آزاد مستوفی
استفاده رژیم ایران از گروگانگیری به عنوان ابزار دیپلماسی و سرکوب، فصل تاریکی در روابط بین الملل است. این تاکتیک که اغلب از آن با عنوان «دیپلماسی گروگانگیری» یاد میشود، شامل ربودن یا بازداشت استراتژیک اتباع خارجی برای اعمال فشار بر کشورهای دیگر است، بهویژه زمانی که عوامل یا تروریستهای ایرانی در خارج از کشور دستگیر میشوند. ریشههای دیپلماسی گروگانگیری ایران را میتوان به انقلاب اسلامی ١٩٧٩ جستوجو کرد، انقلابی که شاهد سرنگونی شاه و تأسیس جمهوری اسلامی تحت رهبری آیتالله خمینی بود. یکی از بدنام ترین موارد گروگان گیری اندکی پس از انقلاب رخ داد، زمانی که نیروهای نظامی پیرو خمینی، سفارت امریکا در تهران را تصرف کردند و ٥٢ دیپلمات و شهروند آمریکایی را به مدت ٤٤٤ روز گروگان گرفتند. این رویداد نه تنها سابقەای برای اقدامات آتی ایجاد کرد بلکه نشان دهنده تمایل رژیم به استفاده از گروگان ها به عنوان اهرم فشار در مذاکرات بین المللی بود.
سیر تحول دیپلماسی گروگانگیری
- جنگ ایران و عراق و دهه ١٩٨٠
در طول جنگ ایران و عراق (١٩٨٠-١٩٨٨)، رژیم ایران و نیروهای نیابتی آن در بسیاری از حوادث گروگانگیری شرکت کردند. بارزترین آنها مجموعه آدمرباییها در لبنان توسط حزب الـله بود، یک گروه شبه نظامی با روابط قوی با ایران. گروگانهای غربی، از جمله روزنامه نگاران و دانشگاهیان، گرفته شدند و به عنوان ابزار چانه زنی برای فشار بر دولت های غربی مورد استفاده قرار گرفتند. آزادی این گروگان ها اغلب شامل مذاکرات پیچیده و مبادله زندانیان یا معاملات تسلیحاتی بود که نشان دهنده مهارت رژیم در دستکاری روابط بین المللی به نفع خود است.
- دهه ١٩٩٠و ظهور دیپلماسی گروگانگیری اروپا
در دهه ١٩٩٠ تمرکز ایران بر گروگانگیری به سمت اروپا معطوف شد. مخالفان ایرانی مقیم خارج از کشور، به ویژه در اروپا، به اهداف اصلی تبدیل شدند. سازمانهای اطلاعاتی رژیم برای ساکت کردن منتقدان و مخالفان، ترورها و آدم ربایی ها را سازماندهی کردند. یکی از موارد بارز ترور رهبران اپوزیسیون کورد کە بعدا در دادگاهی در آلمان ابعاد این جنایت با ادلە محکمە پسند مشخص شد، ترور دکتر شرفکندی و یارانش در رستوران میکونوس برلین در سال ١٩٩٢ بود که به بحران دیپلماتیک بین ایران و چندین کشور اروپایی منجر شد.
- دهه ٢٠٠٠: افزایش پیچیدگی و دسترسی جهانی
دهه ٢٠٠٠ شاهد رویکرد پیچیدهتری برای دیپلماسی گروگانها بود که ایران از ابزارهای قانونی و فراقانونی برای بازداشت اتباع خارجی استفاده میکرد. دستگیری و بازداشت اتباع دو تابعیتی مانند ایرانی-آمریکایی و ایرانی-اروپایی به یک تاکتیک رایج تبدیل شد. این افراد اغلب به جاسوسی یا اقدام علیه امنیت ملی متهم می شدند، اتهاماتی که معمولاً بی اساس و با انگیزه های سیاسی بودند. موارد رکسانا صابری، روزنامهنگار ایرانی-آمریکایی در سال ٢٠٠٩ و نازنین زاغری، کارمند خیریه انگلیسی-ایرانی در سال ٢٠١٦، نمونههای بارز این تاکتیک است. البتە ناگفتە نماند یکی از تاکتیکهای رژیم ایران در گروگانگیری افراد دو تابعیتی استفادە از شهروندان ایرانی است کە قبل از اخذ تابعیت خارجی توسط نهادهای امنیتی ایرانی آموزش و هدایت شدەاند.
مماشات اروپایی ها و پیامدهای آن
استراتژی مماشات
کشورهای اروپایی که با چالش آزادی شهروندان خود مواجه بودند اغلب به راهبردهای مماشات متوسل می شوند. این مماشات شامل امتیازات دیپلماتیک، مشوق های اقتصادی، و گاهاً آزادی عوامل ایرانی بازداشت شده بود. تمایل به حفظ روابط دیپلماتیک با ایران، گرفتن امتیازات مادی و اقتصادی از ایران، به ویژه با توجه به ذخایر قابل توجه نفت و گاز این کشور، اغلب به مصالحه بر سر اصول حقوق بشر منجر شدە است.
- آلمان و ماجرای میکونوس: پس از ترور رهبران کورد در برلین، آلمان در ابتدا با اتخاذ موضع شدید، دیپلماتهای ایرانی را اخراج کرد و روابط دیپلماتیک را کاهش داد و برخی کشورهای اروپایی هم سفرای خود را از ایران فرا خواندند اما در نهایت منافع اقتصادی و تمایل به حفظ امتیازات مادی با ایران به عادی سازی روابط کشورهای اروپایی با ایران مدافع تروریسم دولتی منجر شد.
- فرانسه و پرونده کلوتیلد ریس: در سال ٢٠٠٩، کلوتیلد ریس، دانشگاهی فرانسوی به اتهام جاسوسی در ایران بازداشت شد. آزادی او در سال ٢٠١٠ به عنوان بخشی از یک توافق دیپلماتیک گسترده تلقی شد که شامل آزادی یک مامور ایرانی بازداشت شده در فرانسه بود.
تأثیر بر حقوق بشر
مماشات با ایران توسط کشورهای اروپایی پیامدهای منفی برای حقوق بشر داشته است. دولتهای اروپایی با اولویت دادن به منافع دیپلماتیک و اقتصادی بر نگرانیهای حقوق بشری، اغلب چشم خود را بر سرکوب داخلی رژیم ایران و نقضهای بین المللی بستەاند. این مماشات غربی ها باعث جسور شدن رژیم ایران شدە است تا به گروگانگیری خود و ادامه نقشەهای ترور مخالفین سیاسی در خارج از کشور و خرابکاری های امنیتی ادامە دهد زیرا میداند که میتواند از گروگانهای غربی برای رسیدن به اهداف سیاسی خود استفاده کند.
مکانیک دیپلماسی گروگانگیری
- انتخاب هدف
رژیم ایران با دقت اهداف خود را برای گروگانگیری انتخاب می کند. دو تابعیتی ها به ویژه آسیب پذیرتر هستند، زیرا اغلب آنها را دارای وفاداریهای دوگانه میدانند و میتوان آنها را بە آسانی متهم کرد و امتیازاتی از کشورهای غربی گرفت. گردشگران، روزنامەنگاران و دانشگاهیان خارجی نیز در معرض خطر هستند، زیرا حضور آنها در ایران به راحتی قابل توجیه است و بازداشت آنها می تواند به عنوان یک موضوع امنیت ملی در نظر گرفته شود.
- روشهای حقوقی و فراقانونی
دیپلماسی گروگانگیری در ایران شامل دو روش قانونی و فراقانونی است. روشهای قانونی شامل دستگیری به اتهامات ساختگی، محاکمه در دادگاه های نمایشی انقلاب و احکام سنگین است. در پروسە این دادگاهها و احکام آنچە نقش اصلی را ایفا میکند دستورات صادرە از نیروهای امنیتی وزارت اطلاعات یا اطلاعات سپاه پاسداران است کە بعدا هم با مماشات کشورهای اروپایی این احکام سنگین بە راحتی نقض و گروگان معاملە میشود. روش های فراقانونی شامل آدم ربایی توسط گروەهای نیابتی ایران در منطقە مانند حزب الله لبنان، حشدی شعبی عراق یا عملیات مخفیانه توسط سازمان های اطلاعاتی ایران در اقصی نقاط جهان است.
- مذاکره و اهرم
هنگامی که افراد مورد نظر گروگان گرفته میشوند، رژیم ایران از آنها به عنوان اهرم فشار در مذاکرات بین المللی استفاده میکند. این خواستەها می تواند از آزادی عوامل ایرانی بازداشت شده، آزادسازی دارایی ها یا امتیازات دیپلماتیک متغیر باشد. فرآیند مذاکره اغلب مبهم است و کانالها و واسطەهای متعددی در آن دخیل هستند.
پاسخ بین المللی
- موضع ایالات متحده امریکا
ایالات متحده به طور کلی موضعی سختگیرانه در برابر دیپلماسی گروگانگیری ایران اتخاذ کرده است و بر تحریم ها و انزوای دیپلماتیک تاکید میکند. با این حال، حتی ایالات متحده نیز وارد مذاکراتی شده است، مانند توافق هسته ای 2015 که شامل آزادی چند زندانی آمریکایی در ایران بود.
- استراتژیهای اروپایی
کشورهای اروپایی ترکیبی از دیپلماسی و مماشات را به کار گرفته اند و اغلب امنیت فوری شهروندان خود را بر ملاحظات استراتژیک بلندمدت اولویت میدهند. حتی در مواردی همچون بلژیک کە اسداللە اسدی در دادگاه محکوم شد با حکم شاه بلژیک بە ایران تحویل دادە شد. اروپاییها بدون اتخاذ موضعی واحد یک رویکرد ناموزون و ناهماهنگ داشتەاند که از کشوری به کشور دیگر متفاوت بودە است.
- سازمان های بین المللی
سازمان های بین المللی مانند سازمان ملل و گروه های حقوق بشر، استفاده ایران از گروگانگیری را محکوم کردەاند. با این حال، نفوذ آنها محدود است، زیرا ایران هنجارها و معاهدات بین المللی را در مورد منافع امنیتی و سیاسی خود نادیده می گیرد و از همە توان اقتصادی خود برای گسترش مداخلەهای سیاسی و گروگانگیری و ترور استفادە میکند.
هزینه انسانی
هزینه انسانی دیپلماسی گروگان گیری ایران بسیار زیاد است. گروگانها شکنجه های جسمی و روانی، بازداشت های طولانی مدت و جدایی از خانواده های خود را تحمل می کنند. وضعیت اسفناک آنها اغلب به عنوان ابزاری برای چانه زنی در بازی های ژئوپلیتیک مورد استفاده قرار می گیرد که منجر به رنج طولانی مدت و عدم اطمینان می شود. پرونده نازنین زاغری که سالها در بازداشتگاه ایران بود در حالیکه دختر خردسالش بدون او بزرگ شد، بر تراژدیهای شخصی پشت این مانورهای سیاسی تأکید میکند.
دیپلماسی گروگانگیری تاکتیکی شوم است که رژیم ایران برای دستیابی به اهداف سیاسی و استراتژیک خود آن را از استرالیا تا اروپا و امریکا به کار گرفتە و می گیرد. راهبردهای مماشات این کشورها اغلب حقوق بشر را در قربانگاه دیپلماسی و منافع اقتصادی ذبح کرده و رژیم را قادر میسازد تا به اقدامات سرکوبگرانه خود ادامه دهد. برای مقابله و جلوگیری از استفاده ایران از گروگانگیری، با اولویت دادن به حقوق بشر و حاکمیت قانون بر دستاوردهای کوتاهمدت، به یک واکنش بینالمللی یکپارچهتر و اصولیتر نیاز است. تنها در این صورت است که میتوان چرخه سرکوب و دستکاری روابط بین الملل را شکست و عدالت و آزادی را برای بازداشت شدگان ناعادلانه تضمین کرد. همچنین بدون مقدم دانستن حقوق بشر بر روابط بین الملل، رژیم ایران در ادامە عملی کردن نقشەهای ترور سیاسی مخالفین در غرب جسورتر میشود و تبدیل بە نمونەای برای دیگر کشورهای حامی تروریسم دولتی در جهان خواهد شد.