کریم پرویزی
در مقاطع حساس تاریخی، چهرههای پنهان بیشتر خود را نمایان میسازند. اگر پیشتر اعمال و اظهاراتشان برای افراد متخصص و به قول عام "صاحب رای" قابل فهم بود و میدانستند که چه اندیشهای در پشت سخنان به ظاهر آراستهشان، پنهان شده، در مقاطع حساس مجبور میشوند خود را آشکار و نهایتا باطن و ذاتشان بر همه آشکار میشود.
در ایران، به دلیل جنایتها و توحش جمهوری اسلامی ایران، صدها هزار نفر کشته و میلیونها نفر آواره و دربهدر شدهاند و در مقابل این همه جنایت که طی چهار دهه گذشته مرتکب شده، بسیاری از فراد، جریانها و جناحهای سیاسی دست به مقاومت زده و مردم نیز از آنها حمایت کرده.
در میان این افراد و جناحها، بودند و هستند کسانی که مواضعشان علیه جمهوری اسلامی بخاطر افکار و و نوع اندیشهشان نبوده بلکه تنها به این خاطر است که سهمی از قدرت نصیب آنها نشده است و اگر رژیم به آنها تفقدی کند، به مردم خواهند تاخت و علیه خلق خواهند ایستاد.
طی سالهای اخیر، چنین افرادی بسیار آمدند و رفتند و حال نیز افرادی هستند که نقابها و ظواهر متفاوتی را به خود گرفتهاند. افرادی که خواست و آرزوهای درونی خود را گاهی تحت عنوان اصلاحطلبی، گاهی به نام گفتمان دمکراسی خواهی، گاهی در قالب مخالفت با جنگ و آوارگی و... مخفی کردهاند و بسیاری از اوقات نیز نقاب دفاع از حقوق مردم را به چهره زدهاند.
برای آنکه زیاد به حاشیه نرویم، به طور عیان میتوانیم به کهنه بازجوها و شکنجهگران ساواک و سپاه پاسداران و سازمان اطلاعات رژیم تهران اشاره کنیم که به خارج رفته و در مقاطع مختلفی، دست به مظلومنمایی زده و در حجاب دشمنی با جمهوری مرگ و اعدام، خود را پنهان کردهاند.
یا در میان جریانهای فکری متخاصم رژیم، افراد و جناحهای با افکاری فاشیستی وجود دارند که تحت عنوان دمکراسیخواهی و یا شعارهای دیگر خود را مخفی کردهاند اما در واقع به مانند جمهوری اسلامی میاندیشند و در هر جمعی نمونههایی از این افراد یافت میشوند که سخنانشان ظاهری دمکراتیک دارد اما نیت و دلایل نهفتهی واکنشهایشان، به منظور آشفته کردن جمع بوده و یا از افکار فاشیستی سرچشمه میگیرد.
اینگونه افراد، در حالت عادی ظاهری مدرن و آزادیخواهانه به خود میگیرند، اما در مقاطع حساس باطن و ذات خود را آشکار میکنند، همانگونه که طی چند ماه اخیر که جمهوری اسلامی تحت فشارهای کمنظیری واقع شده و در این حالت، نقاب خود را به کناری گذاشتند و به صورت بیشرمانه به دفاع از جمهوری مرگ و اعدام دست زدند. از همه شگفتآورتر این است که در این مدت، کسانی دست به دفاع از رژیم اسلامی ایران زدهاند که نزدیکان، دوستان و یا خویشانشان به دست جمهوری اسلامی کشته و یا در زندانها و تحت شکنجه، جان خود را از دست دادهاند!
نقاب برداشتن چنین افرادی و دفاع آشکار و بیشرمانه از جمهوری اسلامی، هر چند که پدیدهای سیاه و تلخ سیاسی است که چهره مبارزه را مخدوش میکند اما عیان کننده این واقعیت است که همگان به این موضوع پی بردهاند که رژیم فاشیستی-مذهبی ایران به سوی مرگ و نابودی گام برداشته و آنان به این خاطر نقاب از چهره بر میدارند تا به هر نحو ممکن، سیستم خودسر و مستبد تهران و مرکز ایران را حفظ کنند اما عیان است که تاریخ تصمیم دیگری گرفته است.