کریم پرویزی
گفته میشود در دوران کوروش هخامنشی که با کشتار و تجاوز به سرزمینهای منطقه، متصرفات وسیعی را به امپراطوری تازه تاسیس خود افزوده بود، در کتیبهها و نوشتههای حکاکی شده بر سنگ که از خود به جا گذاشته است، برای دوام امپراطوریاش دعا کرده و از اهورامزدا خواسته است رعایا و سرزمینش را از سه چیز به دور دارد: دشمن، خشکسالی و دروغ!
آنچه در دعای کوروش ذکر شده و به دشمن و خشکسالی اشاره میکند، امری است طبیعی چرا که در طول تاریخ این دو عامل از بلاهای بزرگی بودهاند که گریبانگیر همهی ملتها و سرزمینهایشان شده است.
اما جای شگفتی است که چرا کوروش هخامنشی که دستش به خون هزاران نفر آغشته بوده و سرزمین های گستردهای را اشغال کرده بود، باید از درگاه اهورامزدا عاجزانه التماس کند سرزمینهایش را از دروغ محفوظ بدارد.
این نکته زمانی بیشتر آشکار میشود که نگاهی به سیر تحولات تاریخ تا به امروز بیاندازیم و آنگاه بر ما روشن میشود که دروغ مشخصهی بارز و برجستهی موجود در فرهنگ سیاسی ایران است و در میان حکومتهای اعصار، به شناسهی سیاسی حاکمیت در ایران بدل گشته.
این پارامتر و شناسهی سیاسی آنچنان در فرهنگ سیاسی ایران برجسته و عیان بوده و در جای جای آن ریشه دوانده که به درون جامعه نیز رسوخ کرده و تمام جنبههای حیات و زندگانی مرکزنشینان را تحت تأثیر قرار داده، به گونهای که دروغ، تزویر و فریب به امری معمول بدل گشته و جامعه در مقابل آن بیتفاوت گشته است و در این میان اگر بر حسب اتفاق سیاستمدار صادقی در میان مرکزنشینان ظهور کند، همه متحیر میمانند و چون احساس میکنند در رؤیا غوطهورند، سخنانش را باور نمیکنند.
رژیم به سادگی تمام دروغ میگوید و عوامل وابسته به آن، آن را بسط داده و سیاستمداران فرصتطلب نیز که همیشه مشغول گدایی امتیازی از حکومتند، دروغ مذکور را تکرار میکنند و هر روز بیشتر و بیشتر در ورطهی انحطاط اخلاقی فرو میروند، در حالی که کسی نیز با خود نمیاندیشد که تأمین زندگانی مردم با دروغ و فریب پیش نخواهد رفت.
با توجه به آنچه گفته شد، این حقیقت آشکار میشود که دروغ -با آن پشتوانهی تاریخیاش- آنچنان در اعماق فرهنگ سیاسی-اجتماعی مرکزنشینان رسوخ کرده و ریشه دوانده که حتی شخصی همچون کوروش هخامنشی از دست آن عاجز شده و بالاجبار دست به دامن اهورامزدا گردیده تا شاید او را از بلا و مصیبتهای دروغ محفوظ بدارد!
گفته میشود در دوران کوروش هخامنشی که با کشتار و تجاوز به سرزمینهای منطقه، متصرفات وسیعی را به امپراطوری تازه تاسیس خود افزوده بود، در کتیبهها و نوشتههای حکاکی شده بر سنگ که از خود به جا گذاشته است، برای دوام امپراطوریاش دعا کرده و از اهورامزدا خواسته است رعایا و سرزمینش را از سه چیز به دور دارد: دشمن، خشکسالی و دروغ!
آنچه در دعای کوروش ذکر شده و به دشمن و خشکسالی اشاره میکند، امری است طبیعی چرا که در طول تاریخ این دو عامل از بلاهای بزرگی بودهاند که گریبانگیر همهی ملتها و سرزمینهایشان شده است.
اما جای شگفتی است که چرا کوروش هخامنشی که دستش به خون هزاران نفر آغشته بوده و سرزمین های گستردهای را اشغال کرده بود، باید از درگاه اهورامزدا عاجزانه التماس کند سرزمینهایش را از دروغ محفوظ بدارد.
این نکته زمانی بیشتر آشکار میشود که نگاهی به سیر تحولات تاریخ تا به امروز بیاندازیم و آنگاه بر ما روشن میشود که دروغ مشخصهی بارز و برجستهی موجود در فرهنگ سیاسی ایران است و در میان حکومتهای اعصار، به شناسهی سیاسی حاکمیت در ایران بدل گشته.
این پارامتر و شناسهی سیاسی آنچنان در فرهنگ سیاسی ایران برجسته و عیان بوده و در جای جای آن ریشه دوانده که به درون جامعه نیز رسوخ کرده و تمام جنبههای حیات و زندگانی مرکزنشینان را تحت تأثیر قرار داده، به گونهای که دروغ، تزویر و فریب به امری معمول بدل گشته و جامعه در مقابل آن بیتفاوت گشته است و در این میان اگر بر حسب اتفاق سیاستمدار صادقی در میان مرکزنشینان ظهور کند، همه متحیر میمانند و چون احساس میکنند در رؤیا غوطهورند، سخنانش را باور نمیکنند.
رژیم به سادگی تمام دروغ میگوید و عوامل وابسته به آن، آن را بسط داده و سیاستمداران فرصتطلب نیز که همیشه مشغول گدایی امتیازی از حکومتند، دروغ مذکور را تکرار میکنند و هر روز بیشتر و بیشتر در ورطهی انحطاط اخلاقی فرو میروند، در حالی که کسی نیز با خود نمیاندیشد که تأمین زندگانی مردم با دروغ و فریب پیش نخواهد رفت.
با توجه به آنچه گفته شد، این حقیقت آشکار میشود که دروغ -با آن پشتوانهی تاریخیاش- آنچنان در اعماق فرهنگ سیاسی-اجتماعی مرکزنشینان رسوخ کرده و ریشه دوانده که حتی شخصی همچون کوروش هخامنشی از دست آن عاجز شده و بالاجبار دست به دامن اهورامزدا گردیده تا شاید او را از بلا و مصیبتهای دروغ محفوظ بدارد!