوردە و هویت آنان را محو کنند. مثلا سلطنتطلبان. سلطنتطلبان این کار را بەشیوەی خیلی قبیح انجام میدهند. مثلا روشنفکران سلطنتطلب، فردی مانند امیر طاهری، حتی وی میخواست مسئلە زن، زندگی، آزادی را بە دورەی مشروطە بازگرداند. این تنها سرقت نیست، بیشرمی نیست، بلکە این تاکتیک سیاسی قبیح است کە آنان بە کار میبرند.
در مرحلە کنونی کوردها بە نسبت سایر نیروهای سیاسی ایران متحدترند. اگر تحولاتی در ایران روی دهد، اگر کوردها و دیگر نیروهای سیاسی کوردستان، بە نحو مطلوب بازی کنند، اگر سیاست خود را بەشیوە فعال و موثر تنظیم کنند، بە اعتقاد من میتوانند وزن سیاسیشان مانند واقعیتهای آنان در چهارچوب ایران افزایش دهند.
دکتر ولی، تهدیداتی کە علیە قیام ژینا وجود دارد را میبینیم و در مورد آن بحث کردیم،
چە راەحلی وجود دارد کورد در این آلترناتیوسازی ضررمند نشود. آیا میتوان هماکنون همە چیز را فدای سرنگونی جمهوری اسلامی کرد؟
نە. بە اعتقاد من ملت کورد نسبت بە دیگر ملل ایرانی بیشترین قربانی را دادە است و اگرچە آن اقداماتی کە اکنون رژیم انجام میدهد یعنی شمار کشتەشدگان، کسانی کە اعدام میشوند، شکنجە میشوند یا بین این ٢٠ هزار تن کە در زندان هستند، بخش بسیاری از آنان غیر کورد هستند. اما ضمن این کوردستان براساس جمعیت و آمار بیشترین بها را دادە است، اما این سبب نمیشود کوردها عقبنشینی کنند. خوب ما کار خود را انجام دادەایم و چشم انتظار هستیم، نە اینگونە نیست. این پروسەای است کە باید پیشرود و نباید خاموش شود. احتمالا اکنون برخی افراد بگویند، او در خارج از کشور زندگی میکند و در رفاە بە سر میبرد. من بە مسئلەی سیاسی میپردازم، مسئلە شخصی نیست. مسئلە بدین شیوە میباشد در کوردستان بە هر شیوەای کە ضروری است باید مدام این تحرکات زندە بماند. اما چگونە؟ آشکار است در آیندەای میان مدت، این حکومت نمیتواند بە این شیوە تداوم داشتە باشد. اگر بدین شیوە تداوم داشتە باشد، عقبنشینی برای کوردها در شرایط کنونی درست نیست و سیاست فعال باید در چندین جبهە ادامە داشتە باشد. مسئلە نافرمانی مدنی باید وجود داشتە باشد، مسئلە قیام جاری باید در جریان باشد، مسئلە درگیری با رژیم باید مطرح باشد و از همە مهمتر این است فرهنگ مقاومت هم باید عمیقتر شود و هم باید گسترش یابد.
این فرهنگ مقاومت ملت کورد با ایران و دیگر ملل ایرانی و قیام آنان، این روابط را بە وجود میآورد. این روابط در شرایط کنونی سازماندهی شدە و بەشیوە سیاسی، ایدئولوژیک کە بر خطی ویژە حرکت کند نیست، اما این روابط بر این اساس است کە فرهنگ مقاومت باید تحکیم و وسیع شود. این کوردستان است کە هیمشە مرکز ثقل این قیام را نگە میدارد. نباید کوردستان طوری عمل کند این جایگاە کە اکنون بە دست آوردە را از دست دهد. در واقع اگر توجە کنیم فعالیت کوردستان و بلوچستان در این قیام نقش مرکز و پیرامون را تغییر دادە است.
کوردستان باید این امتیاز را کە بەدست آوردە است را نگهدارد و این بسیار مهم است و همچنین بلوچستان. اما علیرغم این مسئلە کلیدی در اینجا قیام در تهران و دیگر مناطق کە بە ظاهر بە عنوان مرکز شناختە شدەاند است. آنزمان اگر کوردستان عقبنشینی کند و این وضعیت در آنجا پیش آید، حتی اکنون اگر این تحرکات با خلاء روبرو شدە و بیصدا شدە، اما اگر انفجاری بزرگتر در آیندەای نزدیک روی دهد، بیشک در آنجا رخ خواهد داد. برای همین اگر کوردستان جایگاەش را اکنون در قیام ژینا از دست بدهد، این بە اعتقاد من اساسی، مهم و همچنین باید سنگینیاش را در چهارجوب این قیام بە دست آوردە و این وزن در واقع در حیطەی جغرافیایی کوردستان است، بە نسبت عموم و نیروی اقتصادی آنان
این سنگینی را نباید از دست بدهد و تنها عمیقتر شدن این فرهنگ مقاومت است کە این را تضمین میکند. بە دنبال این شبکە و خطوطسازی در شهرها وجود داشتە باشد و همگان در سطح سراسری و در خارج از کشور از انجام وظایف تداوم داشتە باشند.