دکتر کاظم موسوی- حزب سبزهای ایران
بدون تردید یکی از عوامل عمده و مهم بوجود آمدن تمدنهای بزرگ و شکوفا در تاریخ کشورمان در میان ملل باستانی، وجود شرایط زیست محیطی و تنوع فراوان منابع طبیعی در ایران بوده است.
در گذشتههای بسیار دور، طبیعت و عناصر آن از قبیل آب، هوا، زمین و گیاه، نقش مهمی در افکار و آیین زندگی ایرانیان باستان داشت. حفاظت از دادههای طبیعت و مراقبت از پاکی و سلامت آنها، وظیفه کدبانان، روحانیان و رهبران سیاسی وقت به شمار میرفت. در ایران کهن، شناخت طبیعت و وفاق با جنگل و درخت، مقام و مرتبهیی ارجمند داشته و در روایتهای گوناگون درختان به فرشتگان و ملائک تشبیه شدهاند. در این روایات، روح انسان نیکرفتار پس از مرگ به روح درخت و سبزه میپیوسته و عمری جاودان مییافته است. در باور عمومی این اندیشه وجود داشت که قطع درختان تنومند و نهالهای میوه، گناهانی بزرگند که به مرگ عزیزان و بستگان در آن سال میانجامند. اقدام به انداختن درختان کهنسال، شوم به شمار میرفت و عامل این کار نکوهیده، نگونبخت میشد. در فرهنگ باستانی ایرانیان، پرورش درختان و رسیدگی و توجه به آنها نشانهیی از حصول نعمت و میمنت برای خانواده و نزدیکان بوده است.
ارجگذاردن به پرورش درخت، به زمان پیش از زرتشت و فرهنگ ملل کهن آریایی بر میگردد. برای آنها نگهداری از درخت، نوعی نیایش و سپاس از آتش بوده، و درخت و چوب، قلب آن تلقی میشده که میبایست از آن نگهداری کرد.
با آن که در باورهای باستانی ایرانیان بخصوص درخت انار و خرما مرتبه ویژهیی داشت، اما حتی کاشتن و حفظ درختان بیثمر با برگهای خاردار نیز غنیمت شمرده میشد. از زمانهای دور در سرزمین ما، توجه به سبزه و گیاه و نگهداری از درخت، اعمالی پسندیده و مورد عنایت پروردگار بوده است. از وجین علفهای هرز در زمین مزروعی، درختکاری و بارآوردن نهال میوه، به نام کارهای بهشتی یاد میشد و مردمان به این کردارهای نیک ترغیب میشدند.
دین زرتشت نیز در بنیانهای اعتقادیاش نگاهی همیشگی به حفظ جنگل و کاشتن و کشت داشته است. در کتاب مقدس زرتشت، رهنمودهای پرمعنایی در باب اهمیت طبیعت، حفظ و پاکی آب و زمین، پاسداری از درختان و آبادانی و بارآور کردن زمینهای بایر وجود دارد. در جایی زرتشت از اهورامزدا میپرسد: ای پروردگار پرورشدهنده زمین، کدامین نقطه از زمین را نیکبختتر میدانی؟ و اهورمزدا پاسخ میدهد: در مکانی که بیشتر از همه گندم و سبزی در آن کاشته شود، درختان آن پربارتر و تنومند به زمین ریشه دوانند، زمین آبیاری گردد و باتلاقها و لجنزارها و نمکزارها به طبیعت سبز و خرم برگردانده شوند. در کتاب زند اوستا، زرتشت به ایرانیان دستور کاشت و پرورش درخت میدهد. حکمرانان را موظف میکند این دستورهای دینی را بی چون و چرا بپذیرند و از کار نیک نگهداری از طبیعت سرپیچی نشود.
آمده است که ساسانیان نیز به مراقبت از گیاه و درخت علاقه بسیاری از خود نشان میدادند. شاید بسیاری داستان این ضربالمثل معروف را شنیده باشند. انوشیروان در یکی از روزها بر سر راه خود، در زمینی کنار جاده، کشاورز سالمندی را دید که مشغول کاشتن نهال درخت گردو است. او از این تلاش خرسند شد و کیسهیی از سکه زر به او بخشید و پرسید: تو که میدانی این نهال گردو پس از سالهای دراز به میوه مینشیند و چون تو دیگر نتوانی از آن نصیبی ببری، چرا آن را میکاری؟ پیرمرد دهقان پاسخ داد: دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما نیز میکاریم که دیگران بخورند.
مردم باستان یک روز از سال را به درختکاری همراه با جشن و شادمانی اختصاص میدادند. همچنین مردم در جشنهایی مانند مهرگان، سده و نوروز از مظاهر و نمونههای گیاهان استفاده میکردند که این سنت نیک تا زمان ما همچنان ادامه یافته است.
عشق و علاقه به طبیعت نزد ایرانیان، از دیرباز، جای خود را در ادب و هنر نیز باز کرده است. هنرمندان و معماران، دیوارهای خانهها و تالارهای قصرها را با نقش و نگارهای برگرفته از جنگل و درخت میآراستهاند. در ویرانههای به جای مانده از تخت جمشید، هنوز در میان کندهکاریهای سنگی، نقش درخت نخل و برگ زیتون را میتوان دید.
بهره گرفتن از برگ و پوست و شیره درختان و تهیه فرآوردههای گیاهی، جای خاصی در دانش پزشکی ایران کهن داشت و گاه آوازه درمان گیاهی و پزشکان حاذق مطلع به این نوع درمانها، به همه جا میپیچید. این رشته از داروشناسی و شناخت مرهم ها در دانشگاه جندی شاپور تدریس میشد. استفاده از چوب طبعا در صنایع آن زمان نیز نقش مهمی داشت. ایرانیان کشتیهای بزرگی با چوب میساختند که به آنها ناو میگفتند.
در مجموع میتوان گفت که نگهداری از درخت و جنگل در زمانهای قدیم، حتی به صورت حرفه و کار دائمی جریان داشت. در روایتهای تاریخی آمده است که کورش و داریوش از شهرداران خود میخواستند که برای مراقبت از جنگلها به درختکاری همت کنند و کسانی را به نگهبانی از جنگلها بگمارند.
چند صد سال پیش از میلاد مسیح، زمانی که یهودیان در اورشلیم معابد خود را بازسازی میکردند، از ایرانیان کمک خواسته بودند تا شماری از مراقبان جنگل را، که در نزدیکی آنها در سرزمین لبنان امروزی حضور داشتند، به یاریشان بفرستند.
این انس و الفت با مظاهر طبیعت و عنایت و توجه به درخت و جنگل در زمان صلح و عمران دوام داشته ولی در اثر جنگها و هجومهای گوناگون لطماتی نیز به آن وارد شده است. آری، زمانی نه چندان دور، بخشهای عظیمی از غرب و جنوب و شمال ایران زمین یکسره از جنگل پوشیده بود. شاید دورانی همچون دوران حاکمیت جمهوری اسلامی در تاریخ ایران نباشد که حیات طبیعی و اساسا تمامی عرصههای محیط زیست و اکولوژی ایران به دلیل ماهیت مذهبی، بنیادگرا، ضد مدرنیته و تخریبگر محیط زیست تا این میزان آسیب دیده باشد.
در طول بیش از چهار دهه گذشته، روند ناسالم توسعه یا در حقیقت زوال اقتصادی، بر مبنای اتلاف بیرویه، چپاول و استفاده غیرعادلانه و ناکارآمد از ذخایر و منابع ملی و طبیعی کشور شکل گرفته است. در نظام جمهوری اسلامی به دلایل میزان نجومی چپاول و غارتگری منابع ملی از سوی سرمایه داران، آقازادهها و ثروتمندان و وابسته به رژیم شکاف میان بهرهکشان و تودههای کمبضاعت و فقیر در جامعه و بخصوص در مناطق روستایی و مناطق سکونت ملیتهای مختلف ایران، بطور روزمره رو به گسترش است و بار فقر و ستم اقتصادی هم بیشتر بر دوش کارگران، کشاورزان و زنان و کودکان و اقلیتهای جنسی تحت ستم سنگینی میکند. ادامه پیامدهای این وضعیت نیز بطور مستقیم به عدم تعادلهای زیست محیطی و تخریب فزاینده محیط زیست و تهدید هر چه بیشتر زندگی مردم در میهن ما منجر شده است.
روز ١٥ خرداد مصادف با پنجم ژوئن بنام روز جهانی محیط زیست نامگذاری شده است. اما آنچه که باید در نظر داشت اینست که ماهیت تخریب محیط زیست در ایران، این میراث مردمان کشورمان از گذشتههای دور تا به امروز، با صدمات ریز و درشت احتمالی به محیط زیست کشورهای گوناگون در جهان، کیفا متفاوت است. امروزه در کشورهای دیگر با بکارگیری قوانین و مقررات گوناگون زیست محیطی سعی میشود تا حد امکان از آسیب به محیط زیست جلوگیری کنند. در صورتیکه در کشور ما بخاطر وجود یک رژیم قرون وسطایی و جنایتکار، نهادها و وابستگان حکومتی، تا آنجا که توانستهاند از محیط زیست به انحاء مختلف خوردند و بردند و دزدیدند و نتیجه این شد که اکنون شاهدش هستیم. بیش از ٤٠ هزار نفر در سال تنها بر اثر آلودگی هوا جان خود را از دست میدهند و بسیاری دیگر خاموش در صف مرگ قرار میگیرند.
خشک شدن تالابها در مناطق مختلف کشور بیش از آنکه محصول تغییرات اقلیمی باشد، نتیجه پروژههای سدسازی "برادران قاچاقچی سپاه"، حفر چاههای بیرویه و برداشت بیش از اندازه از چاههای زیرزمینی است که خود را در آلودگی کشنده هوا (ریزگردها) و فرونشست زمین مینمایاند.
در اقتصاد ویرانی که مردمان ایران زیر فشار فقر و فلاکت در حال له شدن هستند و توان خرید داروها برای معالجه بیماریهای ساده را ندارند، مشکل دفع زباله و پسماندهای شهری، صنعتی و بیمارستانی و ...، سلامت همگان را هر روزه به چالش میکشد. این یک معضل حیاتی است که شاید راهحل آن در مقایسه با دیگر معضلات زیست محیطی بسهولت در دسترس باشد. تنها با اختصاص بخشی از پولهای اختلاس شده و یا هزینهشده برای پروژههای اتمی و موشکی و یا حمایت از نیروهای نیابتی جنایتکار در لبنان و یمن و عراق میشد با وارد کردن تکنولوژی بسیار پیشرفته موجود در جهان مشکل دفع زباله و مدیریت پسماند را حل کرد.
این سیاهه تخریب جنبههای گوناگون محیط زیست را میتوان در یک لیست بلند راجع به جنگل، کمبود آب، فرسایش خاک، از بین رفتن گونههای گیاهی و جانوری و غیره ادامه داد و در مورد هر کدام مفصلا بحث و گفتگو کرد. اما آنچه که در بررسیهای گوناگون زیست محیطی بسیار اهمیت دارد، نکته کلیدی بهم پیوستگی محیط زیست و سیاست است. اکولوژی سیاسی، آن مفهومی است که رژیم مخرب محیط زیست ایران بشدت از آن وحشت دارد و به همین خاطر سالهاست که با ایجاد نهادهای موازی و بعضا تشویق فعالان شناخته شده زیست محیطی به پرداختن صرف به مسائل اکولوژیک از طریق دادن پست و مقام و تریبون... در صدد جدا کردن این دو مقوله در نزد جوانان است. این سیاست رژیم در جداسازی اکولوژی و سیاست، نقش سپاه و شرکتهای وابسته به این نهاد جنایتکار در امر خشکاندن تالابها را پنهان میکند و نمیگذارد انگشت اتهام بسوی شرکتهای وابسته به سپاه و آقازادهها که امتیاز انحصاری دفع زباله و پسماند را در اختیار دارند، نشانه رود. و این سیاهه نقش چپاول وابستگان به حکومت در تخریب محیط زیست ایران به خوبی توسط این فریب که اکولوژی از سیاست جداست، در ابهام و پوشش خبری قرار میگیرد.
در روز جهانی محیط زیست یکبار دیگر باید تاکید کرد که تنها راه نجات محیط زیست ایران، تغییر تمامیت این رژیم ضدبشری با همه جناحهایش و استقرار یک نظام دمکراتیک و فدرال است. این تنها امیدیست که میتوان با تکیه بر چنین سیستمی و با مجموعه ای از نقطهنظرات کارشناسانه، آزادیهای اجتماعی و حق پرسشگری تمام آحاد مردم، محیط زیست هر نقطه از ایران را با مشارکت گروههای اجتماعی و سیاسی و تحت کنترل همان ملیت با زبان و هویت فرهنگی و علایق و آشنایی دیرینهشان دوباره ترمیم کرد.
بدین ترتیب با پشتوانه عشق و علائق تاریخی مردمان ایران به مظاهر طبیعت و توسعه و تلفیق آن با یک نگرش علمی و عملکردهای اکولوژی سیاسی- اجتماعی، بطور اتودینامیک و خودجوش در تفاهم سیاسی دمکراتیک میان ملیتهای مختلف و نزدیکی نیروهای ترقیخواه قطعا میتوان به دوبارهسازی محیط زیست و توسعه پایدار امید داشت. همان توسعه پایداری که هر منطقهای از کشورمان سزاوار رسیدن به آن است. توسعهای که تعمیق همه آزادیهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، برقراری حقوق بشر و عدالت اجتماعی، رفع تبعیض جنسی و دینی و فرهنگی و تقسیم عادلانه خدمات ملی اجتماعی در افق آن نقش میبندد.
توضیح - با سپاس و قدردانی از زحمات ارزشمند زنده یاد دکتر علی یخکشی استاد سابق دانشگاه گوتینگن آلمان، قسمتهایی از مطلب فوق از کتاب ارزنده ایشان درباره جنگلداری ایران، به زبان آلمانی، سال ۹۲ ( صفحات ۲۶ تا ۲۹) استفاده شده است.