رضا محمدامینی
روز ٢٥ نوامبر، روز جهانی نە بە خشونت علیە زنان است و در این روز در بیشتر کشورهای جهان گردهماییهای ویژەای بدین مناسبت برگزار میشود و وضعیت زنان در کشورهای جهان در همەی عرصەها مورد بررسی قرار میگیرد.
تردیدی نیست خشونت علیە زنان در همە جهان بە گذشتە و بە فرهنگ واپسگرای مردسالاری در جوامع برمیگردد کە هزاران سال است همچون پدیدەای کریە بر پیشانی بشریت نقش بستە است. این پدیدە تنها مختص بە یک کشور نیست و تمامی جوامع را کم و بیش در بر گرفتە و اینک در اکثر کشورها، بویژە کشورهای عقبماندە و دیکتاتوری مشهود است. با این حال با پیشرفت و انقلابات سیاسی و اقتصادی و تحولات اجتماعی، پدیدەی خشونت علیە زنان و شێوەهای آن بەلحاظ کمی و کیفی تغییر کردە است. اما آنچە ملموس و آشکار است این است کە در دورەی معاصر خشونت علیە زنان در کشورهای پیشرفتە تا حدود زیادی کنترل شدە، قوانین ویژەی مربوط بە حفظ حقوق و آزادیهای زنان در همەی زمینەها وضع گشتە و عملأ بە اجرا گذاشتە شدەاند؛ با این احوال پدیدەی خشونت علیە زنان در کشورهای پیشرفتە و دمکراتیک نیز اینک ریشەکن نشدە و زنان با توسل بە جنبشهای فمینیستی در چارچوب قوانین از حقوق خود دفاع میکنند و علیە تبعیض جنسیتی مبارزە میکنند. در واقع این جنبشهای برابریطلبانە و پیکارهای پیوستە بودند کە پدیدەی مردسالاری و تبعیض و بەحاشیەراندن زنان در این جوامع را ناچار بە پسرفت کردند و در این میان فعالیت و پیکار همەجانبە و خستگیناپذیر زنان و حمایت اقشار و طبقات جامعە، بویژە احزاب و سازمانهای سیاسی و مدافع حقوق بشر عامل اصلی کسب این دستاوردها بودند.
در کشورهای عقبماندەی جهان پدیدەی خشونت علیە زنان و مرد سالاری بسان آداب و رسوم واپسگرای اجتماعی کە آمیختە با حاکمیت دیکتاتوری و خودکامگی است بسیار برجستە در تمامی عرصەها مشهود است و زنان بخاطر زن بودن از بسیاری از حقوق و آزادیهای خود محرومند. البتە در میان این کشورها استثمار و خشونت علیە زنان بە لحاظ کمی و کیفی متفاوت است؛ بطور مثال در کشورهای دیکتاتوری اما سکولار میزان و چگونگی خشونت علیە زنان با کشورهای عقبماندە و خودکامە کە قوانین از ایدئولوژی مشخص و تعریف شدەای نشأت میگیرد، متفاوت است. ایران از جملەی این دستە از کشورهاست کە در آن زنان در تمامی عرصەها مورد خشونت و آزار قرار میگیرند.
درست است کە در ایران خشونت علیە زنان و تبعیض جنسیتی ریشە در مردسالاری دارد و بسان فرهنگی واپسگرا قرنهاست وجود دارد، اما این پدیدە طی مدت حاکمیت جمهوری اسلامی قانونمند شدە و حاکمیت با اتکا بە قوانین واپسگرایانەاش کە بەاصطلاح از شریعت برآمدەاند و مغایر با مفاد حقوق بشر و تمامی قوانین و مصوبات جهانی هستند، با خشونت هرچە بیشتر ابتداییترین حقوق و آزادیهای زنان را پایمال مینماید. جمهوری اسلامی نەتنها تمامی حقوق و آزادیهایی کە در قانون اساسی پیشین ایران در دفاع از حقوق زنان و کمرنگ کردن پدیدەی تبعیض جنسیتی وضع شدە بود را حذف کرد، بلکە با وضع قوانین ارتجاعی خود هدفمندانە راە را برای انزوا و بەحاشیەراندن زنان در همەی زمینەها در جامعە هموار ساخت. آخوندها کتمان نکردند و آشکارا از همان اوان بەقدرت رسیدن گفتند و عملأ ثابت کردند کە زنان باید در منزل گوش بەفرمان مردان، بردەی جنسی، خانەدار، و موجودی برای تولید مثل و ازدیاد جمعیت در کشور باشند.
جمهوری اسلامی آزادیهای ابتدایی همانند چگونگی پوشیدن لباس را از زنان سلب کرد و حجاب اجباری و مقنعە با توسل بە دستگاە سرکوب خود بر زنان تحمیل کرد. بدیهیست زنان از همان آغاز علیە این سیاست ارتجاعی جمهوری اسلامی ابراز نارضایتی کردند و دەها اعتراز و راەپیمایی خیابانی در تهران و دیگر شهرهای کشور بەراە انداختند. اما آخوندها هرگونە نارضایتی و مقاومت زنان را بشدت سرکوب کردند و بە موازات یورش همەجانبە بە نیروهای سیاسی و کشتار آزادیخواهان در زندانها صدها زن آزادیخواە نیز کشتە شدند.
پیامد تبعیض جنسیتی و خشونت قانونمندشدە طی مدت ٤٤ سال گذشتە در ایران، فزون بر بەحاشیەراندن زنان بسان نیمی از جامعە در ادارە کشور و انزوای آنان در خانەهایشان، دەها معضل اجتماع بەبار آورد کە اینک زنان و بطور کلی جامعەی ایران با آن دست بە گریبانند. قتل ناموسی دەها زن و دختر در سال، ازدیاد خودکشی و خودسوزی در میان زنان، فروش دختران و ازدواج اجباری در سنین کودکی. فقر و بیکاری، فرار از خانە، روسپیگری و اعتیاد بە انواع مواد مخدر و بسیاری از ناهنجاریهای دیگر، نتیجەی تبعیض علیە زنان و سیاستهای ارتجاعی رژیم آخوندی است.
برغم سیاست سرکوب و خفقان آخوندها، زنان همچنان بر کسب حقوق و آزادیهای خود پای میفشارند و فزون بر نافرمانیهای مدنی همانند نرداشتن روسری و مقاومت در برابر نیروهای سرکوبگر رژیم کە بە امری روزانە در ایران تبدیل شدە، زنان طی مدت دو دهەی اخیر در بیشتر خیزشهای تودەهای مردم ایران همانند خیزش دیماە ٩٦ و آبانماە ٩٨در صف اول اعتراضات بودند جانفشانی کردند و اینک نیز هزاران زن آزادیخواە در زندان هستند. اما نقطەی عطف خیزش زنان کە بواقع ارکان جمهوری اسلامی را بە لرزە درآورد، خیزش "زن، زندگی، آزادی" بود کە با شهادت ژینای کوردان توسط سرکوبگران جمهوری اسلامی آغاز شد و از شهر سقز و کوردستان تمام ایران را درنوردید. این خیزش ثابت کرد کە زنان بزرگترین نیرو و پتانسیل پیکار علیە حاکمیت سیاە آخوندها هستند و اگر شرایط مهیا شود میتوانند این رژیم را از پا دربیاورند.
خیزش ژینا طولانیترین جنبش تودەهای مردم ایران طی مدت حاکمیت جمهوری اسلامی بود و فزون بر داخل کشور کە بیشتر شهرهای ایران را دربر گرفت، در خارج از کشور نیز در میان محافل و مجامع سیاسی و مدافع حقوق بشر بازتاب بیسابقەای داشت و توجە جامعەی جهانی را بە دوزخی کە این رژیم برای زنان ایجاد کردە جلب کرد و نشان داد حاکمیت جمهوری اسلامی تا چەحدی ضد خلقی و زنستیز است. همچنین خیزش ژینا نشان داد زنان کورد و ملیتهای غیرفارس همانند بلوچها علاوە بر اینکە بسان دیگر زنان تحت خشونت و تبعیض جنسیتی قرار دارند، ستم ملی نیز بر آنان اعمال میگردد و باید باج کورد بودن را نیز بپردازند.
تردیدی نیست جمهوری اسلامی همانگونە کە با قتل ژینا توسط گشت ارشاد و کشتە و زخمیکردن صدها زن و دختر کودک و نوجوان آزادیخواە ایران نتوانست خود را از تیررس اعتراضات مردم ایران بدور دارد، با گذاشتن "حجاببانان" در اماکن عمومی نیز قادر نخواهد بود بسان گذشتە بە سرکوب و ارعاب زنان آزادیخواە ایران ادامە بدهد. حیات ننگین رژیم آخوندی رو بە پایان است و هرچند لهیب خیزش ژینا، "زن، زندگی، آزادی" فروکش کردە، لیکن بسان آتشفشانی است کە هرآن میتواند فروزان گردد. این رژیم منحوس با دەها بحران داخلی و خارجی روبروست و تقلای آخوندها برای رستن از آنها محال است.