هومن سمکو
این کە زنان در جوامع اسلامی و محافظەکار دینی هیچ ارزش و نقشی ندارند، ناشی از تعامل پیچیده عوامل فرهنگی، مذهبی و اجتماعی است. باید اذعان کرد که جوامع اسلامی متنوع بودە و تفاسیر آموزەهای اسلامی در بین آنها بسیار متفاوت است. با این حال، برخی تفسیرهای مردسالارانه از متون دینی، همراه با هنجارهای فرهنگی سنتی، اغلب منجر به به حاشیه رانده شدن و انقیاد زنان شده است.
در بسیاری از جوامع محافظهکار دینی، هنجارهای مردسالارانه حکم میکنند که نقش اصلی زنان به جای مشارکت در زندگی عمومی یا فرآیندهای تصمیمگیری، در حوزه خانگی، مانند مراقبت و نگهداری از خانه باشد. این تنزل دادن جایگاه زنان به حوزه خصوصی میتواند منجر به بیارزشی آنها در جامعه وسیعتر شود.
آزار و اذیت، خشونت خانگی و حتی قتلهای ناموسی را میتوان به نگرشهای مردسالارانه عمیقا ریشهدار نسبت داد که زنان را بهعنوان دارایی یا کالایی میبیند که باید توسط مرد کنترل شوند. این اقدامات اغلب با احساس استحقاق و میل به حفظ شرافت درک شده خانواده تحریک میشود، که فشار زیادی را بر زنان وارد میکند تا با هنجارهای محدود کننده اجتماعی سازگار شوند. علاوه بر این، مسائل سیستمی مانند حمایتهای قانونی و اجرایی ناکافی، و همچنین بیمیلی جامعه برای به چالش کشیدن نقشهای جنسیتی ریشه دار، به تداوم خشونت علیه زنان میانجامد.
در ایران، مانند بسیاری از جوامع دیگر بستە و ایدولوژیک مذهبی، زنان ممکن است به دلیل مجموعەای از عوامل، از آزارهای خانوادگی رنج ببرند و حتی کشته شوند. اینها شامل هنجارهای پدرسالارانه عمیقا ریشهدار، سیستمهای قانونی که ممکن است به اندازه کافی از حقوق زنان حمایت نکنند و نابرابریهای اجتماعی-اقتصادی است که میتواند عدم تعادل قدرت را در خانوادهها تشدید کند. علاوه بر این، پویاییهای سیاسی و فرهنگی ممکن است با پویاییهای جنسیتی تلاقی پیدا کردە و چشمانداز حقوق زنان را پیچیده تر کند.
پرداختن به این مسائل نیازمند رویکردی چند وجهی است که شامل به چالش کشیدن نگرش های مردسالارانه و ترویج برابری جنسیتی از طریق اصلاحات قانونی، آموزش و تغییرات اجتماعی گسترده تر در هنجارهای فرهنگی است. توانمندسازی زنان از نظر اقتصادی و اجتماعی، تضمین دسترسی به آموزش و مراقبتهای بهداشتی، و تقویت حمایتهای قانونی از زنان، گامهای اساسی در جهت ایجاد جوامع عادلانهتر است که در آن زنان ارزش و جایگاه محترمی دارند. با این حال، درک این نکته نیز مهم است که تغییر ممکن است تدریجی و نیازمند تلاش مداوم افراد، جوامع و نهادها باشد.
در جوامع اسلامی و محافظهکار، کاهش ارزش و به حاشیه راندن زنان اغلب با ساختارهای قدرت گستردهتری که اقتدار و کنترل مردان را در اولویت قرار میدهند، تلاقی میکند. تفاسیر سنتی از متون و آموزه های دینی که اغلب بر اساس بافت تاریخی و فرهنگی شکل می گیرد، برای توجیه تبعیت زنان و تقویت سلسله مراتب جنسیتی به کار رفته است. این تفاسیر غالبا بر وجود حجب و حیا و اطاعت برای زنان تأکید کردە و در عین حال به مردان استقلال و اختیار بیشتری میدهد.
علاوه بر این، انتظارات و هنجارهای اجتماعی نقش مهمی در شکلدهی نقشها و رفتارهای جنسیتی دارند. زنان اغلب از سنین پایین اجتماعی می شوند تا ازدواج و مادری را در اولویت قرار دهند و ارزش آنها به نقش همسری و مادری گره خورده است. این فشار اجتماعی میتواند فرصتهای زنان را برای تحصیل، اشتغال و تعیین سرنوشت محدود کند و وابستگی آنها به قشر مرد را تداوم بخشیدە و نابرابریهای جنسیتی را تقویت سازد.
آزار و اذیت، خشونت خانگی، و قتل های ناموسی تجلی نگرش های عمیقا ریشەدار مردسالارانه است که زنان را تابع مردان و تحت کنترل آنها میداند. در بسیاری از موارد، این اعمال به عنوان ابزاری برای اجرای نظم اجتماعی و حفظ شرافت خانواده تلقی میگردد که اغلب به بهای حقوق و رفاه زنان تمام میشود. عادی سازی خشونت علیه زنان، همراه با سکوت و همدستی اجتماعی، چرخه ای از سوء استفاده و معافیت از مجازات را تداوم می بخشد.
در ایران نیز مانند سایر کشورهای جوامع اسلامی، زنان به دلیل تلاقی پویایی جنسیتی با عوامل سیاسی و فرهنگ دینی با چالشهای خاصی مواجه میشوند. نظام حقوقی ایران، بر اساس قوانین اسلام، مقرراتی دارد که برای زنان در اموری مانند ازدواج، طلاق و ارث تبعیض قائل شدە و استقلال و حمایت های قانونی آنها را محدود ساختە است. علاوه بر این، محدودیت های سیاسی و اجتماعی برای مشارکت زنان در زندگی عمومی می تواند آسیب پذیری آنها را در برابر سوء استفاده و استثمار در خانواده تشدید کند.
بدون تردید پرداختن به این مسائل باید فراتر از اصلاحات قانونی برای مقابله با هنجارهای اجتماعی و فرهنگی اساسی باشد که نابرابری جنسیتی و خشونت علیه زنان را تداوم می بخشد. کمپین های آموزشی و افزایش آگاهی میتوانند کلیشههای مضر را به چالش کشیدە و نگرشها و رفتارهای حساس به جنسیت را ترویج کنند. ارائه خدمات حمایتی برای بازماندگان خشونت و پاسخهای قضایی و توانمندسازی زنان از نظر اقتصادی و سیاسی، همگی از اجزای اساسی راهبردهای جامع برای ارتقای برابری جنسیتی و تضمین حقوق و کرامت زنان در جوامع اسلامی و محافظه کار هستند. ولی در نهایت همە مشکلات برمیگردد بە نوع و همینطور سیستم حاکم در ایران کە رژیم اسلامی بە انواع قوانین ناعادلانە و قرون وسطایی، جامعە و محیطی رو در ایران ایجاد کردەاند کە بی شباهت بە زندانی باز برای زنان و دختران نیست و علیرغم همە سعی و تلاش روشنفکران و مصلحان جامعە تا کنون هیچ تغییری اساسی بوجود نیامدە و انچە کە بیشتر بە چشم میاید این است کە تا این قوانین و حاکمیت حاکم باشند همە تلاشها بدون نتیجە خواهند بود.
بودن تردید تنها راه تغییر بنیادی قوانین و سیستم حکمرانی در ایران است و با توجە بە آنچە کە تا حالا دیدە شدە، تنها با سرنگونی این رژیم راه برای عدالت و آزادی زنان باز خواهد شد.