عبدالله رسولی
با نگاهی گذرا به تاریح معاصر كوردستان میتوان آنرا به دو مرحله جدا از هم و با ساختاری جداگانه تقسیم کرد. اولین بخش از این تاریخ، شامل جنبشها و حرکتهایست که از سوی افرادی مشخص و علیالخصوص از طبقات بالای جامعه هدایت میشدند. خصوصیت اصلی این جنبشها وابستگی بیش از حد به سران و رهبران جنبش بوده و در نتیجه با شهید شدن و فوت رهبر جنبش، خود جنبش هم خاتمه مییافت.
در این مرحله فارغ از ضرورت جامعه برای آزاد شدن از وضع موجود، لزوم فهم رهبر از وضع موجود هم یكی ار ضروریتهای جنبش میباشد. این بدان معنی است كه سطح فهم و سواد سیاسی رهبر برای اداره جنبش و نوع جنبش، نقشی جدی پیدا میكرد.
دومین مرحله كه قبل از جمهوری كوردستان شروع میشود در واقع ارتباط تنگاتنگی با حزب دمكرات کوردستان دارد. با تاسیس حزب دمكرات کوردستان، جهت تاریخی جنبش آزادیبخش ملت كورد تغییر و وارد فاز جدید از مبارزات ملی شد. بنیاد و ضرورت این تغییر را میتوان در نوع كاركرد حزب یافت. در واقع با تاسیس حزب و در دست گرفتن رهبری مبارزات، دیگر جنبش راهایبخش کوردستان و سیر تکاملی آن به یک فرد یا افرادی که رهبری حرکت را در اختیار داشتن وابسته نمیشد بلكه خود حزب موجودیتی اجتماعی پیدا میكرد كه میتوان گفت، موجودیتی جدا از سران آن دارد. این موجودیت عامل اصلی هماهنگی واقعیتهای اجتماعی با جنبش میباشد و دیگر وابسته به سطح فهم سیاسی رهبر و موجودیت فیزیكی آن نیست.
حال كه حزب موجودیتی جداگانه و اجتماعی یافت، احقاق حقوق ملی و اجتماعی ملت كورد به اصلیترین هدف آن بدل میشود. البته باید گفت این اصل تنها برای حزب دمکرات صدق نمیکند بلکه همه احزاب كوردستانی را در بر میگیرد و اگر حزبی خلاف این اصل عمل کند واقعیتهای زمانی و مکانی آنرا به حاشیه خواهد راند.
یكی از ابزارهایی اساسی حزب برای تحقق و رسیدن به اهدافش، سازماندهی مردم و حرکتهای مبارزاتی میباشد. حزبی كه بتواند در سطوح مختلف، بیشترین سطح از سازماندهی را شکل دهد با اطمینان خاطر خواهد توانست اهداف خود را تحقق بخشد. در همین راستا حزب دمكرات با هفتاد و سه سال مبارزه توانسته است به بیشترین سطح از سازماندهی مردم كوردستان دست یابد.
بعد از سقوط شوروی، بطور كلی نقش احزاب در جهان رو به افول نهاد. اما این تنزل نقش در كشورهای پیشرفتهای كه سیستمی دمكراتیك دارند، دلایل ساختاری و فكری دارد. در واقع تغییر جامعه باعث شد که مردم در نهادهای مختلف جامعه مدنی نقش ایفا نمایند و تا حدودی از احزاب دوری گیرند.
اما در میان ملتهایی كه احزاب آنان در حال مبارزه ملی و تحقق خواستهای ملی هستند، این کاهش نقش در کمترین حد خود بوده است و چشمگیر نیست و با تاکید میتوان گفت، احزاب نقشی اساسی در مبارزات آزادیخواهانهی این ملتها ایفا میکنند. چرا که این جوامع از سوی حکومتهای فاشیستی حاکم، گرفتار سانسور، ممنوعیت گستردهی فعالیتهای مدنی و سرکوب شدید و خشن هستند. به همین دلیل جامعه مدنی نتوانسته به آن سطح از شکوفایی که در جوامع آزاد شاهد آن هستیم برسد و بسیاری از نقشهای فعلی احزاب در جوامع بسته را بر عهده بگیرد. اما نمیتوان منکر این واقعیت نیز شد که در جوامع تحت حاکمیت فاشیسم، همچون کوردستان، نوعی هماهنگی كاركردی میان احزاب و نهادهای جامعه مدنی وجود دارد و این امر به خودی خود، نقش احزاب در جامعه را پررنگتر نموده و همزمان ابزار بیشتری برای سازماندهی مردم را در اختیار آنان قرار میدهد.
به همین خاطر باید گفت، در این مرحله از تاریخ كوردستان، احزاب ضرورت زمانی-مکانی خود را حفظ کرده و اهمیت کارکردی دوچندانی جهت تحقق خواستهای ملی دارند و تا وقتی كه خواستهای این مردمان تحقق نیابد، احزاب كوردستانی همان نقش و كاركرد تاریخی خود را دارند و هر نوع سازماندهی دیگری بدون هماهنگی با كاركرد احزاب در واقع نوعی مخالف جهت تاریخ، شنا کردن خواهد بود.
در اینجا باید متذکر شد كه افراد یا جناحهایی که ضرورت وجودی احزاب در کوردستان را زیر سوال میبرند، یا از داشتن بنیادی فکری در عذاباند یا دور از واقعیت جامعه سیر میکنند و با اتکا و ارجاع به واقعیتهای جوامع دیگر، به تحلیل جامعه كوردستان میپردازند. علم جامعهشناسی نیز بر این واقعیت تاکید میکند که نمیتوان بر اساس فاکت و دادههای یك جامعه، ساختار فكری و اجتماعی جامعه دیگری را مطالعه نمود اما میتوان روش علمی مطالعه را كسب کرد و براساس چارچوبهای مشخص شده و برپایه واقعیتهای جامعه هدف، به تحلیل آن پرداخت.
محتویات این مقالە منعکس کننده دیدگاه و نظرات وبسایت کوردستانمیدیا نمیباشد.