زانیار حسینی
رنگهای آسمانی با همان ترکیبات زمینی در دل دشت و دامنه های زاگروس هر جنبنده ای را به سماع وا میدارد؛ گویی کە هستی در نی لبک حقیقت دمیده است و زندگانی پا بر عرصه نمایش می گذارد. حقیقتی که در چند هزار سال قبل به دست فراموشی سپرده شده بود بە لطف اهریمن زمانه و بە یمن روشنایی آتش راستین، دوباره به حافظه جمعی ملت صلح، عشق و زیبایی برگشته است. صدای آواز طبیعت، سرشت خاک غیور و زنان و مردان تشنه آزادی دست در دست یکدیگر و پایکوبان بە گرد گرمای روشنایی بخش کره خاکی می رقصند و حکایتهای مقاومت را از بر می خوانند و تمامی پیشامدها را بە فال نیک می نگرند. انگار خورشید بە تماشا آمدە و سرنوشت چشم انتظار بزم رزم حق خواهان است و چشمها چنان مشتاقانه به مشعلهای روشن در دستان جوانان چشم دوخته اند کە گویی تاریخ به دنبال چنین فرصتی بود تا از راز جاودانگی این ملت سخن براند. ساعتها در ایستگاه جغرافیای کوردستان میل توقف دارند، چوبهای خشکیده در روح طبیعت مشتاق سوختن هستند و جهان در تحیر چنین شکوهیست. انقلاب بهاری در پی انقلاب جهانی ژینا از نو حماسه آفریده و دوباره جهان را به تعظیم وا داشته است؛ کجای این کره خاکی چنین شکوه و عظمتی را میتوان خلق نمود بجز در کوردستان!
نغمه دلنشین فرا رسیدن سال نوی کوردی در جای جای کوردستان و در لابلای رنگهای زیبنده و تحیرآور لباس کوردی و رقص ملی، روح و روان هر ناظری را بە وجد می آورد. رنگهای زیبا و فاخر، رقصهای متنوع مسحور کننده و موسیقی دلربای مطربان زندگی، چنان در تار و پود تاریخ پر شکوه این مردمان و خاکش جای خوش کرده است کە گویی تمام آرزوهای دست نیافتنی نویسندگان چیره دست در این دیار رنگ می بازند و در برابر شکوه قاب رنگین نوروزی اش سر تعظیم فرود می آورند.
سال نوی کوردستان شبیه و همانندش را کجا میتوان یافت و کدام قلم توان وصف چنین شکوهمندی را دارد؟
آری اگر از فرزندان زاگرس بپرسید کە تفاوت شما با دیگران در چیست، بی درنگ پاسخ خواهند داد و می گویند: در عشق ورزیدن بە زندگی!
دیربازیست که دشمنان آزادی، شادی و زندگی به این راز آشکار در کوردستان پی برده اند و هرچه در توان داشته اند را به خدمت گماشته اند بلکە توان ربایش این شکوهمندی را داشته باشند؛ زهی خیال باطل که عشق ورزیدن بە زندگی را امکان ربودن نیست!
کیست کە تواند روح حقیقی زندگی را از این مردم بگیرد و به بند کشد؟ کدامین اسطوره آنان یارای مقابله با چشمه های زیبای دامنه های زاگرس را دارد؟
آنان نان در خون فرزندان ما می غلتانند و روزه یشان را می گشایند؛ آنان تسبیح بە دست میگیرند، ریش می گذارند، چفیه به دور گردن می اندازند و به نام مرگ بە جنگ زندگی می آیند. آنان کراوات می بندند، ریششان را از بیخ می تراشند و بە نام کرکس ( همای سعادتشان ) بە جنگ عقاب ( نماد ملی کوردستان ) می آیند اما نمی دانند کە آشیانه عقاب ازان عقاب است و ازان عقاب می ماند!
آنان دیربازیست کە با هرجور نامی، رنگی و باوری در پوششهای متفاوت و افکار متسلسل شیطانی، سعی در رخنه کردن دارند. آنچه آنان را می آزارد، ذهن و قلب دست نخورده ماست و آنچه آنان در برابرش مستاصل هستند، اراده پولادین ماست. آری در کوردستان چنین است؛ مردمانش زندگی را بە مرگ، هستی را بە نیستی و رنگهای طبیعت را بە عمامه های سیاه ترجیح می دهند!
خدای آنان، خدای مرگ و زجر است و خدای ما، خدای صلح و آرامش؛ کیست کە چنین تفاوت های فاحشی را نبیند.
آنان سالیان درازیست بە دنبال اشغال آرامش و صلحند اما دریغ کە نمی دانند، اینها اشغال شدنی نیستند. ابتدا گمان بردند که تمدن و فرهنگ ما ریشه در خاک دارد؛ خاک را اشغال نمودند. سپس حدس زدند کە دمکراسی و سرزندگی ما جای در آب دارد؛ چشمه ها را بە اسارت در آوردند. چشم حسادتشان به مقاومت و شجاعتمان دوختە شد؛ کوهها را به بند کشیدند. باز دیدند و دیدند و دیدند که ما همانها را هنوزم داریم و آنها هنوز هیچکدامشان را ندارند و شرط چنین داشتە هایی نه حضور در این خاک بلکه تعلق خاطر و عشق بدان است!
چنان کر و کورند و بر روانشان سیاهی آشیانه کرده است کە نمی توانند روح حقیقت را دریابند؛ کوههای پر صلابت، چشمه های رها و خاک اجدادی قابل اشغال و تصاحب نیستند هرچند اگر زورشان تا به امروز چربیده باشد.
آنان چە خدعه و نیرنگی مانده است کە بکار گیرند تا بە جیال خودشان ما را به بند جهان جهالت و سیاهیشان کشند؟
کتابها را سوزاندند، فرهنگ ها را کوبیدند، تاریخ را بە جهان تحریف و جعل بردند، جوانان را کشتند و چە جنایتها کە در حق این خاک و ملت کە نکردند اما ما همچنان پابرجا مانده ایم و همان هایی هستیم کە بودیم!
به لطف رسانه های دسته جمعی و همت شیر زنان و دلیر مردان این دیار بر کسی پوشیده نیست که کمتر از دو سال بر جنایات، سرکوبهای زنجیرە ای و سیستماتیک و کشتار ملت کورد در کوردستان گذشته است و هنوز هم اثرات جنایات اشغالگران در هر کوی و برزن این خاک هویدا و عیان است. هنوز هم جوانان ما را می ربایند، شکنجە می کنند و جانشان را می ستانند؛ ترس، خفقان، مرگ و سایه تاریکی را در همه جای این خاک پراکنده نمودند و بە خیال خودشان که کوردستان هم بمانند سوریه، لبنان، یمن و عراق است. تنها فرا رسیدن جشن مقاومت نوروز و سرآغاز سال نوی کوردی برای ملت کورد کافی بود تا نشان دهد هر آنچه را کە می بایست به رخ اشغالگران کشد!
در نوروز ملی ژینا، آتش نوروزمان چشمه ها، کوهها و دشتهای زیبا را روشن نمود و بە اذهان عمومی وعده روشنگری داد؛ اینبار روشنایی حقیقت نە تنها در کوردستان کە در پایتخت تاریک پلیدپرستان نیز همگان را بە گرد آمدن بە دور روشنایی آتش پولادین اراده دعوت نمود.
پاییز دو سال قبلمان را با خون شستند و ما با زنده شدن طبیعت و آمدن فصل حیات، مژده رهایی و آزادی را بە گوش جهانیان رسانیدم. براستی در کوردستان کدامین سلاحها توانایی بازدارندگی داشتە اند کە کنون جلادان عمامه سیاه چنین خیالی دارند؟
آنان با رفتن بە بلندای کوههای این خاک و بوم، بنا نمودن خانه های متعفن افکارشان در آنجا و یا با درست کردن سدهای خیانت و در بند نمودن رهایی چشمه ها در توهم کوردستانی بودن و تصاحب تاریخ و فرهنگ ما بودند و نمی دانستند کە روح عشق و روشنایی راستی ها مصادره نمی شود. نمی دانستند کە کوهها آنان را پس خواهد زد و چشمه ها سدها را درهم خواهند شکست و نغمە آزادی در گوش زندگی تا به ابد نواخته خواهد شد.
آنان نمی دانند و هیچگاه نخواهند دانست کە ژینا اگر برای آنان تنها اسم دختری کورد از سقز است، برای ما راز ماندگاریمان از هزاران سال قبل تا بە اکنون است؛ آنان هیچگاه نخواهند فهمید کە جهان ژن، ژیان، ئازادی ما با جهان مجعول زن، زندگی، آزادی آنان تا چه اندازه متفاوت و از یکدیگر فاصله دارد.