رویای ثبات یا کابوس جنگ: تغیرات ژئوپولیتیک در خاورمیانه ایران و اسرائیل را به کدام سمت میبرد؟
حیسام احمدی
مذاکرات هستهای میان ایران و قدرتهای جهانی (برجام) یکی از نقاط تنش در روابط دو کشور بوده است. اسرائیل از ابتدا مخالف این توافق بود و آن را ناکافی برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای میدانست. با خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸ و تشدید تحریمها علیه ایران، تنشها میان تهران و تلآویو نیز افزایش یافت. هر چند که دولتهای اروپایی و چین و روسیه تلاشهایی برای احیای برجام داشتهاند، اما بیاعتمادی میان ایران و غرب و بسیاری نیز بر این باورند که مخالفت شدید اسرائیل مانع از دستیابی به توافقی جدید شده است. از طرف دیگر، برنامه موشکی ایران جزو یکی دیگر از محورهای نگرانی کشورهای منطقه و بخصوص اسرائیل محسوب میشود. ایران با توسعه موشکهای بالستیک دوربرد و میانبرد، قدرت نظامی خود را افزایش داده و با در اختیار گذاشتن آن به گروههای نیابتی تحت حمایت خود نگرانی عمیقی برای کشورهای منطقه و بخصوص اسرائیل ایجاد کرده است که حملات پهبادی و موشکی اخیر رژیم اسلامی به خاک اسرائیل تائید تهدیدی جدی از سوی این رژیم برای دولت و ملت اسرائیل را میکند.
در راستای تغییرات ژئوپلیتیک و ایجاد نظم نوین در خاورمیانه همانطور که قبلاً به آن اشاره شد، در سالهای اخیر تغییرات گستردهای در نظم و ژئوپلیتیک خاورمیانه به وقوع پیوسته است. جنگهای نیابتی در سوریه، یمن، و عراق، توافقهای ابراهیم و عادیسازی روابط برخی کشورهای عربی با اسرائیل، و همچنین خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان و تغییر سیاستهای خارجی واشنگتن در منطقه، همگی چشمانداز امنیتی و سیاسی خاورمیانه را به شدت تحت تاثیر قرار دادهاند. در این میان، ایران و اسرائیل به عنوان دو بازیگر کلیدی، در کانون این تغییرات قرار دارند.
از یک سوی، اسرائیل با بهرهگیری از تغییرات ژئوپلیتیک منطقه، موفق به تقویت روابط خود با برخی از کشورهای عربی، به ویژه امارات متحده عربی و بحرین، از طریق توافقهای ابراهیم شده است. این توافقها نشان از تغییر در رویکرد سنتی جهان عرب نسبت به اسرائیل دارد، که به جای تمرکز بر مسئله فلسطین، به مقابله با نفوذ ایران در منطقه اولویت دادهاند. این تحولات برای اسرائیل به منزله تقویت جایگاه منطقهایاش در برابر ایران بوده است، اما بی شک نمیتواند بدون در نظر گرفتن حق تعیین سرنوشت مردم فلسطین بعنوان یکی از بزرگترین ملتهای بدون دولت در خاورمیانه که در واقع مسئله اساسی پایان یا تداوم بخش اعظم از تنشهای منطقه را دربر میگیرد، منجر به ثبات و استقرار نظیم نوینی که به صلح در خاورمیانه بیانجامد باشد.
از سوی دیگر، ایران با حمایت از گروههای نیابتی در فلسطین، سوریه، عراق، لبنان، یمن و ..غیره، به دنبال تقویت نفوذ خود در منطقه و بخصوص ایجاد یک "هلال شیعی" است که از تهران تا بیروت امتداد دارد میباشد. حضور نظامی ایران در سوریه و حمایتهای آن از گروه های تروریستی مانند: حماس، جهاد اسلامی، حزبالله، عشدالشعبی و حوثی های یمن و ..غیره، که تحت عنوان محور مقاومت اسلامی در راستای پیشبرد سیاستهای مخرب و برنامههای تروریستی رژیم اسلامی فعالت دارند، به یکی از بزرگترین نگرانیهای امنیتی برای اسرائیل به شمار میآیند، که حمله ٧ اکتبر سال ٢٠٢٣ و تغیرات چشمگیری که این اقدام تروریستی در منطقه تاکنون به دنبال داشته است، بیشتر از هر زمان حاکی از نقش مخرب گروههای عضو در محور تروریسم/مقاومت اسلامی بر امنیت اسرائیل میباشد.
در این میان و بخصوص بعد از سپری شدن یک سال از حمله ٧ اکتبر به اسرائیل، احتمال درگیری نظامی میان ایران و اسرائیل به دلیل بالا گرفتن تنشها و تغییرات صورت گرفته، به یکی از دغدغههای اصلی در عرصه بینالمللی تبدیل شده است. هر دو کشور تاکنون از ورود به یک جنگ مستقیم اجتناب کردهاند، اما حملات هوایی اسرائیل به مواضع رژیم اسلامی و محور تروریسم در منطقه و حملات سایبری علیه زیرساختهای حیاتی ایران، از جمله تاسیسات هستهای، نشانههایی از تقابل غیرمستقیم دو کشور هستند.
با توجه به وضعیت پیچیده منطقه و تغییرات ژئوپلیتیکی که در حال وقوع است، چند سناریوی مختلف برای آینده روابط ایران و اسرائیل قابل تصور است:
١/ تداوم وضعیت موجود (تقابل کنترل شده): در این سناریو، هر دو کشور به سیاستهای تقابلی خود ادامه میدهند، اما از ورود به جنگ مستقیم اجتناب میکنند. ایران از طریق گروههای نیابتی به فعالیتهای خود در منطقه ادامه میدهد و اسرائیل نیز با حملات هوایی و اقدامات سایبری سعی در مهار ایران از یک طرف و کنترل امنیت مناطق مرزی خود از طرف دیگر را دارد. این وضعیت اگرچه به بحرانها و تنش در منطقه پایان نمیدهد و نیز باعث ثبات پایدار نمیشود، اما میتواند از بروز یک جنگ تمامعیار جلوگیری کند.
٢/ دیپلماسی و کاهش تنشها: در این سناریو، امکان برقراری مذاکرات مستقیم یا غیرمستقیم میان ایران و اسرائیل، به ویژه از طریق واسطهگری قدرتهای منطقهای یا جهانی، مطرح میشود. این سناریو اگرچه به نظر دشوار و دور از ذهن است، اما تحولات غیرمنتظره در سیاستهای داخلی دو کشور یا فشارهای بینالمللی میتواند زمینهساز گفتوگوهایی برای کاهش تنشها باشد. که در این رابطه و به دلیل احتمال درگیری مستقیم با جمهوری اسلامی، میتوان گفت انتخاب "مسعود پزشکیان" به عنوان رئیس جمهور توسط رژیم اسلامی بخشی از سیاست ایران برای مهار نگرانی ها از سقوط رژیم با پیشنهاد سرگرفتن دوبارە مذاکرات میباشد که برای کابینه فعلی دولت آمریکا و بسیاری از دولتهای غربی قابل اهمیت و به عنوان امید به فرصتی دوباره برای استراتژی تغیر رفتار رژیم به آن نگریسته خواهد شد.
٣/ جنگ مستقیم : این سناریو میتواند به عنوان دشوارترین حالت در رابطه با تغییرات اساسی در منطقه باشد که در آن یکی از طرفین به طور ناگهانی وارد یک جنگ مستقیم میشود که حملات پهبادی و موشکی ایران به اسرائیل علارغم وجود توافقات پشت پرده به شیوه این حملات توسط قدرتهای غربی و رژیم اسلامی، ولی با این حال انتظار میرود که پاسخ اسرائیل به این اقدام ایران میتواند آغازی برای وارد شدن به این جنگ و تغیر قواعد بازی باشد. به این معنا که این جنگ میتواند ناشی از حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران یا پاسخی تلافیجویانه به حملات نیابتی باشد که طرفین را وادار به وارد شدن به یک جنگ مستقیم و تمام عیار کند. چنین جنگی بدون شک ابعاد گستردهای خواهد داشت و نه تنها ایران و اسرائیل، بلکه کل منطقه و حتی قدرتهای جهانی را نیز میتواند درگیر خود کند.
در این راستای، آنچه که به عنوان سیاست رسمی آمریکا در رابطه با تغییرات صورت گرفته در خاورمیانه نمایان میشود این است که، از یک طرف آمریکا علارغم تاکید بر پشتیبانی از اسرائیل و دادن حق دفاع مشروع به آن، بر ماندگاری جمهوری اسلامی در قدرت نیز اصرار دارد و برای آرام کردن اوضاع متشنج منطقه ضمن اینکه با آن در ارتباط بوده و هست، همچنین امید را بر تغیر رفتار این رژیم از دست نداده است. از سوی دیگر اظهارات آمریکا به آینده این تغییرات در صورت پایبند نبودن جمهوری اسلامی به خواستههای غرب حاکی از آن میباشد، که آمریکا نمیخواهد با نیروی نظامی وارد وضعیت نامطلوبی شود، بلكه خواهان بکار گیری فشارهای اقتصادی بیشتر بر رژیم و تشدید اعتراضات مردمی در داخل ایران و در کل سقوط رژیم در داخل و توسط مردم است. که این نگرش و سیاست فعلی آمریکا با نگرانیهای اسرائیل بخصوص در رابطه با احتمال دست یابی رژیم اسلامی به سلاح هسته ای در آینده ای نزدیک در تضاد میباشد.
در پایان و با وجود تمام تغییرات که در خاورمیانه رخ داده است، میتوان گفت که آینده روابط ایران و اسرائیل همچنان پیچیده و پرابهام است. از یک سو، احتمال درگیری نظامی و تشدید تنشها به دلیل رقابتهای منطقهای و برنامه هستهای ایران وجود دارد. از سوی دیگر، فشارهای بینالمللی و تغییرات در سیاستهای داخلی دو کشور ممکن است زمینهساز فرصتهایی برای دیپلماسی و کاهش تنشها باشد. در نهایت، خاورمیانه میان رویای ثبات با تحقق حقوق ملی ملتهای بدون دولت و حل مشکلات با راه حل سیاسی که گامی اساسی در راستای نهادینه کردن دمکراسی و پایان درگیری در منطقه میباشد قرار دارد که در مقابل آن ماندگاری رژیم اسلامی بعنوان عامل اصلی جنگهای نیابتی و گسترش تروریسم در منطقه است که منافع خود را از این طریق پیش میبرد. به همین دلیل میتوان گفت که تصمیمات استراتژیک بازیگران اصلی منطقه از یک طرف، و از طرف دیگر نگرش قدرتهای جهانی در راستای حل بحرانهایی که در خاورمیانه وجود دارند و میتوانند بر صلح و ثبات در منطقه تاثیرگذار باشند، تعیین خواهند کرد که کابوس جنگ بر منطقه تداوم داشته باشد، یا اینکه جنگ را به کابوسی برای پایان رژیم اسلامی و استقرار صلح و ثبات در این خاورمیانه تبدیل خواهند کرد و آینده طرفین تنشهای موجود را به کدام سمت سوق خواهند داد.