کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

متن سخنان حسن شرفی، جانشین دبیرکل حزب دمکرات در مراسم سالروز ترور میکونوس

20:03 - 1 مهر 1393

کوردستان میدیا: حسن شرفی، جانشین دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران در مراسم بیست‌ودومین سالروز شهادت دکتر شرفکندی و همراهانشان، سخنانی ایراد نمود.

متن کامل سخنان ایشان، عینأ در پی می‌آید:

حضار محترم!
دوستان گرامی!
خانم‏ها و آقایان!
امروز ٢٦ شهریورماه ١٣٩٣خورشیدی، ٢٢ سال از حادثه‏ی دلخراشی سپری می‏شود که طی آن در سال ١٣٧١ خورشیدی رفیق و آموزگار بزرگمان، کاک دکتر صادق شرفکندی به همراه کاک فتاح عبدلی، کاک همایون اردلان و کاک نوری دهکردی دوست نزدیک حزب در جریان یک توطئه‏‌ی تروریستی جمهوری اسلامی در برلین و هنگامی که برای حضور در نشست اینترناسیونال سوسیالیست به برلین سفر کرده بودند و پس از آن به منظور بررسی اوضاع ایران و متشکل نمودن اپوزیسیون ایرانی در یکی از رستوران‏‌های این شهر به نام میکونوس نشستی با جمعی از شخصیت‏های اپوزیسیون ایرانی برگزار نمودند، هدف حمله‏‌ی تروریست‏‌ها‌ی وابسته به جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته و جان خود را از دست دادند. این زخم عمیق و دردناک در شرایطی بر پیکر جنبش کرد در کردستان ایران و حزب دمکرات کردستان ایران وارد شد که هنوز زخم‏ وارد شده بر پیکر حزب و جنبشمان بر اثر ترور دکتر قاسملو تازه بود. از همین رو، یک بار دیگر اندوهی جانکاه کلیه‏‌ی فرزندان ملت کرد در تمامی بخش‏های کردستان را در بر گرفت. لیکن روند تحولات و توانمندی دبیرکل اسبق حزبمان، کاک دکتر صادق شرفکندی این اجازه را به جمهوری اسلامی نداد که به هدف اصلی خویش نائل گردد.

دکتر صادق شرفکندی در بیست و یکم دیماه سال ١٣١٦ خورشیدی در روستای ترغه در منطقه‏‌ی بوکان دیده به جهان گشود، هنوز کودک کم سن وسالی بیش نبود که از نعمت وجود پدر محروم شد و سرپرستی وی را برادر بزرگترش استاد هژار، شاعر نام‏‌آور کرد به عهده گرفت. از اینجا می‏‌توان دریافت کسی که تحت سرپرستی یک شاعر ملی رشد و بلوغ یافته، پس از سپری نمودن دوران کودکی و نوجوانی از چه فکر و عقیده‏ای در جامعه برخوردار خواهد شد.

ایشان تحصیلات ابتدایی تا دبیرستان را در شهرهای بوکان و مهاباد و سال آخر دبیرستان را در تبریز به پایان رساند و در تمام این مدت که تحصیلات خویش را در این شهرها به پایان می‏‌رساند یا ادامه می‏‌داد، برای همگان آشکار شد که از چه استعداد و هوش و ذکاوت ویژه‏‌ای برخوردار است. ایشان در تمامی دوران تحصیل خویش همواره شاگرد ممتاز یا در زمره‏‌ی برترین‏‌ها بود. سپس برای ‌ادامه‏‌ی تحصیل عازم تهران شد و در دانش‌سرای عالی به تحصیلات خویش ادامه داد و در رشته‏‌ی شیمی به اخذ مدرک لیسانس نائل آمد. در آنجا نیز ذکاوت خویش را نشان داد، به گونه‏‌ای که عنوان نفر اول رشته‏‌ی شیمی را در دانش‌سرای عالی به خود اختصاص داد، به همین دلیل، موفق به دریافت بورسیه‏‌ی تحصیلی خارج از کشور شد، لیکن در ابتدا اجازه‌‏ی استفاده از این بورسیه به ایشان داده نشد، از همین رو به شهر‏های کردستان بازگشت و بیشتر در مهاباد و کمتر در ارومیه، به تدریس در دبیرستان‏ها پرداخت. طی این مدت به همراه تعدادی از دبیران همدل و همفکر درصدد ایجاد اتحادیه‏‌های اعلام نشده برآمدند تا با سعی و تلاش خود شمار دانشجویان کرد را در دانشگاه‏های ایران به طرز چشمگیری افزایش دهند، نتایج این اقدام به اندازه‏ای چشمگیر بود که از چشم ساواک پنهان نماند، به همین دلیل هم خود ایشان و هم همفکرانشان به شهرهای مرکزی ایران تبعید گردیدند. بورسیه‌‏ای که بایستی به وی اختصاص می‏‌یافت و از وی دریغ می‏‌گردید، به فرد دیگری داده شد که پس از اتمام تحصیلات خویش به تهران باز گشت و مسئولیت بالایی در وزارت آموزش عالی به وی واگذار شد، لیکن همواره از اینکه حقی را سلب نموده و حق فرد شایسته‏‌ی دیگری را پایمال کرده است، احساس عذاب وجدان می‏‌نمود، به همین دلیل تلاش بسیاری به خرج داد تا این بورسیه را مجدداً احیا نماید و احیا هم نمود و دکتر صادق شرفکندی با استفاده از همین بورسیه عازم فرانسه شد و در آنجا مدرک دکترا را با رتبه‌ی بالایی از دانشگاه پاریس دریافت نمود. در آنجا بود که در سال ١٣٥٢ از نزدیک با دکتر قاسملو آشنا شد. زیرا این دو پیشتر دورادور یکدیگر را می‏شناختند، لیکن در آنجا از نزدیک با یکدیر آشنا شدند و همان جا به تقاضای دکتر قاسملو افتخار عضویت در حزب دمکرات کردستان ایران را پذیرفت. دکتر صادق شرفکندی زمانی که در سال ٥٢ عضویت حزب دمکرات کردستان ایران را پذیرفت، با این که به عنوان شخصیتی آزادیخواه، برابری‌خواه و یک میهن‌دوست کرد شناخته شده بود، عضو هیچ حزب دیگری نبود، از آن زمان تا واپسین لحظات زندگی‏ش عضو حزب بود و به خط‌ مشی حزب و استاد و دوستش دکتر قاسملو وفادار ماند. پس از دریافت مدرک دکترا به تهران بازگشت و در آنجا به عنوان استاد، مأموریتی را که از سوی حزب به وی محول شده بود تا مخفیانه در میان دانشجویان کرد به کار تشکیلاتی بپردازد و با فرهیختگان و روشنفکران سیاسی فاصله گرفته از رژیم شاه تماس برقرار نماید، به طور کامل انجام داد. پس از انقلاب ملیت‌های ایران و شرایطی که در کردستان پیش آمده بود، رهبری حزب از وی خواست که به کردستان بازگردد. ایشان بلافاصله زندگی مرفه و مسئولیت بالای خویش را رها نموده و در صفوف کادرها و پیشمرگان حزب دمکرات کردستان ایران به فعالیت و مبارزه پرداخت. ایشان در صفوف حزب مدارج تشکیلاتی از قبیل عضویت کمیته‌ی مرکزی، دفتر سیاسی و معاونت دبیرکل را به سرعت پیمود. هیچ یک از عناوین و مسئولیت‌ها برای دکتر صادق شرفکندی عناوین و سمت‌های زودرس نبودند زیرا ایشان با توانایی و دانش خویش و با همان استعدادی که در جریان تحصیل از خود نشان داده بود، در امور حزبی نیز همان ذکاوت و استعداد و توانایی را از خود به نمایش گذاشته و این مدارج را طی نمود. در این مدت پیش از آن که جانشین دبیرکل حزب باشد، به عنوان یکی از چهره‌های برجسته‌ی دفتر سیاسی حزب مسئولیت‌های گوناگونی در بخش‌های مختلف حزب به عهده گرفت، لیکن بیشتر در بخش رسانه‌ای حزب که در آن زمان به روزنامه و انتشارات و رادیو صدای کردستان ایران محدود می‌شد، انجام وظیفه نمود، لیکن تمام تلاش و تمرکز فکری ایشان بر روی این بخش نبود که مسئولیت آن را بر عهده داشت، بلکه در تمامی بخش‌ها و زوایای پیدا و پنهان حزب، دست ایشان، هوش و ذکاوت ایشان و فکر ایشان منشأ اثر بود. ایشان در تمامی موضع‌گیری‌ها و تصمیماتی که در کنگره‌های حزب گرفته می‌شد، تأثیرگذار بود. در آن زمان شاید کسانی بودند که در رابطه با دمکراسی و حقوق ملی دچار تردید بودند و در مسأله‌ی تعیین آرمان نهایی یعنی در رابطه با آن چه که دکتر قاسملو به عنوان سوسیالیزم دمکراتیک مطرح نمود، اختلاف نظر وجود داشت. دکتر صادق شرفکندی صرفاً جانشین برحق و شایسته‌ای برای دکتر قاسملو نبود، بلکه یار و یاوری استوار و قابل اعتماد برای دکتر قاسملو در مسأله‌ی تصویب خط‏ مشی دمکراتیک، اندیشه‌های ملی و تعیین سوسیالیسم دمکراتیک به عنوان آرمان نهایی حزب بود که اغلب گفته می‌شود بدین منظور بود که خط‌مشی حزب دمکرات از حزب توده متمایز شود. بخشی از آن شاید به همین دلیل بود، اما بخش دیگر آن، از آن رو بود که نمی‌توان حزبی دمکراتیک بود و برای دمکراسی مبارزه کرد، اما طرفدار نوعی از سوسیالیسم بود که در نهایت به دیکتاتوری ختم خواهد شد، حتی اگر دیکتاتوری پرولتاریا باشد.

دکتر صادق شرفکندی از ویژ‏گی‏های خاصی برخوردار بود، مدیر بود، قاطع بود، دارای پشتکار بود، برای کارکردن، وقت و زمان نمی‏‌شناخت، دانا بود، هوشیار بود، واقع‏بین بود. تمامی این ویژ‏گی‏ها باعث شده بود که وی بتواند در حزب در تمامی زمینه‏‌ها صاحب نظر باشد و در هر زمینه‏‌ای دیدگاه‏های ایشان در موضوعات اساسی و اصلی به دیدگاه‏های دکتر قاسملو نزدیک باشد. از همین روست که همواره گفته می‏‌شود دکتر صادق شرفکندی یار وفادار دکتر قاسملو بود، صادق بود. شاید بسیار کم پیش بیاید که نام یک نفر این چنین با ویژگی‏هایش منطبق باشد، یعنی نام وی صادق باشد و این چنین نیز از صداقت بالایی در رابطه با حزب خویش، در رابطه با دوستان و رفقا و استاد خویش برخوردار باشد. متأسفانه دکتر قاسملو در جریان یک اقدام تروریستی به شهادت رسید. دکتر صادق شرفکندی پس از ایشان به عنوان جانشین دبیرکل در یکی از نشست‏های کمیته‏‌ی مرکزی به عنوان دبیرکل حزب انتخاب گردید. شرایطی که ایشان طی آن چنین مسئولیتی را بر عهده گرفت، به خودی خود بیانگر آن است که چه اندازه شخصیتی با اراده، با پشتکار و متکی به نفس بود. ایشان در شرایطی چنان مسئولیتی را پذیرفتند که اندوه از دست دادن استاد و یار و یاورش را که همان دکتر قاسملو بود، بر جسم و ذهن و تمامی وجود خویش احساس می‏کرد. می‏‌انست در جایگاهی قرار گرفته است که متعلق به دکتر قاسملو بود و پرکردن چنین جایگاهی چندان آسان نبود. با اینکه ایمان داشت که می‏تواند از پس بسیاری از کارها برآید، لیکن معتقد بود که برآوردن انتظاراتی که جانشین دکتر قاسملو بایستی آنها را برآورده می‏کرد، آسان نیست. بارها گفته بود که امیدوارم با همکاری تمامی دوستان، شانه‌های ضعیف من بتوانند سنگینی این مسئولیت خطیر را تحمل نمایند و او تحمل نمود و همان گونه که در نخستین روزهای شهادت دکتر قاسملو فرموده بود که پیمان می‌‏بندیم راهت را ادامه دهیم تا زمانی که یا پیروز شویم یا جان خویش را بر سر آن از دست بدهیم و به نزد تو بیاییم، به این وعده‏‌ی خویش که به دکتر قاسملو و به حزب داده بود، جامه‏‌ی عمل پوشاند. این مسئولیت خطیر را پذیرفت و چنان از عهده‏‌ی انجام آن برآمد و شایستگی و مهارتی از خود نشان داد و قاطعیت و پشتکاری از خود نشان داد که اگر تمامی اعضای حزب دمکرات کردستان ایران برای جمهوری اسلامی هدف دستگاه تروریسم باشند، دکتر سعید پیشاپیش همگی آنان قرار داشت. از همین رو جمهوری اسلامی برآن بود که اگر سر را هدف قرار دهد، جسم بر زمین می‏‌افتد. زمانی که دکتر قاسملو را هدف قرار دادند، این جسم نیافتاد، رژیم معتقد بود که این جسم نیفتاده است زیرا دکتر صادق شرفکندی زنده بود، این سر را نیز هدف قرار دادند، لیکن باز هم این جسم نیافتاد، زخمی شد، خون‏‌آلود شد، اما به زانو در نیامد. نه جنبش تضعیف شد، نه حزب دمکرات کردستان ایران به زانو درآمد. این چنین بود که توطئه‏‌ی ترور وی را طراحی نمودند و در سفری که برای شرکت در نشست انترناسیونال سوسیالیست به برلین آلمان انجام داد، مدت کوتاهی پس از حضور در این نشست، توطئه‏‌ی ترور در رستوران میکونوس به اجرا درآمد و متأسفانه به شهادت رسید. کاک فتاح عبدلی، رفیق مبارزمان و نماینده‏ی ما در خارج از کشور، کاک همایون اردلان، مسئول کمیته‏‌ی ما در آلمان و دوست دیرین حزبمان کاک نوری دهکردی نیز به شهادت رسیدند.

زمانی که از شهادت دکتر صادق شرفکندی و سایر رفقایمان در رستوران میکونوس سخن می‏‌گوییم، برای تمامی مردم یادآور روند کار دادگاه است. جمهوری اسلامی در اغلب کشورهایی که ترورهایش را در آنها انجام داده بود، بدون خطر رهیده بود، بیشتر در کشورهایی به انجام اقدامات تروریستی می‏‌پرداخت و تروریست‏هایش را به آنجا می‏‌فرستاد که رابطه‏‌ی تجاری خوبی با آنان داشت و مطمئن بود که ملاحظات سیاسی آنان اجازه‏ی افشای حقایق را نخواهد داد، لیکن با این که هم از سوی ایران و هم از سوی وزارت خارجه‏‌ی آلمان، قضات دستگاه قضایی آلمان و وکلای آن تطمیع شدند، ولی نتیجه‏‌ای نداشت. راه تهدیدات آشکار و پنهان را نیز در پیش گرفتند، ولی به جایی نرسیدند، تلاش‏های وزیر خارجه‏ی آلمان نیز برای فشار بر قضات موفقیتی به همراه نداشت. در نتیجه‏‌ی استقلال دستگاه قضایی آلمان و شجاعت قضات، سرانجام در دادگاهی طولانی‌مدت که هزینه‏‌های فراوانی نیز برای دولت آلمان به همراه داشت، مهر تروریسم بر پیشانی رژیم تروریستی و تروریست‏‌پرور جمهوری اسلامی در بالاترین سطوح آن نقش بست. اروپا موضع‏‌گیری نمود، سفرایش را باز خواند و اگر چه طولی نکشید که آنان را بازگرداند، لیکن همین رفتار نمادین دو نتیجه‏‌ی عمده در پی داشت:
نخست این که کشورهای اروپایی پس از این حکم در رفتار و روابط خود با جمهوری اسلامی محتاطانه رفتار نمودند، دوم این که ماشین تروریسم جمهوری اسلامی در اروپا متوقف شد. درست است که نتایج این دادگاه شهدایمان را به ما باز نگرداند، لیکن اجازه ندادند قاتلان و آمران این ترورها به سلامت از خطر برهند، در جریان کار دادگاه و مسائلی که در آلمان مطرح بود، لیستی آشکار شد که نام شمار چشمگیری از شخصیت‏های اپوزیسیون ایرانی در خارج از کشور را شامل می‏شد که در برنامه‏‌ی ترور جمهوری اسلامی قرار داشتند، با افشای این لیست و هر لیست دیگری که شاید در میان بوده باشد، حتی اگر آشکار نشده باشد، تمامی کسانی که نامشان در این لیست بود، پس از این رویداد ادامه‏‌ی زندگی برایشان میسر گردید و از آن خطر رهایی یافتند، و اگر با واقع‏بینی بنگریم متوجه می‏‌شویم که باید آنان حیات کنونی خویش را مدیون خون قربانیان حزب دمکرات کردستان ایران و حکم قابل تقدیر دستگاه قضایی آلمان بدانند.

دوستان!

امروز با وجود آنکه رهبران و شخصیت‏های زیادی از حزبمان توسط تروریسم جمهوری اسلامی جان باخته‏اند، ولی با تمامی مشکلات و موانعی که بر سر راه حزب و جنبشمان قرار داده‏اند، هم اکنون سربلند هستیم، سربلندیم از اینکه ادامه‏ دهنده‏‌ی راه آن رهبران و آن شهیدان هستیم و تا این مقطع توانسته‏ایم جنبش را سرپا نگه داریم، با ویژگی‏هایی که آنها مد نظرشان بود و راه آنها بود و آنها ما را به چنین راهی هدایت نموده و آن را پیش روی ما قرار دادند. دادگاه میکونوس رژیم را رسوا نمود، ولی تروریسم و حتی تروریسم جمهوری اسلامی را از بین نبرد.

خاورمیانه جایی است که همیشه با مشکل و بحران مواجه بوده و به علت ویژگی‏هایش، اکنون وضعیت‌آن بحرانی‏تر شده است به علت اینکه گروهی تروریستی همچون داعش در سوریه و عراق یکه‏‌تازی می‏کنند و جنایت می‏‌آفرینند و به همین خاطر هم اکنون می‏بینیم که اتحاد و ائتلافی از چندین کشور تشکیل شده و علیه داعش وارد مبارزه‏ای طولانی شده‏اند و این گامی با ارزش است.اما چگونه می‏‌تواند به موفقیت دست یابد؟
نخست تداوم و عدم انشقاق در این ائتلاف، دوم عدم تمرکز آن تنها بر یک گروه تروریستی.

به القاعده حمله شد، داعش از آن به وجود آمد و نسخه‏‌های دیگری و جریانات تروریستی دیگری تشکیل شدند، به همین خاطر این ائتلاف باید علیه کلیت تروریسم باشد و اگر اینگونه باشد، جمهوری اسلامی بر پایه‏ی تمامی اصول بایستی هدف این ائتلاف باشد، زیرا داعش تاکنون کاری نکرده است که جمهوری اسلامی پیش از آن انجام نداده باشد. اگر به زنان و دختران تجاوز کرده، که جمهوری اسلامی بارها زنان و دختران کرد را در زندان‏هایش‏ مورد تجاوز قرار داده و پاسدارها را به خانه‏‌ی پدر دختران ‏فرستاده و می‏گفت یک جعبه شیرینی ببر و به خانواده‌‏ی آنها بگو که من داماد شما هستم. اگر داعش در محدوده‏ای کوچک در مقایسه با تمام دنیا و در عراق و سوریه قتل‏ عام می‏کند، جمهوری اسلامی در داخل کشور خود و به وسعت تمام دنیا توطئه و ترور و بمبگذاری انجام می‏دهد و اگر داعش مردم را آواره می‏کند، جمهوری اسلامی بیشتر از آوارگانی که به خاطر داعش خانه و کاشانه‏‌ی خویش را ترک کرده‏‌‌اند، خود ایرانی‏ها را ناچار به ترک وطن و عزیمت به سوی خارج کرده است.

جمهوری اسلامی در سال ٦٧ چند هزار نفر از زندانیان خود را که محاکمه شده و در آستانه آزادی بودند، اعدام کرد، چرا؟ زیرا اعتقاد آنان مانند جمهوری اسلامی نبود. آنچه داعش انجام می‏دهد این است که هرکس اعتقادی را که داعش برای خود درست کرده است نداشته باشد، می‏کشد، در کردستان داعش قتل‏ عام می‏کند، اما در همین کردستان جمهوری اسلامی چه اندازه قتل‏عام کرد. ملای آبادی را در حالی که قرآن در دست داشت، در برابر چشمان مردمش به گلوله بست و شاید اگر بگوییم که داعش هر آنچه را که انجام می‏دهد از جمهوری اسلامی یاد گرفته است، اغراق نکرده باشیم. بر همین اساس ائتلافی جهانی که بر آن است علیه پدیده‏ای همچون تروریسم مبارزه کند، بایستی علیه کلیت این پدیده مبارزه کند نه موردی از موارد.

با االقاعده جنگیدند، پایان نیافت و اگر با داعش هم بجنگند و به احتمال زیاد پایان نمی‏یابد ولی اگر علیه تروریسم به طور کلی انجام شود، اگر هم پایان نیابد، لااقل آنقدر تضعیف می‏گردد که قادر نیست اعمالی را که اکنون انجام می‏دهد، انجام دهد. جمهوری اسلامی اینگونه نشان می‏دهد یا بعضی از جریان‌ها می‏خواهند اینگونه نشان دهند که جمهوری اسلامی آمده است تا در عراق علیه داعش و علیه تروریسم بجنگد.

دوستان گرامی!

جمهوری اسلامی به هر گونه‌ای که که خود یا هر جریان دیگری به نادرست یا درست مدعی آن هستند، علیه داعش می‏جنگد، ولی جمهوری اسلامی به این علت که داعش تروریست است، با آن نمی‏‌جنگد، بلکه به این علت می‏جنگد که نخست داعش خود جریانی کوچک در درون اجتماعی بزرگتر به نام سنی‏های تحت ستم عرب عراقی می‏باشد، دوم اینکه سنی‏‌ها که از تضییع حقوق خود توسط حکومت مرکزی ناراضی هستند در عین حال نیز خواهان پایان دادن به نفوذ و دخالت جمهوری اسلامی در عراق هستند و جمهوری اسلامی می‏داند که پیروزی سنی‏‌ها در حال حاضر چه با نام داعش یا با نام سنی‏‌ها باشد، سدی در برابر نفوذی است که جمهوری اسلامی دارد و دخالت‏هایی که در عراق انجام می‏دهد. به این علت است که می‏خواهد نفوذ خود را در عراق از دست ندهد و اکنون نیز چرا جمهوری اسلامی در این ائتلاف جهانی پذیرفته نشده است؟ زیرا قبل از همه ١٠ کشور عربی می‏‌گویند که ما با دولتی در یک ائتلاف شرکت نمی‏‌کنیم که خود حامی تروریسم باشد و در کشورهای ما اگر گروهی کوچک همفکر و هم‏ مذهب خود داشته باشد، آنها را علیه دولت‏های ما تحریک می‏کند و کارهای تروریستی و تخریبی را توسط آنها انجام می‏دهد، اغتشاش ایجاد می‏کند، ما آماده نیستیم با آن در یک جبهه باشیم. هم اکنون و حتی چندی پیش که آمریکا اعلام کرد که نیروهای نظامی آنان در عراق با فرماندهان ایرانی همکاری و هماهنگی کنند و ایران نیز به فرماندهان نظامی خود دستور داد که این کار را انجام دهند، ولی اکنون که خود در این ائتلاف نیست، با آن مخالفت می‏کند، چرا؟ زیرا حضور آن نیروهایی که در چهارچوب این ائتلاف می‏آیند و در عراق مستقر می‏شوند، وضعیتی را در عراق خلق می‏کند که داعش از بین برود و یا تضعیف شود و سنی‏‌ها از موقعیتی برخوردار باشند که همچون حال حاضر حقوقشان پایمال نگردد و کردها نیز از موقعیتی بهره‏‌مند خواهند شد که تا این حد از سوی حکومت مرکزی نادیده گرفته نشوند و این‏ها همه قدرت و هژمونی جمهوری اسلامی در عراق و اقلیم کردستان را محدود می‏کنند و به همین خاطر از آن خشمگین می‏شود. آنچه که جمهوری اسلامی برای آن می‏جنگد، جنگ ترور نیست و جنگ برای ماندگاری نفوذ و قدرت خود در عراق است.

در تمام دنیا و در هر قاره‏ای محال است که چند کشوری وجود نداشته باشد که جمهوری اسلامی در آن کشورها تروری انجام نداده باشد، که حاکمیتش را نقض و در آنها بمبگذاری نکرده و مردم را نکشته باشد. رژیمی که با اسلحه‏‌ی خود، با پاسدارهای خود با دفاع از دیکتاتوری همچون بشار اسد، ده‏ها هزار نفر از مردم آن کشور را به قتل رسانده باشد، چگونه این رژیم می‏تواند علیه ترور مبارزه کند؟ ما امیدواریم که این ائتلاف تداوم داشته باشد و در جریان کارهای خویش به سمتی گام بردارد که علیه کلیت تروریسم و حامیان تروریسم در منطقه اقدام کند. در غیر اینصورت، جنگ علیه یک گروه تروریستی شاید آن گروه را تضعیف نماید، ولی تروریسم را ریشه‏کن نخواهد کرد. من بیش از این وقت شما عزیزان را نمی‏گیرم و در این مناسبت از شما اجازه می‏خواهم که از سوی همگان به روان دکتر صادق شرفکندی دبیر کل پیشین حزبمان که قربانی تروریسم جمهوری اسلامی گردید و روان پاک کاک فتاح عبدلی، کاک همایون اردلان و کاک نوری دهکردی و تمامی شهیدان راه آزادی کرد و کردستان درود بفرستیم.

امیدواریم که پس از این هرگز دیگر چنین زخمی بر پیکر حزبمان و جنبشمان وارد نگردد و چنین خونی از آن بر زمین نریزد و نتیجه‏‌ی مبارزاتمان که تأکید بر تداوم راه شهیدانمان است، ما را به آن مقصودی برساند که آرزوهای آنان را تحقق بخشد و در برابر فرزندان ملت خویش سربلند و پیروز باشیم.

شاد باشید