کریم پرویزی
در کشوری که چند ملیتی و چند فرهنگیست، سیستم حاکم با تهدیدات و فرصتهای متعدد و متفاوتی روبرو است. در چنین کشورهایی به دلیل تعدد و تنوع ملیت و فرهنگ و نیز ساختار پیچیده جامعه، حیات سیاسی-اجتماعی و نیز اداره کردن جامعه و تقسیم قدرت، ثروت و امتیازها میان مردم، مسئولیتی سخت و حساس خواهد بود. امری که کوچکترین سهلانگاری را به عاملی برای از بین بردن اعتماد جمع به سیستم حاکم، بدل میکند.
در جامعه چند فرهنگی، چندآئینی و چند ملیتی ایران، هر کدام از بخشهای اصلی جامعه، خود را صاحب هویتی مستقل و مختص به خود میدانند و هیچکدام خود را بخشی یا جزئی از دیگری محسوب نمیکند.
هر چند که چندین دههی متوالیست که حکومت مرکزگرای ایران در تلاش برای نفی و انکار و از بین بردن هویتهای متفاوت موجود در این کشور تلاش میکند. گاهی با توجیهاتی همچون ملت باستانی و صاحب تمدنی کهن ایرانی! و گاهی نیز به نام امت یک دست اسلامی! در پی آن بودهاند که چند هویتی جامعه ایران را یک دست و یک شکل نشان دهند اما در این میان نه کورد خود را فارس فرض کرده و نه عرب نیز خود جزئی از ملت دیگر میداند و هیچکدام از آئینهای دیگر نیز خود را دنبالهروی دیگری تلقی نمیکند.
در چنین جامعه و جغرافیای سیاسی، وجود حکومتی عدالتگرا در چارچوب ساختاری که حقوق همه ملیتها را به رسمیت بشناسد، میتواند امکان در نظر گرفتن مسائل بغرنج را مهیا کرده و گام به گام به سوی حل این مشکلات حرکت کند و طی پروسهای طویلالمدت در راستای از بین بردن آثار سرکوب و تحقیر و نادیده گرفتن ملیتها و آئینها، گام بردارد.
اما آنچه که در گفتمان و اندیشه حاکمین تهران جایی ندارد، برابر دانستن تمام ملیتهای حاضر در ایران است. حکومت تهران چه تحت لوای ایدئولوژی ولایت فقیه و چه تمدن باستان ایرانی! بر آن بوده که تفاوتها را انکار کرده و هویتی ساختگی بر کل جغرافیای ایران حاکم کند. این هویت ساختگی، از آن رویی که حقیقی نیست و از بطن ملیتها و آئینهای موجود سراسر ایران برنخاسته است، ناچارا از برای سرکوب و آشمیلاسیون هویتهای غیرفارس و آئینهای غیره شیعه ولایت فقیهی برای تثبیت و تحمیل خود استفاده میکند و یکی از راهکارهای سرکوب که مستمرا از آن بهره بردهاند عبارت است از تحقیر ملیت و مذاهب دیگر ایران.
دهها سال است که جریان مذکور، استمرار داشته و صدها هزار جُک و داستان تحقیر آمیز علیه ملیتهای غیرفارس و آئینهای دیگر درست شدهاند و صدها فیلم و سریال تلویزیونی -چه در دوران پهلوی و چه در زمان حال- نیز در همین راستا تولید شدهاند که پخش سریال پایتخت در نوروز ٩٧ آخرین نمونه این توهینها میباشد، که اعتراضات گستردهای را نیز در پی داشت.
توهین به هویت دیگران، تحقیر و متحجر خواندن آنان از ابزارهای سرکوب در دستان حکومت فاشیستیست که قصد دارد هویتهای غیرفارس و غیره شیعهی ولایت فقیهی را به زانو درآورد و تحت کنترل خود داشته باشد و در نهایت نیز آنان را نابود کند. چنین سیاستی، نه تنها ملیتهای تحت ستم را به زانو در نمیآورد بلکه تنفر و کینهی بیشتری را در جامعه تولید کرده و باید شاهد عواقب وخیم آن نیز باشیم.
در کشوری که چند ملیتی و چند فرهنگیست، سیستم حاکم با تهدیدات و فرصتهای متعدد و متفاوتی روبرو است. در چنین کشورهایی به دلیل تعدد و تنوع ملیت و فرهنگ و نیز ساختار پیچیده جامعه، حیات سیاسی-اجتماعی و نیز اداره کردن جامعه و تقسیم قدرت، ثروت و امتیازها میان مردم، مسئولیتی سخت و حساس خواهد بود. امری که کوچکترین سهلانگاری را به عاملی برای از بین بردن اعتماد جمع به سیستم حاکم، بدل میکند.
در جامعه چند فرهنگی، چندآئینی و چند ملیتی ایران، هر کدام از بخشهای اصلی جامعه، خود را صاحب هویتی مستقل و مختص به خود میدانند و هیچکدام خود را بخشی یا جزئی از دیگری محسوب نمیکند.
هر چند که چندین دههی متوالیست که حکومت مرکزگرای ایران در تلاش برای نفی و انکار و از بین بردن هویتهای متفاوت موجود در این کشور تلاش میکند. گاهی با توجیهاتی همچون ملت باستانی و صاحب تمدنی کهن ایرانی! و گاهی نیز به نام امت یک دست اسلامی! در پی آن بودهاند که چند هویتی جامعه ایران را یک دست و یک شکل نشان دهند اما در این میان نه کورد خود را فارس فرض کرده و نه عرب نیز خود جزئی از ملت دیگر میداند و هیچکدام از آئینهای دیگر نیز خود را دنبالهروی دیگری تلقی نمیکند.
در چنین جامعه و جغرافیای سیاسی، وجود حکومتی عدالتگرا در چارچوب ساختاری که حقوق همه ملیتها را به رسمیت بشناسد، میتواند امکان در نظر گرفتن مسائل بغرنج را مهیا کرده و گام به گام به سوی حل این مشکلات حرکت کند و طی پروسهای طویلالمدت در راستای از بین بردن آثار سرکوب و تحقیر و نادیده گرفتن ملیتها و آئینها، گام بردارد.
اما آنچه که در گفتمان و اندیشه حاکمین تهران جایی ندارد، برابر دانستن تمام ملیتهای حاضر در ایران است. حکومت تهران چه تحت لوای ایدئولوژی ولایت فقیه و چه تمدن باستان ایرانی! بر آن بوده که تفاوتها را انکار کرده و هویتی ساختگی بر کل جغرافیای ایران حاکم کند. این هویت ساختگی، از آن رویی که حقیقی نیست و از بطن ملیتها و آئینهای موجود سراسر ایران برنخاسته است، ناچارا از برای سرکوب و آشمیلاسیون هویتهای غیرفارس و آئینهای غیره شیعه ولایت فقیهی برای تثبیت و تحمیل خود استفاده میکند و یکی از راهکارهای سرکوب که مستمرا از آن بهره بردهاند عبارت است از تحقیر ملیت و مذاهب دیگر ایران.
دهها سال است که جریان مذکور، استمرار داشته و صدها هزار جُک و داستان تحقیر آمیز علیه ملیتهای غیرفارس و آئینهای دیگر درست شدهاند و صدها فیلم و سریال تلویزیونی -چه در دوران پهلوی و چه در زمان حال- نیز در همین راستا تولید شدهاند که پخش سریال پایتخت در نوروز ٩٧ آخرین نمونه این توهینها میباشد، که اعتراضات گستردهای را نیز در پی داشت.
توهین به هویت دیگران، تحقیر و متحجر خواندن آنان از ابزارهای سرکوب در دستان حکومت فاشیستیست که قصد دارد هویتهای غیرفارس و غیره شیعهی ولایت فقیهی را به زانو درآورد و تحت کنترل خود داشته باشد و در نهایت نیز آنان را نابود کند. چنین سیاستی، نه تنها ملیتهای تحت ستم را به زانو در نمیآورد بلکه تنفر و کینهی بیشتری را در جامعه تولید کرده و باید شاهد عواقب وخیم آن نیز باشیم.