کریم پرویزی
قدرتها و بویژه قدرتهای ایدئولوژیک، برای تداوم حیات خود و تثبیت مردم در چارچوب گفتمان حاکم و تعین خط فکری جامعه در همین چارچوب، در اکثر اوقات و به درازای عمر خود، در حال تولید و بازتولید "دوالیته متضاد" هستند تا از این طریق مردم را مجبور کنند تا از میان این دو راه به ظاهر متخاصم و متضاد با هم، یکی را انتخاب کنند. در واقع قدرت حاکم همیشه به گونهای این تناقض و تخاصم را به نمایش میگذارد و آنرا می آراید که گزینه مطلوب قدرت حاکمرا انتخاب نمایند!
در همین زمینه، حکومت ایدئولوگ و خودکامه جمهوری ولایت فقیه نیز با کسب تجارب حکومت استالینی، بسیار کوشیده تا دو مفهوم را در مقابل هم قرار دهد و با نمایش تخاصم ظاهری میان این دو مفهوم، مردم را وادارد تا آنچه رژیم میخواهد را انتخاب کنند. به عنوان مثال، در رژیم استالینی این دوالیته میان "حکومت پرولتاریایی استالینی و خونخواری امپریالیسم" ایجاد شده بود که در واقع این دو هیچ تخاصمی با هم نداشتند و تنها امری تصنعی و ساختگی بود.
جمهوری اسلامی نیز از همان ابتدا روی کار آمدن با رفراندوم تحریف شدهاش، از مردم پرسید که "خواهان جمهوری اسلامی هستید یا بازگشت به حاکمیت شاهنشاهی؟!" که این دو مفهوم در واقع نه تنها تخاصم و تضادی با هم ندارند بلکه یکی بوده و تنها جای شاه را، ولی فقیه گرفته است.
اینگونه مفهوم سازیها در اکثر اوقات در طول حیات سیاسی رژیم اسلامی ایران تداوم یافته است و در هنگام جنگ ایران و عراق، مخالفت با جنگ را معادل خیانت به کشور و عدم حضور در مراسمات جمهوری اسلامی را، دشمنی با اسلام معرفی و معادل ساخته بودند. یا در سناریو اصلاحطبی از دوالیته "رفورم یا کشتار" بهره بردند به این معنا که هر کس با اصلاحطلبی نباشد پس او جنگطلب و به دنبال خونریزی است! در حالی که همان اصلاحطلبان حاضر در حکومت از تئوریسینها و عاملین اصلی کشتار در ایران بودهاند و اگر شرایط آن دوباره مهیا شود، باز هم دست به جنایت خواهند زد.
باید گفت، در این مدت بسیار کوشیدهاند تا دو مفهوم "جنگطلبی" و "پاسداری از صلح" را تولید و وارد گفتمان روز بکنند و مردم را به این قناعت برسانند که هر کس پاسدار صلح نباشد، جنگطلب است!
این در حالیست که در ایران چیزی به اسم صلح وجود ندارد تا برای حفظ آن تلاش صورت گیرد! در حالیکه حاکمیت ولایت فقیهی در تمام ابعاد، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، علیه ملیتهای ایران اعلام جنگ کرده است و صدها هزار نفر آواره و دربهدر شدهاند و هر روز پروژه معتاد کردن جوانان،اعدام، شکنجه، اذیت و آزار خلق و نیز غارت ثروت و سامان کشور اجرا میشود و از همه مهمتر رژیم برپایه فتوای جهاد، کوردستان را مورد هجوم قرار داده و وجب به وجب این سرزمین را نیروهای سرکوبگر تروریستی قرار داده است. در چنین شرایطی چیزی تحت عنوان صلح وجود ندارد بلکه آنچه که وجود دارد "شرایط ستمگری مستقر" است.
نباید اجازه داد تا گفتمانسازیهای حکومت ایدئولوژیک تهران وارد جریان آزادیخواهی شود. مبارزه و قیام مردم برای تحقق خواستها و حقوقشان و نیز برچیدن بساط ظلم و ستم را نمیتوان جنگطلبی نامید بلکه در تمام جهان آنرا "مبارزه خلق برای تحقق آزادی" مینامند.