کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

رحیم بندویی: برنامه راسان تلاشى است برای بدست آوردن حقى که استبداد شوینیست مذھبى- فرقه‌اى حاکم بر جامعه ایران، توده‌ھاى مردم و روشنفکران آگاه و مسٸولیت‌پذیر جامعه را از باھم بودن محروم ساخته است

14:47 - 1 آذر 1395

کوردستان میدیا: دفتر سیاسی حزب دمکرات کردستان ایران طی نامه‌ای خطاب به مردم و سازمان‌های سیاسی ایران از آنها خواست که حامی کمپین جدید حزب دمکرات تحت عنوان راسان به معنی دوباره برخاستن باشند و در این جهت بکوشند.

راسان عنوان خیزش نوین کردستان ایران است که پس از ٢٠ سال تعلیق مبارزه‌ی مسلحانه، حزب دمکرات در مراسم نوروزی سال جاری در کوه‌های مرزی کردستان ایران آن را اعلام کرد.

حزب دمکرات در نامه‌ای خطاب به مردم و سازمان‌های سیاسی ایران تأکید کرده است: مبارزە حزب دمکرات کردستان ایران ماهیتا‌ً مبارزە ایست برای همە ایران، برای برافراشته نگاه داشتن پرچمی کە استبداد دهەهاست سعی در بە زیر کشیدن آن دارد.

حزب دمکرات کردستان ایران هدف از اعلام این دوره از مبارزات نوین را یکپارچه نمودن مبارزات شهر و کوهستان اعلام کرده است که می‌خواهد ایدە آزادی را از زیر آوار از مدل‌های مختلف بزک شدە استبداد نجات دهد و دوبارە بە جامعە معرفی نماید.

وب‌سایت کوردستان میدیا در رابطه با خیزش نوین کردستان ایران با رحیم بندویی، فعال سیاسی از حزب مردم بلوچستان مصاحبه‌ای انجام داده است که عیناً درپی می‌آید:

١- وضعیت سیاسی و اقتصادی رژیم اسلامی ایران بعد از برجام و دخالت‌های آن در منطقه چگونه ارزیابی می‌کنید؟

عمده‌ترین پایه و اساس رشد اقتصادى، ثبات سیاسى است. جامعه‌اى که از این رکن اساسى محروم باشد، رشد اقتصادى در آن جامعه خارج از واقعیت‌ھاى موجود بوده و بدور از انتظار می‌باشد.

حاکمیت تمامیت خواه ایدئولوژیک و فرقه‌اى، حقوق بدیھى مدنى(شھروندى) تمامی آحاد مردم را سلب و جامعه رنگارنگ و متنوع به گستردگى ایران را به خودى و غیر خودى تقسیم کرده است. چنین رژیمی منطقاً مشروعیت براى نمایندگی تمامی مردمان ایران را نخواهد داشت، زیرا که فقط منافع بخش خاصى از جامعه را که در معیارھاى خودى بودن قرار می‌گیرند، نمایندگى می‌کند. نتیجتاً چنین حکومتى در تأمین امنیت سیاسى و اجتماعى و فراھم نمودن بستر مناسب براى رشد اقتصادى در جامعه متنوع ایران، عاجز و ناتوان خواهد ماند.

حاکمیت نزدیک به چهار چنین رژیمی بر ایران، ناتوانی و بی‌کفایتی آن را در پاسخگویی به نیازها و معضلات گوناگون جامعه متنوع ایران، به اثبات رسانده و کشور ایران را در ھمه زمینه‌ھاى سیاسى، اقتصادى و اجتماعى در درون و بیرون به بحران‌ھاى عمیقى سوق داده و خود نیز غیر قابل اصلاح و عاجز از حل این بحران‌ھا گشته است.

اینگونه حکومت‌ھا برای فرار از ناتوانی در حل بحران‌هایی که زاییده از ذات حاکمیت‌شان است، چاره را در ایجاد بحران‌های سیاسی و اقتصادى و اجتماعی در جوامع همسایه و منطقه می‌بینند. به ھمین دلیل، رهبران این رژیم اندکی پس از حاکمیت خود بر ایران و آشکار شدن ناتوانی‌شان در حل بحران‌های جامعه، استراتژی صدور انقلاب ایدئولوژی مذهبی و فرقه‌ای مورد حمایت خود (شیعیسم صفوی) را به جوامع همسایه، رسما اعلام و پیشه خود ساختند، که هم‌اکنون پس از گذشت نزدیک به چهار دهه از حاکمیت‌شان، همچنان به بحران آفرینی و تشدید بحران‌ھا پیشتاز منطقه‌اند.

پىگیرى برنامه‌ی هسته‌ای و دسترسی به سلاح‌های هسته‌ای توسط دولت‌ها با استراتژی گسترش حوزه نفوذ و دخالت در امور جوامع دیگر معنی پیدا می‌کند، و حکومت جمهوری اسلامی ایران با استراتژی مداخله‌جویانه و توسعه حوزه حاکمیت ایدئولوژیک خود در منطقه، منابع اقتصادی ایران را در راستای این بلند پروازی‌ها سامان داده است.

تنش‌های منطقه‌ای و بین‌المللی ناشی از این استراتژی توسعه طلبانه‌ی بحران‌زای جمهوری اسلامی ایران، که به هلال شیعی معروف است، کشورهای منطقه و قدرت‌های بین‌المللی را به مهار نمودن این استراتژی از طریق تحریم‌های اقتصادی بین‌المللی متحد نموده است. نتیجه این تحریم‌ها به از هم گسیختگی بیش از پیش اقتصاد ناتوان و مصرفی جمهوری اسلامی ایران دامن زد و رهبران آن را بر خلاف شعارهایشان، به نرمش قهرمانانه وارد معامله شدن با قدرت‌های بین‌المللی‌ای مجبور ساخت.

رایزنی‌های کشورهای قدرتمند اقتصادی و نظامی جهان و مخصوصا ایالات متحده آمریکا با نمایندگان جمهوری اسلامی ایران و عقد توافقنامه برجام ، از منظر سیاسی باعث ایجاد نوعی مشروعیت بین‌المللی برای رژیم جمهوری اسلامی در راستاى استراتژی صدور انقلاب ایدئولوژیک فرقه‌ای و تقویت سیاست‌های مداخله‌جویانه منطقه‌ای آن گشته است.

گشایش اقتصادی پس از برجام که با رفع تحریم‌ها و آزادی اموال بلوکه شده آن در آمریکا، حاصل گشت، سبب آن نگشت که بر زندگی مردمان ایران سهولتی پدید آورد بلکه باعث تأمین بودجه و تقویت سیاست‌های مداخله‌جویانه رژیم در منطقه خاورمیانه گردید. حمایت‌های مالی بیشتر به حزب‌الله لبنان، حضور نظامى بیش از پیش در سوریه، تقویت و ایجاد سلول‌های تروریستی بیشتر در بحرین و دیگر کشورهای حوزه خلیج و تأمین کمک‌های تسلیحاتی بیشتر به شیعیان حوثی مورد حمایت ایران، از برکات حاصله از برجام و رفع تحریم‌ها علیه جمهوری اسلامی ایران‌اند.

در این میان سهم مردم بلوچ از پول‌های آزاد شده و دریافتی از آمریکا، بجای دریافت بودجه جهت تغییر مدارس کپری و خشت و گلی دانش‌آموزان بلوچ و یا ایجاد کارخانه‌های تولیدی و ایجاد شغل برای جوانان بیکار بلوچ، تقاضا و دریافت بودجه برای تکمیل دیوار بتون آرمه‌ای مرزی بین بلوچستان شرقی(واقع در پاکستان) و بلوچستان غربی(واقع در ایران) شد. تا بدین ترتیب بجاى کارآفرینى، سیاست کشتار بیشتر جوانان بیکار بلوچ که همانند کولبران کورد برای امرار معاش خانواده خود چاره‌ای جز انتقال گازوئیل و بنزین به آن سوی مرز و نقل مواد خوراکی به این سوی مرز ندارند، ادامه یابد. افزایش ارقام‌ھاى نجومی اختلاس شده در آشفته بازار اقتصاد رانت‌خوارى ایران نیز بی‌تأثیر از گشایش اقتصادی حاصله از قرارداد برجام نبوده است و توده مردم در آشفته بازار جمهوری اسلامی ایران از فواید برجام همچنان محروم مانده‌اند و تا چنین نظامی حاکم است همچنان محروم خواهند ماند.

٢- مرحله‌ی مبارزات نوین حزب دمکرات کردستان ایران تحت عنوان راسان را چگونه می‌بینید؟

مجموعه‌اى از انسان‌ھا طى ھزاره‌ھا در زندگى با یکدیگر و خلق مؤلفه‌ھایى مشترک، ھمچون زبان ارتباطى، فرھنگ و ھنر و شیوه معاش، و نتیجتاً رشد حس تعلق و ھمبستگى و یگانگى در میان یکدیگر، موفق به ایجاد ھویتى مشترک تاریخى بنام کورد در سرزمینى مشترک و تاریخى بنام کوردستان گشته‌اند که ھمواره صاحب حاکمیتى تاریخى از خود بر این سرزمین بوده‌اند.

این حاکمیت با زور سرنیزه و حیله‌ھا و رقابت‌ھاى امپراطورى‌ھاى منطقه‌اى و بین‌المللى در گذشته، از آنان سلب گردیده و با مردم کورد به عنوان انسان‌ھاى درجه دوم و با سرزمین کوردستان به مثابه مستعمره برخورد می‌شود. باز پس‌گیرى و بدست گرفتن این حاکمیت حقى است که بر اساس موازین بین‌المللى تحت عنوان حق تعیین سرنوشت حق مسلم ملت کورد می‌باشد. مبارزه محورى ملت‌ھایى که حاکمیت‌شان از آنان سلب گشته و تحت سیطره حکومت‌ھاى استبدادى و شوینیست قرار دارند، مبارزه‌اى است رھایى بخش براى نجات از این سلطه.

حزب دمکرات کوردستان ایران که بنا به نیاز تاریخى و مبارزاتى ملت کورد در بحبوحه جنگ جھانى دوم با رھبرى پیشوا قاضى محمد بنیان نھاده شد، ھدفى جز مبارزه براى بازپس‌گیرى حاکمیت ملى سلب شده از مردم کورد به عنوان حقى طبیعى، انسانى و دمکراتیک ندارد.

باز پس گرفتن چنین حقّی که با سرکوب نظامى غصب شده است، نیازمند داشتن توان و قدرت برتر در مقابل قدرت سرکوبگران حاکم است. در قرن بیست و یکم، چنین قدرتی فقط و فقط در توده‌های آگاه، مصمم و سازمان‌یافته، برای دفاع از حقوق خودشان نهفته است. در جوامع دمکراتیک که فعالیت سیاسى و تشکل‌سازى و در میان مردم بودن و آگاھى‌رسانى و سازماندھى مردم براى دفاع از حقوق خود از جمله حقوق مدنى محسوب و مورد حمایت دولت می‌باشند، فعالین سیاسى از طریق مبارزات مسالمت‌آمیز، نفرت گریز و خشونت پرهیز مدنى، اھداف خود را دنبال می‌کنند. آنچه که سمت و سوى مبارزات سیاسى در یک جامعه معین و چرخه تولید و بازتولید خشونت را کنترل می‌کند، نه مردم و تشکلات سیاسى آنان، بلکه دولت‌ھاى استبدادى و شوینیستى حاکم در کشورند. بر اساس موازین حقوق بین‌الملل و اصل حق تعیین سرنوشت، در چنین شرایطى، حق استفاده از همه شیوه‌های رایج بین‌المللی برای دفاع از خود در مقابل خشونت‌ها و قانون گریزی‌های دولتی حقی انسانی، دمکراتیک، مشروع و قابل دفاع محسوب می‌شود.

بلافاصله پس از روى کار آمدن/ آوردن جمھورى اسلامى ایران، سرکوب بی‌رحمانه ملت و تشکلات سیاسى کوردھاى ایران آغاز و با فرمان جھاد معروف خمینى علیه ملت کورد در دھه ٦٠ تشدید گردید. در این کشمکش، سرانجام رھبریت حزب دمکرات کوردستان و سایر تشکلات سیاسى کوردھاى ایران مجبور به ھجرت و پناه گزینى در آن سوى مرز و اسکان در میان در آن پاره دیگر کوردستان گشتند. بنا به تغییر و تحولات و شرایط سیاسى حاکم بر منطقه و موقعیت ملت کورد در اقلیم کوردستان عراق، این تشکلات مجبور به رعایت ملاحظات و محدودیت‌ھایى براى حضور فیزیکى و حفظ ارتباط فعال خود در میان توده‌ھاى مردم کورد در ایران بودند. حقى که از سوى استبداد ایران از مردم و فرزندان مسٸول سیاسى‌شان گرفته شده بود با رعایت این محذوریت‌ها، معذوریت‌ها و محدودیت‌ھا، دامنه این محرومیت گسترده‌تر و طولانی‌تر گشت.

برنامه راسان حزب دمکرات کوردستان ایران، که برنامه‌اى براى بازگشت به جایگاه واقعى و اصلى خود می‌باشد، مبارزه ایست براى انجام مسٸولیت تاریخى خود، تلاشى است براى با توده‌ھاى مردم کورد بودن و براى آنان بودن و احیاء رابطه زنده مردم و پیشمرگه کورد. تلاشى است برای بدست آوردن حقى که استبداد شوینیست مذھبى- فرقه‌اى حاکم بر جامعه ایران، توده‌ھاى مردم و روشنفکران آگاه و مسٸولیت‌پذیر جامعه را از باھم بودن محروم ساخته است. در این تلاش رھبریت حزب دمکرات به روشنى اعلام کرده است که براى شکستن این تابو، نیروھاى پیشمرگه از توان رزمى‌شان فقط در مقابل حمله مھاجمان مسلح رژیم و صرفاً براى دفاع از خود استفاده خواھند کرد. حزب دمکرات کوردستان ایران در جایگاه حزبى مستقل که داراى کوله بارى از تجربه مبارزاتى نزدیک به یک قرن می‌باشد، وظیفه دارد که بر اساس تحلیل‌ھاى مشخص از محیط پیرامون خود که در آن درگیر است و شناخت عمیقى از اوضاع و احوال اقلیم و منطقه دارد، راھکارھاى مبارزاتى دفاع از حقوق ملت کورد را خود برگزیند که در این مسیر حمایت و پشتیبانى ھمدردان و ھم پیمانان خود را خواھد داشت.

٣- آمادگی مبارزاتی میان مردم بلوچستان در این مرحله‌ی حساس تاریخی چگونه است و امکان پشتیبانی مردم بلوچستان از مبارزات مردم کردستان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

پاسخ به این سؤال دو قسمتی را از بخش دوم آن آغاز می‌کنم؛ اشتراکات دو ملت کورد و بلوچ در زمینه‌های فراوان از جمله پیشینه‌ھاى تاریخاً فرھنگى و زبانى و هم اینک ھمدردى ناشی از تبعیضات ملى، مذھبى از سوی حاکمان تهران، ھمواره موجب نزدیکی بسیاری زیادی بین توده‌ھاى مردم این دو ملت گشته و پیوندی ناگسستنی در میان آنها به وجود آمده است.

شاید هم بدلیل همین اشتراکات تاریخی است که جمعیت قابل توجهی از کوردها که در ادوار مختلف تاریخی به بلوچستان کوچیده و یا کوچانده شده‌اند، آنچنان احساس یگانگی و همگونگی با مردم بلوچ داشته‌اند که از هویت کوردی آنان، فقط فامیلشان کورد باقیمانده است و بس و کسی را بلوچ‌تر از خود نمی‌پندارند و هم اینک هم در بلوچستان شرقی و هم در بلوچستان غربی سهم و نقش بسزایی در مقاومت و مبارزات رهایی بخش ملی ایفا می‌کنند.

بی‌دلیل نیست که در اوایل انقلاب، روشنفکران و توده‌های عادی بلوچ، اولین باری که کوردها در فروردین ماه ٥٨ در مورد حمله نیروی سفاّک رژیم تازه تأسیس جمهوری اسلامی ایران قرار گرفتند و سنندج بمباران گردید، اولین تظاهرات بلوچ‌ها پس از انقلاب ایران، در حمایت از کوردها راه افتاد و طنین شعار دموکراسی بو ایران- خودمختاری بو کوردان در شهرهای بلوچستان پیچید. وجود پیشمرگه‌های بلوچ در کوردستان در دوران جنگ تحمیلی جمهوری اسلامی علیه ملت کورد، دلیلی انکارناپذیر از این پشتیبانی و درآمیختن خون پیشمرگه‌های بلوچ با خون پیشمرگه‌های کورد در سرزمین کوردستان، پیوند تاریخی میان این دو ملت را مستحکم‌تر از پیش و ابدی نموده است.

امروزه با نقش تکنولوژی ارتباطات و رسانه‌ها که قابل مقایسه با دهه پنجاه در ایران نیست و نقل و انتقال اخبار و وقایع ثانیه به ثانیه در همه جای این کره زمین جاری است، تقویت پیوندهای تاریخی و پشتیبانی ملت‌ها از یکدیگر ابعاد وسیع‌تر و مؤثرتری یافته است.

در شرایط امروز منطقه‌ای، پشتیبانی مردم بلوچ از مبارزات مردم کوردستان می‌تواند با تشدید مبارزه خود برای رهایی از استبداد حکومت‌های مرکزی ایران و به موازات مبارزات مردم کوردستان، شکل عملی‌تری بخود بگیرد. اما برای درک بهتر موقعیت مبارزاتی مردم بلوچستان، لازم است که گریز مختصری به گذشته تاریخی ملت بلوچ داشته باشیم؛

مختصرى از وضعیت تاریخ سیاسی بلوچستان غربی

پس از حضور استعمار بریتانیا در شبه قاره هند و تلاش آن برای پیشروی به سمت آسیای میانه، با مقاومت مردم بلوچ در منطقه کلات(پایتخت سیاسی بلوچستان) و خضدار روبرو گردید، اما نهایتا پس از مقاومت دلاورانه سران و سرداران بلوچ تحت رهبری میر مهراب خان احمدزئی، سرانجام پس از شهادت او در ١٣ نوامبر ١٨٣٨، بلوچستان به تصرف استعمار بریتانیا درآمد، که خود ماجرایی دیگر است و تاریخی دیگر دارد.

اما:

استعمار بریتانیا پس از شکست‌های پیاپی و ناکام و ناامید شدن از مستعمره ساختن بخش غربی بلوچستان، برنامه درهم شکستن مقاومت بلوچستان غربی را طی برنامه‌ای دراز مدت و پروسه‌ای پیچیده از سال ١٨٤٩ میلادی، در معامله‌ای با دولت قاجار در زمان ناصرالدین شاه، با باز کردن پای دولت مرکزی ایران به بلوچستان آغاز کرد. مرزکشی معروف جنرال انگلیسی بنام Goldsmith در سال ١٨٧١ که به Goldsmith Line معروف است، عملا بلوچستان را به دو بخش بلوچستان شرقی(حوزه نفوذ انگلیس) و بلوچستان غربی(حوزه نفوذ قاجار) تقسیم نمود. استعمار انگلیس در ادامه تنش‌های خود با روسیه، سر انجام پس از جنگ جهانی اول، با اجرای کودتایی موفق در سال ١٩٢٥ میلادی علیه دست آوردهای انقلاب مشروطیت سال ١٩٠٥ میلادی، دولت قاجار را سرنگون کرد و با به حکومت نشاندن رضاشاه پهلوی به عنوان عامل و مجری سیاست‌های خود در ایران، پروژه تقسیم بلوچستان را تکمیل گرداند.

رضا شاه پهلوی در سال ١٩٢٨ میلادی با حمایت‌های بی‌دریغ استعمار بریتانیا و با حمله گاز انبری دو لشکر خراسان و کرمان با فرماندهی تیمسار امان الله جهانبانی، دولت دوست محمد خان باران زهی در پهره(ایرانشهر کنونی) را شکست داد و رسماً ضمیمه نمودن بلوچستان را به ایران اعلام نمود( برگرفته از کتاب خاطرات تیمسار جهانبانی درفتح بلوچستان).

بدین ترتیب حاکمیت ملی مردم بلوچ با زور سرنیزه از آنها گرفته شد و حاکمیت شوینیستی و سیاست‌های استعمارگرانه حکومتگران ایران، که هم‌اکنون نزدیک به یک قرن از آن می‌گذرد، باعث عقب‌ماندگی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه بلوچستان گشته است.

شرایط حاکم کنونی در بلوچستان و عقب‌ماندگی‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مردم بلوچ، محصول بی‌چون و چرای حاکمیت استبداد بر کل ایران از یکسو و اعمال سیاست‌های ویژه علیه مردم بلوچ از سوی دیگر می‌باشد. مشکلات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مردم بلوچ نه تنھا مورد حمایت رژیم‌های حاکم بر ایران نبوده است و نیست بلکه از داشتن کوچکترین نھادھا و ارگان‌ھاى سیاسى، اجتماعى، فرھنگى و ھنرى نیز محرومند و ھمواره بر اساس سیاست‌ھاى حاکم بطور عامدانه به تفرقه سیاسى و عقب‌ماندگى اجتماعى ھدایت شده و می‌شوند.

آقاى محمود خلعتبرى وزیر امور خارجه و رٸیس سازمان سنتو در دوران محمد رضا شاه پھلوى، در مصاحبه‌اى با آقاى S Harrison Selig نویسنده، سیاستمدار و خاورمیانه‌شناس معروف آمریکایى در کتاب منتشر شده ایشان تحت عنوان : در سایه افغانستان؛ ناسیونالیسم بلوچ و وسواس‌ھاى شوروى می‌گوید: تصور ما در سنتو همیشه این بود که بلوچ‌ها در فرصتی سعی خواهند کرد با کمک شوروی دولت مستقل خود را ایجاد کنند. بنابراین تلاش ما این بود که تا حد ممکن آن‌ها را از نظر سیاسی ضعیف، عقب‌مانده و نامتحد نگهداریم.

Selig S. Harrison 1981, In Af hanistan Shadow: Baloch Nationalism and Soviet Temptations, g
Carnegie Endowment for International Peace, Washington D.C. pp 159.

با وجود خفقان و شرایط ذکر شده، مقاومت و مبارزه مردم بلوچ در مقابل تبعیضات و ناروائی‌های رفته بر آن همواره علیه استبداد و سیاست‌های استعمارگرانه حکومتگران مرکزی تهران جریان بداشته است و بسته به شرایظ حاکم این مقاومت گاه زیر زمینی و در عمق و گاه علنی و در سطح جاری بوده است.

در مقطع کنونی از زمان، بررسی مبارزات مردم بلوچ در مقایسه با مبارزات مردم کورد اما، دارای تفاوتهایی کیفی در هر دو بُعد ملی و بُعد دمکراتیک آن می‌باشد.

در وجه مبارزات ملی، این مبارزه به درجه سازمانیافتگی تشکیلاتی و سطح در هم آمیختگی با توده‌های عادی مردم همانند تشکلات سیاسی کردستان نیست. این تفاوت بدلیل سابقه مبارزات ملی مردم کورد تحت رهبری سازمان‌های سیاسی خود، بالخصوص حزب دمکرات کوردستان ایران با سابقه‌ای بیش از هفتاد ساله است. حزبی که توانست با هدایت و رهبری مردم کوردستان، پس از جنگ جهانی دوم مبارزات ملی را تا حد استقرار جمهوری کوردستان با مرکزیت مهاباد برای مدتی رهبری نماید.

تاریخ مبارزات ملی بلوچستان غربی در درون و بطور سازمان‌یافته، اما تحت سرکوب بی‌رحمانه رژیم جمهوری اسلامی، به پس از سرنگونی رژیم شاه برمی‌گردد. اما بسیاری از فعالین تشکلات سیاسی آن دوره، پس از کشتار بی‌رحمانه جمهوری اسلامی ایران در دهه ١٣٦٠، مجبور به به خود تبعیدی به خارج از بلوچستان گشتند، اما توانستند بار دیگر خود را در هیئت حزب مردم بلوچستان سازماندهی نموده و به فعالیت خود ادامه دهند.

از سوی دیگر، با توجه ماهیت رژیم مذهبی حاکم بر ایران و کاربست سیاست‌های پاکسازی و خالی نمودن جامعه بلوچ از وجود روشنفکران مسئول و فعالین سیاسی آن، تنها فضای ممکن برای فعالیت در جامعه بلوچستان فضای فعالیت‌های مذهبی بود. فضایی که از درون جامعه، تحت هژمونی حکومت ایدئولوژیک مذهبی از نوع شیعیسم صفوی بود و از بیرون جامعه از تغییر و تحولات ناشی از سیاست‌های دوران جنگ سرد غرب و شرق و ایدئولوژی مذهبی طالبانیسم متأثر می‌گردید.

در چنین فضایی است که جامعه بلوچستان ازبستر رشد ارزش‌های دموکراتیک محروم و در فضای تنش آلود واصطکاکات و برخوردهای مذهبی گرفتار آمد. فضایی که حکومت جمهوری اسلامی در مقابل جامعه اهل سنت ایران و بویژه مردم سنی بلوچستان با هژمونی و هویت شیعیسم صفوی، قدام به اعمال تبعیضات علنی مذهبی نمود و جامعه سنّی مذهب بلوچ را به عکس‌العمل در مقابل خود وا داشت. این چنین فضایی است که نیروی فعال و مسئول جامعه بلوچ را عمدتاً بسوی مبارزات مذهبی در مقابل جمهوری اسلامی ایران وادار ساخته است و کفه مبارزات برای رفع تبعیضات مذهبی در مقابل رفع تبعیضات ملی سنگینی می‌کند و در مقایسه با جامعه کوردستان، ارزش‌های دمکراتیک در جامعه بلوچستان، در سطح پائین‌تری قرار می‌گیرند.

هم‌اکنون، مبارزات مردم بلوچ و سرمچاران (معادل پیشمرگان) آن در بلوچستان به موازات مبارزه مردم کورد و پیشمرگان آن در کوردستان در جریان است، و این خود به روشنی آمادگی مردم بلوچ را برای پیوستن به مبارزه‌ای سرتاسری علیه جمهوری جهل و جنون اسلامی ایران به نمایش گذاشته است. نکته مهمی که اپوزیسیون دمکرات و برابری خواه ایران باید توجه نماید این است که شیوه و چگونگی مبارزات مردمان گوناگون در مناطق مختلف ایران، بستگی به شرایط اقلیمی و اجتماعی آن مردمان متفاوت خواهد بود و وظیفه اپوزیسیون مترقی و دمکرات، هماهنگی این مبارزات است. مبارزاتی که برآیند نهایی و سمت و سوی آن، آینده ایران پس از جمهوری اسلامی را رقم خواهد زد.