کریم پرویزی
سیستم دیپلماتیک و حقوقی جهان امروز به گونهای پی ریزی شده که دولتها، فاعل و بازیگر اصلی آن هستند و هر دولتی در این بازنه، تعاملی نرمال داشته باشد میتواند منافع حکومت و منافع کشورش را تا حد ممکن تامین کند.
تعامل نرمال نیز عبارت است از پایبندی به قوانین و میثاقهای بینالمللی که جهت صلح و ثبات لازماند و راه را برای تجارت آزاد هموار میکنند. حال اینکه در این تجارت آزاد اقتصادهای بزرگ جهان، منفعت بیشتری کسب میکنند امری مسلم است اما کشورهای دیگر نیز میتوانند تا حدی سعادت نسبی را برای مردمانشان مهیا کنند.
اما اگر در این میان تعامل کشوری نرمال نبود چه؟ در چنین حالتی چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا این دولت میتواند با بر هم زدن قوانین و پیماننامههای بینالمللی به قلدر منطقه و جهان بدل شود و بخواهد بر همه چیز حاکم شود. بیشک پاسخ این امر نه میباشد و سرنوشت کسانی چون صدام، قزافی، هیتلر و بسیار دیگر تائیدیست بر این مدعا.
خوب چنین حکومتی چگونه تعامل میکند و سیستم جهانی با آن چگونه رفتار خواهد کرد؟
برای پاسخ به این پرسش میتوان نگاهی به وضعیت سوریه و بویژه جمهوری اسلامی داشته باشیم. دولت سوریه که دهها هزار انسان را کشته است و علیه مردم خود از بمب شیمیایی استفاده کرده آنهم برای حفاظت از تنها یک نفر یعنی بشار اسد و به همین خاطر هم به آغوش روسیه رفته و پوتین به آنها امر و نهی میکند.
در ایران، اگر دولتی دمکراتیک و نرمال که مورد پسند تمام ملیتهای ایران میبود، بر سر کار میآمد، با منابع زیرزمینی و روزمینی که در اختیار دارد و نیز احتمال اینکه طی ٥٠ سال آینده جمعیت آن از ٢٠٠میلیون بگذرد، میتواند به کشوری موثر و تاثیرگذار حداقل در سطح اروپا و غرب آسیا بدل شود.
اما حال با حاکمیت جمهوری اسلامی که دشمن هرگونه پرنسیپ جهانی و صلح بینالمللی و روابط دوستانه است، رژیم حاکم مجبور است که برای تداوم بقاء خود تمام منابع و ثروت مردم را به بهایی نازل به تجار اروپایی و چینی بفروشد و مواد لازم را با نرخی چند برابر از همان تجار اروپایی خریداری کندو لوازم بیارزش و به درد نخور چینی را نیز خریده و به دلار بدل کند!
در این تجارت خونین، اروپا ثروت مفتی نصیباش میشود و به بازار مناسبی دسترسی دارد که به بهانه تحریم آمریکا و بیتوجهی به تهدیدات و جریمههای این کشور، کالاهای خود را با نرخی بسیار بالا به رژیم ایران میفروشد و رژیم تهران نیز از سویی،به سر دادن شعارهای خود علیه آمریکا ادامه میدهد و هم به حاکمیت خود.
آنچه که در این میان به فنا میرود، ثروت و خاک سرزمینیست به نام ایران و دریایی از خون ملیتهای ایران، که بر این خاک ریخته شده است.
آیا تجارت شرکتهای اروپایی، تحت عنوان بیاعتنایی به آمریکا و در اصل جهت غارت ایران و دوشیدن این کشور، میتواند چهره واقعی آنان را نزد مردم پنهان کند و آیا ملیتهای ایران نیز به فکر ضربه زدن به منافع سوداگران خون و استبداد نمیافتند؟