عادل درخشانی
جمهوری اسلامی برای اجرای استراتژی خود گروههای نیابتی را تحت حمایت خود در آورده و گروههایی را نیز ایجاد نموده است. در ادامه به مهمترین این گروهها میپردازیم.
حزب اللـە لبنان
از بسیاری جهات، لبنان کشوری ایدەآل برای آزمایش فرمول جدید صدور انقلاب از طریق گروه نیابتی بود. در اوایل دهه ١٩٧٠، نظام سیاسی لبنان که تحت سلطەی مسیحیان مارونی، سنی و شیعه بود، با مشکل روبرو شد. به عنوان نمونه اولیەای از دولت به اصطلاح ناموفق، لبنان گرفتار فساد، مجادله بر سر سود تجارت مواد مخدر و سرانجام یک جنگ داخلی کاملا گسترده بود. پس از اینکه شاه حسین سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) را در سال ١٩٧٠ از اردن اخراج کرد، یاسر عرفات گروه فتح خود را به جنوب لبنان و سپس گروەهای دیگر ساف انتقال داد. عرفات فهمید که دولت ضعیف لبنان او را به چالش نخواهد کشید، اما روی عقب راندن مسیحیان و تا حدی شیعیان که خود را میزبان بی میلی برای مبارزان مسلح و خشن نمیدانستند، حساب نمیکرد.
حتی بدون دخالت فلسطین، شیعیان یک اقلیت حاشیه اقتصادی و سیاسی، پذیرای درخواست خمینی در مورد مستضعفین بودند. موسی صدر و دیگر اعضای لبنانی حلقه نجف به خوبی با نوشتەهای علی شریعتی و برداشت متعارف وی از اسلام و سوسیالیسم آشنایی داشتند. صبحی طفیلی، رادیکالترین عضو روحانیت نجف، سخنگوی پرشور فقرای شیعه بود. جنبش او، ثورات الجیا (انقلاب گرسنهگان)، خواستار یک انقلاب سیاسی کاملا گسترده در لبنان و با تأکید ویژه بر توزیع مجدد فرقهای ثروت بود.
با این وجود امام موسی صدر، روحانی کاملا کاریزماتیک بود که به عنوان رهبر جنبش نوپا ظاهر شد. صدر متولد یک سلسله روحانی برجسته در لبنان بود اما بیشتر سالهای آغازین زندگی خود را در ایران گذراند و در آنجا با برخی از اولین پیروان خمینی از روابط نزدیک برخوردار شد. پس از بازگشت به لبنان، صدر جنبش امل (شراکات امل) را تشکیل داد که مطابق با نظریه نیابتی، یک شاخه سیاسی و نظامی را تشکیل میداد. مصطفی چمران، انقلابی کهنەکار و موسس گروه تشیع سرخ ضدشاه و آموزش تروریسم در کوبا و مصر بود، به صدر در امور نظامی مشاوره داد.
چمران که در مرکز بینالمللی مقاومت در برابر امپریالیسم، صهیونیسم، نژادپرستی و فاشیسم درگیر بود و روابط خوبی با گروەهای افراطی فلسطینی داشت، توصیه کرد اعضای امل در اردوگاەهای فتح آموزش ببینند. این همکاری مخفی در آوریل ١٩٧٥، بعد از یک حادثه آموزشی که حدود ٣٠ سرباز کشته شدند، فاش شد. یک سال بعد، عماد مغنیه و پسر عمویش مصطفی بدرالدین به اردوی آموزشی فتح پیوستند. به گفته انیس نقاش، فرد لبنانی که یکی از اردوگاەها را به عهده داشت، مغنیه از جوانی مهارتهای سازمانی و نظامی چشمگیری را نشان داد. اندکی بعد، مغنیه تیپ دانشجویان را تشکیل داد، گروهی متشکل از ١٠٠ جوان شیعه که با نیروی نخبه ١٧ عرفات جنگیدند.
در آگوست ١٩٧٨، هنگام دیدار از لیبی، صدر در شرایط مشکوک ناپدید شد. با از دست دادن رهبر، تنشها در امل به سرعت آشکار یافت. نبی بری، یک وکیل سکولار، سازمان را به دست گرفت، اما اسلامگرایان درون جنبش فشار آوردند تا ایدئولوژی ولایت فقیه را بپذیرند. موفقیت انقلاب خمینی شکاف بین اصطلاحا طرفداران صدر و خمینیستها را که به شیعیان عمامەدار نیز معروفند، عمیقتر کرد. شیخ حسن فضلاللـە، روحانی برجستەای که پس از سالها اقامت در نجف در سال ١٩٦٦ در لبنان اقامت گزید، به عنوان رئیس این گروه ظاهر شد. شیخ صبحی طفیلی، راغب حرب، عباس موسوی و حسن نصراللـە و سایر افراد به این گروه پیوستند. حرب که از ابتدای تعهد خود به خمینیسم خبر می داد، رئیس کمیته حمایت از انقلاب اسلامی شد. در تابستان سال ١٩٧٩، وی و هیئت بزرگی از روحانیون به تهران سفر کردند تا با چمران، وزیر دفاع، ملاقات کنند. در همین حال، محمد منتظری که با چمران بنیانگذار سازمان انقلاب اسلامی تودەهای جمهوری اسلامی ایران بود، ١٠٠ داوطلب ایرانی را برای آغاز یک انقلاب اسلامی در لبنان اعزام کرد. وقتی حافظ اسد سوریه، که در آن زمان کنترل نسبی لبنان را در اختیار داشت، آنها را هنگام حمل و نقل در دمشق متوقف کرد، برنامەهای آنها خراب شد.
اجرای پروژه لبنان به عهده علی اکبر محتشمیپور، یکی از نزدیکان خمینی و طرفدار برجسته صدور انقلاب بود. محتشمیپور که به عنوان سفیر در دمشق منصوب شد، سفارت خود را به همراه دستورالعملهای جواد منصوری، به عملیاتی کاملا سیاسی- نظامی تبدیل کرد. برخلاف دیگر سفرا، بودجه زیادی داشت و گفته میشد از لباس دیپلماتیک برای انتقال لوازم نظامی استفاده میکند.
وی سخت تلاش کرد تا چندین جناح کوچک، از جمله، الدعوه لبنان ، الامال الاسلامیه (امل اسلامی)، جهاد اسلامی، انجمن دانشجویان اسلامی، جوخه انتحاری حسین، جنداللـە (سربازان خدا) و سازمان جهاد اسلامی را متحد کند. مأموران سفارت سپاه و کارمندان سفارت با طایفەهای شیعه در دره بقاع ارتباط برقرار کردند. در حالی که قبایل قویتر با جبهە امل همسو بودند، برخی از افراد ضعیفتر - آل سعید، آل طهاس، ال توفالیس، آل یونس و آل موسوی - از طرفداران آیت اللـە خمینی پیروی میکردند. محتشمیپور توانست تا سال ١٩٨٣ عنوان معمار حزب اللـە را بدست آورد.
وزارت اطلاعات و امنیت نماینده خود، حسین شیخ الاسلام، یکی از محافظان چمران را به لبنان فرستاد. شیخ الاسلام یکی از گروگانگیران در سفارت آمریکا بود که به عنوان دستیار امور سیاسی در وزارت خارجه خدمت میکرد. آیت اللـە منتظری شیخ محمد اسماعیل خالق را به عنوان نماینده شخصی خود اعزام کرد. هجوم نمایندگان، اهمیت لبنان را به عنوان لنگرگاه پروژه انقلابی جمهوری اسلامی نشان می داد. محتشمیپور در این مورد بسیار صریح بود: "حزب اللـە بخشی از حاکمیت ایران است. مولفه اصلی نهاد امنیتی و جمهوری اسلامی ایران، روابط ایران و حزب اللـە بسیار بیشتر از روابط بین یک جمهوری اسلامی انقلابی و یک حزب انقلابی در خارج از مرزهای آن است.
ساختار سیاسی و نظامی حزب اللـە: دولتی درون دولتی دیگر و در چارچوب امت
به دنبال استراتژی نیابتی، حزب اللـە به عنوان سازمانی ترکیبی تصور شد که بالهای سیاسی و اجتماعی آن برای بدست آوردن مشروعیت مردمی طراحی شده بود. حزب اللـە یک سیستم رفاهی جامع برای فقرای شیعه تشکیل داد. این سازمان خدمات پزشکی با تخفیف یا رایگان، آموزش رایگان و آموزش فرهنگی را ارائه داد. عباس موسوی، دبیرکل حزب اللـە که خیلی زود منصوب شد، یک حوزه علمیه برجسته را در دره بقاع تأسیس کرد که حسن نصراللـە، رهبر آینده آن، به عنوان محافظ وی در آنجا قرار گرفت. دانشجویان آیندەدار با بورسیه به ایران اعزام شدند. حزب اللـە سیستم ارتباط جمعی خود را که شامل روزنامەها، رادیو و ایستگاەهای تلویزیونی است، ایجاد کرد. همانطور که شیخ عباس موسوی اشاره کرد، "وقتی غرفەهای مساجد خود را با غرفەهای مدرن تلویزیون متصل میکنند، در این لحظه است که میتوانیم امت ایجاد کنیم". این سیستم نابرابرانه تمامیتخواه فرهنگ وابستگی - بستری که حزب اللـە توانست جامعه مقاومت خود را براساس آن بنیان بگذارد، ایجاد کرد. چنین ترکیبی منحصر به فرد از ترکیب مذهب با خشونت باعث جریان مداوم سربازان پیاده و فرماندهان حزبغاللـە شد. موسوی اذعان داشت که همه عملیاتهای حزب اللـە، نظامی و سایر اقدامات بخشی از طرحی بود که مقاومت اسلامی برای به دست گرفتن ابتکار عمل و تشدید جهاد در لبنان آغاز کرد.
به توصیه ایرانیان، حزب اللـە به روند سیاسی لبنان پیوست. این حزب در اولین انتخابات خود در سال ١٩٩٢ میلادی، ١٢ کرسی پارلمان از ١٢٨ کرسی را به دست آورد. اگرچه در نظرسنجیهای بعدی، کرسیهای حزب اللـە به ترتیب به ١٠ و ٨ کرسی سقوط کرد، اما در سال ٢٠٠٨ مجددا رشد کرد و ١٤ کرسی به دست آورد. نمایش حزب اللـە در انتخابات محلی نیز بسیار قابل توجه بود و در دهه ٢٠٠٠ به طور متوسط ٢٠ درصد از شهرداریها را به خود اختصاص داد. فعالیتهای سیاسی حزب اللـە گرچه در نوع خود بزرگ بود، اما سپر محافظتی برای شاخه شبەنظامی آن بود. همانطور که یکی از محققان آن را خلاصه کرد، "شما نمیتوانید یک حزب سیاسی مشروع را برای حمله جدا کنید".
هیچ یک از زیرساختهای گسترده حزب اللـە کم ارزش نبود. چندین بنیاد بزرگ ایرانی صدور انقلابی هزینهها را تأمین کردند. کمیته امداد خمینی که در ٥ مارس ١٩٧٩ تاسیس شد، در این تلاش حیاتی صاحب نقش بود. بیشتر به عنوان کمیته عماد شناخته میشد، بخش عمدەای از بودجه را تأمین میکرد، اما کمک به حزب اللـە از طریق بنیادهای جدید، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و حتی بازوی ساخت و سازی آن، قرارگاه خاتم الانبیا بود. در طی سالها، بودجه اصلی حزب اللـە متفاوت بود. برآورد فعلی این رقم را در حدود ٨٠٠ میلیون دلار اعلام شدە است.
ساختن دولت در داخل یک دولت به یک ساختار حزبی کاملا مستبد و کنترل شده احتیاج داشت. پس از فرآیند تلفیق، گروههای موسس توافق کردند که هیئت مشورتی تصمیمگیری (مجلس شورای القرار) حزب اللـە را اداره کند. این شورا شامل دبیرکل حزب، معاون وی و پنج عضو عالی رتبه است. کنوانسیون عمومی (المؤتمر الامام)، متشکل از حدود ٢٠٠ مقام عالی رتبه حزب اللـە، شورا را انتخاب میکند.
این مقالە در شمارە ٨٣٨ روزنامە کوردستان منتشر شدە است.