گفتگو: دیاکو دانا
اشارە: ٧٧ سال پیش جمهوری کوردستان توسط حزب دموکرات کوردستان بە رهبری پیشوا قاضی محمد رهبر فرزانە ملت کورد تأسیس گردید. این جمهوری بە عنوان یک شبە دولت- ملت مدرن کە دارای عقاید ملی- دموکراتیک بود، توانست جایگاە ویژەای را در میان مردم کوردستان برای خود کسب کند، طوری کە پس از اشغال مجدد کوردستان و انحلال جمهوری کوردستان توسط رژیم پهلوی همچنان برای نسلهای بعدی بە عنوان الگو و سرمشق باقی ماند. "کوردستان میدیا" در خصوص برشمردن ویژگیها و اهمیت تاریخی و سیاسی این رویداد با ناصر باباخانی، تحلیلگر مسائل سیاسی گفتگویی انجام دادە است.
نوع نگاە ناسیونالیسم فارس بە جمهوری کردستان سنخیتی با واقعیت تشکیل این جمهوری ندارد، چرا؟
اساسا عکسالعمل ناسیونالیستهای فارس در مواجهە با جمهوری کوردستان، یک عکسالعمل تقلیلگرایانە است. یعنی یک رخداد تاریخی را بە اصطلاح تحقیر میکنند و آن رخداد کلی را بە رخدادهای جزئی و تکەتکە تقلیل میدهند. در حقیقت صرفا میخواهند با در نظر گرفتن یک بخش کوچک و تنها یک نگاە تکبعدی و تنزل سطح، موضوع را تحلیل کنند. از همین زاویە است کە نویسندگان و تاریخنویسان ملت فرادست، همیشە درصدد تقلیلگرایی و تنزل رخدادهای تاریخی ملل دیگر هستند.
جمهوری کوردستان یکی از همین رخدادهاست کە ناسیونالیسم فارس بە شدت در مقابل آن گارد میگیرد کە البتە بە اعتقاد من این چیز خیلی عجیبی هم نیست. چون اینجا تقابل بین دو ناسیونالیسم است، یکی ناسیونالیسم تهاجمی، دیگری ناسیونالیسم تدافعی. شما هیچ جنبش سیاسی را در ایران نمیتوانید پیدا کنید کە بە اندازە جمهوری کوردستان در مقابل این ناسیونالیسم تهاجمی قد علم کردە باشد. چون اینجا دقیقا نقطە تلاقی دو گفتمان است و ناسیونالیسم تدافعی میخواهد در مقابل ناسیونالیسم ایرانی هوموژنساز و یکنواختکنندە، جامعە تمام قد بایستد. در حقیقت میشود گفت کوردها در این مقطع یک ارادە سیاسی را جایگزین شرمی تاریخی میکنند. بهرحال من بە دلایل متقن و مستند ظهور جمهوری کوردستان بر خلاف ادعاهای ناسیونالیسم فارسی خواهم پرداخت، اما قبل از آن باید بگویم کە بە نظر میرسد در آن زمان کوردها بە درستی بە این تفسیر هابز باوم رسیدە بودند کە میگوید، اتنیسیتی میتواند و قادر است مردمانی را کە در یک جغرافیای پراکندە و وسیع زندگی میکنند و حکومت مشترکی ندارند میشود بە آنان پیش -ملت اطلاق کرد کە این مفهوم آخرالامر میتواند آنان را بە هم گرە بزند برای آغاز ناسیونالیسم و تشکیل ملت- دولت. بنابراین اینجاست کە آنان این تقلیلگرایی را آغاز میکنند، چون اولین بار است کە بدین شکل در مقابل یک جریان یا جنبشی قرار میگیرند کە در مقابل ناسیونالیسم فارسی مقاومت میکند و گفتمان خودش را در جامعە کوردی شکل میدهد.
این ناسیونالیسم از همان زمان حتی الان در فضای مجازی، جمهوری کردستان را یک جمهوری دستنشاندە اجنبی میداند چە پاسخی برای آنان دارید؟
دقیقا، همانگونکه که گفتید روشنفکران و ناسیونالیسم ایرانی همین الان هم با توجە بە اینکە انقلاب ژینا در جریان است در فضای مجازی میبینیم کە این تقلیلگرایی را بە کار میبرند و میخواهند بگویند جمهوری کوردستان محصول یک جبر ژئوپولیتیک یا تاریخی است، محصول یک حکومت اجنبی است و مسائلی از این دست. منتهی آنها تعمدا خودشان را از این مسئلە غافل میکنند کە یک در زمانی کە جمهوری کوردستان شکل میگیرد، در حقیقیت در این منطقە یک خلا سیاسی وجود دارد کە اکثر قریب بە اتفاق نویسندگان شرقشناس غربی، از آن بە عنوان یک خلا و یک فضای تهی یاد میکنند کە در آنجا نیروهای خارجی نە بە معنای حضور ایدئولوژیک و حضور گفتمانساز وجود داشتند، و نە میشود گفت آن حضور فیزیکی کە آنها ادعاد میکنند وجود داشت.
پس بنابراین خلا سیاسی زمینە را برای شکلگیری همچون گفتمانی و ایجاد جمهوری کوردستان ایجاد میکرد، اما این همەی داستان نیست. مسئلە دوم پتانسیلهای قبلی بود کە وجود داشت. قبل از جمهوری کوردستان برخلاف ادعاهای ناسیونالیستهای فارس، خیلی پیشتر پتانسیل ناسیونالیسم در بین کوردها وجود داشتە، مخصوصا در این منطقە. شما وقتی کە بە حزب "ژێکاف" جمعیت تجدید حیات کوردستان نگاە میکنید، میبینید حتی ناسیونالیزمی کە در آنجا وجود دارد، آرمانخواهانەتر و رومانتیکتر است. از این جهت رومانتیکتر است، چون آن پراگماتیسمی کە در جمهوری کوردستان ایجاد میشود، در آنجا وجود ندارد، برای همین میشود گفت ریشەهایش بسیار عمیقتر بودە است. حتی قبل از آن هم جریانی وجود داشتە بە نام حزب آزادی کوردستان کە بعدها همین کسانی کە ژێکاف را تشکیل میدهند و وارد جمهوری کوردستان میشوند و بە نوعی نرمافزار و هستەی فکری محسوب میشوند، در حزب آزادی کوردستان حضور داشتند. بنابراین بر خلاف آنچە کە آنان تصور میکنند جمهوری کوردستان یک موجود خلقالساعە نبود، تشکیل این جمهوری نوپا پاسخی بود بە نیازها و خواستهای جامعە کوردستان.
مسئلە سوم مشارکت سیاسی مردم در جمهوری است. توجە بفرمایید دربارە ٧٠-٨٠ سال پیش صحبت میکنیم، در حالی کە در جمهوری اسلامی یا حتی در زمان پهلوی مشارکت سیاسی بر خلاف مفهوم هانا آرنتی آن، مشارکتی فلەای است، اما در تمام مراحل تشکیل جمهوری کوردستان، از آغاز تا بە انتها مشارکت سیاسی مردم را میبینیم. در حقیقت جمهوری کوردستان، با این نکاتی کە خدمتتان عرض کردم محصول یک ارادە جمعی مردمانی است کە میخواهند یک تغییری را در سرنوشت خودشان ایجاد کنند. بە همین دلیل این بسیار مهم است کە این نکتە مورد توجە قرار بگیرد و از این زاویە جواب دوستان دادە شود.
آنان در متونشان از اصطلاح جمهوری مهاباد استفادە میکنند، چرا؟
این یکی از کارهایی بود کە بە اصطلاح میخواستند مساحت جغرافیایی جمهوری را محدود کنند (همان بحث تقلیلگرایی کە پیشتر گفتم) یعنی بە کار بردن جمهوری مهاباد بە جای جمهوری کوردستان. در حقیقت جمهوری کوردستان آغاز یک مدرنیتە سیاسی بود برای کوردها و بە نوعی یک وضعیت گذار از یک نوع زندگی عشایری بە سمت یک پروسە شبەدولت-ملت و همچنین شکلگیری یک هویت ملی در یک قالب مدرن. یعنی حرکت کردن بە سمت استارت یک دولت-ملت و یک فرم سیاسی مدرن.
بنابراین شکلگیری این هویت، مطلقا بە جغرافیا بستگی ندارد، بە مکان بستگی ندارد. چون در کوردستان حتی قبل از تشکیل جمهوری هم، چە بە لحاظ وجود یک خیزش فیزیکی قدرتمند، یا چە بە لحاظ فکری، جنبشهایی در جریان بودەاند. مثلا در شمالغربی کوردستان شیخ عبیداللە نهری و اسماعیل آقای سمکو، در موکریان ملا خلیل گورەمر و همانطور کە عرضم کردم حزب آزادی کوردستان در موکریان و در پاسخ سوال قبلی هم گفتم، یک جنبش قدرتمندی مثل کۆمەڵە ژێکاف و یا حتی در جنوبغربی کوردستان داودخان کلهر را داریم.
مثلا آرچی روزولت همان شخصی کە قاضی محمد را دیدە و از نزدیک با وی صحبت کردە، در مقالەاش میگوید در اورامان و مریوان محمودخان کانی سانان و در منطقە بانە محمدرشید خان حضور داشتند. یعنی میخواهم بگویم هرچند کە میزان نفوذ این جریانها و اثرگذاریشان و متد این جنبشها با هم متفاوت است، اما هدف اصلیام از مطرح کردن این مسئلە اشارە بە یک "بودن" است، بودن یک جنبش بە مثابە یک فرم فیزیکی کە روی زمین وجود دارد و صدالبتە هم بە مثابە یک باور فکری.
البتە نباید تأثیرگذاری جنبشهای کوردها را در ترکیە و عراق از یاد ببریم کە اینها هم بر روی شکلگیری این جنبش تأثیر داشتند. بنابراین میشود در یک جملە گفت برخلاف ادعای آنان گسستگی جغرافیایی و بە تعبیر بهتر، دوگانە زمان -مکان دیگر معنا پیدا نمیکند. یعنی گذر از دوگانە زمان - مکان در جمهوری کوردستان موجب برجستە شدن هویت ملی میگردد اما آنان با تلاشی جهتدار و مغرضانە درصددند جمهوری کوردستان را در حصار شهر مهاباد قرار دهند، اما این اتفاق نە تنها نمیافتد بلکە جمهوری کوردستان تبدیل میشود بە یک اتیکت برای فرد کورد، برای یک انسان کورد در جغرافیایی وسیعتر از کوردستان ایران و حتی در سراسر کوردستان بزرگ کە در بخشهای دیگر هم میتوان این تأثیرگذاری را دید.
بە تعبیر شهید دکتر قاسملو کە در کتاب کوردستان و کورد میگوید: ملت کورد، چشم امید و آرزو را دوختە بودند بە این جریان. حزب دموکرات کوردستان، در یک برنامە ٨ مادەای در مورد شعارهای ملت کورد بحث میکند کە تمامی حقوق اساسی ملت در آنجا قرار دادە شدە و برنامە خواستار خودمختاری است. آن زمان مهاباد بخشی بود از استان آذربایجانغربی، اما کلمە کوردستان خودش این را میرساند کە این خودمختاری فقط برای منطقە مهاباد نیست، بلکە برای همە کوردستان این حق تقاضا میشود. یعنی در حقیقت جمهوری کوردستان، بە جمهوریی تبدیل شدە بود کە گفتمان این جمهوری، این پتانسیل را داشت کە تمامی اندیشەها و دیدگاەها را زیر یک چتر جمع کند.
استناد آنان برای اجنبی خواندن و مردم محور نبودن جمهوری کوردستان به چیست؟
این یکی دیگر از ایرادات بنی اسرائیلی است کە از جمهوری کوردستان به عنوان یک جمهوری تصنعی و محصول بیگانه یاد میکنند. اما واقعیت این است که جمهوری کوردستان یک جمهوری ملی است.
من تصور میکنم هیچ جریان سیاسی در ایران در هیچ عصری بە اندازە جمهوری کوردستان، مردم محور نبودە است. یعنی وقتی کە سیاستهای جمهوری کوردستان را نگاە میکنیم، براساس مستنداتی مانند نشریات زمان جمهوری، مخصوصا روزنامە کوردستان کە ارگان رسمی حزب دموکرات کوردستان بود، حتی نظرات تاریخنویسان ایرانی و خارجی و خاطرات دستاندرکاران جمهوری کوردستان، و حتی تاریخ شفاهی، همگی یک مخرج مشترک دارند و آن هم این است کە از زمان اعلام جمهوری کوردستان تا سقوط، این مردم هستند کە در موارد مهم نظر میدهند، نە قدرتها و بیگانگان. شهید دکتر قاسملو در این مورد میگوید: "جمهوری کوردستان یک جمهوری ملی بود و برای اولین بار در تاریخ ملت کورد، سرنوشت در دست یک "ئاغا"، رئیس قبیلە، شیخ یا یک شخصت دینی نبود. البتە درست است بعضی از آنان در جمهوری کوردستان دارای منصب و قدرت بودند، اما تلاش شد کە بیشتر مردمان عادی و مردمان کوچە و بازار نمایندگان خودشان را بە شکل دموکراتیک انتخاب کنند و در حقیقت میشود گفت اولین بار بود بە لحاظ جغرافیایی یک جنبش وسیعی ایجاد شدە بود کە مردم عادی پشتیبانش بودند. بە خاطر این، سیاستهای جمهوری کوردستان یک دیپلماسی مردم محور بود و بە تعبیر دکتر عباس ولی این یک خواست عمومی بود کە در بین مردم عادی هم طرفداران بیشماری داشت.
به پشتوانه همین حمایتهای مردمی است که پیشوا قاضی محمد در مقابل اتحاد جماهیر شوروی، جمهوری آذربایجان و شخص باقروف موضع می گیرد.حتی اعلان جمهوری کوردستان در دوم بهمنماە یک عکسالعمل شجاعانە و سریع و سیگنالی بود برای دیگران در راستای استقلال در تصمیمگیری و میشود گفت آنها حتی یک قدم از تبریز جلوتر رفتند.
چون در حقیقت تبریز هدفش این بود کە مناطق تحت سلطە کوردستان را بە خودش الحاق کند و با دادن یک سری امتیازات مثل خودمختاری فرهنگی و داشتن پنج نمایندە در مجلس کوردها را متقاعد کنند. اما با اعلان زیرکانە جمهوری کوردستان، این توطئە از بین رفت. حتی خود قاضی محمد در سفر دومش بە باکو، بە شدت در مقابل باقروف میایستد کە میخواهد جمهوری کوردستان را تحت سلطە تبریز قرار دهد و شخص پیشوا میگوید: "اگر قرار باشد ما زیردست بمانیم، بە عنوان یک ملت زیردست چرا زیر دست تبریز باشیم، چرا زیردست تهران نمانیم." میرزا مناف کریمی وزیر آموزش و پرورش جمهوری کوردستان میگفت نامەهای کە از تبریز، برایمان ارسال میشد بدون اینکە باز شوند یا از پاک در بیایند، سربسته بە تبریز عودت داده می شدند.
یرواند آبراهامیان میگوید: حزب دموکرات کوردستان، بە این نتیجە رسیدە بود کە فرصتی برای ایجاد دولت کوردستان ایجاد شدە است. این چیزی نبود از مسکو و یا باکو آمدە باشد. بلکە این تحلیل دستاندرکاران جمهوری کوردستان بود که از این فرصت استفادە کنند برای اعلان جمهوری کوردستان. این یک کار استقلالطلبانە بود. کوردها بسیار از آذریها، استقلالطلبتر بودند، و این برای آذریها و باکو غیرقابل پیش بینی بود. بە همین خاطر یرواند آبرهامیان بە این نتیجە میرسد کە کوردها در سیاستشان مستقل بودند .یعنی میشود گفت، در کل ارتباط بین اتحاد جماهیر شوروی با تبریز در مقایسە با مهاباد بسیار متفاوت بود. از یک طرف تبریز با آذربایجان اتحاد جماهیر شوروی هممرز بود و بە لحاظ نژادی و زبانی یکی بودند. از طرف دیگر شخص باقروف، رئیس جمهور آذربایجان، سودای آذربایجان بزرگ را در دست داشت.
تورج اتابکی گفتنی گرمای ارتباطات اتحاد جماهیر شوروی خیلی بیشتر بود با تبریز بە نسبت مهاباد و کوردستان. جملە مشهوری است کە سرهنگ قلیاف معاون آتاکیشیوف، وزیر امنیت جمهوری آذربایجان شوروی که نقش رابط را میان تبریز و باکو بر عهده گرفته بود که بە پیشه وری گفتە بود: "سنی گتیرن، سنه دییر گت!" یعنی کسی که تو را آورده، حالا میگوید برو. منظور این است کە در فرقە دموکرات استقلال وجود نداشت. در حالی کە این ادبیات هرگز برای مسئولان جمهوری کوردستان از طرف شوروی و جمهوری آذربایجان بە کار بردە نشد.
تئوریسین های ناسیونالیزم فارس از جبر ژئوپولیتیک به عنوان عامل اصلی ایجاد جمهوری کوردستان یاد می کنند نظر شما چیست؟
نە، ابدا اینطور نیست. ناسیونالیسم فرادست همیشە درصدد است کە رنگ و بویی تئوریک بە تحلیلهایش بدهد و جمهوری کوردستان را بە عنوان یک محصول جبر ژئوپولیتیک قلمداد کند، برای این هدف دو نکتە را پیش میکشد. یکی خلاء قدرت در منطقەای کە جمهوری کوردستان در آنجا شکل گرفت و دوم رقابت ابرقدرتها برای اینکە ملتها و دولتها را بە سمت خودشان بکشند.
حال ببینیم هر کدام از اینها چقدر درست است. همانطور کە عرض کردم آنان با استفادە از مفهوم تقلیلگرایی، درصدد این هستند ارزشهای یک رخداد مهم مانند جمهوری کوردستان را با در نظر نداشتن ابعاد مختلف آن، و با تأکید بر روی یک بعد، میخواهند از ارزشها و تأثیرات جمهوری کوردستان بکاهند .
در حقیقت میشود گفت بسیاری از نویسندگان خارجی مانند دیوید مک داول، جاناتان رندل و آرچی روزولت از یک فضای تهی و از یک خلاء یاد کرده اند. یعنی از منظر ژئوپولتیک، از یک خلاء جغرافیایی بحث میکنند کە این خلاء جغرافیایی دست آخر سبب ایجاد خلاء قدرت میشود و این فرصتی را برای مردم منطقە فراهم میکند. از طرفی بلە، رقابت بین ابرقدرتها در جریان بود. هرچند این جنگ سرد بە معنی سیاسی سالهای بعد وجود نداشت، اما نوعی از تصاد منافع به وضوح دیدە میشد. که آن هم خود را در قالب متمایل ساختن ملل و دول بە سمت خودشان نشان میداد. این دو علت بە ظاهرا نشاندهندە این هستند کە این جبر ژئوپولتیک وجود داشت. اما این سادەترین شکل تحلیل بە نظر میرسد.
اما واقعیت چە بود؟ اینها تنها یک بعد را در نظر گرفتە بودند و بە هیچ شکلی سابقە جنبشهای منطقە موکریان، مخصوصا کوردستان را بە طور کلی در نظر نگرفتند. یعنی بکگراوند جنبش ملی کوردها قبل از جمهوری کوردستان، "کۆمەڵەی ژێکاف" جمعیت تجدید حیات کوردستان وجود داشت، کە عکسالعملی بود در مقابل ناسیونالیسم فارس یا ناسیونالیسم ملت فرادست، پراکندگی جغرافیایی اعضای "کۆمەڵەی ژێکاف" در سراسر کوردستان ایران، نشاندهندە این است کە این طرز تفکر در برابر ناسیونالیسم فارس خودش را آمادە کردە بود. این خیلی قابل توجە است کە دیوید مک داول میگوید در ژوئیە ١٩١٨، روسای قبایل کورد جمع میشوند و تقاضای استقلال میکنند تحت لوای بریتانیای کبیر، این تقاضایشان را میرسانند بە نمایندە بریتانیا در سقز. همانطوری کە قبلا هم عرض کردم، در کوردستان یک بکگراوند قدرتمند ناسیونالیستی وجود داشت کە آنها عمدا از آن چشمپوشی میکنند. دکتر قاسملو، درخصوص وضعیت خاص منطقە مهاباد و اطرافش، از خلاء قدرت و نبود قدرت در این منطقە یاد میکند. همزمان بە درستی اشارە میکند بە یک گذشتە و بکگراوند طولانی جنبش کوردی در منطقە. آنان در مورد علل ایجاد جنبش حرفی نمیزنند. مثلا نمیگویند علت گفتمان ناسیونالیستی چیست. سیاستهای رضاشاە برای هوموژنسازی و یکنواختسازی کشور کە براساس شونیزم فارس و شبەمدرن و شبە لائیک ترکیە ایجاد شدە بود، کلا درصدد آسیمیلاسون و پاک کردن هویت کوردها و سایر ملیتها بود و ایجاد یک موجود تازە بە نام ایرانی و برجستە کردن و ترجیح او بە دیگریها! برای بە ثمر رساندن این استراتژی میآیند از تاکتیکهای عجیب و غریب استفادە میکنند. تبعیض اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، ضدیت با زبانهای دیگر، از بین بردن آداب و رسوم دیگر ملل، حملە نظامی بە زندگی ایلاتی و عشیرەای و بە طور کلی حرکت بە سمت یک پروسە شبە مدرن یکبعدی و سختافزاری. البتە در این رابطە باید بە جنبشهای سرکوبشدە در شمال و جنوب و شرق و غرب هم اشارە کرد .
چرا از عامل انسانی کە در آن زمان بسیار مهم بوده مانند شخصیتهای مورد احترام و اعتماد مردم و یا حتی کاریزماتیک، از این نقش صرفنظر میکنند؟
وقتی کە بە جنبشهای ملی کوردها نگاە میکنید وجود یک کاریزمای ذاتی در رهبری جنبش بسیار مهم و تأثیرگذار بودە است کە آنان تعمدا بازهم این قسمت را در نظر نمیگیرند. برای آنالیز جنبشهای قبلی بە مثابە یک رویداد، بە مثابە یک رخداد، از منظر علوم اجتماعی بایستی نقش کارگزار را بە نسبت ساختار بیشتر در نظر بگیریم. تئوریسنهای اجتماعی از منظر اهمیت دادن بە کارگزار یا ساختار برای آنالیز پدیدەهای اجتماعی تفاوتهایی قائل هستند. پافشاری بر روی نقش کارگزار یا اهمیت ساختار اجتماعی همانطور کە گیدنز میگوید،در تحلیل پدیده نقش اساسی دا رد که از آن تحت عنوان ارتباط درونی کارگزار و ساختار یاد میشود.
در جنبشهای قبلی کە شخصیتهای کاریزما یا شخصیتهای فردی، کە یک جایگاە خاص اجتماعی و بعضا مذهبی داشتند، نقش کارگزار یا این کاریزما تأثیرگذارتر بودە در مقایسه با ساختار اجتماعی. بە خاطر همین زمانی کە بە رفتارها و تأثیرگذاری قاضی محمد نگاە میکنیم، نقش ایشان در روند دگردیسی کوملە ژیکاف بە حزب دموکرات کوردستان یا مقاومت و ایستادگی ایشان در مقابل صاحب منصبان ایرانی از قوام بگیر تا مسئولان اتحاد جماهر شوروی و آذربایجان مثل باقروف و همچنین جایگاە اجتماعی و خانوادگی قاضی محمد،همە اینها یک نقش ویژە بە عنوان کاریزما به وی میدهند.
اینجاست کە این نقش را اساسا در شکلگیری جنبش در نظر نمیگیرند و بە خاطر این همانطور کە عرض کردم، بە صورت تک بعدی و مصادرە بە مطلوب کردن و تقلیل گرایی جنبش بە قول خودشان گفتنی جنبش را میزنند.
بە هرحال واقعیت این است کە در صد سال گذشتە انسان کوردی متولد میشود کە یک انسان یاغی است. انسان یاغی یعنی یاغی در مقابل تمامی این زنجیرهای کە دیگری سعی کردە او را بە زنجیر بکشد و در صد سال اخیر این انسان بە یک انسان رها تبدیل میشود و بە باورمندی بە حق تعیین سرنوشت میرسد و همینطور کە الان در عرصە سیاسی ایران امروز میبینیم کە فرد کورد بیشترین تأثیر را در جامعە بە اصطلاح کثیرالمللە ایرانی دارد و جمهوری کوردستان بە اعتقاد من نقطە عطفی است در کارنامە زندگی انسان کورد.
با تجربەی ٨ دهەای کە ملت کورد در سازماندهی و تحزب و جمهوری دموکراتیک کوردستان کسب کردە، آیا قابلیت رهبری اپوزیسیونی کە متشکل از ملل تحت ستم و دموکراسیخواهان ایران باشد را ندارد؟
تجربیات هشت دهە اخیر ملت کورد در خصوص تحزب از بعد سازماندهی و بعد فکری آن این قابلیت را ایجاد کردەاست کە بتواند رهبری انقلاب نوین ایران یعنی انقلاب ژینا را بر عهدە بگیرد. ببینید با احترام کامل بە همە کسانی کە در میدان مبارزە با جمهوری اسلامی هستند، موتور محرکە این انقلاب کوردستان است، شعار اصلی این انقلاب "ژن، ژیان، ئازادی" متعلق بە کوردستان است، سمبل و نماد اصلی این انقلاب یک دختر کورد است، کوردها و احزابشان بیشترین قربانی را دادەاند و... بنابراین بیشترین "تأثیرگذاری" در داخل بە کوردها بازمیگردد. هم بە لحاظ ارگانیزیشن و هم بە لحاظ فکری، ما این توانمندی را داریم رهبری این جنبش را در دست بگیریم. اما اینکە رهبران سیاسی کورد، تا چە حدی بە این مسئلە اعتقاد دارند خیلی مهم است، چون پتانسیلش در داخل و توانمندیهایش در خارج موجود است. با علم بە این توانمندی خط قرمز را باید آنان تعیین کنند نە دیگران و آن اعتراف بە ایرانی کثیرالمللە کە حق تعیین سرنوشتشان در فردای ایران کاملا بە رسمیت شناختە شود!