کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

ایران از صدور انقلاب تا آغازگری جنگ

12:22 - 12 مهر 1403

آزاد مستوفی

 

سیاست خارجی تهاجمی ایران، عامل اصلی بی ثباتی خاورمیانه بوده است. ایران با استفاده از دخالت مستقیم نظامی و نیروهای نیابتی، نه تنها در سیاست داخلی کشورهای همسایه مداخله کرده است، بلکه درگیری‌های خشونت‌آمیز، فرقه‌ای و قومیتی نیز دارد که پیامدهای گسترده‌ای داشته است. این مقاله به بررسی این موضوع می‌پردازد که چگونه اقدامات ایران، که ریشه در ایدئولوژی فاشیستی ایرانی-شیعی دارد، به جنگ‌های مذهبی و قومی جاری در سراسر منطقه دامن می‌زند و چگونه حکومت تمامیت خواه تهدیدی پایدار برای امنیت منطقه خلیج و جهان است. از انقلاب اسلامی 1979، سیاست خارجی ایران بر اساس دکترین صدور انقلاب شکل گرفته است. خامنه ای به عنوان دومین ولی فقیه این توسعه طلبی تهاجمی را ادامه داده و از شیعیگری به عنوان ابزار اتحاد نیابتی ها و تفرقه در منطقە اکثریت سنی استفاده می کند. ایجاد نیروهای شبه نظامی و گروه های نیابتی در کشورهای همسایه در استراتژی ایران برای گسترش نفوذ خود نقش اساسی دارد. این گروه ها عمدتا شامل حزب الله لبنان، نیروهای حشد الشعبی در عراق، حوثی ها در یمن و شبه نظامیان مختلف شیعه در سوریه هستند.

 

صدور انقلاب اسلامی

 

رهبران جمهوری اسلامی از همان ابتدا به صراحت اعلام کردند که هدف از انقلاب آنها محدود شدن در مرزهای ایران نیست. آیت الله خمینی ایده صدور انقلاب را بیان کرد و برپایی حکومت های اسلامی در سراسر جهان اسلام را متصور بود. دیدگاه او بر این باور بود که انقلاب اسلامی نمایانگر شکل واقعی حکومت برای جوامع مسلمان است. در نتیجه، رهبری جدید ایران وظیفه خود می‌دانست که این ایدئولوژی را به سایر ملت‌ها، به‌ویژه آنهایی که جمعیت شیعی زیادی دارند، گسترش دهند. انقلاب ایران را به عنوان رهبر جهان اسلام شیعه معرفی کرد و فعالانه به دنبال گسترش نفوذ خود در کشورهایی بود که در آن جوامع شیعه تحت ستم یا به حاشیه رانده شده بودند. این جاه طلبی در مداخلات مستقیم و غیرمستقیم در حوزه های سیاسی، نظامی و اجتماعی کشورهای مختلف در سراسر خاورمیانه، آفریقا و آسیا آشکار شد.

آیت اللە هایی که پس از انقلاب به رهبری روح الله خمینی و سپس سید علی خامنه‌ای به قدرت رسیدند، خود را متولی جامعه جهانی شیعه می‌دانند. اعتقاد آنها به مفهوم ولایت فقیه موجب توجیه شرعی دخالت ایران در سایر ملل و دولت ها شد. بر اساس این آموزه، یک فقیه ارشد بر جامعه مسلمانان اختیار داده می شود و جمهوری اسلامی ایران با رهبری ولایت فقیە، خود را آن مرجع برحق می داند. رهبری روحانی ایران نیز جهان را از دریچه‌ای عمیقاً فرقه‌ای می‌بیند، به‌ویژه در روابط خود با کشورهای سنی‌نشین مانند عربستان سعودی، کشورهای خلیجی و مصر. شیعیان تقریباً 10 تا 15 درصد از جمعیت مسلمانان جهان را تشکیل می دهند ولی ولایت فقیە ایران خود را رهبر مسلمین جهان مورد خطاب قرار می دهد. رهبری ایران خود را به عنوان مدافع جوامع شیعی، چه در عراق، لبنان، یمن، بحرین، آذربایجان یا جاهای دیگر می داند. این موضع «محافظت‌آمیز» به ایران بهانه‌ای برای مداخله در امور داخلی کشورهای دارای جمعیت شیعه و مداخله خود را به عنوان دفاع از حقوق و منافع شیعیان فراهم کرده است.

 

دخالت ایران در سایر ملل

 

ایران تحت عنوان حمایت از جوامع تحت ستم شیعی، به شدت درگیر صحنه های سیاسی و نظامی چندین کشور شد. بارزترین نمونه آن حزب الله لبنان است، یک گروه شبه نظامی شیعه که به لطف حمایت ایران به یک نیروی قدرتمند سیاسی و نظامی تبدیل شده است. ایران به حزب‌الله کمک کرد تا خود را به‌عنوان یک نیروی مسلط در سیاست لبنان تثبیت کند و در عین حال به‌عنوان نیابتی در درگیری‌های مداوم آن با اسرائیل عمل کند.

در عراق، پس از سقوط صدام حسین در سال 2003، ایران از خلاء قدرت استفاده کرد و شروع به پرورش شبه نظامیان شیعه کرد، که بعداً ستون فقرات نیروهای بسیج مردمی را تشکیل دادند. این گروه‌ها نه تنها در مبارزه با داعش، بلکه در تحکیم نفوذ ایران در عراق نیز نقش داشتند که اغلب به ضرر حاکمیت خود عراق بود.

در یمن، ایران از جنبش حوثی، یک گروه شیعه زیدی، به عنوان بخشی از یک استراتژی گسترده تر برای به چالش کشیدن نفوذ سعودی در شبه جزیره عربستان حمایت کرده است. حوثی‌ها با حمایت ایران درگیر جنگی وحشیانه با ائتلاف تحت رهبری سعودی شدند و یمن را به میدان نبرد دیگری در درگیری‌های منطقه‌ای میان دو مذهب سنی و شیعه تبدیل کردند و در پایان بدون هیچ نتیجەای با وساطت چین مسکوت ماند.

 

دفاع از شیعیان یا پیشبرد منافع ایران؟

 

در حالی که ایران خود را مدافع حقوق شیعیان معرفی می کند، بسیاری از منتقدان استدلال می کنند که این صرفا بهانه ای برای پیشبرد منافع ملی ایران است. ایران با حمایت از گروه های شیعه در خارج از کشور، جای پایی در مناطق کلیدی، از لبنان در شام گرفته تا عراق و سوریه در قلب جهان عرب، و یمن در شبه جزیره عربستان به دست می آورد. این سیاست توسعه‌طلبانه همچنین به ایران اجازه می‌دهد تا قدرت خود را فراتر از مرزهای خود به نمایش بگذارد و اهرم‌هایی را در برابر دشمنان منطقه‌ای خود، به‌ویژه عربستان سعودی و اسرائیل، فراهم کند.

 

علاوه بر این، سیاست های مداخله جویانه ایران اغلب تنش های فرقه ای را تشدید کرده و به خشونت و بی ثباتی در سراسر منطقه دامن زده است. ایران با تسلیح و حمایت مالی از شبه نظامیان شیعه، به جنگ های داخلی جاری در عراق، سوریه و یمن کمک کرده است، جایی که هویت های فرقه ای به طور فزاینده ای قطبی شده است. این موضوع نقش ایران به عنوان "مدافع شیعیان" را بسیار بحث برانگیز کرده است، زیرا اقدامات این کشور اغلب به نابودی جوامعی که ادعا می کند از آنها محافظت می کند منجر شده است و پایان این محافظت بە ویرانی شهرها و مناطق شیعی نشین و قربانی شدن نیابتی ها برای حفظ منافع ایران ختم شدە است.

 

رهبری خامنه‌ای تداوم در بینش ایدئولوژیک خمینی

 

میراث خمینی اثر عمیقی در رژیم ایران بر جای گذاشت. "دکترین ولایت فقیه" او مرجعیت سیاسی و دینی را تحت رهبری ولی فقیه متمرکز کرد و رهبری معنوی را با حکومت ادغام کرد. این سیستمی را ایجاد کرد که در آن رهبر مذهبی کنترل نهایی بر سیاست های خارجی و داخلی ایران را در دست دارد. خامنه‌ای به‌عنوان جانشین خمینی، نه تنها وارث این نظام بود بلکه دیدگاه خمینی مبنی بر صدور انقلاب به خارج از مرزهای ایران را نیز کاملا پذیرفت و بشدت هرچە تمامتر ادامە و گسترش داد. خمینی سیاست خارجی ایران را به عنوان سیاستی که ریشه در تقابل با امپریالیسم غربی و حکومت‌های منطقه‌ای تحت سلطه سنی‌ها دارد، تثبیت کرده بود. وی ایران را پیشتاز مقاومت در برابر قدرت های جهانی مانند آمریکا و اسرائیل و مدافع جوامع مظلوم شیعی در منطقه معرفی کرد. این تضاد با غرب، اسرائیل و کشورهای عربی سنی پایه و اساس سیاست خارجی ایران شد و خامنه‌ای کاملاً به این اصول پایبند مانده است. خامنه‌ای، پس از به دست گرفتن قدرت، جنبه‌های اصلی ایدئولوژی خمینی را حفظ کرد و تضمین کرد که دستور کار انقلابی ایران به شکل‌دهی به سیاست‌های داخلی و بین‌المللی خود ادامه می‌دهد. با این حال، خامنه‌ای رویکرد عمل‌گرایانه‌تری برای اعمال نفوذ، استفاده استراتژیک‌تر از منابع ایران - نظامی، ایدئولوژیک و دیپلماتیک برای دستیابی به اهداف انقلابی مشابه نشان داده است.

 

1.موضع ضد غربی و ضد اسرائیلی

یکی از تعیین‌کننده‌ترین سیاست‌های خامنه‌ای، تداوم مخالفت شدید خمینی با اسرائیل است که خمینی آن را «غدە سرطانی» نامیده بود که باید ریشه‌کن شود. خامنه ای این احساسات را تکرار کرده و بارها خواهان نابودی اسرائیل شده است. این مخالفت عمیقاً در ملاحظات ایدئولوژیک و استراتژیک ریشه دارد. از نظر ایدئولوژیک، خامنه ای اسرائیل را به عنوان یک کشور نامشروع تحمیل شده توسط قدرت های غربی در قلب جهان اسلام، نمادی از مداخله گسترده غرب که ایران به دنبال مقاومت در برابر آن است، معرفی می کند. وجود اسرائیل همچنین چالشی مستقیم برای ارزش‌های انقلابی ایران است که بر حمایت از آرمان فلسطین به عنوان بخشی از مبارزه گسترده‌تر علیه ظلم تأکید می‌کند. بنابراین دیدگاه شخصی خامنه ای از انقلاب شامل نابودی اسرائیل نه تنها به عنوان یک موجودیت سیاسی بلکه به عنوان یک پیروزی نمادین بر هژمونی غرب در منطقه است. او بارها از لفاظی های تحریک آمیز استفاده می کند و از اسرائیل به عنوان "رژیم صهیونیستی" یاد می کند که باید از بین برود، و از گروه های ضد اسرائیلی مانند حزب الله لبنان و حماس در غزه با کمک های مالی و نظامی حمایت کرده است. حزب‌الله، به‌ویژه، ابزاری حیاتی در استراتژی ضداسرائیلی ایران بوده و حملاتی را انجام می‌دهد و تهدید نظامی مستقیمی برای اسرائیل از سوی لبنان ایجاد می‌کند. از نظر استراتژیک، سیاست ضد اسرائیلی خامنه‌ای نیز راهی برای ایران است تا خود را به عنوان رهبر «محور مقاومت»، ائتلافی از نیروهای مخالف حضور و نفوذ اسرائیل در منطقه قرار دهد. این نه تنها امنیت اسرائیل را تضعیف می‌کند بلکه جایگاه ایران را در میان جمعیت‌های عرب سنی که با آرمان فلسطین همدل هستند، تقویت می‌کند و بنابراین جذابیت آن را فراتر از پایگاه شیعی‌اش گسترش می‌دهد و ایران را بە عنوان قطبی در میان کشورهای اسلامی در مبارزە با اسرائیل نشان میدهد. ژستی کە ایرانیان حتی در زمان رژیم قبلی هم دنبال آن بودند و محمد رضا شاه حمایت های گستردەای از فلسطینیان علیە اسرائیل کرد اکنون خامنەای این ردای رهبری علیە منافع اسرائیلی ها را در خاورمیانە سعی می کند بە تن داشتە باشد.

 

2. تضعیف کشورهای عربی سنی

یکی دیگر از مؤلفه‌های کلیدی دیدگاه خامنه‌ای که مستقیماً از سیاست‌های خمینی ناشی می‌شود، تضعیف دولت‌های عرب سنی، به‌ویژه کشورهای همسو با غرب است. شکاف سنی و شیعه در این جنبه از سیاست خارجی ایران نقش اساسی دارد. کشورهای سنی عرب به ویژه سعودی و جدیدا امارات متحدە عربی، نماینده رقیب ژئوپلیتیکی و اقتصادی ایران هستند. خامنه ای همانند خمینی، کشورهای عربی سنی را نامشروع می داند، به ویژه کشورهایی که با غرب همسو هستند. عربستان سعودی به عنوان حافظ اماکن مقدس اسلام و رهبر جهان اسلام سنی، به عنوان رقیب اصلی تلقی می شود. این رقابت هم مذهبی است – که ریشه در شکاف سنی و شیعه دارد – و هم سیاسی. زیرا عربستان سعودی یکی از برجسته ترین متحدان ایالات متحده امریکا در منطقه است و همچنین توانستە است نظر مثبت کشورهای اروپایی و چین و روسیە را بە خود جلب کند و بن سلمان بە عنوان کاریزمای منطقە خودنمایی می کند کە این دو پادشاه در یک اقلیم نمی گنجند.

 

چشم انداز خامنه ای قربانی کردن نیروهای نیابتی برای ایران

 

بینش شخصی خامنه‌ای از انقلاب اسلامی حول محور مفهوم «مقاومت» است. مقاومت در برابر امپریالیسم، صهیونیسم و ​​کشورهای سنی که او آنان را همدستان غرب می‌داند. سیاست‌های او بر ایجاد نظم منطقه‌ای متمرکز شده است که در آن ایران نه تنها به‌عنوان یک نیروی نظامی بلکه به‌عنوان رهبر ایدئولوژیک یک جنبش اسلامی گسترده‌تر، قدرت غالب است. این امر با یک تضاد عمیق با اسرائیل همراه شده است که او آن را هم دشمن ایدئولوژیک و هم مانعی عملی در برابر هژمونی ایران می‌داند. علاوه بر این، دیدگاه خامنه ای فراتر از خاورمیانه است. رهبری او با تلاش هایی برای گسترش نفوذ ایران در آفریقا، آمریکای لاتین و حتی اروپا، به ویژه از طریق ارتباط دیپلماتیک و مشارکت های نظامی مشخص شده است. سپاه قدس، نقش محوری در پیشبرد این اهداف، شرکت در عملیات های مخفی و ایجاد اتحاد با گروه های مخالف نفوذ غرب ایفا کرده اند. دیدگاه خامنەای از انقلاب عمیقاً با نابودی اسرائیل و تضعیف کشورهای عربی سنی به ویژه عربستان سعودی در هم آمیخته است. خامنه‌ای از طریق جنگ نیابتی، درگیری‌های فرقه‌ای و گسترش ایدئولوژیک، ایران را به عنوان یک بازیگر اصلی در منازعات منطقه‌ای و جهانی قرار داده و در عین حال به تبلیغ آرمان‌های انقلابی مطرح شده توسط خمینی ادامه می‌دهد. این تأثیر منفی بر امنیت خاورمیانه و نظم بین المللی داشته است و امنیت و اقتصاد جهانی را دچار چالش و مشکلات بی شماری کردە است.

ایران از نیروهای نیابتی برای جنگیدن و ایجاد نفوذ پایدار در پویایی سیاسی منطقه استفاده کردە و شبه نظامیان جنگی را به راه انداختەاند کە خامنەای هر زمان بخواهد آنها را قربانی می کند. بە عنوان مثال حزب الله لبنان نه تنها به عنوان یک عامل بازدارنده علیه اسرائیل عمل می کند بلکه به عنوان مجرای نفوذ ایران در سوریه و در سراسر جهان عرب عمل کردە است ولی بر اثر سیاست های ایران مناطق شیعە نشین لبنان بە ویرانەای تبدیل شدەاند و بە جز کشتە شدن ١٥ هزار غیرنظامی، سران این حزب تروریستی نیز توسط اسرائیل بە هلاکت رسیدند. اسرائیلی کە هر زمان فشارهایش بر رژیم ایران بیشتر شود، سران بیشتری از حزب اللە لبنان در بیروت قربانی موشک ها و پهپادهای اسرائیلی می شوند البتە با گرای عواملی ایرانی و این قرارداد نانوشتە روزانە ادامە دارد.

در عراق هم نیروهای حشد الشعبی، شبه نظامیان عمدتاً شیعه هستند و پس از ظهور داعش در سال 2014 تحت نفوذ سپاه قدس پدید آمدند. حشد الشعبی بە دستور ایران باعث و بانی گسترش درگیری‌های فرقه‌ای، حملە بە پایگاههای آمریکایی و هدف قرار دادن منابع اقتصادی عربستان سعودی و امارات متحدە عربی در عراق و حملە بە منازل مسکونی و مراکز مدنی اقلیم کوردستان عراق مورد استفاده قرار گرفته‌اند. آنچە ایران برای عراق بە ارمغان بردە است ایجاد و تشدید جنگ مذهبی و قومی و ویرانی مناطق شیعە نشین و پیوستن بیشتر شیعیان بە تنفر و بیزاری از هیات حاکمە ایران و بە ویژە ولایت فقیە است. گروههای میلیشیایی همچون حزب الله عراق، کتائب حزب الله، عصائب اهل الحق و سازمان بدر اکنون با تمرکز بر پرداخت پول توانستەاند جوانانی را دوروبر خود داشتە باشند و در هر عصیانی از جانب مردم عراق، پایگاههایشان بە آتش کشیدە می شود و بە گوش بفرمان بودن ایران متهم می شوند. این شبه‌نظامیان در موارد متعدد نقض حقوق بشر علیه سنی‌ها، از جمله قتل‌های غیرقانونی، ناپدید شدن اجباری، و تخریب خانه‌ها و املاک سنی‌ها در مناطقی که از داعش پس گرفته شده‌اند، دست داشته‌اند. ایران با دامن زدن به شکاف‌های فرقه‌ای عراق را بە میدانی برای جنگ میان شیعە و سنی تبدیل کردە است. علاوه بر این، حمایت ایران از حشد الشعبی به یک درگیری فرقه ای منطقه ای گسترده تر، به ویژه در رابطه با عربستان سعودی و کشورهای خلیجی کمک کرده است. ایران با همسو کردن حشد الشعبی با استراتژی منطقه‌ای خود برای تقویت قدرت شیعیان و به چالش کشیدن تسلط سنی‌ها، شکاف سنی و شیعه را تقویت کرده است و از این گروه برای بی‌ثبات کردن مناطق سنی‌نشین عراق و تقویت خطوط گسل‌های فرقه‌ای در سراسر منطقه استفاده می‌کند.

در یمن، ایران از شورش حوثی ها به عنوان ابزاری برای اعمال فشار بر عربستان سعودی استفاده کرد و حمایت نظامی سپاه قدس از حوثی‌ها، درگیری یمن را به یک مبارزه منطقه‌ای گسترده‌تر بین ایران و عربستان سعودی تبدیل کرده است. از زمانی که حوثی‌ها در سال 2014 کنترل صنعا، پایتخت یمن را به دست گرفتند و دولت به رسمیت شناخته شده بین‌المللی را سرنگون کردند، ایران از آنها حمایت نظامی، مالی و لجستیکی کرد و به توانایی آنها برای کشاندن جنگ و آتش افروزی بە سعودی دریغ نکرد تا اینکە در نهایت به کاتالیزوری برای میانجیگری دیپلماتیک تبدیل شد و در نتیجه مذاکرات با میانجیگری چین بین ایران و عربستان سعودی در سال 2023 انجام شد؛ سعودی شعلەی حمایت رسانەای از مخالفین ایران را خاموش کرد و موشک های بالستیک ایرانی هم از جانب حوثی ها بە خاک سعودی پرتاب نشد و اسرائیل را جایگزین کردند.

در جنگ داخلی سوریە، رژیم ایران نه تنها واحدهای سپاه پاسداران خود بلکه جنگجویان حزب الله و دیگر شبه نظامیان شیعه را نیز برای حمایت از اسد مستقر کرد. این مشارکت به ایران کمک کرد تا پایگاهی استراتژیک در سوریه ایجاد کند و آن را به اسرائیل نزدیک‌تر کند و نفوذ فتنەانگیز خود را تا دریای مدیترانە بگستراند. اما در پایان جنگ داخل و نتیجە حضور ایران در سوریە بین ۳۵۰ هزار تا ۶۰۰ هزار نفر کشته شدند. میلیون‌ها نفر نیز زخمی یا مفقود و حدود ۱۳ میلیون نفر آواره شده‌اند؛ شامل بیش از ۶ میلیون نفر که به کشورهای همسایه پناه برده‌اند (ترکیه، لبنان، اردن) و بیش از ۶ میلیون نفر که در داخل سوریه بی‌خانمان شده‌اند. شهرهای حلب، حمص، غوطە شرقی، درعا، رقە و ادلب تخریب شدند.

تا زمانی که ایران یک کشور متمرکز تحت حاکمیت نخبگان روحانی متعهد به سیاست خارجی توسعه طلبانه و فرقه گرایانه باقی بماند، همچنان منبع بی ثباتی در منطقه خواهد بود. جامعه جهانی باید بپذیرد که ایران فقط یک کشور سرکش نیست. ایران یک رژیم فاشیستی فارسی-شیعی است که قصد صدور انقلاب و تسلط بر همسایگان خود را دارد. یک ایران غیرمتمرکز و اصلاح‌شده ممکن است امیدی را برای منطقه ایجاد کند، اما همانطور که هست، ساختار قدرت متمرکز ایران تحت رهبری خامنه‌ای نشان‌دهنده خطری آشکار و فعلی برای امنیت جهانی است.

 

تهاجم غیر مستقیم، آغازگر جنگ

استفاده ابزاری از نیروهای نیابتی از جانب کشوری برای دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر نوعی تهاجم غیرمستقیم است که موجب شعله‌ور شدن جنگ‌های منطقه‌ای می‌شود. دخالت از طریق نیروهای نیابتی در جنگ‌ها عملاً به معنای گسترش نزاع فراتر از مرزهای ملی است که نهایتاً کشور پشتیبان نیابتی به عنوان آغازگر جنگ شناخته می‌شود، چرا که سیاست‌های آن به ناامنی بین‌المللی دامن می‌زند. هرگونه دخالت نظامی، حتی از طریق بازیگران غیردولتی که به نقض تمامیت ارضی کشورهای دیگر منجر شود، طبق اصول منشور سازمان ملل متحد می‌تواند به عنوان تجاوز و آغاز جنگ ارزیابی شود. دخالت نیروهای نیابتی و تأثیر آن بر جنگ‌ها و روابط بین‌الملل موضوعی پیچیده و بحث‌برانگیز است و در سال‌های اخیر، استفاده از نیروهای نیابتی به عنوان ابزاری برای تحقق اهداف سیاسی و نظامی در بسیاری از مناطق جهان به یک الگوی رایج تبدیل شده است. استفاده از نیروهای نیابتی می‌تواند به شدت درگیری‌ها بیفزاید. این نیروها معمولاً به دلیل کمبود نظارت و کنترل، به روش‌های غیرقانونی و غیرانسانی متوسل می‌شوند و در نتیجه، درگیری‌ها به شدت و عمق بیشتری می‌رسند. نیروهای نیابتی می‌توانند تعادل قدرت را به هم بزنند و منجر به بروز درگیری‌های بیشتری شوند که در نهایت از کنترل خارج می‌شود. استفاده از نیروهای نیابتی ممکن است به پیامدهای بلندمدتی برای ثبات منطقه‌ای منجر شود. این گروه‌ها می‌توانند به تشکیل کانون‌های بی‌ثباتی و تشدید تروریسم و افراط‌گرایی در مناطق درگیر کمک کنندو به امنیت جهانی آسیب می زنند. جامعه بین‌الملل به طور جدی باید به این مسئله پرداخته و برای محدود کردن کشورهای آغازگر جنگ تدبیری فوری اتخاذ کند چون در غیر این صورت رژیم ایران بە آتش افروزی و موشک پراکنی و در نهایت ویرانی منطقە ادامە می دهد و الگویی می شود برای کشورهای افراطی و بی ثباتی در امنیت جهانی را برای جهانیان بە ارمغان دارد.