کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

تغییر یا انعطاف پذیری برای بقا؟

14:05 - 5 مهر 1403

تغییر یا انعطاف‌پذیری برای بقا؟

آرام کیخسروی

جمهوری اسلامی ایران، تمام ویژگی‌های یک نظام استبدادی کلاسیک را داراست؛ از جمله تمرکز قدرت در دست عده‌ای قلیل، توسل به زور، استفاده از نیروهای سرکوبگر و ایجاد فضای ترس و وحشت. اما ساده‌انگارانه است که این رژیم را صرفاً به‌عنوان یک حکومت استبدادی ببینیم. تاریخ، روش حکمرانی، ساختار و ایدئولوژی جمهوری اسلامی نشان می‌دهد که این رژیم شباهت زیادی به رژیم‌های توتالیتر دارد. در واقع، جمهوری اسلامی ایران را می‌توان یک رژیم توتالیتر دانست. رژیم‌های توتالیتر، برخلاف رژیم‌های استبدادی کلاسیک، تمایل بیشتری به کنترل همه‌جانبه و نفوذ در تمام ابعاد جامعه دارند. این رژیم‌ها عطش سیری‌ناپذیری برای کنترل زندگی مردم و از بین بردن حوزه خصوصی افراد نشان می‌دهند. در چنین نظام‌هایی، هر فرد بالقوه تهدیدی برای دولت محسوب می‌شود و بنابراین فضای خصوصی و عمومی باید تا حد امکان تحت کنترل دولت باشد.علاوه بر این، این رژیم‌ها دو ویژگی بارز دیگر دارند. نخست، یک ایدئولوژی فراگیر که تمامی جوانب دنیوی و اخروی جامعه را کنترل می‌کند و خود را به‌عنوان عامل اجرایی تاریخ و نیروی پیش‌برنده آن معرفی می‌کند، با هدف تولید انسانی متفاوت و رساندن او به سعادت و کمال مطلوب. در چنین چارچوبی، عقل و وجدان بشری در مقایسه با این ایدئولوژی در مرتبه‌ای پایین‌تر قرار می‌گیرند. هر آنچه در برابر این ایدئولوژی قرار گیرد، به‌عنوان دشمن شناخته می‌شود. این خصیصه رژیم‌های توتالیتر را به یکی از مخرب‌ترین نیروهای تاریخ تبدیل کرده است، چرا که همواره در پی تخریب و نابودی آن چیزی هستند که با ایدئولوژی‌شان در تضاد است.

ویژگی دیگر این رژیم‌ها داشتن رهبری کاریزماتیک است. رهبری در این نظام‌ها تکمیل‌کننده بُعد ایدئولوژیک آن‌هاست و گاهی حتی از خود ایدئولوژی هم اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. رهبر در این رژیم‌ها در رأس هرم قدرت قرار دارد و به تعبیر هاول، "صاحب قدرت، صاحب حقیقت است." بنابراین، مرگ رهبر می‌تواند به معنای پایان رژیم نیز باشد. از جمله نمونه‌های تاریخی چنین رژیم‌هایی می‌توان به اتحاد جماهیر شوروی و آلمان نازی تحت رهبری هیتلر اشاره کرد.

این رژیم‌ها در طول تاریخ دچار تغییر و تحولاتی و نیز شده‌اند. در عصر کنونی، ادامه حیات رژیم‌هایی مانند نازی‌ها بسیار دشوار است. به همین دلیل، رژیم‌های توتالیتر به شکل‌های جدیدی ظهور کرده‌اند که با واقعیت‌های جهانی امروز در تضاد شدید نباشند. به عبارت دیگر، مدل‌ها و گونه‌های دیگری از چنین رژیم‌هایی سر برآورده‌اند که گرچه محتوای تمامیت‌خواهانه دارند، اما در فرم و شکل با نمونه‌های تاریخی‌شان متفاوت‌اند. این رژیم‌ها بعضاً به‌عنوان رژیم‌های اقتدارگرای انتخاباتی یا رژیم‌های هیبریدی شناخته می‌شوند. این نوع رژیم‌ها دارای دو پایه اصلی هستند: یک، هسته سخت قدرت که شامل ایدئولوژی خشک، نهادهای امنیتی، پلیس، زندان و رهبری است؛ و دیگری، بخش انتخاباتی که فضای رقابت را درون جناح‌ها و باندهای داخلی سیستم ایجاد می‌کند و به‌عنوان سپری محافظ برای رهبری عمل می‌کند. این بخش انتخاباتی تابعی از بخش یا هسته سخت قدرت است و نقش محافظتی برای بقای رژیم ایفا می‌کند.

 گونه‌های جدید رژیم‌های توتالیتر دارای انعطاف‌پذیری منحصربه‌فردی برای حفظ و بقای رژیم سیاسی هستند. جمهوری اسلامی ایران نمونه بارز چنین رژیم‌هایی است. در واقع، در ایران با تعدد انتخابات مواجه هستیم، اما این به معنای دموکراتیک بودن رژیم سیاسی نیست. انتخابات در این نوع رژیم‌ها کارکرد و اهداف دیگری را دنبال می‌کند. انتخابات در چنین رژیم‌هایی از محتوای دموکراتیک خود تهی شده و به نهادی برای حفظ و بقای ساختار سخت و غیر دموکراتیک تبدیل شده است. هیچ‌گونه تشابهی بین انتخابات در جمهوری اسلامی و انتخابات در کشورهای دموکراتیک وجود ندارد. انتخابات در کشورهای دموکراتیک در پی تغییر و گردش قدرت است، اما در جمهوری اسلامی ایران، نقش سپر حفاظتی برای رژیم اقتدارگرا را دارد. به عبارت دیگر، انتخابات بخشی از دستگاه سرکوب رژیم‌های توتالیتر است.بنابراین، آنچه در جمهوری اسلامی ایران تحت عنوان انتخابات و دموکراسی رخ می‌دهد را باید در چارچوب کارکرد انتخابات در رژیم‌های هیبریدی تحلیل کرد. ظهور عناوینی مانند اصلاح‌طلبی، اعتدال‌گرایی، اصول‌گرایی و نو اصول‌گرایی از یک سو نتیجه رقابت‌های درون‌سیستمی برای قدرت سیاسی و اقتصادی است که توسط رهبر جمهوری اسلامی مدیریت می‌شود و از سوی دیگر، حاصل سیاست‌های کلی رژیم در راستای حفظ و بقای آن است. انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری نیز محصول مدیریت و مهندسی اتاق‌فکرهای رژیم برای شرایط داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی کنونی است.

وضعیت داخلی:

جمهوری اسلامی ایران پس از ۴۵ سال با مسئله بنیادی جانشینی رهبری مواجه است. جانشینی رهبری به‌دلیل ارتباط تنگاتنگ با حفظ و استمرار رژیم اهمیت ویژه‌ای دارد. در سال‌های اخیر، جمهوری اسلامی وارد وضعیتی استثنایی و اعلام‌نشده شده است، به این معنا که تمامی سیاست‌ها و برنامه‌های رژیم به مسئله جانشینی مربوط می‌شود. درگیری‌ها و افشاگری‌های باندهای فاسد اقتصادی و حذف یکدیگر از صحنه سیاسی، به‌منظور تأثیرگذاری بر این فرایند و حفظ جایگاه خود در دوران پساخامنه‌ای است.

نکته مهم، استراتژی اتاق‌فکرها و جناح‌های بانفوذ رژیم برای گذار از این پیچ خطرناک است. از انتخابات مجلس شورای اسلامی در سال ۹۸، استراتژی رژیم به خالص‌سازی، افزایش کنترل امنیتی و پلیسی‌کردن جامعه و تقویت نهادهای امنیتی متمایل شده است. اوج این سیاست در انتخاب ابراهیم رئیسی به‌عنوان رئیس‌جمهور در سال ۱۴۰۰ بود، جایی که برخلاف سال‌های گذشته، میزان مشارکت مردم در انتخابات برای رژیم اهمیت نداشت. اما این روند با مشکلاتی روبرو شد؛ از سال ۹۶ به بعد، اعتراضات عمومی و سرکوب خونین سال ۹۸، سقوط هواپیمای مسافربری و مسائل دیگر، فاصله میان حکومت و مردم را به اوج رسانده بود. علی‌رغم تشدید فضای امنیتی، این وضعیت ادامه یافت و در جنبش "ژینا"به اوج رسید. بحران اقتصادی، تورم، بیکاری و سایر بحران‌های اجتماعی و زیست‌محیطی، فضای جنگ و تنش بین رژیم و مردم را افزایش داد. این استراتژی اتاق‌فکرهای رژیم که با بسته‌شدن فضای جامعه و تشدید فضای امنیتی و پلیسی همراه بود، نتوانست شرایط را برای گذار به دوران پساخامنه‌ای آماده کند.

به‌عنوان یک فرضیه، انتخاب مسعود پزشکیان ممکن است نشانه‌ای از تغییر استراتژی رژیم برای دوران پس از خامنه‌ای باشد. استراتژی جدید ممکن است کاهش تنش در جامعه برای گذار آرام‌تر به دوران پساخامنه‌ای باشد. رژیم به این نتیجه رسیده است که وجود تنش در جامعه، ریسک گذار را افزایش می‌دهد و ممکن است کنترل فضا را در زمان تغییر رهبری از دست بدهد. ایجاد گفتمان وفاق ملی به معنای ایجاد فضایی آرام و کاهش تنش برای گذار بدون خطر به دوران پس از خامنه‌ای است. این به معنای باز شدن فضای سیاسی نیست، بلکه ادامه همان وضعیت استثنایی با تاکتیک‌ها و روش‌های جدید است. از سوی دیگر، در حوزه اقتصادی، رژیم نیازمند تغییراتی است. به‌عنوان نمونه، افزایش نرخ بنزین اجتناب‌ناپذیر است، اما با توجه به تجربه سال ۹۸، این افزایش در شرایط تنش‌آلود جامعه ریسک بالایی دارد. کاهش تنش می‌تواند زمینه را برای تغییر نرخ حامل‌های انرژی در فضایی آرام‌تر و با ریسک کمتر فراهم کند. در یک کلام، انتخاب پزشکیان تغییر بنیادی در ساختار رژیم و سیاست‌های کلان آن ایجاد نمی‌کند، چرا که تغییر بنیادین در چنین رژیم‌هایی امکان‌پذیر نیست. این انتخاب را باید در راستای همان انعطاف‌پذیری رژیم‌های هیبریدی برای بقا و استمرار رژیم در نظر گرفت.

وضعیت منطقه‌ای و بین‌المللی:

جمهوری اسلامی ایران در سطح بین‌المللی یک حکومت نامتعارف است. در واقع، این رژیم به‌جز منافع ملی، دارای منافع ایدئولوژیک نیز هست. برخلاف گروه‌های اپوزیسیون این رژیم که همواره بُعد ایدئولوژیک سیاست خارجی ایران را مد نظر قرار می‌دهند، به اعتقاد نگارنده دکترین سیاست خارجی رژیم دارای دو رویکرد کلی است: یک خوانش ناسیونالیستی و توسعه‌گرایانه به معنای گسترش قلمرو ایرانیت در منطقه، که مسبوق به سابقه است و در رژیم پادشاهی نیز چنین سیاستی دنبال می‌شد؛ و دیگری، پیگیری بُعد ایدئولوژیک و شیعه‌گرایانه رژیم که خود را در چارچوب محور مقاومت نشان می‌دهد. این دو رویکرد در واقع همپوشانی بسیاری با هم دارند.

نامتعارف بودن رژیم جمهوری اسلامی به این معناست که رژیم برای پیگیری چنین سیاست‌هایی اقدام به تشکیل و سازماندهی گروه‌های تروریستی کرده است. حمایت از تروریسم، گروه‌های نیابتی، ایجاد محور مقاومت، دخالت در امور کشورهای منطقه و در بُعد فرامنطقه‌ای آن، قرار گرفتن در جبهه روسیه علیه اوکراین، موجبات نگرانی کشورهای منطقه و اروپا را فراهم آورده است. در واقع، خاورمیانه تحت تأثیر سیاست‌های جمهوری اسلامی ایران در وضعیت "نه جنگ، نه صلح" قرار گرفته است. این وضعیت در واقع سایه جنگ، تحریم، فشار اقتصادی و... را به همراه دارد. اما بعد از رویداد هفتم اکتبر و حمله حماس به اسرائیل، وضعیت "نه جنگ، نه صلح" به نفع جنگ تغییر کرده است. واکنش غیرمنتظره اسرائیل، ویرانی غزه، افزایش سطح تنش با گروه تروریستی حزب‌الله و حوثی‌های یمن، افزایش حملات جنگنده‌های اسرائیلی به سپاه تروریستی پاسداران و ترور رهبران حماس در تهران، منطقه را در وضعیت حساسی قرار داده است. از طرف دیگر، با احتمال روی کار آمدن دونالد ترامپ، وضعیت برای جمهوری اسلامی ایران بدتر نیز خواهد شد.بنابراین روی کار آمدن پزشکیان را باید در چارچوب همان انعطاف‌پذیری رژیم‌های هیبریدی در نظر گرفت؛ انعطاف‌پذیری که خود را گاهی در گفتمان "نوشیدن جام زهر"، گاهی در "گفتگوی تمدن‌ها"، گاهی در "نرمش قهرمانانه" و اکنون نیز در چهره فردی ناآشنا، به‌اصطلاح معتدل و با رمز وفاق ملی نمایان می‌کند. اما انعطاف‌پذیری در رژیم‌های تمامیت‌خواه هیبریدی، استراتژی برای بقای این رژیم‌ها است نه تغییرات عمیق ساختاری