رحمان سلیمی*
بیش از پنجاه روز است کە مردم ایران علیرغم سرکوب و فشار گستردەی دم و دستگاههای سرکوب جمهوری اسلامی در یک قیام مداوم و هدفمند شرکت دارند. صرف نظر از کیفیت و کمیت اعتراضات و نشنیدن صدای خلقهای ایران از سوی حاکمیت، مؤید آن است کە قیام انقلابی خلقهای ایران آفرینندەی فرهنگ امیدوارکنندەای برای آیندە است کە آن را از انقلابهای دهەی گذشتەی کشورهای عربی کە از لحاظ زمانی از دیگر انقلابها بە ما نزدیکترند، متمایز میسازد. نسل فعلی ایران کە پیشاهنگ انقلاباند، نسلی هستند کە بە دور از هرگونە ایدئولوژیای بر دنبال زندگی و آزادی میباشند. نسلی است کە برخلاف نسلهای پیشین خود از مجموعەای از ارزشهای کلاسیک نظیر ایدئالیزم و تندرویهای چپ و راست عبور کردەاست. دیسکورس این نسل ارزشهای واقعی و مشخص زندگی است، نسلی است کە در پی یک زندگی عادی بودە و همچون همسن و سالان خود در کشورهای پیشرفتە بە آیندە مینگرد.
آنچە کە میتوان از پیامهای این قیام و تعهدات انقلابی در ایران دریافت کرد، تولد و نسج فرهنگ جدیدی است کە در متن این فرهنگ ارزشهایی مشاهدە میشود کە مشخصەی یک حاکمیت مدرن است:
- یکی از مشکلات جنبشهای اعتراضی در ایران از همان ابتدای برسرکار آمدن جمهوری اسلامی وجود تنوعات ملی و مذهبی و دینی در ایران بودە است. این امر باعث شدە بود کە حاکمیت بە سادگی بتواند از اتمیزە کردن جامعە و گسترش سؤظن میان این تنوعات بسود خود بهرە جوید. در کوردستان جنگ نقدە را براه انداخت و شکاف ملی را برجستە ساخت، در بلوچستان بە گسترش شکاف میان شیعە و سنی دامن میزند و در اهواز و آذربایجان و دیگر مناطق غیرفارس بە دامن زدن بە صدیت با ملیتهای غیرفارس میپردازد.
در خیزش اینبار خلقهای ایران، حاکمیت تمام هم و تلاش خود را جهت تکرار این سناریوها بە کار بست. در کوردستان با حملە بە مراکز احزاب سیاسی کوردستان ایران مستقر در اقلیم کوردستان، تلاش کرد خطر تجزیەطلبی کوردستان را برجستە نماید. در بلوچستان و حتی آذربایجان نیز با تشنج آفرینی در مرزهای کشور آذربایجان تلاشهای مشابهی بعمل آوردند. اما نە تنها در کلیەی این تلاشها موفقیتی کسب نکردند، بلکە اتحاد تنوعات گوناگون ایران روز بە روز مستحکمتر میگردد. بە نحوی کە در مرکز ایران در حمایت از کوردستان و بلوچستان شعار سردادە میشود. همبستگی بینظیر میان خلقهای ایران و مذاهب گوناگون ایران امید بە یک همزیستی دمکراتیک را قوت میبخشد. و این علیرغم آن است کە بخشی از اپوزیسیون مرکزگرای ایرانی در خارج از کشور با استفادە از نوستالژی ملت جعلی ایرانی و با حمایت رسانەهای فارسی زبان در خارج از کشور بە شیوەای فشردە بر روی شونیزم رضاخانی کار کردە و شب روز از خطر تجزیەی ایران و خطر بە قول آنها قومیتهای غیرفارس بویژە کورد پس از انقلاب سخن میرانند. آنچە کە در خیابانهای شهرهای بزرگ ایران اتفاق میافتد نە تنها هیچ اهمیتی بە این گفتمان نمیدهد، بلکە آزادی و برابری خلقها را فریاد میزند. مردم ایران بە خوبی بە این واقعیت پی بردەاند کە خطر واقعیای کە متوجە ایران است، جمهوری اسلامی است نە تنوعات ایران. در مدت ٥٠ روز تظاهرات و اعتراضات هیچگاه مشاهدە نشدە کە اشارەای بە شکافهای ملی و مذهبی شدە باشد.
در روند اعتراضات ایران برخلاف سال ٥٧ هیچ نیرو و سازمان سیاسی سر سطح سراسری نتوانستە است بە خواستها و شعارهای معترضین سمت و سو بدهد. مردم بە شیوەی خودجوش و بدور از هرگونە تعصبی خواستهای خود را ابراز میدارند. خلقهای ایران مسألەی حاکمیت آیندەی ایران را بە صندوقهای رأی بدون تردید دورنمایی از نیروها و سازمانهای سیاسی محول کردەاند. اعتقاد بە پلورالیزم و گوناگونی کە در عملکرد و رفتار معترضین مشاهدە میشود میتواند مانع هرگونە انحصارطلبی کە بخشی از نیروهای سیاسی بە ویژە در خارج از کشور از هم اکنون در پی آن هستند، گردد. سیاست نزد این نسل عبارت است از واگذاری قدرت بە نیروهایی کە میتوانند بدور از هرگونە ایدئولوژیای بیشترین خدمات و آزادی را برای مردم تأمین نمایند. بە همین دلیل میتوان گفت کە پایەهای دمکراسی در آیندەی ایران از هم اکنون در خیابانها پیریزی میشود و مشکل است کە هیچ نیرویی بتواند در مقابل این امر ایستادگی نماید. نیروهایی میتوانند در آیندەی ایران نقش داشتە باشند کە بە موازین آگاهانەای کە در خیابانها تدوین میگردند، اعتقاد داشتە باشند. هنگامی کە قطببندی سیاسیای کە در خارج از کشور جهت قبضە کردن انقلاب درجریان است کاملا مردود شمردە شدە و انقلابیون شعار نە این وری، نە اون وری سرمیدهند، بە روشنی بە این واقعیت پیمیبریم کە معیارهای مردم برای حمایت از نیروهای سیاسی، پروژە و برنامەهای سیاسی آنها است و نە وابستگی ایدئولوژیکی.
در تاریخ معاصر ایران، مذهب نقش برجستە و مهمی در حوزەی عمومی، سیاست و بالاخرە حاکمیت داشتەاست، پایگاه روحانیت و شخصیتهای مذهبی و نیز تأثیرات روندهای اسلامی، جامعەی ایران را کاملا تحت اشعاع خود قرار داداە است. بویژە پس از برسرکار آمدن جمهوری اسلامی و در پیش گرفتن آموزش ایدئولوژیک و قبضە کردن کلیەی فعالیتهای فرهنگی، رسانەای، پرورشی و سیاسی از سوی روحانیت، جامعە تا حدودی بسوی کنسرواتیزم مذهبی گام برداشت. این در حالی است کە نسل جدید حاضر در خیابانها کە محصول یک آموزش چند وجهی است و منابع اطلاعات و فهم خود را از کانالهای ماهوارەای و شبکەهای اجتماعی یافتەاست، اعتقاد بە مذهب را در حوزەی شخصی و فردی قراردادە و بە شیوەای اساسی بە مبانی سکولاریزم اعتقاد پیدا کردەاست. پیش آهنگی زنان و مسألەی مردود شمردن حجاب اجباری و منفور بودن روحانیت وابستە بە حاکمیت، از جملە نمادهای روشن این تغییرات است. تغییراتی کە احتمالا تا دو دهە پیش نە مردم ایران و حاکمان نیز معتقد نبودند کە با چنین سرعتی رخ بدهد. این بدان معنا نیست کە این نسل اعتقاد خود را بە مذهب از دست دادە و یا بە مؤمنین احترام نمیگذارد. ما مشهادە میکنیم کە زنان محجبە و یا بیحجاب در کنار یکدیگر شعار آزادی سرمیدهند. روحانیون مستقل و غیر وابستە بە حاکمیت بر روند رویدادها نقش دارند و شواهد زیادی از سطح تحمل تمایزات مذهبی مشاهدە میگردد. سکولاریزم بە عنوان یکی از پایەهای دمکراسی و همزیستی از دستاوردهای برجستەی این انقلاب هستند.
عبور این نسل از گفتمان انحصارطلب و شونیستی، احترام و نهادینە شدن مبانی سکولاریزم و پلورالیزم در روند این انقلاب از جملە دستاوردهای مهم این مرحلەی تاریخی خلقهای ایران بە شمار میرود. دمکراسی بە عنوان ضامن حفظ حقوق تشکلهای گوناگون و شهروندان، بدون وجود این مبانی تحقق نخواهد یافت. تداوم این روند توسط این نسل و درک این واقعیات از سوی اپوزیسیون سراسری، فرصت با ارزشی را برای آیندەی ایران در برابر دید قرار میدهد. انقلاب ژینا با شعار زن، زندگی، آزادی دروازەی تاریخی و گام مهم ایران است بە سوی استقرار یک حاکمیت دمکرات و فدراتیو.
* برگردان بە فارسی: صارم