کریم پرویزی
از روزی که جهان در حال رشد و بنیان نهادن ساختاری اجتماعی و سیاسی برای آسایش زندگی انسانها بوده و مرحله به مرحله و گام به گام در اندیشهی یافتن راهی برای کاستن از رنجها و مصائب بشر میباشد، تاکنون کمتر شاهد موجودیت سیستمی همانند جمهوری اسلامی بودهایم که گام به گام خط بطلان بر تمامی راه حلهای جهانی کشیده و با هر گونه رشد و بلوغی جهان مخالفت نماید.
شاید بشر تنها در دوران هجوم هخامنشیان، نرون، مغولها و بربرها علیه تمدنهای بشری، شاهد نمونههایی همانند جمهوری اسلامی بوده است، البته در حال حاضر نیز داعش به عنوان مخلوق اندیشههای اسلامگرایانهی افراطی همانند مکتب خمینی، به همراه جمهوری اسلامی تبدیل به دوقلوهایی شرور و ویرانگر شدهاند.
در چند روز اخیر دو مناسبت جهانی را پشت سر گذاشتیم که تمامی ماهیت و مضامین نهفته در آنها، بیانگر ضدیت رژیم جمهوری اسلامی با اندیشه و خرد جهانی است. این دو مناسبت عبارتند از روز جهانی کارگر و روز جهانی آزادی مطبوعات.
روز جهانی کارگر بدین دلیل تعیین شده است که تمامی انسانها، اقشار و طبقات به رنجها و مصائب طبقهی کارگر پی ببرند و دهها سال است که مبارزه برای عادلانهتر نمودن سیستم اقتصادی و کاستن از رنجهای بخش مهمی از جامعه ادامه دارد.
روز جهانی آزادی مطبوعات نیز برای آن است که در سرتاسر جهان به آزادی اندیشهی انسانها احترام گذاشته شود و اگر ذرهای از طرز فکر سیستم سیاسی حاکم عدول نمودند و متفاوت از آن اندیشیدند، موجودیت آنان به عنوان انسان مورد بیحرمتی قرار نگیرد.
لیکن آیا در ایران یادی از رنجها و آلام کارگران میشود؟ گذشته از این که در سایهی حکومت آخوندی، رنجهای کارگران و ستمدیدگان ایران هزاران برابر شده است، آیا رژیم جمهوری اسلامی حتی به کارگران ایران اجازه میدهد که یادی از رنجهای کارگران آمریکا در سدهی گذشته بکنند؟ آیا در روز جهانی آزادی مطبوعات در ایران، کسی حتی این اجازه را مییابد که بگوید روز سوم ماه مه، روز جهانی آزادی مطبوعات است؟
در روز جهانی کارگر، روحانی، کلیددار ریاکار جمهوری اسلامی با اتومبیل ضد گلولهی میلیاردی خود از یک کارخانه بازدید میکند! در روز جهانی آزادی مطبوعات نیز گزارشی از خانهی آزادی در آمریکا منتشر میشود که رژیم ایران را در صف نخست سانسور و سرکوب آزادی بیان در جهان معرفی میکند.
اینجاست که درمییابیم مناسبتهای جهانی در ایران با چه غربتی دست و پنجه نرم میکنند و سیستم زمامداری ایران تا چه اندازه با روند تحولات جهانی ناسازگار است.
از روزی که جهان در حال رشد و بنیان نهادن ساختاری اجتماعی و سیاسی برای آسایش زندگی انسانها بوده و مرحله به مرحله و گام به گام در اندیشهی یافتن راهی برای کاستن از رنجها و مصائب بشر میباشد، تاکنون کمتر شاهد موجودیت سیستمی همانند جمهوری اسلامی بودهایم که گام به گام خط بطلان بر تمامی راه حلهای جهانی کشیده و با هر گونه رشد و بلوغی جهان مخالفت نماید.
شاید بشر تنها در دوران هجوم هخامنشیان، نرون، مغولها و بربرها علیه تمدنهای بشری، شاهد نمونههایی همانند جمهوری اسلامی بوده است، البته در حال حاضر نیز داعش به عنوان مخلوق اندیشههای اسلامگرایانهی افراطی همانند مکتب خمینی، به همراه جمهوری اسلامی تبدیل به دوقلوهایی شرور و ویرانگر شدهاند.
در چند روز اخیر دو مناسبت جهانی را پشت سر گذاشتیم که تمامی ماهیت و مضامین نهفته در آنها، بیانگر ضدیت رژیم جمهوری اسلامی با اندیشه و خرد جهانی است. این دو مناسبت عبارتند از روز جهانی کارگر و روز جهانی آزادی مطبوعات.
روز جهانی کارگر بدین دلیل تعیین شده است که تمامی انسانها، اقشار و طبقات به رنجها و مصائب طبقهی کارگر پی ببرند و دهها سال است که مبارزه برای عادلانهتر نمودن سیستم اقتصادی و کاستن از رنجهای بخش مهمی از جامعه ادامه دارد.
روز جهانی آزادی مطبوعات نیز برای آن است که در سرتاسر جهان به آزادی اندیشهی انسانها احترام گذاشته شود و اگر ذرهای از طرز فکر سیستم سیاسی حاکم عدول نمودند و متفاوت از آن اندیشیدند، موجودیت آنان به عنوان انسان مورد بیحرمتی قرار نگیرد.
لیکن آیا در ایران یادی از رنجها و آلام کارگران میشود؟ گذشته از این که در سایهی حکومت آخوندی، رنجهای کارگران و ستمدیدگان ایران هزاران برابر شده است، آیا رژیم جمهوری اسلامی حتی به کارگران ایران اجازه میدهد که یادی از رنجهای کارگران آمریکا در سدهی گذشته بکنند؟ آیا در روز جهانی آزادی مطبوعات در ایران، کسی حتی این اجازه را مییابد که بگوید روز سوم ماه مه، روز جهانی آزادی مطبوعات است؟
در روز جهانی کارگر، روحانی، کلیددار ریاکار جمهوری اسلامی با اتومبیل ضد گلولهی میلیاردی خود از یک کارخانه بازدید میکند! در روز جهانی آزادی مطبوعات نیز گزارشی از خانهی آزادی در آمریکا منتشر میشود که رژیم ایران را در صف نخست سانسور و سرکوب آزادی بیان در جهان معرفی میکند.
اینجاست که درمییابیم مناسبتهای جهانی در ایران با چه غربتی دست و پنجه نرم میکنند و سیستم زمامداری ایران تا چه اندازه با روند تحولات جهانی ناسازگار است.