کریم پرویزی
برای اینکه انسان بتواند در هیاهوی نبرد مرگ و زندگی جایگاه ویژهای برای خود و باورها و هویتش پیدا کند، شاید لازم باشد تا در عمل و نقشآفرینی، در جستجوی راه و مسیر جدید و فیالبداههای برآید تا نه تنها اسیر سیلاب رویدادها نشود، بلکه بر کارنامهی زندگی خویش تأثیر یگذارد.
در جامعه و در برابر سیستم ستمگر و سرکوبگر، انسانها برای آنکه مقاومت در عمل و رفتارشان انعکاس یابد و بتوانند سرنوشت زندگی خویش را به دست بگیرند، مشکلات و موانع بسیاری بر سر راه خویش ببینند و این مشکلات در نظر آنان به اندازهای بزرگ باشند که از تمامی رؤیاهای خویش دست بردارند و تصور کنند که باید تسلیم امر واقع شوند و در برابر آن سر فرود آورند، تنها راه آنان برای تداوم زندگیست.
این نوع از زندگی، زندگی سزاوار انسان نیست، بلکه تنها زنده بودنیست همانند یک موجود طبیعی که چگونه آب و غذا مصرف میکند و چگونه مسکن میگزیند و تولید مثل میکند، زندگی انسانی نیز که تسلیم امر واقع شده، از این حد فراتر نمیرود و چیزی به نام اراده، رؤیا، آفرینش و خلاقیت در تعریف وی از هستی، جایی ندارد.
شاید تصور کنیم از آنجا که دشواریهایی در پیش رو قرار دارد و مشکلات و موانع به اندازهای بزرگ هستند که انسان به تنهایی از پس آنها بر نمیآید، ناگزیر باید در برابر واقعیتها تسلیم شود.
لیکن درست در هنگامی که بذر ناامیدی در دلها کاشته شده و فضای تسلیم و فرمانبرداری بر انسان چیره میشود، کسانی ظاهر میشوند که با دست خالی یا با کمترین امکاناتی که میتواند در دسترس هر انسانی قرار بگیرد، به مقابله با مهیبترین طوفانها و ویرانگرترین ارتشهای ستمگران برخاسته و با کمترین ابزارها، لیکن با روحیهی سرشار، ارادهی انسانی و خلاقیت، تسلیمناپذیری و نه گفتن را مسیر و راه خویش قرار داده و استیلای پوشالی لشکر ظلم و استبداد را در هم میشکنند.
آنان خلأ، پوچی و بیمحتوایی سلطهی ظلمتپرستان و تزلزل ستونهای پوسیدهی حاکمیت بیدادگر را افشا مینمایند، به همین دلیل نیز، زمانی که نام آنها مطرح میشود، سرتاپای سیستم استبدادی به لرزه درآید.
انسانهایی که با کمترین ابزارها، لیکن با ارادهای سرشار و روحیهای والا، به بلندای قامت زاگرس، حماسهای میآفرینند که سینه به سینه نقل خواهد شد و هزاران تن از دختران و پسران میهنمان با آن انس خواهند گرفت و مشتاق و آرزومند تکرار مبارزات قهرمانانهی آنان خواهند شد، لازم نیست که حتماً انسانهایی برخوردار از فرهی و کاریزمای خاصی باشند تا بتوانند تاریخ را رقم بزنند. آنان انسانهایی عادی در آغوش ملتشان هستند که اعتقاد و باورشان به ارادهی انقلابی، مشوق آنان برای به زانو درآوردن نیروهای ضد بشری بوده و با کردار و عمل سرشار از عزم و ارادهی خویش، حماسه میآفرینند.
برای اینکه انسان بتواند در هیاهوی نبرد مرگ و زندگی جایگاه ویژهای برای خود و باورها و هویتش پیدا کند، شاید لازم باشد تا در عمل و نقشآفرینی، در جستجوی راه و مسیر جدید و فیالبداههای برآید تا نه تنها اسیر سیلاب رویدادها نشود، بلکه بر کارنامهی زندگی خویش تأثیر یگذارد.
در جامعه و در برابر سیستم ستمگر و سرکوبگر، انسانها برای آنکه مقاومت در عمل و رفتارشان انعکاس یابد و بتوانند سرنوشت زندگی خویش را به دست بگیرند، مشکلات و موانع بسیاری بر سر راه خویش ببینند و این مشکلات در نظر آنان به اندازهای بزرگ باشند که از تمامی رؤیاهای خویش دست بردارند و تصور کنند که باید تسلیم امر واقع شوند و در برابر آن سر فرود آورند، تنها راه آنان برای تداوم زندگیست.
این نوع از زندگی، زندگی سزاوار انسان نیست، بلکه تنها زنده بودنیست همانند یک موجود طبیعی که چگونه آب و غذا مصرف میکند و چگونه مسکن میگزیند و تولید مثل میکند، زندگی انسانی نیز که تسلیم امر واقع شده، از این حد فراتر نمیرود و چیزی به نام اراده، رؤیا، آفرینش و خلاقیت در تعریف وی از هستی، جایی ندارد.
شاید تصور کنیم از آنجا که دشواریهایی در پیش رو قرار دارد و مشکلات و موانع به اندازهای بزرگ هستند که انسان به تنهایی از پس آنها بر نمیآید، ناگزیر باید در برابر واقعیتها تسلیم شود.
لیکن درست در هنگامی که بذر ناامیدی در دلها کاشته شده و فضای تسلیم و فرمانبرداری بر انسان چیره میشود، کسانی ظاهر میشوند که با دست خالی یا با کمترین امکاناتی که میتواند در دسترس هر انسانی قرار بگیرد، به مقابله با مهیبترین طوفانها و ویرانگرترین ارتشهای ستمگران برخاسته و با کمترین ابزارها، لیکن با روحیهی سرشار، ارادهی انسانی و خلاقیت، تسلیمناپذیری و نه گفتن را مسیر و راه خویش قرار داده و استیلای پوشالی لشکر ظلم و استبداد را در هم میشکنند.
آنان خلأ، پوچی و بیمحتوایی سلطهی ظلمتپرستان و تزلزل ستونهای پوسیدهی حاکمیت بیدادگر را افشا مینمایند، به همین دلیل نیز، زمانی که نام آنها مطرح میشود، سرتاپای سیستم استبدادی به لرزه درآید.
انسانهایی که با کمترین ابزارها، لیکن با ارادهای سرشار و روحیهای والا، به بلندای قامت زاگرس، حماسهای میآفرینند که سینه به سینه نقل خواهد شد و هزاران تن از دختران و پسران میهنمان با آن انس خواهند گرفت و مشتاق و آرزومند تکرار مبارزات قهرمانانهی آنان خواهند شد، لازم نیست که حتماً انسانهایی برخوردار از فرهی و کاریزمای خاصی باشند تا بتوانند تاریخ را رقم بزنند. آنان انسانهایی عادی در آغوش ملتشان هستند که اعتقاد و باورشان به ارادهی انقلابی، مشوق آنان برای به زانو درآوردن نیروهای ضد بشری بوده و با کردار و عمل سرشار از عزم و ارادهی خویش، حماسه میآفرینند.