کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

آتش هویت و خاکستر اعتماد

13:56 - 7 مرداد 1404

آتش هویت و خاکستر اعتماد

آزاد مستوفی

در پی جان‌باختن سه نفر از فعالان داوطلب محیط زیست شهیدان حمید مرادی، چیاکو یوسفی نژاد و خبات امینی، در جریان خاموش‌کردن آتش‌سوزیهای عمدی کوه آبیدر سنندج، موجی از اعتراض و همدلی در میان مردم شکل گرفت. شعارهایی چون "اشغالگر ایرانی، قاتل فرزندمانی"، "زندگی و محیط زیست کوردستان، به‌دست ایران به آتش کشیده می‌شود" و "تا یک کورد زندە است، کوردستان هم زندە است" فراتر از یک اعتراض زیست‌محیطی، بازتابی از یک شکاف عمیق هویتی در میان مردم و به‌ویژه نسل جوان کورد با حاکمیت است. در ایران، هویت ملی مدت‌هاست در کشاکش با هویت‌های ملتهای غیر فارس تعریف شده است؛ اما در میان این ملتها، هویت کوردی برجستگی خاصی دارد. 
 تاریخ مقاومت، زبان و فرهنگ مستقل، تبعیض‌های ساختاری، و پیوندهای فرامرزی همگی به تقویت این هویت عمیق و مقاوم در میان کوردها انجامیده‌اند. جوانان کورد در اقصی نقاط شهرهای کوردستان بر طبق پژوهشهای انجام شدە توسط آکادمیسین ها حتی در مواجهه با جهانی‌شدن، رسانه‌های فراملی و تحصیلات دانشگاهی، هویت کوردی را مقدم بر هویت ایرانی می‌دانند. اکنون، در پرتو رخدادهای اخیر و به‌ویژه مرگ داوطلبان خاموش‌کردن آتش‌سوزی در آبیدر سنندج، این شکاف هویتی شکل عینی‌تری به خود گرفته است.

هویت کوردی و بی اعتمادی تاریخی بە دولت مرکزی

هویت کوردی برای مردم کوردستان تنها یک تعلق نژادی نیست بلکه سازه‌ای تاریخی-سیاسی است که از بطن قرن‌ها سرکوب، مقاومت و آرمان‌خواهی شکل گرفته است. جوانان کورد با پوشیدن لباس های متنوع کوردی، حفظ و پاسداشت زبان مادری و تبدیل مراسمی چون نوروز بە هویتخواهی قلمروی کوردستان، این هویت را بازتولید میکنند. اما این بازتولید صرفاً فرهنگی نیست بلکه حاوی بار سیاسی و مقاومتی عظیمی در مقابل اشغالگری نیز است. به‌ویژه در شعارهایی که نشاندهنده‌ی جدایی کامل از مفهوم "ایران" به‌عنوان دولت-ملت غالب است: "تا یک کورد زنده است، کوردستان هم زنده است".

در این شعار، کوردستان نه به‌عنوان یک استان یا منطقه بلکه به‌عنوان یک واحد سیاسی و هویتی مستقل در کنار فرد کورد تعریف می‌شود. هویت کوردی به موجودیتی مقاوم و بازدارنده در برابر استحاله‌ی فرهنگی تبدیل شده است. حادثه‌ی اخیر خاموش‌کردن آتش‌سوزی آبیدر، زمانی رخ داد که دولت مرکزی، طبق گفته‌ها و مشاهدات مردمی، ١٨ سال است هیچ اقدام مؤثری برای کنترل آتش انجام نمیدهد و پاسخگوی شکایات نهادهای محیط زیست بە نهادهای دولتی نیست. در این زمینه، مردم نه‌تنها دولت را بی‌تفاوت، بلکه عامل مخرب معرفی کردند: "زندگی و محیط زیست کوردستان، به‌دست ایران به آتش کشیده می‌شود"

تحلیل گفتمانی این شعار، ایران را نه به‌عنوان یک کشور، بلکه به‌عنوان یک کنشگر خصمانه در برابر هستی کوردها معرفی میکند. این بی‌اعتمادی تاریخی، که ریشه در حوادث متعددی مانند ترور، کشتار، تبعید و زندانی کردن رهبران سیاسی و مدنی و مذهبی؛ قتل و عامهای کوردستان توسط حکومت مرکزی و سیاست‌های تحمیلی آموزشی دارد، در چنین لحظاتی به نقطه‌ی جوش میرسد و در قالب شعارهای جمعی سر باز میکند. در سراسر جهان، جنبش‌های زیست‌محیطی اغلب به‌عنوان جنبش‌های "فراملّی" و بی‌طرف معرفی میشوند. اما در کوردستان کە منابع آبی آشامیدنی اش برای سیرکردن مزارع کشاورزی غیر کوردستان بە یغما میرود و خروجی معادن طلایش کولبری تحصیل کردەهایش است؛ دفاع از طبیعت، کوه، جنگل و آب نه‌تنها بخشی از دفاع از زندگی روزمره است بلکه عمیقاً با هویت کوردی و تاریخ کوردستان گره خورده است. کوه آبیدر برای مردم سنندج تنها یک فضای سبز نیست؛ نماد زیست بومی، فرهنگی و حافظه جمعی است.

زمانی که چنین فضایی هدف آتش‌سوزی‌های عمدی قرار می‌گیرد و نیروهای رسمی یا اقدامی نمی‌کنند یا متهم به بی‌تفاوتی هستند، تخریب طبیعت به‌عنوان حمله‌ای به هویت تعبیر می‌شود. در اینجاست که شعار "اشغالگر ایرانی، قاتل فرزندمانی" معنای مضاعفی پیدا می‌کند؛ اشغالگر بودن نه‌فقط در سرزمین بلکه در تخریب جان، هستی و حافظه‌ جمعی است.

تحلیل دقیق شعارهای اخیر نشان میدهد که ملت کورد نه‌تنها از "ایران" فاصله گرفته‌اند بلکه آن را در جایگاه متجاوز، قاتل و عامل نابودی معرفی میکنند. زبان این شعارها رادیکال است اما از دل تجربه‌ای عمیق برآمده: "اشغالگر ایرانی، قاتل فرزندمانی"، "من زندگی تحت سلطه نمی‌خواهم، من یک کشور کوردی می‌خواهم" این گزاره‌ها نشان دهنده‌ی تحول کیفی در زبان سیاسی مردم هستند. پیش‌تر، بخشی از جامعه کورد خواستار اصلاح یا مشارکت در ساختار ملی بود. اما اکنون، شعارها بر انقطاع کامل، جدایی هویتی، و ساخت دولت مستقل تأکید دارند. این زبان، نماد غیاب کامل اعتماد به پروژه‌ی "ملی- ایرانی" است.

 رسانه‌ها و بازنمایی مقاومت

در بررسی هویت کوردی، رسانه‌های ماهواره‌ای، شبکه‌های اجتماعی و صفحات اقلیمی نقش محوری در ترویج، ثبت و بازپخش شعارهای اعتراضی دارند. نسل جوان کورد بیش از هر زمان دیگری از رسانه‌های داخلی گسسته است. روایت اعتراض، جان‌باختگی و آتش‌سوزی‌های عامدانه نه از طریق رسانه‌های رسمی، بلکه از طریق کانال‌های مردمی بازنمایی می‌شود. این پدیده شکاف در روایت را نیز تشدید کرده و به بازسازی یک هویت مقاومت‌محور منجر شده است.

در اعتراضات گذشتە و گوناگونی کە در کوردستان بە دلایل متنوعی صورت گرفتە است، ثابت شد کە جوانان کورد به هویت کوردستانی بودن خود افتخار می‌کنند اما آنچه اکنون در شعارهای میدانی دیده میشود، عبور از مرز افتخار به مرز مطالبه‌گری سیاسی است. نسل جدید نه‌تنها هویت فرهنگی‌اش را حفظ کرده، بلکه آن را ابزاری برای مطالبه‌ی حق تعیین سرنوشت، عدالت اقلیمی و حقوق سیاسی میداند. در مراسم نوروز، جوانانی که لباس پیشمرگه پوشیدند و "جامانه" بر سر چرخاندند، نه‌تنها نماد سنت بلکه حامل پیام صریحی بودند: ما دیگر در چارچوب ایران تعریف نمی‌شویم.

رویداد اخیر سنندج و جان‌باختن داوطلبان محیط زیست بعنوان مثال "چیاکو" کە اسمش بە معنای کوه است و لباس پیشمرگەای کە بر تن داشت و ورزشکار صاحب مدالی کە گردنبند نقشە کوردستان را بە گردن داشت؛ نه‌فقط یک حادثه زیست‌محیطی بلکه گسستی هویتی و سیاسی را در ساحت عمومی کوردستان نمایان ساخت. شعارهای داده‌شده نه‌تنها سوگ‌نامه‌ای برای از دست رفتگان بلکه بیانیه‌ای هویتی‌ - سیاسی علیه سلطه و سرکوب و استبداد بودند. بررسی این تحولات نشان میدهد که شکاف میان هویت کوردی و هویت ایرانی، به‌ویژه در میان جوانان، به‌گونه‌ای فزاینده و آشکار در حال تبدیل شدن به گفتمانی مستقل است. گفتمانی کە قلمروی میهن و سرزمینش را آگاهانە و با شعور سیاسی بازسازی میکند. هویت کوردی دیگر تنها یک هویت "فرهنگی - شهروندی" و یا بە گفتەی تمامیت خواهان رژیم "قومی" نیست؛ مقاومتی است در برابر یک پروژه‌ی سرکوب، تحقیر و حذف کە آیندەی سیاسی را از آن خود میداند