کریم پرویزی
جامعهی کردستان به مانند جوامع دیگر نه کمتر و نه بیشتر، برخوردار از حق برابر برای شناساندن خود به عنوان ملتی دارای حق حاکمیت ملی برخوردار است تا همتراز با دیگر ملتهای جهان اثبات کند که نه کمتر و نه بیشتر از آنها دارای این حق میباشد و چگونگی اعمال آن را خود تشخیص میدهد.
در راستای تأمین و اثبات چنین موجودیت و حقی، هر جامعهای از جمله کردستان، باید مبارزه کند و هزینهی آن مبارزه و مطالبات و آزادیاش را بدهد.
تا بدینجا پرسشی نیست و مسأله واضح به نظر میرسد، اما در این میان، اینکه چه کسی باید آن مبارزه را به جریان بیاندازد و در جهت کسب حق برابری ملی راه را مشخص نموده و نشان دهد، به نکتهی سؤالبرانگیزی بدل میشود که ممکن است پاسخهای متفاوتی بدان داده شود، لیکن بدون شک تنها جواب قانعکننده این است که برای به جریان انداختن مبارزه و توان جامعهی کردستان برای اثبات حقوق و آزادیهایش، سازماندهی و فعالیت حزبی لازم است.
پتانسیلهای نهفتهی اجتماعی ممکن است در فرصتها و شرایط متفاوت خود را نشان داده و توان بالقوهی خود را به فعلیت دربیاورند، اما این نیروها زمانی استمرار خواهند داشت و تواناییهایشان به هدر نخواهد رفت که از طرف سازمان و یا حزبی سازماندهی و هدایت شود و حزب مبارز هم از فرصتها استفاده کند، هم تواناییها را به جریان بیاندازد و هم نیروها را سازماندهی کند و در نهایت، رهبری جنبش را به عهده بگیرد تا تشتت و پراکندگی و تکرار مکررات، جامعه را دچار ناامیدی نکند و هزینههای داده شده به هدر نرود.
در این راستا در پیام نوروزی دبیرکل حزب دمکرات آمده است: در صدد هستیم برایتان فرصتی مهیا کنیم که بتوانید در سال نو برای آغاز زندگی سرفرازانه و پشتسر نهادن تمام سرافکندگیها و عقبافتادگیها، به صفوف پیشمرگهای دمکرات بپیوندید.
نکتهی مهم در این جمله آن است که به جوانان وطن میگوید ما به عنوان حزب دمکرات برایتان این فرصت را ایجاد میکنیم که به مبارزه ملحق شده و در راستای تحقق زندگی سرافرازانه تواناییهایتان را روی هم بگذارید.
در اینجا بر یکی از نقشهای اصلی و مهم یک حزب انقلابی و مبارز اشاره و تأکید شده است که سازمان باید فرصت ایجاد کند تا انسانهای درون جامعه در راستای بنیاد نهادن و به نتیجه رساندن رؤیاها و تخیلات خویش گامهای عملی بردارند و اگر حزب به وظایف خود عمل نکرده و کارکردهای خود را به درستی به جا نیاورد، هم تواناییهای جامعه به هدر خواهد رفت و هم فضای ناامیدی و بیتفاوتی بر جامعه حاکم میشود.
جامعهی کردستان به مانند جوامع دیگر نه کمتر و نه بیشتر، برخوردار از حق برابر برای شناساندن خود به عنوان ملتی دارای حق حاکمیت ملی برخوردار است تا همتراز با دیگر ملتهای جهان اثبات کند که نه کمتر و نه بیشتر از آنها دارای این حق میباشد و چگونگی اعمال آن را خود تشخیص میدهد.
در راستای تأمین و اثبات چنین موجودیت و حقی، هر جامعهای از جمله کردستان، باید مبارزه کند و هزینهی آن مبارزه و مطالبات و آزادیاش را بدهد.
تا بدینجا پرسشی نیست و مسأله واضح به نظر میرسد، اما در این میان، اینکه چه کسی باید آن مبارزه را به جریان بیاندازد و در جهت کسب حق برابری ملی راه را مشخص نموده و نشان دهد، به نکتهی سؤالبرانگیزی بدل میشود که ممکن است پاسخهای متفاوتی بدان داده شود، لیکن بدون شک تنها جواب قانعکننده این است که برای به جریان انداختن مبارزه و توان جامعهی کردستان برای اثبات حقوق و آزادیهایش، سازماندهی و فعالیت حزبی لازم است.
پتانسیلهای نهفتهی اجتماعی ممکن است در فرصتها و شرایط متفاوت خود را نشان داده و توان بالقوهی خود را به فعلیت دربیاورند، اما این نیروها زمانی استمرار خواهند داشت و تواناییهایشان به هدر نخواهد رفت که از طرف سازمان و یا حزبی سازماندهی و هدایت شود و حزب مبارز هم از فرصتها استفاده کند، هم تواناییها را به جریان بیاندازد و هم نیروها را سازماندهی کند و در نهایت، رهبری جنبش را به عهده بگیرد تا تشتت و پراکندگی و تکرار مکررات، جامعه را دچار ناامیدی نکند و هزینههای داده شده به هدر نرود.
در این راستا در پیام نوروزی دبیرکل حزب دمکرات آمده است: در صدد هستیم برایتان فرصتی مهیا کنیم که بتوانید در سال نو برای آغاز زندگی سرفرازانه و پشتسر نهادن تمام سرافکندگیها و عقبافتادگیها، به صفوف پیشمرگهای دمکرات بپیوندید.
نکتهی مهم در این جمله آن است که به جوانان وطن میگوید ما به عنوان حزب دمکرات برایتان این فرصت را ایجاد میکنیم که به مبارزه ملحق شده و در راستای تحقق زندگی سرافرازانه تواناییهایتان را روی هم بگذارید.
در اینجا بر یکی از نقشهای اصلی و مهم یک حزب انقلابی و مبارز اشاره و تأکید شده است که سازمان باید فرصت ایجاد کند تا انسانهای درون جامعه در راستای بنیاد نهادن و به نتیجه رساندن رؤیاها و تخیلات خویش گامهای عملی بردارند و اگر حزب به وظایف خود عمل نکرده و کارکردهای خود را به درستی به جا نیاورد، هم تواناییهای جامعه به هدر خواهد رفت و هم فضای ناامیدی و بیتفاوتی بر جامعه حاکم میشود.