کریم پرویزی
زمانی که مسئلهای عادی میگردد، حساسیت مخاطب برابر این موضوع کم و کمتر میگردد، تا جایی که اگر روزی با این پدیده مواجه نگردد متعجب گشته و با این دغدغە فکری روبرو میگردد که چرا دیگر چنان پدیدەای رخ ندادەاست!
طلوع خورشید و بخشندگی نورانیش، موضوعی عادی بوده و تضعیف نور خورشید در یک روز تابستانی بعنوان واقعهای کمنظیر پرسش برانگیز خواهد بود.
این مسئلە از سوی حکام خودکامه به مبنا و اساسی مبدل گشتە تا بە منظور عدم اعتراض مردم، موردی را آنقدر تکرار مینمایند که برای مردم عادی گردد و به آن عادت نمایند.
در کشور آمریکا که خود را در سطح جهانی بعنوان نماینده دمکراسی و آزادی معرفی مینماید، روزانه صدها تن بر اثر ابتلا به کرونا جان خود را از دست میدهند و هرچند که مردم را با نگرانی روبرو کرده و ترس بیماری و مرگ، مردم را از زندگی عادی خود دور کرده است، مرگ بیش از صد هزار تن باعث خشم جامعه نشده است، اما اگر شخصی بیگناه در مقابل دیدگان جامعه در زیر پای یک پلیس کشته شود، خشم سراسر جامعه را در بر میگیرد و اقدام به نابودی نمادهای فرد قاتل مینمایند. زیرا که به قتل رسیدن اشخاص بیگناه برای جامعه عادی نبوده و به این عادت نمودەاند که پلیس باید جان مردم و جامعه را نجات دهد نه اینکه جان آنان را بگیرد.
این در حالی است که بهای جان انسانها در جوامع و سیستمهای دیگر به شکل دیگری میباشد! سیستم استعمارگری حاکم بر ایران نیز از نمونه سیستمهایی بوده که همواره مرتکب جنایت میشود تا این جنایات عادی تلقی گردد و نبود جنایت به امری غیر عادی مبدل گردد!
بیش از چهار دهه است که ایدئولوژِی متحجر ولایت فقیه چنان تبلیغ نموده که انسان در برابر نظام حاکم ارزشی ندارد و مردم باید برای استمرار سیستم و نظام قربانی گردند.
در این شیوە نگرش بە انسان، با گرسنه نگه داشتن و نبود امکانات پزشکی و جادههای خراب و نبود بیمه درمانی و بیمه کارگری و اعتیاد به مواد مخدر و دهها پدیده دیگر، روزانه هزاران تن در جامعه به قتل رسیده و برای هیچ کس نیز اهمیتی ندارد و همه این وقایع برای آنان عادی است.
هر زمانی که رژیم به شخص و اشخاصی مظنون باشد آنان را بازداشت نموده یا شکنجه میدهد و برخی اوقات نیز در مقابل دیدگان جهانیان به کورد و عرب و بلوچ و معترضان و جوانی موتورسوار یا دهها نمونه دیگر شلیک نموده و آنها را بە قتل میرساند و همه این فجایع برای جامعه عادی گشته است.
وضع چنان است کە اینک اگر اشخاصی اعتراضی برپا نموده و رژیم استعمارگر حاکم آنان را بازداشت ننماید یا به آنان شلیک نکند، با تحیر جامعه همراه خواهد بود که چرا معترضان را نمیکشد. بویژه برای جوامع فارس و مرکز نشین، قتل عام ملیتهای زیر دست امری عادی بوده و احتمالا برخی نیز از ته دل از وقوع این حوادث خوشحال باشند.
نمیتوان مرگ ملیتهای زیر دست برای ملت بالادست در ایران عادی باشد و همزمان خواهان جامعهای آسوده نیز باشد. مرگ در ایران تحت حاکمیت ولایت فقیه عادت گشته و جامعه برای نابودی سیستم حاکم باید به جای مرگ، کشته نشدن را روال معمول ببیند!