پرویز جباری
جنبش انقلابی "زن، زندگی، آزادی" پایه و اساس گفتمانی است که هویت جدیدی از زندگی، مبارزه و انسان را در برابر ایدئولوژیهای اقتدارگرا و ارتجاعی ارائه میکند. این عناصر بر اساس یک پایه گفتمانی و ارتباط درونی و تاریخی مفاهیم در دل آن، گفتمانهای مرکزگرا و توتالیتر با محوریت [ فقیه ـ شاه ] را در بسیاری از حوزەها به چالش کشیده است. این وضعیت به شکلی است که در عمل و از منظر ذهنی و پذیرش عمومی جایگاه خود را در میان مردم پیدا کرده است. به این صورت که دارای پذیرش و مقبولیت در میان جامعه است. این در حالی است که این گفتمان در مدت یک سال از حضورش در فضای سیاسی و اجتماعی ایران و کوردستان در حال مبارزه و مقاومت بوده است. اما با این حال توجه، نگاه و استقبال مردم از آن در تماه حوزەهایی که حضور داشته است، مثبت بوده است. این گفتمان علاوه بر معنا بخشیدن به حوزه عمومی سیاست در ایران براساس یک نگاه و روحیه دموکراتیک به مفاهیم جدید، سیاست، جامعه و نهادهای مردمی را در برگرفته است. تا آنجا که حیات سیاسی و اجتماعی مردم، احزاب، جنبش دانشجویی، کارگران، زنان، جوانان و نیروهای سیاسی را در ایران دستخوش دگرگونی، تحول، بیداری و حرکت کرده است. در جنبش انقلابی ژینا ، خیابان، کوچه و فضای عمومی در تسخیر گفتمان انقلاب است. فضا و اتمسفر واقعی جامعه همین گفتمان را احساس و لمس میکنند در بازتولید آن به شیوەهای مختلف حیات عمومی و مناسبات درونی جامعه تحت تاثیر این گفتمان و عناصر آن میباشد. مفاهیمی که سه پایه این گفتمان را تشکیل دادەاند در حال تولد دوباره و متفاوتی هستند که نظامهای ارزشی، اخلاقی، عقیدتی، ایدئولوژیک، باستانی، ولایی و شاهی با آنان همواره زاویه داشتەاند. در طی حاکمیت رسمی دینی (حکومت) و غیررسمی درقالب نهاد دین، حوزه، فقه اسلامی و شریعت شیعی و نیز درچارچوب اسلام سیاسی و فقهی این سه مفهوم مورد ستم، سرکوب، تحقیر، تهدید، نفی و انحراف قرار گرفتەاند. این وضعیت در تفکر و نظام سیاسی ایران شهری و ایران گرایی شاه و سلطنت نیز وجود داشته است. براین اساس این مفاهیم که گفتمان انقلابی ژینا را شکل میدهند در بستر تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران از سوی شاه و شیخ مورد سرکوب، حذف و نفی قرار گرفتەاند. امروز بعد از یک سال حضور این گفتمان به عنوان موتورمحرک جنبش انقلابی ژینا، نظام جمهوری اسلامی را در سطح گفتمانی، بسیج پیروان، ارزشهای سیاسی، باورهای ایدئولوژیک و ارزشی به چالش کشیده است، به نوعی کە میتوان گفت: این نظام و مدل را به سوی یک بن بست اخلاقی، هویتی، معنایی و گفتمانی کشانده است. چرا که عناصر درونی و شکل دهنده این گفتمان با پذیرش عمومی و مقبولیت عامه در حالت مناسبی از اعتلا و شکوفایی در ذهن و اخلاق عمومی میباشند. در همان حالت، عناصر گفتمانی نظام جمهوری اسلامی معنا، پذیرش، مشروعیت و مقبولیت خود را ازدست دادەاند. حیات و تداوم آنها بر مبنای اقتدار و پذیرش درونی و اقناعی نیست، بلکه ناشی از ترس و ارعاب نظام از راه ابزار سرکوب و اختناق است. با این وضعیت که دو جبهه متفاوت گفتمانی به مدت یک سال در حال جدال هستند نظام دینی و حکومت برآمده از آن با نهادها و دستگاەهای تبلیغاتیش در تور گفتمان پویا، معنا بخش، امید سازو تاثیر گذار "جنبش انقلابی ژینا" گرفتار شده است. این گفتمان، زمین و بستر شکل گیری و آغاز آن حامل و سنگر مقاومت برای دموکراسی، نهاد سازی برای آزادی و ارزشهای دموکراتیک میباشد. اساسا این گفتمان در بستر تاریخی کوردستان و نیروهای سیاسی آن به سنگری برای مقاومت در برابر استبداد و فاشیست تبدیل شده است. پیام آور بودن ارزشهای مدنی و دموکراتیک که از یک روحیه و منش انسانی ارتزاق میشوند از ویژگیهای این گفتمان میباشد. نفس حضورش در جامعه و تاثیر سیاسی که دارد میتواند بقای نظام دینی و استبدادی را نشانه بگیرد. در همینجا به این نکته باید اشاره کرد که این گفتمان ارتباط خاص با سنت مبارزه جنبش ملی ـ دموکراتیک کوردستان دارد و به نوعی می توان گفت: برآیند سالها مقاومت و مبارزه در کوردستان در عناصر درونی این گفتمان به روشنی مشخص است. از آنجا که نیروی درونی این گفتمان جوان، پرانرژی و جریان ساز است میتواند تا مدت مدیدی به حرکت، مقاومت، مبارزه و ابتکارات سیاسی و اجتماعی خود ادامه دهد، بیاموزد و فربەتر شود. این جنبش از بار فرهنگی، هویتی، اجتماعی و انسانی بسیاری برخوردار است که جهت آن معطوف به زندگی و ارزشهای جهان شمول است. این ویژگیها باعث گردیده که یک جنبش خشونت پرهیز باشد اما مقاومت در دل آن چهره دیگری از زندگی را نشان میدهد. از لحاظ مطالبات و شعارها رادیکال اما از لحاظ روش و اقدام از روحیه دموکراتیک برخوردار میباشد. این ویژگیها باعث شده است که جمهوری اسلامی از نظر گفتمانی به یک نوع انسداد برسد و در حوزه برخورد با این نیرو دچار سردرگمی و اختلاف گردد. این وضعیت در میان نظام باعث ریزش، ناامیدی، اختلاف و شکاف در میان پیروان شده است. حرکت این جنبش با گفتمان محوری با ابتکارات خود و بار فرهنگی، سیاسی، اجتماعی هر روز رو به جلو است و نظام را مجبور به هزینه کردن میکند. در برخورد با این جنبش، جمهوری اسلامی در هیچ بخشی از گفتمان رسمی خود که نظام سیاسی خود را بر اساس آنان بنا کرده است موفق نبوده است. در هر کدام از خرده گفتمانهای خود در حوزەهای ارزشی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و امنیتی ناموفق بوده و به بن بست و شکست رسیده است. از شعارها و الگوهای گفتمانی خود در حوزه خارجی در تقابل با رقبای سنتی خود دست به عقب نشینی زده است. در داخل تولید گفتمانی و مشروعیت سازی نداشته بلکه با عملکرد خود بیشتر به مشروعیت زدایی از خود و گفتمانش پرداخته است. این وضعیت به جایی رسیده است که نیروهای ارزشی، فکری، عقیدتی و باورمندان به نظام در ساختار ذهنی دچار مشکل شدەاند تا آنجا که بدون اسلحه و تامین مالی قادر و مایل به حضور در میدان نیستند. یک ترس، توهم و ناامید بودن بدنه نظام را دربرگرفته است. در چینین فضایی که نظام برنامەریزی برایش به سختی پیش میرود جنبش انقلابی ژینا و گفتمان پایەای آن از عناصر پویایی، سیالی، فرا مرزی، جهانشمولی و اعتماد سازی برخوردار میباشد. گفتمانی با پتانسیل بسیار زیاد در خلق آثار نو در ادبیات، شعر، هنر، موسیقی و عرصەهای دیگر. بازیگران و نقش آفرینانش جوانان و زنانی هستند که در سنگرهای مختلف اجتماعی همچون احزاب پیشرو، دوست داران طبیعت، سینما، ورزش، دانشگاەها و سایر نهادها و انجمنهای مردمی و خودجوش به صورت شبکەای متولد میشوند و باعث گستردگی و پراکندگی جمعیتی و جغرافیایی در ایران میشوند. از آنجا که در دل عناصر گفتمانی این جنبش انقلابی، شور، احساس، هویت، عشق انسانی، امید، زندگی، نشاط، پلورالیسم، با هم بودن و هم صدایی وجود دارد، به صورت عمودی و افقی در حال بازنشر و تولید خود میباشد. همین وضعیت باعث شده است که دستگاەهای امنیتی و سرکوب نظام نتوانند به نتیجه مطلوب خود برسند. تا جایی که هرگونه امنیت را در بازەی زمانی چند ساعت و در نهایت یک روزە میبینند. چنین ویژگی گفتمانی که جنبش ژینا را نمایندگی میکند. ما نظام دینی را داریم که از استبداد دینی، ارتجاع، اجبار دینی، ایدئولوژی اسلامی، اقتدار گرایی دینی و نگاه انحصار طلبانە به انسان و زندگی را نمایندگی میکند که در مرحله پیری و عقیم بودن میباشد. تنها با ابزار سرکوب و منابع مالی در صدد ایجاد نظم انحصاری استبدادی و سرکوبگرانه خود از راه دیکتاتوری میباشد. اما نتیجه و بازخورد این مدل گفتمانی که به مرحله نازایی و پوسیدگی جسمی و افسردگی روحی و معنایی رسیده در طی اوج حاکمیت و جوان بودن گفتمانی فساد، تبعیض، بی عدالتی اقتصادی، اجتماعی، قضایی، نا کارامدی مدیریت در تمام عرصەهای اجتماع بوده است. این عملکرد و کارنامه از لحاظ هویتی، اجتماعی، دینی و فرهنگی باعث شده است که مردم و نیروهای سیاسی جامعه با بسیاری از نیروهای درون نظام به این نتیجه برسند که جنبش انقلابی ژینا و گفتمان تاریخی و معنا بخش آن در همین دوران، سقوط و ابتذال پایانی گفتمان اسلام سیاسی در قالب جمهوری اسلامی را شاهد باشند. در چنین فضایی است که حاکمیت دینی به بیراه میزند و از تمام اندوختەها و میراث دینی برای بسیج مردم استفاده میکند. حجاب اجباری و دین اجباری از دستاوردهای گفتمان اسلام سیاسی و فقهی میباشد که در جنبش ژینا دود شد و به هوا رفت. در یک سال و طی چندین هفته بیشتر از عمر نظام ولایی تحولات اجتماعی، سیاسی، فکری و باورهای مردم را جابجا کرد. دستاوردهایی را برای جامعه رقم زد که نظام دینی دیگر نمیتواند آب رفته را به جوی بازگرداند. روحیه اجتماعی و روانی جامعه را در بخشهای دینداران و بخشهای خاموش جامعه دستخوش دگرگونی و تحول کرده است. روحیه اعتراض و پرسشگری و عبور از ارزشهای ساختگی نظام، بیشتر جامعه را در بر گرفته است. جامعه از هر جهت آبستن تحولات و نارضایتی است، که به صورت نیمه فعال و در حالت بازشناسی خود، همدیگر را حمایت میکنند. در همین راستا حاکمیت، نهادهای انتصابی، دستگاەهای تبلیغی، فرهنگی، دینی ناتوان از عملکرد مثبت و مشخص خود هستند. آنان دیگر توان جذب، حفظ، اقناع وهمراهی پیروان را در اردوگاه و منظومه فکری خود را ندارند. این بن بست گفتمانی باعث ریزش نیروها در بدنه شده است از نیروهای فکری تا عملیاتی، پیروان بیشتر از هر زمانی انحراف فکری و اعتقادی جمهوری اسلامی را از آرمانها و شعارهایش را میبینند. روایتهای تاریخی و حماسی و انسان سازی را که از دین و آموزەهای دینی روایت کردەاند دروغ، باطل و کذب میباشند. در چنین وضعیت بحرانی برای نظام دینی که ناکارآمدی در همه بخشها و پایان هژمونی گفتمان ولایی در یک نقطه بە هم رسیدەاند. همان نقطەای که زایش گفتمان "زن، زندگی، آزادی" میباشد. این گفتمان به روشنی گفتمان اسلام سیاسی و ولایی را در محاصره گرفته است. گفتمانی با یک جنبش پویا، جوان، سیال، پرانرژی که عناصر گفتمانی آن در یک ارتباط درونی با معنا بخشیدن به زندگی معطوف به تغییر هستند. تمام خواستها و اهداف این دو گفتمان به دلیل تفاوت ماهیتی و مقصد آنها در تضاد آشکار و غیر قابل سازگار هستند.