گوران عثمان
در این نوشتار سعی بر آن است که با توضیح مفهومی انتخابات و مفاهیم مرتبط و وابسته به آن و سوابق و پیامدهای ناشی از انتخاباتهای گذشته و سیر نزولی یا صعودی همخوانی و همپوشانی وعده و وعیدهای قبل و بعد از انتخاباتها و در نهایت به دور از تعصبات جناحی، فکری، سیاسی، اجتماعی و غیره، خواننده این سطور، خود به این استنباط برسد که انتخابِ درست آن است که در انتخابات نمایندگان مجلس شورای اسلامی ایران شرکت کند یا نه.
در مفهوم سیاسی و جامعه شناسی، انتخابات، به مجموعه عملیاتی گفته میشود که در جهت گزینش فرمانروایان و تعیین ناظران برای مهار کردن قدرت، تدبیر شده است. از این دیدگاه، انتخابات، به معنای فنون گزینش و شیوههای مختلف تعیین نمایندگان است و ابزاری است که به وسیله آن میتوان اراده شهروندان را در شکلگیری نهادهای سیاسی و تعیین متصدیان اِعمال اقتدار سیاسی مداخله داد.
انتخابات و فضای حاکم بر آن در هر جامعه ای متشکل از اجزاء زیر است:
۱ـ برگزار کنندگان: (که در ایران) دولت و نظام حاکم میباشد ۲ـ انتخاب شوندگان: که نامزدهای انتخاباتی گزینشی و بعضاً گرم کننده جو انتخاباتی هستند ۳ـ انتخاب کنندکان: که معمولاً فاقد وابستگی حزبی یا دیدگاههای مستقل سیاسی هستند ۴ـ قوانین انتخاباتی: که بیشتر در جهت معرفی کاندیداهای گزینشی و سیاستهای تشویقی و پوپولیستی برای افزایش کمّی و آماری مشارکت در انتخابات، بدون توجه به معیارهای کیفی و تنوع افکار است. ۵ـ فضای حاکم بر جامعه: شامل موضوعات سیاسی حاکم بر جامعه در زمان انتخابات (که گاهی میتوانند برگ بازی برای مردم در رویارویی با حاکمیت باشند).
نکته قابل توجه آن است که مفهوم و عمل انتخابات رابطه تنگاتنگی با مفاهیمی از قبیل دموکراسی، مشارکت سیاسی، مشروعیت نظام حاکم، تفویض قدرت اجرایی، مسئولیت پذیری، و پاسخگویی در برابر مردم دارد.
انتخابات، یکی از مهمترین مصادیق مشارکت سیاسی افراد در عرصه سیاسی جامعه است، که از یک سو، پایههای اجتماعی قدرت سیاسی را نشان میدهد و از سوی دیگر، ملاک مناسبی برای ارزیابی توزیع قدرت در جامعه است. فرض ما این است که مشارکت سیاسیِ واجد استاندارد جهانی، نشان دهنده و ضامن میزان آزادی جامعه، مشروعیت طبقه حاکم، و سطح دموکراسی دو فاکتو در هر کشور است. بر این اساس مشارکت سیاسی عبارت است از: کنش اختیاری، آگاهانه و وجود اراده آزاد بر عاملیت در انتخابات (در حوزه محلی و ملی)، عضویت در انجمنها و باشگاههای سیاسی، هواداری و حمایت (مالی و غیر مالی) از کاندیداها و احزاب سیاسی، فعالیت در جامعه مدنی، شرکت در اعتراضات، اعتصابات، راهپیماییها، تبلیغات سیاسی (در فضای واقعی یا مجازی) با هدف تاثیرتاثیرگذاری بر نهاد سیاست و جابجایی مسالمت آمیز کارگزاران آن (طبقه حاکم)، تغییر دادن شیوههای مدیریت سیاسی و سیاستهای اجرایی در ابعاد خرد و کلان و تلاش برای تحصیل مناصب و سمتهای سیاسی و یا امتناع و خودداری از مشارکت در این امور به صورت فردی یا جمعی .
با توجه به اینکه برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه و امکان وجود رقابت سیاسی (به عنوان یکی از مصادیق مهم مشارکت سیاسی)، یکی از وجوه دموکراسی و مشروعیت نظامهای سیاسی محسوب میگردد که در جوامع در حال گذار به دموکراسی (مانند ایران) از اهمیتی دوچندان برخوردار است، اشاره به این نکته حائز اهمیت است که کاهش مشارکت سیاسی، از جمله کاهش مشارکت در همه انواع انتخابات، برای طبقه حاکم پیامدهای خطیر و گاه جبران ناپذیری دارد ، از قبیل:
۱ـ فراهم آوردن شرایط برای انواع شورش، اعتراض و خیزشها ۲ـ نافرمانی مدنی ۳ـ ایجاد شکاف و تضاد میان گروه حاکم و مردم ۴ـ کاهش شدید مشروعیت سیاسی حاکمیت ۵ـ زمینه سازی برای کودتا درون نیروهای مسلح ۶ـ انقلاب سیاسی ۷ـ کاهش قدرت حاکمیت در دیپلماسی بینالمللی ۸ـ تاثیرات مختل کننده در ابعاد خرد و کلان برخرده سیستمهایی مانند اقتصاد ، فرهنگ سیاسی، و نظام روانی جامعه.
زمانی که کسی یا کسانی از طریق مشارکت مردم در انتخابات و کسب رأی آنها، به عنوان نماینده مجلس یا هر سِمت دیگری انتخاب میشوند، در واقع عقد قراردادی صورت گرفته است میان مردم (به عنوان کارفرما) و انتخاب شدگان یا نمایندگان (به عنوان کارگزار)، که در ضمن این قرارداد ، تفویض اختیار و قدرت اجرایی نسبتا وسیعی از طرف کارفرما (مردم) به این کارگزاران صورت میگیرد و در مقابل، تعهد مسئولیت پذیری، و حسن انجام وظایف در جهت تامین اهداف و منافع عمومی مردم در همه ابعاد آن و همچنین التزام و قبول پاسخگویی به سوالات و ابهامات ناشی از نحوه عملکرد و برنامهریزیهای کارگزاران برای این نمایندگان منتخب مردم ایجاد میشود.
نکته مهم دیگری که شاید در اغلب اوقات مغفول مانده و فراموش شده، این است که خودداری از مشارکت در انتخابات و عدم رأی دهی، به خودی خود، نوعی رأی دهی و شکلی از یک رفتار و کنش سیاسی است. بر این اساس جالب توجه است که مرور انتخاباتهای پیش از سال ۱۴۰۰ در ایران نشان میدهد که ارزیابی طبقه حاکم بر مبنای حکومت قدرتمند کاملاً فایق و غالب در برابر تودههای بدون قدرت، مانع از وارد کردن فاکتور عدم مشارکت در انتخابات (تحریم انتخابات)، به معادلات سیاسی شده بود. بررسی برنامههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی نظام سیاسی ایران از سال ۱۳۵۸ به این سو نیز تأیید میکند که هیچگاه سهم قدرت کسانی که مشارکت سیاسی نداشتهاند، مهم دانسته نشده است. گویی این گروه از جامعه تنها سوژههای منفعل و تابع اکثریت آماری مشارکت کنندگان هستند. این رویکرد، مشمول تحلیل آن نوع حکمرانی می شود که اندیشمند فرانسوی، میشل فوکو، در تبارشناسی قدرت، «ارشاد روحی» مینامد. رابطه میان حاکمیت و مردم در این نوع حکمرانی «تقریباً به شکل مطلق، رابطه ای دینی» است، که در آن حاکم، قدرتمند و رحیم است و هدف ذاتی وی رستگاری مردم تحت حاکمیت است.
بنابراین با قبول تعریفِ از پیش گفته، از مشارکت سیاسی، که گفته شد کنشی اختیاری، آگاهانه و وجود اراده آزاد بر عاملیت در انتخابات است، میتوان گفت که عدم مشارکت در انتخابات، نوعی انتخاب و واکنش در برابر وضعیت موجود محسوب میگردد، و در واقع عدم مشارکت در انتخابات (تحریم انتخابات)، یکی از مظاهر قدرت بیقدرتان و مصداقی از دیدگاه میشل فوکو در «باید از جامعه دفاع کرد نیز هست.
حال خوانندگان هوشمند و اهل خرد، با مروری دوباره بر مطالب مذکور در این نوشتار و مقایسه و مطابقت سازی مفاهیم نظری و مورد اتفاق اکثریت اندیشمندان و متخصصان در خصوص انتخابات، اصول دموکراسی، مشارکت سیاسی، مشروعیت نظام حاکم ، میزان مسئولیت پذیری و انجام تعهدات و پاسخگویی کارگزاران (دولت و حاکمیت)، با عملکرد نظام حاکمیتی جمهوری اسلامی در ایران، در رابطه با پیاده کردن آن اصول و مفاهیم، میتوانند تشخیص دهند و تصمیم بگیرند که در انتخابات پیش رو، یا هر انتخابات دیگری، مشارکت نمایند یا نه .