کریم پرویزی
در هر جامعه و کشوری، بخشی از سیستم سیاستورزی و روابط سیاسی را هنجار و ادبیات سیاسی مسلط شکل میدهد و در نتیجه بیانات و اظهارات سیاسی، تار و پود روابط سیاسی ودر واقع تار و پود گفتمان سیاسی، را تشکیل میدهد.
با نگاهی تحلیلی به ادبیات سیاسی و یا مجموعه جملات، مفاهیم و اصطلاحات سیاسی هر سازمان سیاسی یا اظهارات مبارزین سیاسی و فعالین حوزه سیاست و اداره جامعه و کشور و نیز اپوزیسیون، به سهولت آشکار میشود که هر کس از چه منبع فکری و اندیشهای و از چه دیدگاهی به جهان مینگرد و در حقیقت بخشی از سیاستورزی و موضعگیری سیاسی فارغ از منافع متضاد و مشترک و توازن قدرت و...، شامل جنگ ادبیات یا جنگ گفتمانی نیز میشود که این گفتمان و ادبیات همان جنگ منافع و سیاسی میباشد که به دنیای لغت و زبان پا تسری یافتهاند. در کشور چندملیتی ایران، گفتمانی فرسوده و پوسیدهای وجود دارد که با اینکه زوارش در رفته و از بس پینه خورده دیگر جای پینه بستن ندارد، اما همچنان آثار و تاثیراتش برجای مانده، گفتمانی که تحت عنوان ادبیات سیاسی مارکسیسم روسی-تودهای شناخته شده و از مارکسیسم روسی، با فرهنگی تهمتزنی و مفاهیم تهاجمی و خشونتبار روسی، از نظرگاه روسهای عصر تزار و بعدها شوروی به مارکسیسم، سرچشمه میگرفت و تحت لوای درک معیوب حزب توده جامهی دیگری به تن کرد و ادبیات سیاسی مارکسیسم روسی-تودهای از آن بیرون آمد. این ادبیات سیاسی شامل انگ و برچسب زنی برای حذف رقیب یا جناح دیگر و نیز توهین و بیاحترامی به تمام باورها و عقاید غیرخودی بود و هدفش هم این بود که با توهین، انگ زدن، تهمت زدن و بیاحترامی رقیب را از میدان به در کند. متاسفانه این نوع فرهنگ سیاسی تنها به حزب توده محدود نماند و به سراسر ایران گسترش یافته و اکثر احزاب را دربرگرفت و حال نیز که باید در موزه به دنبال حزب توده و مارکسیسم روسی گشت، اما باز هم آثار این ادبیات تحقیرکنندە را میتوان یافت. از سوی دیگر با نوع دیگری از ادبیات سیاسی روبرو هستیم که از سیاستنامه نظامی گنجوی نشات میگیرد که شامل تعریف و تمجید و ریاکاری است که آن را میتوان در ادبیات بخشی از جمهوری اسلامی و نیروهای سیاسی دیگری نیز یافت.
به این خاطر میگویم بخشی، چرا که بخش اعظم جمهوری اسلامی از همان ادبیات سیاسی روسی-تودهای پیروی میکنند. بر «راسان روژهلات» لازم است که هم از توهین کردن دوری کند و هم ریاکار و شرمگن نباشد و در عوض این دو نوع ادبیات سیاسی، باید ادبیات دیگری در پیش بگیرد که شامل حقیقت گویی و جدیت، با احترام به طرف مقابل بدون آنکه از حقوق و خواستهای اساسی خود دست بکشد. برای احترام قائل شدن نیازی به تعریف و تمجید نیست و برای اثبات موجودیت خود نیز نیازی به توهین و بیاحترامی به طرف مقابل نیست. ادبیات سیاسی راسان باید ادبیاتی جدی، رک، حقیقت گو و متکی به حقوق و خواستهای اساسی ملت و مستند و منطقی باشد.