کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

مفهوم دشمن در اندیشه‌های کارل اشمیت

13:00 - 7 بهمن 1402

احسن حسن‌پور

 

 مقدمه

کارل اشمیت، حقوقدان و فیلسوف سیاسی آلمانی، به خاطر دیدگاه‌های جنجالی و تأثیرگذارش در حوزه نظریه سیاست و حقوق عمومی شناخته می‌شود. او اغلب بعنوان یکی از بنیان‌گذاران نظریه سیاسی مدرن مطرح است و کتاب‌ها و مقالات متعددی در زمینه‌های فلسفه سیاسی، حقوق دولتی و نظریه قانون اساسی نوشته است. یکی از محوری‌ترین و بحث‌برانگیزترین مفاهیمی که اشمیت به آن پرداخته، مفهوم "امر سیاسی" است. در این مقاله، به بررسی این مفهوم می‌پردازیم.

 

 امر سیاسی از دیدگاه کارل اشمیت

برای فهم اندیشه‌های اشمیت درباره امر سیاسی، ابتدا باید مفهوم بنیادین "دشمن" را مورد بررسی قرار دهیم. اشمیت امر سیاسی را با تمایز قائل شدن بین "دوست" و "دشمن" معنا می‌کند. به اعتقاد او، سیاست در مقام یک فعالیت انسانی، در مرکز خود تعیین و شناسایی "دشمن" را دارد. این "دشمن" که اشمیت به آن اشاره می‌کند، الزاماً دشمن شخصی نیست، بلکه به معنای یک "دیگری" سیاسی است که وجودش تهدیدی برای هویت و موجودیت یک جامعه یا یک ملت محسوب می‌شود.

 

 ویژگی‌های دشمن به نظر اشمیت

اشمیت دشمن را بعنوان یک "هویت جمعی" تعریف می‌کند که در تقابل با هویت جمعی دیگر قرار دارد. این تقابل می‌تواند بر پایه تفاوت‌های ایدئولوژیک، ملی، فرهنگی یا حتی دینی باشد. دشمن اشمیتی کسی است که وجودش به نوعی حق موجودیت یا ارزش‌های جامعه‌ای را که ما به آن تعلق داریم، به چالش می‌کشد. در ادامه مقاله، به ویژگی‌های دشمن در نظریه سیاسی کارل اشمیت بیشتر خواهیم پرداخت. این بخش بررسی می‌کند که چگونه اشمیت دشمن را تعریف می‌کند و چه ویژگی‌هایی را برای او در نظر می‌گیرد. کارل اشمیت دشمن را نه بعنوان یک فرد یا یک مخالف شخصی، بلکه بعنوان یک مفهوم جمعی و سیاسی تعریف می‌کند. ویژگی‌های دشمن در نظریه او عبارتند از:

١. هویت جمعی: دشمن در اندیشه اشمیت، نماینده یک گروه، ملت، یا ایدئولوژی است که در تقابل با گروه، ملت یا ایدئولوژی ما قرار دارد. این تقابل بر اساس تفاوت‌های عمیق فرهنگی، ملی، ایدئولوژیک یا حتی دینی است.

٢. تهدید موجودیتی: دشمن کسی است که وجودش به نحوی حق موجودیت یا ارزش‌های جامعه‌ای را که به آن تعلق داریم، به چالش می‌کشد. این تهدید می‌تواند فیزیکی (مانند جنگ) یا ایدئولوژیک باشد.

٣. اقتدار سیاسی در تعیین دشمن: اشمیت تأکید می‌کند که تعیین دشمن یک تصمیم سیاسی است و نه یک تصمیم بر اساس معیارهای عینی یا قانونی. این تصمیم‌گیری نشان‌دهنده قدرت و اقتدار سیاسی یک جامعه است.

٤. ملاک بقا و امنیت جمعی: در نظریه اشمیت، وجود دشمن برای بقا و امنیت جمعی ضروری است. این مفهوم می‌تواند برای توجیه اقدامات سیاسی و نظامی به کار برده شود.

٥. متغیر و موقعیتی: هویت دشمن می‌تواند با گذشت زمان و تغییر شرایط تغییر کند. این امر نشان می‌دهد که دشمن در نظریه اشمیت یک مفهوم کاملاً متغیر و وابسته به شرایط است.

 

 تأثیرات و اهمیت

تعریف اشمیت از دشمن اساساً برای درک نحوه تعامل گروه‌ها و کشورها در عرصه بین‌المللی و حتی در سطح داخلی اهمیت دارد. این نظریه توضیح می‌دهد که چگونه دشمنان در سیاست شکل می‌گیرند و چگونه تعریف آن‌ها می‌تواند در راستای منافع سیاسی و ایدئولوژیک مورد استفاده قرار گیرد.

 در نظریه او، دشمن به معنای متعارف و سنتی کلمه نیست - یعنی لزوماً شخصیتی شرور یا زشت نیست - بلکه به مفهومی سیاسی و انتزاعی اشاره دارد. اشمیت دشمن را از جنبه‌های زیر نیز مورد بررسی قرار می‌دهد:

١. زیبایی‌شناسی: اشمیت با بیان اینکه دشمن لزوماً زشت یا نامطلوب نیست، تأکید می‌کند که دشمنی در حوزه سیاست بر اساس معیارهای زیبایی‌شناسی تعریف نمی‌شود. به عبارت دیگر، دشمن از نظر زیبایی شنایی می‌تواند زیبا باشد.

٢. اخلاقی: اشمیت بر این نکته تأکید می‌کند که دشمن در معنای سیاسی لزوماً شخصی شرور یا اخلاقاً نادرست نیست. دشمنی در این مفهوم بیشتر به تضاد منافع و ایدئولوژی‌ها اشاره دارد تا به ارزیابی‌های اخلاقی.

٣. اقتصادی: در نظریه او، دشمنی اقتصادی نیز لزوماً بر اساس ارزیابی‌های منفی یا تضاد منافع محض نیست. در عرصه سیاست، دشمنان ممکن است در برخی موارد همکاری‌های اقتصادی داشته باشند. در نهایت، اشمیت با تاکید بر این مفاهیم می‌کوشد تا معنای دشمن را از مفهومی ساده و یک‌بعدی به یک بعد پیچیده و چندوجهی در حوزه سیاست تبدیل کند.

 

تمایز دشمن از دوست

تمایز بین دوست و دشمن در نظریه اشمیت، بیشتر از آنکه بر پایه معیارهای مشخص و قطعی باشد، بر پایه تصمیم‌گیری‌های سیاسی و اقتدار سیاسی شکل می‌گیرد. به عبارت دیگر، تعیین کیست که "دوست" و کیست که "دشمن" است، به نوعی از اقتدار و قدرت سیاسی نشأت می‌گیرد. اشمیت بر این باور است که تصمیم‌گیری در مورد دشمن، یک عمل سیاسی بنیادی است و هویت سیاسی یک گروه یا ملت را شکل می‌دهد. این تصمیم‌گیری بیش از آنکه بر اساس دلایل عینی یا منطقی باشد، بر اساس درک و تفسیری است که یک جامعه از تهدیدات و چالش‌های خود دارد.

 

کارل اشمیت و "دشمنانت را دوست بدار"

کارل اشمیت، با وجود پیچیدگی‌ها و چندبعدی بودن اندیشه‌های خود، موضعی متفاوت نسبت به گفته مسیح "دشمنانت را دوست بدار" داشت. اشمیت، که به خاطر تئوری‌های سیاسی جنجالی و تأکیدش بر تمایز بین دوست و دشمن شناخته می‌شود، این گفته را از دیدگاه متفاوتی بررسی می‌کند:

١. جدایی سیاست از اخلاق: اشمیت بر این باور بود که سیاست و اخلاق دو حوزه جدا از هم هستند. او معتقد بود که در عرصه سیاست، تصمیمات بر اساس منافع و اقتدار سیاسی گرفته می‌شوند، نه بر اساس اصول اخلاقی. بنابراین، ایده "دوست داشتن دشمنان" در چارچوب سیاسی او جایی نداشت.

٢. دشمن در مفهوم سیاسی: اشمیت دشمن را بعنوان یک مفهوم سیاسی و نه اخلاقی تعریف می‌کند. در این چارچوب، دشمن کسی است که وجودش می‌تواند تهدیدی برای هویت یا موجودیت یک جامعه باشد. این دیدگاه با دیدگاه مسیحی که به دوست داشتن دشمنان تأکید دارد، متفاوت است.

٣. تمایز بین اخلاق فردی و سیاست جمعی: اشمیت اغلب تأکید می‌کند که اصول اخلاقی فردی نباید با اصول حاکم بر سیاست جمعی اشتباه گرفته شوند. در حالی که دوست داشتن دشمنان می‌تواند بعنوان یک اصل اخلاقی فردی قابل توجیه باشد، اما در سیاست جمعی، منافع و امنیت ملی معیارهای تصمیم‌گیری هستند.

به طور خلاصه، اشمیت این دیدگاه مسیحی را در چارچوب فلسفه سیاسی خود جایگاهی نمی‌دهد و تأکید دارد که در سیاست، تصمیم‌گیری‌ها بر اساس منطق سیاسی و اقتدار، نه اصول اخلاقی، صورت می‌گیرد.

 

پیشوا از نظر کارل اشمیت

در نظریه‌های کارل اشمیت، مفهوم پیشوا یک جایگاه مهم و مشخص دارد. اشمیت پیشوا را بعنوان یک شخصیت کاریزماتیک و قدرتمند تعریف می‌کند که قادر به اتخاذ تصمیمات سریع و قاطع در شرایط بحرانی است. از دیدگاه اشمیت:

١. اتوریته: پیشوا کسی است که اقتدار دارد و می‌تواند در شرایط اضطراری، قوانین را تعلیق کند یا تصمیمات فوق‌العاده‌ای بگیرد. این تصمیمات به منظور حفاظت از دولت و جامعه در برابر تهدیدات داخلی یا خارجی اتخاذ می‌شوند.

٢. رهبری کاریزماتیک: پیشوا فردی است که دارای کاریزما و قدرت شخصیتی است، به طوری که می‌تواند مردم را برای دنبال کردن خود و اجرای اهداف خود ترغیب کند.

٣.  متمایز از حکومت دموکراتیک: در تفکر اشمیت، پیشوا با مفهوم دموکراسی لیبرال و اصول تقسیم قدرت متمایز است. او بر این باور بود که در شرایط خاص، حکومت نیاز به یک رهبر قدرتمند دارد که بتواند فراتر از محدودیت‌های نهادهای دموکراتیک عمل کند.

٤. نقش در حفظ نظم و امنیت: پیشوا در اندیشه اشمیت نقش محوری در حفظ نظم و امنیت داخلی دارد و می‌تواند از طریق  اقتدار به حفظ و تداوم دولت کمک کند.

 

این دیدگاه‌های اشمیت در مورد پیشوا موضوع بحث‌ها و انتقادات فراوانی بوده‌اند، بویژه به دلیل تطبیق آن‌ها با رژیم‌های توتالیتر و دیکتاتوری در طول تاریخ. او معتقد بود که در شرایط بحرانی، نیاز به اقتدار برای حفظ نظم وجود دارد، چیزی که با اصول دموکراسی مدرن متفاوت است.

کارل اشمیت در نظریات خود به طور مشخص فرآیند انتخاب پیشوا را توضیح نمی‌دهد، چرا که تمرکز اصلی او بر نقش و اقتدار پیشوا و کارکردهای او در شرایط استثنائی بوده است. با این حال، می‌توان از نظریات اشمیت درباره اقتدار و سیاست نکاتی را استنباط کرد:

بر اساس تئوری اشمیت، پیشوا معمولاً بعنوان یک شخصیت کاریزماتیک توصیف می‌شود. این نوع از رهبری بیشتر بر اساس نفوذ شخصیتی و توانایی جلب حمایت مردمی استوار است، تا فرآیندهای دموکراتیک رسمی. اشمیت بر این باور بود که در شرایط استثنائی، مانند بحران‌های عمیق سیاسی یا اجتماعی، قوانین معمولی کافی نیستند و نیاز به رهبری قدرتمند و قاطع است. در این شرایط، پیشوا ممکن است بر اساس نیازهای لحظه و به منظور حفظ نظم و امنیت، به قدرت برسد. اشمیت اغلب دموکراسی لیبرال را ناکافی یا نامناسب برای مواجهه با بحران‌های شدید می‌دانست. بنابراین، ممکن است پیشوا از طریق فرآیندهایی غیر از انتخابات دموکراتیک معمولی به قدرت برسد.

 

الهیات سیاسی کارل اشمیت

نظریه‌های کارل اشمیت، بویژه تأکید او بر مفهوم پیشوا و تمایز بین دوست و دشمن، با مفهوم "الهیات سیاسی" ارتباط تنگاتنگی دارند. الهیات سیاسی یکی از مفاهیم کلیدی در کارهای اشمیت است که به بررسی روابط و تأثیرات متقابل بین نظریه‌های سیاسی و مفاهیم الهیاتی می‌پردازد. این ارتباط از چند جنبه قابل بررسی است:

١. نقش اقتدار: اشمیت مفهوم اقتدار را در مرکز نظریات خود قرار می‌دهد و این مفهوم را به نحوی به الهیات مرتبط می‌داند. در الهیات سیاسی، اقتدار غالباً به صورت الهی یا کاریزماتیک توجیه می‌شود، همانطور که اشمیت اقتدار پیشوا را بعنوان یک نیروی کاریزماتیک توصیف می‌کند.

٢. انتقال مفاهیم الهیاتی به سیاست: اشمیت استدلال می‌کند که بسیاری از مفاهیم مرکزی سیاسی مدرن از الهیات مسیحی گرفته شده‌اند. بعنوان مثال، او بر این باور است که مفهوم حاکمیت در دولت مدرن ریشه در مفهوم حاکمیت خداوند دارد.

٣. مفهوم دوست و دشمن: اشمیت مفهوم دوست و دشمن را بعنوان مبنای امر سیاسی معرفی می‌کند. این تمایز در بسیاری از مفاهیم الهیاتی نیز وجود دارد، مانند تمایز بین خیر و شر یا مؤمنین و کافران.

٤. تأکید بر تصمیم‌گیری و اراده: در الهیات سیاسی اشمیت، تصمیم‌گیری و اراده انسانی اهمیت زیادی دارند. این مفهوم مشابه نقش اراده الهی در سنت‌های مذهبی است، که در آن خداوند بعنوان تصمیم‌گیرنده نهایی در نظر گرفته می‌شود.

بنابراین، الهیات سیاسی در اندیشه‌های اشمیت بعنوان یک ابزار برای فهم و تحلیل ساختارها و مفاهیم سیاسی از طریق چارچوب‌های الهیاتی بکار گرفته می‌شود. این رویکرد به بررسی چگونگی تأثیر مفاهیم مذهبی و الهیاتی بر تفکر و نظام‌های سیاسی می‌پردازد.

 

انتقادات و تحلیل‌های نقدی

اندیشه‌های کارل اشمیت در مورد امر سیاسی، همان‌طور که تأثیرگذار بوده، موضوع بحث و انتقادات فراوانی نیز بوده‌اند. برخی منتقدان بر این باورند که تفکیک شدید بین دوست و دشمن می‌تواند منجر به افراط‌گرایی و تعصب شود و ممکن است زمینه‌ساز تضادها و جنگ‌های بی‌پایان باشد. دیگران بر این نکته تأکید دارند که تعریف اشمیت از دشمن می‌تواند محدودیت‌هایی در درک ما از پیچیدگی‌های سیاسی و فرهنگی ایجاد کند.

 

تأثیر اشمیت بر نظریه سیاسی مدرن

با این حال، تأثیر اشمیت بر نظریه سیاسی مدرن قابل توجه است. نظریه‌های او در مورد اقتدار دولت و تعریف سیاست، بویژه در زمینه‌های مربوط به حقوق بین‌الملل و نظریه قانون اساسی، همچنان مورد بحث و بررسی است. فهم این نظریه‌ها به دانشجویان و پژوهشگران کمک می‌کند تا درک عمیق‌تری از چالش‌ها و پیچیدگی‌های امر سیاسی در جهان مدرن داشته باشند.

 

خاتمه

کارل اشمیت، با ارائه نظریه‌ای جسورانه درباره امر سیاسی و تعریف آن بر اساس مفهوم دوست و دشمن، بحث‌های عمیقی را در حوزه‌های مختلف از جمله حقوق، فلسفه و سیاست برانگیخته است. این نظریه، با وجود گذشت زمان، همچنان بعنوان یکی از نظریه‌های کلیدی در فهم دینامیک‌های قدرت و سیاست به شمار می‌رود و برای دانشجویان و پژوهشگران این حوزه‌ها اهمیت ویژه‌ای دارد.