کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

سیاست زدگی، نگرش سیاسی در فرهنگ سیاسی ما

17:03 - 26 فروردین 1397

سوران شمسی

همزاد با تاریخ بشر، سیاست نیز در روابط انسان‎ها مطرح بوده است. سیاست با قدرت پیوند دارد؛ به گونه‎ای که سیاست همواره در پی کسب قدرت و سازمان‌دهی آن است. قدرت نیز چیزی نیست که روابط افراد بدون آن ممکن باشد. هر دوره‎ای از تاریخ بشر را که مطالعه کنیم، می‌بینیم که روابط نابرابر وجود داشته‌اند. صاحبان قدرت به عنوان بالادستان و زیردست‎ها که بیش‌تر با موجودیت توده‎ها معنادار می‎شود، این رابطه‌ی نابرابر را شکل می‎دهند. هرچه به گذشته برگردیم، سیاست‎ در محدوده‎ی کوچک‎‎تری مطرح می‎شود و قدرت نیز که جوهر آن را شکل می‎دهد، بیش‌تر در الگوهای ارباب-رعیتی، روابط آمرانه و از بالا به پایین، بدون رعایت اصل مشروعیت تجلی یافته‎ است. حال آنکه با شکل‎گیری دولت‎ مدرن و قانون اساسی دموکراتیک، نوعیت سیاست و چگونگی قدرت نیز دچار تغییرات اساسی شده است. امروز در قلمرو حاکمیت‎های مردمی، نه سیاست تعبیر کلیشه‎ای می‎شود که بیش‌تر با ترفند فریب و نیرنگ برچسب بخورد و نه قدرت برهنه و عریان است بلکه با قانون اساسی مدرن و دموکراتیک که بیش‌تر بازتاب‌دهنده‎ی خواسته‎های مردم است، مهار می‎شود و در راستای منافع عمومی جهت می‎خورد.

درست است که سیاست و قدرت در زمان ما، ‌حتی در دولت‎های دموکراتیک نیز به تمام معنا انسانی و مردمی نیست و پایه‎های مشروعیت آن دچار لغزش است و هنوز هم به دور از چشم ناظر مردم و افکار عمومی، دچار پنهان‎کاری می‎شود؛ اما روند عمومی به گونه‎ای است که رضایت مردم و جلب افکار عمومی هرگز به حاشیه و قلمرو فراموشی نمی‎خزد. دغدغه‎ی مشروعیت چیزی نیست که سیاست‎گران به سادگی از کنار آن بگذرند؛ چون ثبات و حفظ قدرت، مستلزم مشروعیت است. این تغییر شگرف را می‎توانیم دوسویه ریشه‎یابی کنیم؛ هم در قاعده‎ی جامعه و هم در رأس آن. قاعده‎ به مردم ارتباط می‎گیرد و منظور از رأس، همانا حکومت و دستگاه فرمان‎روایی است. تغییر در نگرش مردم، ظرفیت عمومی را می‎سازد و توان و قدرت اجتماعی خلق می‎کند. تغییر در رأس هرم، الگوهای مدیریتی و نوع عملکرد نظام را متحول می‎سازد.

برای اینکه بدانیم فلان حکومت چگونه عمل می‎کند، لازم است بدانیم که سیاست‎گران آن نسبت به حکومت‎داری و جامعه چگونه نگرش دارند. برای این‌که نگرش سیاست‎مداران را درک کنیم، لازم است بدانیم که آنان در چه بسترها و فرهنگی به‌سر می‎برند و زیست می‎کنند و مردم آن جامعه از چه نوع نگرش سیاسی برخوردارند. با این وجود، اگر سیاست و نگرش‎های سیاسی سیاست‎گران را در فرهنگ سیاسی‎مان مورد بازخوانی قرار دهیم، به‌خوبی قابل درک است که در جامعه‎ی ما، نگرش‎ها بافت روزمرگی دارند.

سیاست در ادبیات عامه، بیش‌تر به معنای روش و ترفندهای رسیدن به قدرت است، اما با هر وسیله‎ و ابزار ممکن. با محوریت این نوع نگرش سیاسی، ترفند، فریب، نیرنگ و بازی با احساسات مردم جزئی از ویژگی‎های سیاست بومی تلقی می‎شوند. نوع عملکرد‎های سیاسی بازیگران بیش‌تر در خط سیاست ماکیاولی معنادار می‎شود.

به نظر می‎رسد هر هدفی را که برای سیاست در نظر بگیریم، قدرت هیچ‌گاه از دایره بیرون نمی‎ماند، بلکه جوهر اصلی سیاست پنداشته می‎شود اما اگر کسب قدرت روش‌مند و قانون‎مند نباشد، نوع استفاده‎ی آن نیز از مدار قانون و اصول انسانی خارج می‎شود. در ایران برداشت عمومی نسبت به سیاست خیلی کلاسیک و عوام‎زده است. می‎توانیم بگوئیم که نگرش سیاسی سیاست‎گران نیز با یک نوع سیاست‎زدگی رو‌به‌رو است.

سیاست‎گران آن‌گونه عمل‎ می‎کنند که توان ماندن و بقا را در جامعه داشته باشند. برای همین است که وقتی یک نماینده مجلس با دیگری اختلاف پیدا می کند، می‎تواند در میان توده‎های مردم محبوب شود. کس دیگری اگر شعار تند قومی سر بدهد، نیز در اذهان گروهی از مردم جا باز می‎کند.

این‌گونه است که اصل کارکرد و کارایی به فراموشی سپرده می‎شود، چون در سنجش مردم نیز مهم و قابل توجه نیست. معیارهای ارزیابی سیاست‎گران در سنجش مردم، کمتر عینی و عقلانیاند. بیش‌ترین مردم با بافت‎هایی از تعلق‌‎های قومی، زبانی و سایر گرایش‎های‎شان در مورد سیاست‎مداران و بازیگران سیاسی قضاوت می‎کنند. در خیلی از موارد این بافت‎ها به‌سادگی، ناکارایی و اشتباهات آنان را خاک‎پوشی می‎کنند. در چنین بسترهای اجتماعی، نگرش سیاست‎گران نیز سیاست‎‌زده‎ می‎شود به گونه‎ای که آنان، سیاست‎شان را تا آن‌جا مطابق خواست مردم تنظیم می‎کنند که حمایت‎های احساسات‎محور مردم را از دست ندهند. با این وجود، اصل کارایی و پاسخ‎‎گویی در برابر مردم و اصل مشروعیت قانون‎مند، در فرهنگ سیاسی ما جا باز نکرده است. همین مسأله است که سیاست و کارنامه‎های سیاسی سیاست‎گران، برای زندگی عملی مردم تا اکنون به صورت قابل توجه گره‎گشا نبوده است. هنوز کارایی و پاسخ‎گویی در سیاست بومی ما اصل شمرده نمی‎شود، آنچه که بیش‌تر برای سیاست‎مداران مهم است، تعامل با احساسات مردم است اینکه چگونه به لحاظ احساسات نقطه‌ی ضعف مردم را پیدا کنند تا موضوعاتی مطرح شوند که برای آنان احساسات‌برانگیز باشند. بر بنیاد قانون و کارکردهایی که برای نظام سیاسی در نظر گرفته می‎شوند، در سیاست‎های مدرن امروزی، آنچه که اصل شمرده می‎شود، کارایی و پاسخ منطقی به نیازها و خواسته‎های مردم است. به لحاظ منطق عمل‎گرایی، سیاست و کارنامه‎ی سیاست‎مداران زمانی قابل ارزش می‎شود که بیش‌ترین کارایی و پاسخ‎گویی را در حوزه‎ی عمل داشته باشد. با این وجود، مهم نیست که سیاست‎مداران در زبان و شعارهای‎شان چه نقشه‎ای را برای مردم می‎کشند بی‎آنکه تعهد، ضمانت و استراتژی‌ای برای اجرای طرح‎های ذهنی‎شان داشته باشند. این آسیب‎پذیری در سیاست‎ بومی ما به‌خوبی قابل درک است.

محتویات این مقالە منعکس کننده دیدگاه و نظرات وب‌سایت کوردستان‌میدیا نمی‌باشد.