ارسلان برنا
مبارزهی ملت کورد در کوردستان ایران در جهت دستیابی به حقوق طبیعی، قانونی و مشروع خود سابقهای تاریخی دارد. از زمان به قدرت رسیدن قاجارها و در جریان تشکیل گروههای ملی مذهبی در سرتاسر ایران، کوردستان ایران نیز دستخوش تغییر و تحولات اساسی هماهنگ با جهان مدرن شد. شروع جنگ جهانی اول برای ملت کورد در هر چهار بخش کوردستان نویدبخش دورهای نوین برای ایجاد یک کیان سیاسی بود که با تاسیس نهادهای سیاسی و مدنی در کوردستان همراه بود. سقوط امپراطوری عثمانی و تلاشهای رضاشاه تحت عنوان جمهوریخواهی، پیامدهای سیاسی غیرقابل بازگشتی برای کشورها در پی داشت که درست همزمان با تلاش ملت کورد برای گذار به بنیانهای اولیه و اساسی دموکراسی بود. تاسیس جمهوری کوردستان توسط پیشوا قاضی محمد در شهر مهاباد نمونهای بارز از مبارزات رهایی بخش ملت کورد در طی یک قرن اخیر است که به نوبهی خود نقطه عطفی در مبارزات کوردها برای تشکیل یک کشور مستقل به شمار میآید. کوردستان ایران، برخلاف سایر بخشهای کوردستان بیشتر از هر چیز دیگری به بنیانهای ناسیونالیستی خود ارجاع دارد و نفس این موضوع باعث گردیده که نه تنها موضعی خنثی در قبال سایر بخشها به خود نگیرد بلکه حتی فعالانه از فعالیتها و مبارزات آنها حمایت کند. کوردستان ایران در واقع پیشاهنگ دولت مدرن کوردی است و در این راه کارنامهی درخشانی از خود به جای گذاشته است.
مسئلهی ملتهای تحت سلطهی رژیمهای غیردموکراتیک یکی از چالش برانگیزترین موضوعات مطرح در خاورمیانه است. یک نمونه از این دست موضوعات، تقابل یک قرن اخیر ملتهای تحت ستم در جغرافیای ایران با سیستمهای سیاسی حاکم بر آنهاست. حاکمیت در تهران، در تمام ادوار تاریخی، سیاست همگونسازی ملی - مذهبی را اعمال کرده است که اغلب نتیجهی آن خونین و با پیامدهای منفی بسیاری برای جوامع تحت تاثیر همراه بوده است. به رغم فضای امنیتی آکنده از سرکوب، ترور و محاصرهی اقتصادی علیه کوردها در ایران؛ ملت کورد همواره از پیشگامان تلاش برای دموکراتیزه کردن چنین حکومتهای غیردموکراتیک و مرکزگرایی بوده است. هرچند نباید از یاد برد که پیگیری مطالبات برحق مردم نیاز به رویکردها و راهکارهای دموکراتیک و منطبق بر اصول فراگیر تعریف شده بینالمللی دارد اما بسیار حایز اهمیت است که بر اساس اصول آن دست به بازیگری در میدان سیاست زد.
اینک اگر به سیر تحولات بعد از انقلاب سال ١٩٧٩ نگاه بیندازیم متوجه خواهیم شد که تمامی بازیگران حاضر در میدان سیاست در ایران به غیر از کوردها هیچ پس زمینهی تاریخی چشمگیری از نهادها در فردای بعد از سقوط خاندان پهلوی نداشتند. در واقع حکومت غیردموکراتیک جمهوری اسلامی ایران نیز همچون سلف خود در دهههای گذشته و همچون جریانهای سلطنتطلب، خود را نمایندهی امتی واحد تحت عنوان " امت اسلامی" تعریف کرده و تا به امروز نیز سعی در بیرون راندن و انکار و نابودی سایر بازیگران علیالخصوص احزاب دموکراسیخواه کورد داشته است. به زعم حکومتهای غیردموکراتیکی چون حکومت ایران (و حتی بعضی از گروههای اپوزیسیون ایرانی) دموکراسیخواهی و در نهایت تاسیس مناطق فدرالی جز با دموکراسی شدن و نهادهای وابسته به آن ممکن نمیشود. بنابراین چنانچه احزاب کورد دارای نقشه راه و خط مشی سیاسی با مرزبندیهای تعیین شده و دارای خطوط معین ملت نباشند تحولات ایران در هر شرایطی میتواند هرچه بیشتر به بحرانهای سیاسی و هویتی در شرق کوردستان دامن بزند.
در چنین بستری شاید بتوان نظریات و بنیانهای فکری دکتر قاسملو را بهتر واکاوی و عمیقتر درک نمود. با وجود اینکه بعد از انقلاب ١٩٧٩ تا کنون شخصیتهای برجستهی زیادی در میدان سیاست گام نهادهاند اما دکتر قاسملو همچنان از معدود شخصیتهای صاحب مکتبی به شمار میرود که هم درکی واقع بینانه از تحولات زمانهی خود در صحنهی سیاسی ایران داشت و هم توانایی جریان سازی در میان سایر ملتها. در حقیقت قاسملو، دموکراسی را در تمام ابعاد آن به لحاظ سیاسی اقتصادی اجتماعی و حتی امنیتی و دیپلماتیک خواستار بود و چنین عقلانیتی میتوانست به شکل گیری، رشد و شکوفایی هرچه بیشتر نهادهای دموکراتیک در کوردستان و سراسر ایران بینجامد و ذهنیتی تکثرگرا در میان بازیگران عرصهی سیاست به وجود بیاورد. اعتقاد راسخ قاسملو به دموکراتیزە شدن سیستم سیاسی و مذهبی ایران توانایی این را داشت که ایران را به سمت گذار به یک دموکراسی پایدار رهنمون سازد. مسئلهی دموکراتیزە شدن به خودی خود در همهی ادوار تاریخی به اشکال گوناگون خود را نمایان ساخته است و پدیدهای نیست که رژیم جمهوری اسلامی ایران یا احزاب دیگر ایرانی بتوانند یا بخواهند آن را به ملت کورد ارزانی دارند. این بدان معناست که کوردها نیز به مانند سایر ملل از ابتکار عمل، جهت گیری سیاسی و مدیریت برخوردارند اما نکتهی حیاتی که حزب دموکرات کوردستان ایران و رهبران آن بارها مورد تاکید قرار دادهاند بنیانگذاری نهادهای دموکراتیک باثبات است.
قدرت تاثیرگذاری نهادهای دموکراتیک در سطح جامعه و حکومت بر کسی پوشیده نیست. با وجود اینکه نهادها در ایران بیشتر با حکومت تعریف شده و به کار و فعالیتهای سیاسی پرداختهاند اما فاقد هر گونه معیار مدرن و دموکراتیک و فاقد مسئولیت پذیری بودهاند و اساسا مستقل از نهاد قدرت و حاکمیت عمل نکردهاند؛ حاکمیتی که در طول چندین دههی گذشته خود را استبدادزا و غیردموکراتیک تعریف و بازتولید کرده است. مطمئنا ایجاد و تثبیت نهادهای دموکراتیک مستلزم مبارزهای طولانی مدت است و خوانش قاسملو خوانشی منطقی از رویکرد و رویهها بود و این تجربهی عمیق بین نسلی از مبارزات آزادیخواهانه ملت کورد بر علیه رژیم تلقی میشود. برمبنای چنین خط مشی و رویکردی که مورد انتظار قاسملو از جامعه و احزاب ( علی الخصوص حزب دموکرات کوردستان ایران که در آن زمان دبیرکلی آن را نیز بر عهده داشت) بود باید پذیرفت که اساسا وطن مشترک اگر قرار است که موجودیتی داشته باشد، آن موجودیت متعلق به یک فکر سیاسی یا یک دین و یا یک واحد زبانی مشخص نیست بلکه از شهروندان با زبانها، ملیتها و دیدگاههای سیاسی و فکری و ادیان شکل گرفته و اعمال هرگونه تبعیض ملی مذهبی یا ایدئولوژیک و جنسیتی در آن پذیرفته نخواهد بود. جامعهی کوردستان و ملت کورد با چنین ذهنیتی در ایران هم مسئولیت خود را در قبال مبارزه با رژیم غیردموکراتیک بر عهده گرفتهاند و هم از افتادن به دور باطل قبول سیاستهایی که به آسمیلاسیون سیاسی فرهنگی یا ملیتی و زبانی آنها بینجامد جلوگیری کرده، و به مقاومت پرداختهاند.
ملت کورد پیشگامان راستین آزادیخواهی و دموکراسی هستند. در چنین بستر ذهنیای بود که در حزب دموکرات کوردستان ایران به عنوان یک نهاد رسمی و دموکراتیک که اصول جامعهی مدرن را در خود تئوریزه و عملی نموده بود شخصیتهایی چون قاسملو و شرفکندی که اعتقادی راسخ به دموکراسی و تکثرگرایی، عدالت اجتماعی و صلح و همزیستی همهی ملتهای درون جغرافیای ایران را داشتند پرورش یافتند. عبدالرحمان قاسملو در آن مقطع حساس تاریخی برای ملت کورد در کوردستان ایران، با وجود خوانش خود از جهان سیاست به این اصل پایبند بود که نباید خارج از سیستم دولت ملت دست به عمل زد چرا که با چنین اتفاقی تمامی تلاشها میتواند در خدمت گروهها و جریانهای دیگر قرار بگیرد و ملت کورد آزادی عمل خود را به صورت تمام و کمال از دست بدهد. سیستم خودمختاری در چارچوب ایران که حزب دموکرات کوردستان ایران و رهبران آن من جمله قاسملو برای آن مبارزه میکردند ( و رهبران کنونی نیز می کنند) امکان این را به وجود میآورد که جامعهی کورد با رجوع به ریشههای خود به دنبال تحقق جامعهای کاملا دموکراتیک عاری از هرگونه دیکتاتوری و تبعیضهای ملی و جنسیتی باشد. در چنین شرایط حساسی که شاهد تحولات محسوس در بخشهای دیگر کوردستان هستیم و کوردستان ایران نیز دائما تغییرات چشمگیری را تجربه میکند، نباید جامعه را به سمت بیگانگی از اصول و بنیادهایی برد که در آن ریشه داشته و به آن اعتقاد دارد. بدون شک ایجاد یک کیان سیاسی اولویت و هدف نخست ملت کورد است، اما اینکه به چه نحوی چنین گذاری ممکن شود مسئلهای است که تغییرات درون سیستمی برای همگان از جمله احزاب کوردستان، آن را مشخص خواهد کرد. جمهوری ( ایجاد مناطق خودمختار یا فدرالی ) بر مبنای هم پیمانی گروههای مختلف شکل خواهد گرفت و قاسملو از همان اوان به این نکته واقف بود و به دنبال خط کشیهای ملی نبود تا بتواند با توجه به بافت جامعهی کوردستان از انشقاقها در کنار جریانهای دیگر جلوگیری به عمل آورد.
گرچه ترور هم در رژیم سابق و هم رژیم جمهوری اسلامی ایران به عنوان راهکاری برای به تسلیم وا داشتن و از میدان به در کردن رقبای سیاسی مورد استفاده قرار گرفته و چنین امری به کل در تقابل با نهادها و رویکردهای حزب دموکرات کوردستان ایران در جهت تحقق خواستهها و آزادیهای ملت کورد بوده است اما با قاطعیت میتوان گفت که رویکرد حزب و رهبران آن، دموکراسی و نهادهای وابسته به آن را به خوبی در جامعه نهادینه و فراگیر ساخته است و این در آینده تغییر و تحولات چشمگیر و غیرقابل انکاری را رقم خواهد زد. برای مثال اعتراضات اخیر در کوردستان و ایران بار دیگر بحث دربارهی دموکراتیزە شدن ایران به عنوان آلترناتیو اصلی را دوباره وارد گفتمان سیاسی کشور کرد و مسئلهی کوردها به محور اصلی در مناقشات بدل گشت. چنین امری این حقیقت را به همگان یادآور شد که ترورها و از میان برداشتن شخصیتها نمیتواند مسئلهای به نام ملت کورد و حقوق و آزادیهای آنان را به حاشیه براند بلکه این نهادها و رویکردهای حزبی در قبال مسئلهی کوردهاست که جهت بحرانها را مشخص و مدیریت میکند. لذا در چنین شرایطی هم حکومت مرکزی و هم گروههای اپوزیسیون ایرانی باید از ذهنیت اشغالگری و استثمار عاری شوند و به اصول دموکراسی و معیارهای دموکراتیک اعتقادی راسخ پیدا کنند. شخصمحوری حتی اگر اپوزیسیونی نیز باشد باز هم جامعه را وارد یک دورهی استبدادی دیگر خواهد کرد که با معیارهای جامعهی کوردستان و احزاب آن کاملا در تضاد است.