سلام اسماعیل پور
دوازدهم اردیبهشت ماە هر سال یادآور مبارزات و رشادتهای شهید اسماعیل شریف زادە و عدەی دیگری از مبارزان راە رهایی کوردستان است کە بدون اعتنا بە موانع و محدودیتها و صرفا با اتکا بە ارادەی انقلابی خود جلوەهای نوینی از شجاعت و حماسە را در دل تاریخ بە منصەی ظهور رساندە و تبدیل بە سرمشق و الگویی برای نسلهای بعدی شدە و اثبات نمودند کە انسان مبارز و انقلابی بایستی بکوشد تا خود بە ایجاد وضعیت مطلوب اقدام کند و هرگز شرایط و اوضاع را بهانە و دستاویزی برای انفعال و بی عملی خود و عدم تأثیرگذاریاش بر معادلات جامعە قرار ندهد و ارادەی دگرگونی و تغییر و تنظیم مجدد معادلات زندگی سیاسی اجتماعی بە نحو مطلوب را مشروط بە تحقق شرایط خاص و برداشتن قیود و موانع و در نظر گرفتن احتمالات نکند.
شریفزادە خروش رسای مبارزات خیابان و دانشگاە، نقطەی اتصال جنبش روشنفکری و دانشجویی با جنبش چپ جهانی و مبارزات ضد استعماری و جنبش سیاسی ملت کورد و غرش لولەی تفنگ پیشمرگە در دل کوهستانها آن هم در برهەای بود کە جبروت و هیمنەی استبداد و اشغالگری فاشیسم پهلوی در سرتاسر ایران و کوردستان ڕۆژهەڵات در منتهی الیە خود قرار داشت.
شریفزادە بە عنوان یکی از نمادهای جنبش دانشجویی و چهرەهای شاخص جنبش پارتیزانی ٤٧-١٣٤٦ با الهام گرفتن از تمامی بسترهای فکری و معرفتی خود نقش مهمی در پیشبرد و ترویج رادیکالیسم انقلابی و ترقیخواهانەی جنبش ایفا نمود کە بعدها همین امر باعث ماندگاری وی در حافظەی تاریخی ملت کورد گردید و بە عنوان عنصری راهگشا در دل جمود و خفقان موجود، راە را برای اندیشەها و قلمهای انقلابی و نوگرا هموار نمود.
جنبش مزبور برای کوردستان نقطەی عزیمتی تاریخی و مهم بود، زیرا پس از فاجعەی سرنگونی جمهوری کوردستان، موج گستردەی اعدامها و آشکار شدن و دستگیری تیمها و هستەهای تشکیلاتی حزب دموکرات کە پس از مصیبت عظیم سرنگونی جمهوری کوردستان هنوز در تلاش بود تا از زیر بار آن ضربات خردکنندە کمر راست کردە و یک بار دیگر روی پای خود بایستد، رمق و توانی برای جنبش کوردستان رۆژهەڵات باقی نگذاردە بود.
در کوردستان باشوور بپاخاستە علیە سلطەی اشغالگرانەی عراق نیز جنبش کورد در اوج وابستگی و همسویی منافع و پیوند زدن سرنوشتش با سیاست منفعت طلبانەی زمامداران ایران قرار داشت و عملا تلاش میکرد تا پتانسیل انقلابی مبارزان ڕۆژهەڵات را در کوران این روابط تخلیە و در خود ذوب نماید و در حقیقت، حال و روز مبارزان ڕۆژهەڵات در باشوور بپاخاستە نیز چندان بهتر از ڕۆژهەڵات تحت سلطەی ایران نبود.
این نخستین تجربەی تاریخی برای جنبش ملی مدرن کورد در کوردستان ڕۆژهەڵات بود کە در خلال آن، پیشمرگە به عنوان یک نیروی پارتیزانی در مقابل نیروی اشغالگر قرار میگرفت، زیرا نبردهای قبلی نیروی پیشمرگەی جمهوری کوردستان، نبرد جبهەای برای دفاع از موجودیت و کیان سیاسی این جمهوری و حاکمیت سیاسی متعلق بە ملت کورد بود. از همین رو میتوان جنبش ٤٧-٤٦ را آغازگر و پیشقراول و راهنمایی برای متدهای مختلف مبارزاتی نسلهای پساز آن قلمداد نمود.
در سطح ایران نیز رژیم شاە پس از کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ و سرکوب تمامی جریانات سیاسی و ایجاد خفقان و انسداد سیاسی، بە دلیل افزایش قیمت نفت خود را در موضع قدرت می دید. حزب تودە بە عنوان بزرگترین و بانفوذترین حزب چپ خاورمیانە کاملا متلاشی شدە بود، هستەهای تشکیلاتی آن از هم پاشیدە و کادرهای آن زندانی شدە بودند، سازمان افسران این حزب قلع و قمع شدە و رهبران آن بە کشورهای کمونیستی پناهندە شدە بودند، جبهەی ملی ایران بە عنوان قدرتمندترین حزب ملیگرای ایران بە همان سرنوشت حزب تودە دچار شدە و کاملا تضعیف شدە بود. اعتراضات خونین اوایل دهەی ١٣٤٠ از سوی قشر مذهبی و با حمایت بازار و فئودالهای ناراضی از اصلاحات موسوم بە انقلاب سفید توسط رژیم سرکوب شدە بود و حتی ملی گرایان لیبرالی از جنس علی امینی، نخست وزیر مورد علاقەی آمریکا هم از دایرەی قدرت و سیاست حذف شدە بودند.
در چنین شرایطی کە رژیم شاە تصور میکرد با انجام اصلاحات ارضی و انقلاب سفید، از لحاظ نظری و گفتمانی نیز جریانات چپ را خلع سلاح نمودە و در واقع بستر و زمینەهای بروز انقلاب زحمتکشان را از بین بردە است، در سرتاسر جهان از جنبشهای مدنی سیاهان و زنان و جنبش ضد جنگ در آمریکا گرفتە تا جنبشهای روشنفکری و دانشجویی چپگرایانەی رادیکال اروپا، از روی برگرداندن مردم چکسلواکی از کمونیسم الگوی روسی در جنبش موسوم بە بهار پراگ تا جنبشهای چریکی آمریکای لاتین، از جنبشهای استعمارستیزانە و استقلال طلبانەی ملل آفریقا گرفتە تا تحولات انقلابی در چین و شرق آسیا و در خاورمیانە نیز مبارزات فلسطینیها و جنگهای ملی گرایان عرب بە رهبری جمال عبدالناصر علیە اسرائیل و شورشهای ظفار عمان و کوردستان تحت سلطەی عراق، شعلەهای قیام علیە استعمار خارجی و استبداد و استثمار داخلی زبانە می کشید.
در چنین شرایطی کە شوروی بە عنوان قطب اردوگاە چپ تحت تٲثیر مرگ استالین و روی کار آمدن خروشچف سیاست تجدید نظر طلبی را در پیش گرفتە بود، الگو و مانیفست انقلابی احزاب چپ سنتی تابع مسکو همانند حزب تودەی ایران نیز بە بن بست رسیدە و بشدت رنگ باختە بود و الگوی انقلاب چین یعنی آغاز قیام از روستاها و محاصرەی شهرها کە مشوق مبارزات پارتیزانی بود، تبدیل بە گفتمان و الگوی غالب انقلاب در سرتاسر جهان شدە بود و پارتیزانهای برخاستە از دهقانان و زحمتکشان عمدتا روستایی جایگاە و نقش کلاسیک طبقەی کارگر را بە عنوان پیشروان انقلاب و تحول رادیکال از آن خود کردە بودند.
در چنین اوضاع و احوالی جنبش دانشجویی ایران نیز کە در فضای نسبتا باز سیاسی اوایل دهەی چهل فرصتی برای بروز و خودنمایی یافتە بود از تٲثیر این فضای رادیکال انقلابی بە دور نبود. دانشجویانی کە تحولات انقلابی جهان را زیر نظر داشتە و در مقابل بی عملی انقلابی خروشچف و کمونیسم روسی، الگوهای جذابتری از مبارزە از نوع مائو، هوشی مینە، کاسترو و چەگوارا را پیش رو داشتند، سرخوردە از فضای سیاسی بستەی داخلی و انفعال و بن بست گفتمانی و شکست عملی احزاب قدرتمندی همچون تودە و جبهەی ملی و مسدود شدن راههای فعالیت سیاسی قانونی، دچار تحول تئوریک شدە و بە این الگوی مبارزاتی غالب گرویدند. در بستر چنین تحولی است کە از دل همین دانشگاهها و شاخەی دانشجویی احزابی همچون نهضت آزادی و حزب تودە، احزابی همچون مجاهدین خلق، فداییان خلق و کمیتەی انقلابی حزب تودە (کە بعدها حزب رنجبران نام گرفت) سر بر آوردند کە مروج شیوەهای مبارزاتی رادیکال و مشخصا جنبشهای چریکی بودند.
در این میان، دانشجویان کورد نیز کە علاوە بر تٲثیرات گفتمان غالب جهانی، از سابقه و سنت مبارزاتی دیرپای کوردستان نیز الهام میگرفتند، از پیشروان فعال این تحول گفتمانی و عملی در دانشگاەها بودند کە بعدا دامنەی تٲثیرات آنان بە جنبش ملی کوردستان هم رسید. شریفزادە یکی از نخبگان این قشر است کە در نامەای کە از او بجای ماندە میگوید:
"اینک طوفان انقلابی مهیبی سراسر میهنمان را درنوردیدە است، تودەهای مردم بە این باور رسیدەاند کە تنها راە رهایی و نجات تمامی ملل تحت ستم و استثمار، همان راە قیام تودەهای زحمتکش یعنی نبرد پارتیزانی است کە ابتدا بایستی از روستاها آغاز گردد و تودەهای وسیع دهقانان مبارز را بە مبارزات مسلحانە ترغیب نماید".
این گرایش جهانی بە رادیکالیسم در تئوری و عمل کە متٲثر از فضای بشدت دوقطبی و خط تمایز روشن بین استثمارگر - استثمار شوندە یا استعمارگر -مستعمرە بود در ایران البتە تا پایان این دهە نتوانست بە شکل گیری جنبش یا عملیات پارتیزانی چشمگیری بیانجامد و تنها زمانی کە مشعل این مبارزات در کوردستان و بە رهبری مبارزانی همچون شریفزادە، ملا آوارە، برادران معینی، ملا محمود زنگنە، نحوی شکاک و... برافروختە شد و بمدت هیجدە ماە در مقابل ماشین سرکوب رژیم دیکتاتوری شاە سرسختانە ایستاد، مبارزان سایر بخشهای ایران نیز با الگو گرفتن از شریفزادە و یارانش، جنبشهای پارتیزانی محدود اما متعددی از نوع "قیام سیاهکل" بە راە انداختند کە البتە چند سال بعد یکی یکی و بە تدریج جذابیت و خاستگاە اجتماعی خود را از دست دادە و در برابر پاسیفیسم و منزەطلبی از یکسو و توحش دستگاە سرکوب و نفوذ دستگاەهای جاسوسی و جنگ روانی رژیم در صفوف آنان از سوی دیگر رنگ باختە و تغییر ماهیت دادند بە گونەای کە بسیاری از رهبران این جریانات بعد از انقلاب بە مداح خمینی و سینەچاک خلخالی جلاد و ستایشگر مبارزات بە اصطلاح ضد امپریالیستی رژیم جمهوری اسلامی تبدیل شدند و از سرکوبها در کوردستان حمایت کردند و در برابر صندوقهای رای نمایشی در کنسولگریهای رژیم تروریستی ایران در خارج از کشور زبونانە گردن کج کردە و بە صف ایستادند.
لیکن جنبش پارتیزانی سرفراز کوردستان بە دلیل ماهیت انسانی، اصالت و تطابق ذاتی با جوهر زندگی و روح مبارزە در کوردستان همچنان با وجود شدت سرکوبها و توحش افسارگسیختەی ماشین جنگی و جاسوسی رژیم در کوردستان، سرپا ماند و خاستگاە اجتماعی آن نە تنها حفظ بلکە تقویت شد و در همین انقلاب اخیر ژینا، تبدیل بە الگویی برای مبارزات انقلابی اصیل در سراسر ایران شد.
گرچە شریفزادە در غروب یک روز خونین در روستای "دارینە"ی بانە بە همراە سە تن از یارانش بە دست تفنگداران فاشیسم پهلوی و خائنان بە ملت کورد بە شهادت رسید، اما شجاعت او، باورهایش و عزم و ارادە راسخش برای تغییر و تحقق آزادی و برابری و رهایی از اشغالگری و فاشیسم، رٶیا و خواست انسانی مردم کوردستان از آن زمان تاکنون بودە و بی دلیل نیست کە او بە گونەی حیرت انگیزی تکثیر شد و بیش از چهار دهە است کە جوانانی با الهام گرفتن از او از خیابان تا کوهستان و از دانشگاە تا زندان عرصە را بر دشمنان آزادی تنگ کردەاند و هیچ عرصەای ازمبارزە نیست کە آوازەی شجاعت و پایمردی او در آن طنین افکن نشدە و مبارزان نسلهای پس از وی نامش را با افتخار فریاد نزنند.