حیسام احمدی
"سرکوب" بهعنوان ابزار قدرت که توسط رژیم های اقتدارگرا، دیکتاتوری های ملی- مذهبی و نهادهای امنیتی وابسته حکومت علیه ملتهای تحت ستم و دیگرانی که رژیم های سابق و کنونی نظام سیاسی خود را بر مبنای پروژه انکار هویت ملی، نقض حقوق و سرکوب آزادی های آنها بنا نهاده اند، سابقه طولانی در تاریخ حکومت های ایران دارد. به این معنی که، سرکوب در داخل ایران به عنوان تحمیل خشونت توسط دولت و نهادهای سرکوبگر آن بر جنبش های حق طلبی ملی، فرهنگی و..غیره که در راستای داشتن حق تعیین سرنوشت و پایان دادن به تبعیض های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی در جغرافیای کثیرالملل ایران فعالیت دارند خود را نمایان میکند، که در واقع هدف از این ابزار قدرت ایزوله و خنثی کردن فعالیتهای سیاسی، حقوقی و فرهنگی افراد یا گروههای سیاسی، مدنی و بخصوص جنبش های ملی ملل غیر فارس میباشد.
این ابزار به صورت مستقیم یا غیرمستقیم و با بکارگیری خشونت از طریق نیروهای نظامی-امنیتی، فشار اقتصادی، جلوگیری از مشارکت سیاسی، ممانعت از آموزش به زبان مادری و قلمداد کردن زبان ملتهای غیر فارس به زبان محلی و غیره، خود را نمایان میکند، این نمونهها بخشی از تبعیض پی در پی و تداوم یافته حکومتی هستند که توسط دکترین پروژه کورد-ستیزی در ایرن بعنوان راهکاری برای کنترل اقلیم های ملی مانند "کوردستان" و پایان دادن به خواست هویت خواهی در میان ملت کورد بکار گرفته شده اند. به این معنی که سرکوب و خشونتی که رژیم در کوردستان و علیه ملت کورد بکار گرفته است در راستای به حاشیه راندن خواست هویت خواهی و حق طلبی ملت کورد میباشد که توسط رژیمهای سابق و کنونی ایران آن را به عنوان نگرانی و تهدیدی بزرگ علیه پروژه کورد-ستیزی خود که ماهیت آن را از ایدئولوژی "یک دولت، یک ملت" گرفته است، تلقی کرده اند. در این رابطه نکات زیر را میتوان به عنوان بخشی از شیوههای سرکوب مستقیم و غیر مستقیم نظام سیاسی در ایران علیه ملت کورد و جامعه کوردستان نام برد:
سرکوب مستقیم وقوع حملات فیزیکی و خشونت آمیز به همراه دستگیری، زندانی کردن، یا اعدام فعالان سیاسی، فرهنگی، مدنی، مذهبی و ..غیره را میتواند شامل شود. برخی از نمونههای سرکوب مستقیم که توسط رژیم اسلامی ایران به طور مداوم در کوردستان بکار گرفته شدهاند عبارتند از:
دستگیری و زندانی کردن فعالان سیاسی، مدنی، فرهنگی، زیست محیطی، اساتید و معلمان تدریس زبان کوردی، فعالان مذهبی و...غیره، که دلیل قانونی برای انجام این عمل چیزی جز تنفر رژیم از مردم کوردستان و تلاش برای تدوام پروژه کورد_ستیزی نمیباشد.
بکارگیری نیروی نظامی_امنیتی و مخبران لباس شخصی برای شناسایی و سرکوب تجمعات و مناسبات ملی که مراسم نورزی امسال در کوردستان نمونه بارزی از آن میباشد، که به دنبال پایان یافتن این مناسبت ملی شاهد دستگیری و زندانی شماری از افراد اعم از فعالان فرهنگی، مدنی، هنرمندان و..غیره در کوردستان هستیم.
اعدام یا آزار و اذیت فعالان سیاسی، مدنی، فرهنگی، مذهبی و تهدید فعالان حقوق بشر و روزنامهنگاران.
این نمونهها تنها بخش کوچکی از اقدامات سرکوب مستقیم حکومتی هستند که در ایران و از طرف جمهوری اسلامی در بیش از چهار دهه گذشته مدام علیه ملل غیر فارس و بخصوص ملت کورد بکار گرفته شده است.
همچنین "سرکوب غیر مستقیم" شامل استفاده از روشها و ابزارهایی میباشد که از طریق فشار فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، یا سیاسی منعکس میشود و بر فعالیت افراد، گروه و جنبشهای سیاسی ملی، فرهنگی، اجتماعی و..غیره تحمیل و تاثیر آن در جامعه نمایان میشود. به این معنی که قدرت یا نظام سیاسی بدون استفاده مستقیم از نیرو یا اعمال فیزیکی تلاش برای به اجرا گذاشتن پروژه سرکوب را دارد که نمونههای زیر برخی از سیاست سرکوب غیر مستقیم توسط نظام سیاسی و نهادهای زیر مجموع آن در ایران علیه کوردستان میباشند:
محدودیت و تحریم های اقتصادی بر علیه اقلیت های ملی که گاه به صورت آشکار یا پنهان خود را نمایان میکند را میتوان بعنوان بخشی از سیاست بحران سازی اقتصادی رژیم برای تداوم فقر، گرسنگی، نبود رفاه در اقلیم های ملی مانند کوردستان، بلوچستان و..غیره دانست که از این طریق رژیم تلاش خود را برای کنترل این جوامع بکار میگیرد.
محدودیت دسترسی به اطلاعات کافی و درست از طریق اینترنت، بکارگیری فیلترینگ و مسدودسازی سایتها و شبکههای اجتماعی و تهدید و بازداشت فعلان شبکههای اجتماعی به عنوان بخشی از سرکوب غیر مستقیم رژیم قلمداد میشوند که هدف رژیم اسلامی جلوگیری از خودآگاهی افراد و درک درست از واقعیت جامعه زیر سایه سیاستهای مخرب و استبدادی رژیم میباشد.
بکارگیری رسانه و کانالهای گوناگون تلویزیونی، خبری، مطبوعاتی و..غیره برای تحقیر ملل غیر فارس یا تبیلغات منفی علیه گروههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و...، که بخشی اساسی از واقعیت جامعه کوردستان میباشند و در راستای تحقق حقوق و هویت ملی خود فعالت میکنند، بخشی دیگر از سیاست کلان رژیم اسلامی در قبال مردم کوردستان است که از این طریق هم تمایل به "از خود بیگانگی" افراد و اقشار گوناگون جامعه کوردستان را دارد و هم تلاش خود را برای مستحکم نگهداشتن جبهه مخالفت با خواست های دمکراتیک ملت کورد را در میان اقشار گوناگون جامعه فارس زبان بکار میگیرد. در این رابطه استفاده از اصطلاح "تجزیه طلبی" توسط رژیم و بخشی از جامعه فرودست/فارس زبان برای جنبش های ملی ملل غیر فارس و بخصوص جنبش ملی-دمکراتیک مردم کوردستان نمونهای از این واقعیت است.
استفاده و بکارگیری قوانین و ملزم کردن نهادهای قضایی برای محدود کردن فعالیتهای سیاسی، مدنی، فرهنگی و اجتماعی. این روشها معمولاً برای ایجاد فشار روانی بر جامعه اقلیم های ملی که از دید رژیم و مرکز گرایان به حاشیه قلمداد میشود، بکار گرفته خواهد شد.
سرکوب ملت کورد در ایران هم در دوره پهلوی و هم در دوره جمهوری اسلامی به اشکال مختلفی صورت گرفته است. این سرکوبها به روشهای امنیتی_نظامی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، و اجتماعی طبقهبندی میشوند که در ادامه به بررسی بیشتر این سرکوبها در هر دو دوره پرداخته شده است:
سیاست سرکوب ملل غیر فارس در دوره پهلوی (1925-1979):
سرکوب سیاسی:
مرکزگرایی و انکار دیگری: حکومت پهلوی به شدت بر تمرکز قدرت در تهران تأکید داشت و هر گونه تلاش ملل غیر فارس در راستای داشتن حق تعیین سرنوشت را به عنوان تهدیدی علیه ایدئولوژی "یک دولت، یک ملت" در داخل ایران قلمداد میکرد، که در واقع این ایدئولوژی بیانگر وجود ملتی به نام فارس و حکومت فارسی و انکار دیگری بود. به همین دلیل هرگونه تلاش ملل غیر فارس را برای تحقق حقوق ملی در چهارچوب خودمختاری یا فدرالیسم مردود و آن را تحت عنوان مقابله با تجزیه طلبی سرکوب کرده اند.
ممنوعیت فعالیتهای سیاسی: احزاب و جنبشهای ملیگرایانه ملل غیر فارس مانند کردها، بلوچها و ترکمنها و.. در داخل ایران نه تنها ممنوع بوده اند، بلکه هرگونه فعالیت فعالان سیاسی این ملتها منجر به دستگیری، زندانی و سرنوشت نا مشخصی را میتوانست توسط نهادهای امنیتی مانند ساواک، ژاندارم و..غیره را برای آنان به دنبال داشته باشد.
سرکوب اجتماعی:
تخریب هویت ملی ملل غیر فارس: بخش اساسی سیاست سرکوب رژیم پهلوی در راستای تضعیف و پایان دادن به هویت های ملی ملل غیر فارس بوده است کە این سیاست را همراە با بکارگیری خشونت، از طریق تبلیغات دولتی و ترویج فرهنگ یکسان تحمیل کرده است.
سرکوب فرهنگی:
ممنوعیت زبان مادری ملل غیر فارس: رژیمهای پهلوی به شدت سیاست تکزبانی را دنبال کرده و استفاده از زبانهای ملی این ملتها در رسانه ها، مدارس و ادارات را ممنوع کرده اند که هدف از آن انکار وجود ملل غیر فارس میباشد.
سیاستهای یکسانسازی فرهنگی: تلاش برای ایجاد یک فرهنگ واحد ایرانی که بیشتر بر مبنای فرهنگ و زبان فارسی میباشد، از طریق نظام آموزشی و رسانههای حکومتی تداوم و بر جوامع کثیرالملل ایران تحمیل شده است.
تغییر نام و جغرافیای اقلیم های ملی: این پروژه بخشی دیگر از سیاسی سرکوب حکومتی رژیم پهلوی میباشد که در این راستا نه تنها نام و جغرافیای اقلیمهای ملی را تغیر داد، بلکه کوچ اجباری بخشی از جمعیت این ملتها به مناطق خارج از اقلیم ملی خود را به دنبال داشته است. در این راستا کوچاندن نزدیک به دو ملیون کورد به خراسان را میتوان سندی انکارناپذیر برای اثبات این اقدام تنفر آمیز رژیم پهلوی در قبال ملت کورد دانست.
رژیم اسلامی ایران، بر خلاف دیکتاتوریت پهلوی که سرکوب را در راستای پایان دادن به هویت ملی و منزوی کردن ملل غیر فارس در سیستم «یک ملت، یک دولت» که تعبیر از هویت ملی، فرهنگی، زبانی و. . غیره فارس میباشد، تبعیض مذهبی را نیز به تبعیض ملی در جغرافیای کثیرالملل ایران اصافه کرد، به این معنی که در طول نزدیک به پنج دهه در دست گرفتن قدرت توسط جمهوری اسلامی، نه تنها تبعیض ملی، بلکه تبعیض مذهبی، فرهنگی، نژادی و. . غیره را نیز بر ملتهای تشکیل دهنده ایران واداشته است که در واقع هدف از آن حفظ قدرت و نظام سیاسی موجود و تداوم بخشیدن به پروژه کورد-ستیزی در ایران میباشد.
سیاست سرکوب ملل غیرفارس دوره جمهوری اسلامی (از 1979 تاکنون)
سرکوب سیاسی:
ادامه مرکزگرایی: جمهوری اسلامی نیز نه تنها به تمرکز قدرت در تهران ادامه داده، بلکه تبعیض مذهبی را نیز در صدد پروژه سرکوب خود علیه ملل و ادیان گونان در جامعه ایران پیروی کرده است و در این رابطه سعی بر ان داشته که هر گونه تلاش و فعالیت ملت های غیر فارس را برای داشتن حق تعیین سرنوشت و داشتن خودمختاری سرکوب کند.
سرکوب جنبشهای ملی و هویت خواهی: پس از به قدرت رسیدن رژیم اسلامی نه تنها فعالیت احزاب سیاسی ملل غیر فارس ممنوع گردیده، بلکه فعالان سیاسی، مدنی، فرهنگی مدام تحت تعقیب و زندانی شداند، همچنین در این رابطه رهبران جنبشهای سیاسی این ملتها و حتی اپوزسیون فارس در خارج از کشور ترور و حذف فیزیکی شدهاند. به این معنی که همانند دوران پهلوی، هر گونه فعالیت سیاسی یا مدنی که به نوعی به حقوق ملی ملل غیر فارس مرتبط باشد، با شدیدترین نوع سرکوب و برخورد امنیتی مواجه شده است.
پراکندگی جمعیتی: سیاستهایی مثل کوچ اجباری یا تشویق به مهاجرت افراد در اقلیم های ملی و بخصوص در کوردستان به مناطق دیگر برای کاهش تمرکز جمعیتی، یا مجبور کردن آنها زیر فشارهای امنیتی به ترک کشور، بخشی از سیاسیت کلان رژیم جمهوری اسلامی برای پایان دادن به خواست هویت خواهی و حق طلبی این ملتها میباشد. در مجموع، هر دو رژیم پهلوی و جمهوری اسلامی با سیاستهای مختلفی به دنبال یکسانسازی فرهنگی و کاهش نفوذ ملل غیر فارس بوده اند، اما تفاوتهایی در شیوهها و ابزارهای بکار گرفته شده نیز وجود دارد.
سیاستهای فرهنگی:
تبعیض زبانی و فرهنگی: هرچند در قانون اساسی جمهوری اسلامی به حقوق اقوام/ملل غیر فارس اشاره شده، اما در عمل استفاده از زبانهای مختص به این ملتها در سیستم آموزشی محدود باقی مانده است.
تبعیض جنسیتی: در این رابطه میتوان گفت که جمهوری اسلامی و ولایت فقیه طراح و مبدع این نوع تبعیض در ایران میباشد که با ادامه دادن به تبعیض جنسیتی نه تنها نیمی از جمعیت ایران که زنان آن را تشکیل میدهند را نادیده گرفته است، بلکه تحقیر زنان و دست کم گرفتن زنان از نظر توانایی و مدیریت به عنوان بخشی از قانون اساسی جمهوری اسلامی به اجرا گذاشته شده است. به این معنی که زنان حق ندارند مسئولیتهایی مانند: قازی دادگستری را داشته باشند، در عرصه سیاسی حق ندارند رئیس جمهور یا پست های دیگر مهم حکومتی را دارا باشند و از همه تاسف بارتر این است که حتی زنان حق پوشش و لباس خود را نیز بطور آزادانه ندارند. در این رابطه جنبش "ژن، ژیان، ئازادی" را میتوان جزو مهمترین واکنش که زنان در آن نقش اساسی داشتند را علیه نظام جمهوری اسلامی و قوانین زن_ستیز این نظام قلمداد کرد.
اسلامیزاسیون فرهنگی: تأکید بر یکپارچگی فرهنگی با محوریت اسلام شیعی به عنوان تنها عنصر هویتبخش ملی، که در راستای نکار هویت ملی و نادیده گرفتن فرهنگها و زبانهای ملل غیر فارس میباشد به اجرا گذاشته شده است.
سیاستهای اقتصادی:
نابرابری در توسعه اقتصادی: تحریم و محدویتهای اقتصادی که رژیم اسلامی بر اقلیمهای ملی ملل غیر فارس واداشته است، یکی از عاملان اصلی برای فقر و نابسامانی در میان این ملتها بشمار میرود، که هدف از بکارگیری این سیاست توسط رژیم از یک طرف وابستگی این ملتها به سیاست انکارگرایی رژیم میباشد و از طرف دیگر تسلیم آنان در برابر سیاست سرکوب و در کل پایان دادن به خواست های هویت خواهی و حق طلبی است.
در پایان، زندانی کردن آمار چشمگیری ازفعالان سیاسی، مدنی، فرهنگی و..غیره در کوردستان و اعدامهای پی در پی فعالان کورد از سوی جمهوری اسلامی ایران، اهداف متعددی را دنبال میکند که میتوانند شامل موارد زیر باشند:
جمهوری اسلامی با زندانی کردن و اعدام فعالان سیاسی، فرهنگی و اجتماعی از یک سوی، و کشتار کولبران کورد از سوی دیگر که برای تامین ابتدایی ترین مایحتاج زندگی روزمره خانوادههای خود به این کار پناه برده اند را در کوردستان را به عنوان بخش اساسی برای تداوم بخشیدن به پروژه کورد_ستیزی بکار میگیرد و سعی دارد با استفاده از دادن فرمان "آتش به اختیار" به نیروهای سرکوبگر خود و کشتن مردم در نقاط مرزی میان روژهلات و باشور (کوردستان ایران و عراق) استقامت و پایداری جامعه کوردستان در راستای مبارزه با پروژه کورد_ستیزی رژیم اسلامی را به چالش بکشد و در نهایت به هرگونه فعالیت سیاسی، مدنی مردم کوردستان که بیانگر هویت خواهی باشد را در جامعه کوردستان سرکوب و متوقف کند.
از سوی دیگر، اعدام و زندانی کردن فعالان سیاسی، فرهنگی و اجتماعی که به حفظ و ترویج هویت کوردی به عنوان هویت واقعی خود میپردازند، بخشی از سیاستهای کلان جمهوری اسلامی برای کنترل و یکسانسازی فرهنگی است. این اقدامات در راستای تضعیف هویتهای ملی ملت کورد و کاهش نفوذ فرهنگی آنها بکار گرفته خواهد شد. به بیانی دیگر، جمهوری اسلامی با اجرای مجازاتهای سنگین مانند اعدام برای فعالان سیاسی، فرهنگی و..غیره، سعی دارد تا از طریق رعب و وخشت در جامعه کوردستان در میان اقشار گوناگون این جامعه بازدارندگی ایجاد کند. این اقدامات به عنوان نمونه هایی برای دیگر فعالان و مخالفان سیاسی بکار گرفته میشود تا آنها را از ادامه فعالیتهایشان منصرف کند.
در کل، رژیم پهلوی با هدف ایجاد جامعهای که در آن یک هویت ملی واحد وجود داشته باشد، پروژه آسیمیلاسیون (همگونسازی فرهنگی) را در مورد ملل غیر فارس، به ویژه ملت کورد دنبال کرد. این پروژه که توسط رژیم پهلوی طراحی و به اجرا گذاشته شد، جمهوری اسلامی نیز ادامه آن را در فهرست سیاست های تبعیض آمیز خود قرار داده است که با تحمیل و ترویج زبان فارسی به عنوان تنها زبان رسمی در سیستم آموزشی و اداری، با هدف تضعیف زبانها و فرهنگ ملل غیر فارس صورت گرفته و همچنین محدودیتهای شدید بر فعالیتهای فرهنگی و هنری مربوط به ملل غیرفارس، از جمله ممنوعیت استفاده از زبان کوردی در رسانهها و مدارس به عنوان بخشی دیگر از پروژە آسمیلاسیون رژیم در قبال ملت کورد به اجرا گذاشته شد.
از طرفی دیگر، استقرار نیروهای نظامی در کوردستان برای سرکوب هر گونه فعالیت و حرکتهای فرهنگی، سیاسی و مدنی که بیانگر نگرش امنیتی، نه سیاسی رژیم های حاکم در رابطه به کوردستان و حل مسئله کورد میباشد، بخشی دیگر از سیاست کلان رژیم در راستای پیشبرد پروژه آسمیلاسیون علیه ملت کورد خواهد بود.
لازم به یادآوری است که، تبعیضهای اقتصادی و توسعه نیافتگی عمدی اقلیمهای ملی و بخصوص کوردستان به منظور تضعیف پتانسیلهای اقتصادی و اجتماعی در آن، تلاش برای به چالش کشیدن مقاومت و پایداری جامعه کوردستان میباشد که جمهوری اسلامی در تداوم به پروژه آسمیلاسیون و کورد_ستیزی آن را به اجرا گذاشته است تا از این راه هویت ملی واحد/فارس را تقویت و از شکلگیری هویتهای ملی مستقل در میان مردم کوردستان جلوگیری کند، ولی با این حال، از یک سوی مقاومت و تداوم مبارزه علیه سیاست انکار هویت ملی در میان ملل غیر فارس که بخش اساسی تشکیل دهنده جغرافیای ایران میباشند ضمن اینکه توانسته است سیاست انکار رژیم را به چالش بکشد، از سوی دیگر خودآگاهی ملی و سیاسی در میان اقشار گوناگون اقلیمهای ملی ملل غیر فارس و منجمله جامعه کوردستان بیانگر این واقعیت است که سیاست سرکوب و انکار نه تنها نمیتواند جنبش های هویت خواهی و حق طلبی را متوقف کند، بلکه نتیجه سیاست انکار هویت ملی این ملتها و بخصوص تدوام پروژه کورد_ستیزی رژیم این پیامد را برای جامعه کوردستان در برخواهد داشت که تا زمانی که دیکتاتوریت، تبعیض و حق تعیین سرنوشت ملل غیر فارس در این سرزمین تحقق نیابد، سیاست سرکوب و انکار میتواند افراد بیشتری را قربانی کند