مصاحبه: شهرام میرزائی
شدت سرکوب و وسعت دامنهی کشتار معترضان از همان روزهای آغازین در شهرهای کوردستان و ایران چنان بود که واکنش سریع مجامع بینالمللی و حقوقبشری را در پی داشت. البته مثل همیشه حکومت حاکم بر ایران برای ترساندن مردم و نشان دادن اوج توحش خود،در ابتدا دست به کشتار معترضان در شهرهای زاگروس، به ویژه شهرهای لورستان و بعد کرماشان زد. به گونهای که در همان روز اول اعتراضات دورود از توابع لورستان شش نفر، تویسرکان از توابع کرماشان ٦ نفر، ایذه ١٠ نفر، مسجد سلیمان ٢نفر، دزفول ٦ نفر و... در راه آزادی جان باختند.
در همین رابطه مصاحبهای داشتم با حسام دستپیش، استاد دانشگاه و فعال سیاسی نام آشنای کوردستان، که متن کامل آن در اختیار خوانندگان کوردستان میدیا قرار میگیرد.
مایک پنس اظهار داشته که ما اشتباه شرمآور دولت پیشین آمریکا را تکرار نمیکنیم و ترامپ هم اعلام کرده ما از اعتراضات ملیتهای ایران حمایت میکنیم، منظور چه نوع حمایت و در چه سطحی است؟
سیاست آمریکا در قبال ایران یک سیاست کاملا تهاجمیست و مجموعە عواملی موجب گردیده تا دولت آمریکا چنین سیاستی را در پیش گیرد. گفتمانی که در حال حاضر تیم ترامپ پیگیری میکنند معطوف به این است که یا جمهوری اسلامی را به بازیگری معقول در سیستم جهانی بدل کنند و یا اینکه این بازیگر و رفتارش را تغییر داده و کل سیستم را مورد هدف قراردهند.
تیم ترامپ مستمرا یک اصطلاح را تکرار میکنند و آن هم “Rouge State” است که به معنای کشور یاغی است. در حال حاضر منظور از کشور یاغی در نظام جهانی، حکومت جمهوری اسلامی و کره شمالیاست و به همین دلیل تلاش میکنند که آن مفهومی که لازم است را در رابطه با جمهوری اسلامی به عرصه بینالمللی ساطع کنند که جمهوری اسلامی در حال حاضر نمیتواند در سطح جهانی به عنوان بازیگری مسئول شناخته شود. حامی تروریسم است، بی ثباتی را در منطقە گسترش میدهد و مجموعه مسائل دیگری که همه با آن آشنا هستیم. به همین خاطر من فکر میکنم که سیاست آمریکا در قبال ایران خیلی سختتر خواهد شد. اتفاقا خیزش اخیر مردم در ایران نیز موجب میشود که جمهوری اسلامی در موقعیتی بسیار بدی قرار بگیرد. مسائلی همچون مساله اتمی، برنامه گسترش توان موشکی، سیاستهای آشوبگرانهی منطقەای و سیاستهای داخلی، همه با هم مهیا کنندهی شرایطیست که جامعە جهانی میخواهد در برابر جمهوری اسلامی در پیش گیرد. به همین دلیل این سیاست بسیار تندتر خواهد شد. باید متذکر شد اظهارات مایکل پنس، تنها موضع معاون ریاست جمهوری آمریکا نیست بلکه سیاستی است که پیش گرفته شده، به این معنا که بتوانند جمهوری اسلامی را تا آن حدی که بتوانند به عقب برانند و در نهایت جمهوری اسلامی را به سمت و سویی هدایت کنند که منافع آنها را تامین کند.
در مجموع این نوع سیاست میتواند بهمردم و اعتراضاتشان کمک کند. در همان حال میتوان گفت كهسیاست امریكا تا بهامروز جدی بودهو در آینده نیز میتواند بیشتر از این جدی و مفید واقع شود.
شدت و حدت سرکوب در کوردستان و لورستان به گونهای بوده که دهها تن از مردم آزادیخواه در این اعتراضات با شلیک مستقیم نیروهای رژیم اسلامی جان باختهاند؟ چرا سرکوب اعتراضات ایذه، دورود، تویسرکان، کرماشان و ایلام تا به این حد بالا بود اما در شهرهای مرکزی و فارس زبان ایران ما شاهد هستیم بعد از پنج روز حتا به اندازه شهر تویسرکان کرماشان کشته ندادهاند؟
خشونت در حوزه زاگرس امری عجیب و تازهای نیست. در رابطه با سیاستهای جمهوری اسلامی و حتی قبل از جمهوری اسلامی، به این دلیل که حوزه زاگرس اساسا از چندین بعد با سیستم و حکومت در تهران مشکلات عدیدهای دارد، که عمدهترین آن مساله هویتیست، باید گفت هنوز این حوزه در ساختار هویتی که جمهوری اسلامی چه از لحاظ ناسیونالیسم ایرانی و چه از لحاظ دینی آن، ذوب نشده است، به معنای آسمیله شدن تمام عیارو تبدیل شدن به subject یا نیرویی که کاملا منافع آنها را تامین کند، به همین دلیل از لحاظ هویتی آنها کاملا این فاصله را احساس میکنند و به این خاطر در این حوزه خیلی راحتتر به خودشان اجازه میدهند که به خشونت بپردازند، دومین بعد قضیە این است که در حوزه زاگرس نیروهای سیاسی مشخصی وجود دارد که دارای برنامه سیاسی بوده و تاریخ مبارزاتی دارند. طبیعتا هنگامی که بحرانی در این منطقە به وجود میآید، نیروهایی میتوانند جایگزین وآلترناتیو شرایط کنونی باشند که دارای نیرو، برنامه و سازماندهی مختص به خود باشند.
بنابرین تهدیدی که حوزه زاگرس به نسبت مناطق ایران، متوجه رژیم ایران میکند از جنس دیگری است. چرا که هنوز آلترناتیوی در این منطقه وجود دارد و برخلاف دیگر مناطق که هنوز آلترناتیو، نیروی مشخص و با سابقە و درای مشروعیتی اساسی وجود ندارد.
سومین مساله را میتوان از لحاظ بافت اجتماعی و انسانی این منطقە بررسی کرد. زاگرس از لحاظ بافت انسانی یک نیروی جوان و پر انرژی است که این نیرو در حوزه مقاومت و در کارهای جمعی، انرژی بسیار فراوانی دارد که میتوان آن را به سمتی هدایت کرد که در نهایت جمهوری اسلامی را با خطر بسیار جدی مواجه کند. اساسیترین بعد این نیروی اجتماعی بیکاری گسترده، فقر اقتصادی فزاینده و نابرابری اقتصادی میباشد که این نیروی جوان را به سمتی سوق میدهد که با حضور در خیابانها، هر هزینهای را به ازای تغییر شرایطی که در آن قرار گرفته است، بپردازد.
بعد چهارم قضیە این است که این مناطق بنابر جغرافیای کنونی ایران، مرزی محسوب میشوند و این حوزه مرز رسمی، با هویت همتای آن در بخشهای دیگر کوردستان، به عنوان مثال اقلیم كوردستان، هم مرز هستند. این شرایط باعث میشود که نوع رفتار، رویکرد و تصوری که میتواند ساتع کند، باعث شود که جمهوری اسلامی احساس خطر بیشتری کند.
با مرور مسائلی که اشاره شد ما را به این نتیجه میرساند که شرایطی که در حوزه زاگرس و به طور کلی در کوردستان روژهلات شاهد هستیم، میتواند حامل خشونت بیشتری باشد. چرا كهخشونت در كوردستان برای جمهوری اسلامی امری سیستماتیك و عادی است و در اغلب موارد ناسیونالیستHهای ایرانی و موافقان جمهوری اسلامی چنین خشونتی را تشویق یا مخالفتی با آن نداشتهاند.
جنبش ملی-دمکراتیک کوردستان در این روزهای سخت مبارزه که مردم به خیابانها آمدهاند و به عنوان بخشی از بدنهی این جنبش خود را نشان دادهاند در صورت استمرار نارضایتیها باید چه تاکتیکهای جدیدی را در پیش بگیرد؟
در حال حاضر اولا باید در سطوح احزاب سیاسی به یک نوع مفاهیم، عقلانیت و اصول استراتژیک مشترکی برسیم. به این معنا که ما چه چیزی را در رابطه با آینده کوردستان روژهلات میخواهیم بر سر این اصول باید توافق داشته باشیم. احزاب سیاسی و نیروهای سیاسی هر اختلافی که داشته باشند، باید در حال حاضر بر سر یک سری اصول اساسی به توافق برسند و این توافق را باید به اطلاع افکار عمومی در کوردستان رساند تا آنها نیز احساس کنند که شرایط متفاوتی ایجاد شده و نیروهای منسجمی وجود دارند که این مساله را هدایت میکنند.
دومین مساله این است که نوع برخورد ما با نیروییکه در سطح میدانی و خیابانی حضور دارد باید خیلی تاکتیکی باشد، به این معنا که از لحاظ سمبولیک و رفتار مقاومت مدنی در سطح شهرها ما بتوانیم آنرا هدایت کنیم، در هر صورت و شرایطی ما نباید خود را به نیرویی تبدیل کنیم که بیشترین هزینهها را متحمل شود و در عین حال باعث نشود که کوردستان نیز بیشترین هزینه را در این رابطه بدهد. برعكس باید سعی کنیم که در عرصه تاکتیکی بر میزان سازماندهی حرکتهای نمادین و سمبلیکی که میتواند موجب انسجام مردم و کنشهای جمعی و تجمعی شود، بیافزایم.
بعد سوم قضیە این است که در شرایط حاضر باید با نیروهایی که در ایران خواهان تغییر و تحول هستند وارد یک نوع دیالوگ شویم و لازم است که در سطح نیروهای سیاسی و غیرسیاسی چنان فضایی مهیا شود تا ما بتوانیم این امر را بسنجیم که آیا نیروهایی که در عرصه تحول خواهی و تغییر در ایران حضور دارند، آمادگی این را دارند که کوردستان را با هویت خود و با معنای خود و کارکردش قبول کنند و یا آنها نیز تجربه نظام شاهنشاهی و جمهوری اسلامی را تکرار خواهند کرد.
بنابراین برای آنکه مسیر خود را هموار کنیم ما با سە سطح عملی روبرو هستیم. در سطح اول احزاب سیاسی قرار دارند که باید بتوانند هماهنگی لازم را به دست آوردند، در سطح دوم نوع عمل ما قرار دارد به این معنا که در عرصه جامعه کوردستان ما به چه شیوەای بتوانیم تاکتیکهای لازم را فراهم کنیم تا مردم بر قدرت سازماندهی خودشان بیافزایند و در سطح سوم باید وارد یک نوع دیالوگ ،حداقل در سطوح پائین آنچه که در ایران اتفاق میافتد شویم تا بلکه بتوانیم وارد فاز دوم این مساله گردیم. به این معنا که اگر این اعتراضات ادامه پیدا کرد آن موقع است که ما باید وارد خیلی بحثهای جدیتر و استراتژیکتر شویم.
شدت سرکوب و وسعت دامنهی کشتار معترضان از همان روزهای آغازین در شهرهای کوردستان و ایران چنان بود که واکنش سریع مجامع بینالمللی و حقوقبشری را در پی داشت. البته مثل همیشه حکومت حاکم بر ایران برای ترساندن مردم و نشان دادن اوج توحش خود،در ابتدا دست به کشتار معترضان در شهرهای زاگروس، به ویژه شهرهای لورستان و بعد کرماشان زد. به گونهای که در همان روز اول اعتراضات دورود از توابع لورستان شش نفر، تویسرکان از توابع کرماشان ٦ نفر، ایذه ١٠ نفر، مسجد سلیمان ٢نفر، دزفول ٦ نفر و... در راه آزادی جان باختند.
در همین رابطه مصاحبهای داشتم با حسام دستپیش، استاد دانشگاه و فعال سیاسی نام آشنای کوردستان، که متن کامل آن در اختیار خوانندگان کوردستان میدیا قرار میگیرد.
مایک پنس اظهار داشته که ما اشتباه شرمآور دولت پیشین آمریکا را تکرار نمیکنیم و ترامپ هم اعلام کرده ما از اعتراضات ملیتهای ایران حمایت میکنیم، منظور چه نوع حمایت و در چه سطحی است؟
سیاست آمریکا در قبال ایران یک سیاست کاملا تهاجمیست و مجموعە عواملی موجب گردیده تا دولت آمریکا چنین سیاستی را در پیش گیرد. گفتمانی که در حال حاضر تیم ترامپ پیگیری میکنند معطوف به این است که یا جمهوری اسلامی را به بازیگری معقول در سیستم جهانی بدل کنند و یا اینکه این بازیگر و رفتارش را تغییر داده و کل سیستم را مورد هدف قراردهند.
تیم ترامپ مستمرا یک اصطلاح را تکرار میکنند و آن هم “Rouge State” است که به معنای کشور یاغی است. در حال حاضر منظور از کشور یاغی در نظام جهانی، حکومت جمهوری اسلامی و کره شمالیاست و به همین دلیل تلاش میکنند که آن مفهومی که لازم است را در رابطه با جمهوری اسلامی به عرصه بینالمللی ساطع کنند که جمهوری اسلامی در حال حاضر نمیتواند در سطح جهانی به عنوان بازیگری مسئول شناخته شود. حامی تروریسم است، بی ثباتی را در منطقە گسترش میدهد و مجموعه مسائل دیگری که همه با آن آشنا هستیم. به همین خاطر من فکر میکنم که سیاست آمریکا در قبال ایران خیلی سختتر خواهد شد. اتفاقا خیزش اخیر مردم در ایران نیز موجب میشود که جمهوری اسلامی در موقعیتی بسیار بدی قرار بگیرد. مسائلی همچون مساله اتمی، برنامه گسترش توان موشکی، سیاستهای آشوبگرانهی منطقەای و سیاستهای داخلی، همه با هم مهیا کنندهی شرایطیست که جامعە جهانی میخواهد در برابر جمهوری اسلامی در پیش گیرد. به همین دلیل این سیاست بسیار تندتر خواهد شد. باید متذکر شد اظهارات مایکل پنس، تنها موضع معاون ریاست جمهوری آمریکا نیست بلکه سیاستی است که پیش گرفته شده، به این معنا که بتوانند جمهوری اسلامی را تا آن حدی که بتوانند به عقب برانند و در نهایت جمهوری اسلامی را به سمت و سویی هدایت کنند که منافع آنها را تامین کند.
در مجموع این نوع سیاست میتواند بهمردم و اعتراضاتشان کمک کند. در همان حال میتوان گفت كهسیاست امریكا تا بهامروز جدی بودهو در آینده نیز میتواند بیشتر از این جدی و مفید واقع شود.
شدت و حدت سرکوب در کوردستان و لورستان به گونهای بوده که دهها تن از مردم آزادیخواه در این اعتراضات با شلیک مستقیم نیروهای رژیم اسلامی جان باختهاند؟ چرا سرکوب اعتراضات ایذه، دورود، تویسرکان، کرماشان و ایلام تا به این حد بالا بود اما در شهرهای مرکزی و فارس زبان ایران ما شاهد هستیم بعد از پنج روز حتا به اندازه شهر تویسرکان کرماشان کشته ندادهاند؟
خشونت در حوزه زاگرس امری عجیب و تازهای نیست. در رابطه با سیاستهای جمهوری اسلامی و حتی قبل از جمهوری اسلامی، به این دلیل که حوزه زاگرس اساسا از چندین بعد با سیستم و حکومت در تهران مشکلات عدیدهای دارد، که عمدهترین آن مساله هویتیست، باید گفت هنوز این حوزه در ساختار هویتی که جمهوری اسلامی چه از لحاظ ناسیونالیسم ایرانی و چه از لحاظ دینی آن، ذوب نشده است، به معنای آسمیله شدن تمام عیارو تبدیل شدن به subject یا نیرویی که کاملا منافع آنها را تامین کند، به همین دلیل از لحاظ هویتی آنها کاملا این فاصله را احساس میکنند و به این خاطر در این حوزه خیلی راحتتر به خودشان اجازه میدهند که به خشونت بپردازند، دومین بعد قضیە این است که در حوزه زاگرس نیروهای سیاسی مشخصی وجود دارد که دارای برنامه سیاسی بوده و تاریخ مبارزاتی دارند. طبیعتا هنگامی که بحرانی در این منطقە به وجود میآید، نیروهایی میتوانند جایگزین وآلترناتیو شرایط کنونی باشند که دارای نیرو، برنامه و سازماندهی مختص به خود باشند.
بنابرین تهدیدی که حوزه زاگرس به نسبت مناطق ایران، متوجه رژیم ایران میکند از جنس دیگری است. چرا که هنوز آلترناتیوی در این منطقه وجود دارد و برخلاف دیگر مناطق که هنوز آلترناتیو، نیروی مشخص و با سابقە و درای مشروعیتی اساسی وجود ندارد.
سومین مساله را میتوان از لحاظ بافت اجتماعی و انسانی این منطقە بررسی کرد. زاگرس از لحاظ بافت انسانی یک نیروی جوان و پر انرژی است که این نیرو در حوزه مقاومت و در کارهای جمعی، انرژی بسیار فراوانی دارد که میتوان آن را به سمتی هدایت کرد که در نهایت جمهوری اسلامی را با خطر بسیار جدی مواجه کند. اساسیترین بعد این نیروی اجتماعی بیکاری گسترده، فقر اقتصادی فزاینده و نابرابری اقتصادی میباشد که این نیروی جوان را به سمتی سوق میدهد که با حضور در خیابانها، هر هزینهای را به ازای تغییر شرایطی که در آن قرار گرفته است، بپردازد.
بعد چهارم قضیە این است که این مناطق بنابر جغرافیای کنونی ایران، مرزی محسوب میشوند و این حوزه مرز رسمی، با هویت همتای آن در بخشهای دیگر کوردستان، به عنوان مثال اقلیم كوردستان، هم مرز هستند. این شرایط باعث میشود که نوع رفتار، رویکرد و تصوری که میتواند ساتع کند، باعث شود که جمهوری اسلامی احساس خطر بیشتری کند.
با مرور مسائلی که اشاره شد ما را به این نتیجه میرساند که شرایطی که در حوزه زاگرس و به طور کلی در کوردستان روژهلات شاهد هستیم، میتواند حامل خشونت بیشتری باشد. چرا كهخشونت در كوردستان برای جمهوری اسلامی امری سیستماتیك و عادی است و در اغلب موارد ناسیونالیستHهای ایرانی و موافقان جمهوری اسلامی چنین خشونتی را تشویق یا مخالفتی با آن نداشتهاند.
جنبش ملی-دمکراتیک کوردستان در این روزهای سخت مبارزه که مردم به خیابانها آمدهاند و به عنوان بخشی از بدنهی این جنبش خود را نشان دادهاند در صورت استمرار نارضایتیها باید چه تاکتیکهای جدیدی را در پیش بگیرد؟
در حال حاضر اولا باید در سطوح احزاب سیاسی به یک نوع مفاهیم، عقلانیت و اصول استراتژیک مشترکی برسیم. به این معنا که ما چه چیزی را در رابطه با آینده کوردستان روژهلات میخواهیم بر سر این اصول باید توافق داشته باشیم. احزاب سیاسی و نیروهای سیاسی هر اختلافی که داشته باشند، باید در حال حاضر بر سر یک سری اصول اساسی به توافق برسند و این توافق را باید به اطلاع افکار عمومی در کوردستان رساند تا آنها نیز احساس کنند که شرایط متفاوتی ایجاد شده و نیروهای منسجمی وجود دارند که این مساله را هدایت میکنند.
دومین مساله این است که نوع برخورد ما با نیروییکه در سطح میدانی و خیابانی حضور دارد باید خیلی تاکتیکی باشد، به این معنا که از لحاظ سمبولیک و رفتار مقاومت مدنی در سطح شهرها ما بتوانیم آنرا هدایت کنیم، در هر صورت و شرایطی ما نباید خود را به نیرویی تبدیل کنیم که بیشترین هزینهها را متحمل شود و در عین حال باعث نشود که کوردستان نیز بیشترین هزینه را در این رابطه بدهد. برعكس باید سعی کنیم که در عرصه تاکتیکی بر میزان سازماندهی حرکتهای نمادین و سمبلیکی که میتواند موجب انسجام مردم و کنشهای جمعی و تجمعی شود، بیافزایم.
بعد سوم قضیە این است که در شرایط حاضر باید با نیروهایی که در ایران خواهان تغییر و تحول هستند وارد یک نوع دیالوگ شویم و لازم است که در سطح نیروهای سیاسی و غیرسیاسی چنان فضایی مهیا شود تا ما بتوانیم این امر را بسنجیم که آیا نیروهایی که در عرصه تحول خواهی و تغییر در ایران حضور دارند، آمادگی این را دارند که کوردستان را با هویت خود و با معنای خود و کارکردش قبول کنند و یا آنها نیز تجربه نظام شاهنشاهی و جمهوری اسلامی را تکرار خواهند کرد.
بنابراین برای آنکه مسیر خود را هموار کنیم ما با سە سطح عملی روبرو هستیم. در سطح اول احزاب سیاسی قرار دارند که باید بتوانند هماهنگی لازم را به دست آوردند، در سطح دوم نوع عمل ما قرار دارد به این معنا که در عرصه جامعه کوردستان ما به چه شیوەای بتوانیم تاکتیکهای لازم را فراهم کنیم تا مردم بر قدرت سازماندهی خودشان بیافزایند و در سطح سوم باید وارد یک نوع دیالوگ ،حداقل در سطوح پائین آنچه که در ایران اتفاق میافتد شویم تا بلکه بتوانیم وارد فاز دوم این مساله گردیم. به این معنا که اگر این اعتراضات ادامه پیدا کرد آن موقع است که ما باید وارد خیلی بحثهای جدیتر و استراتژیکتر شویم.