کوردستان میدیا: مصطفی هجری دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران، روز چهارشنبه ١٤ خردادماه ١٣٩٣ مطالبی در پارلمان سویس ارائه نمود.
متن سخنان وی عینا در پی میآید:
آیندهی ملیتها پس از آمدن روحانی، به کدام سو؟
دوستان گرامی!
جمهوری اسلامی رژیمی ایدئولوژیک با عقاید و باورهای ارتجاعی است و تمامی پدیدههای جهان را در چهارچوب همین ایدئولوژی نگریسته و ارزیابی میکند و از آنجا که این ایدئولوژی را به خداوند گره زده است، ثابت و غیر قابل تغییر نیز هست.
دین اسلام جوهره و روح این ایدئولوژی را تشکیل میدهد، اسلامی منطبق با تفسیر و تعریف رهبران مذهبی حکومت اسلامی در ایران که همانا مذهب شیعهی پیرو ولایت فقیه است.
این ایدئولوژی جایگاهی برای ملیت بر طبق تعاریفی که هم اکنون در جهان شناخته شدهاند یا ملیتها در ایران خود را با آن تعریف میکنند، قائل نشده است، بلکه همگی امت اسلام را تشکیل میدهند و رسالت مذهبی آنان این است که در راستای پیشبرد تعلیمات و رهنمودهای اسلام بطور یکپارچه تلاش کنند.
بر اساس این رهنمودها، افراد و گروههایی که در ایران با مطرح نمودن مسألهی «ملت» خواستار حقوقی میگردند، از رهنمودهای اسلام منحرف شدهاند، زیرا خواستهای آنان سبب بروز مشکلات و اختلافاتی در درون امت اسلامی شده و لذا سزاوار کیفر و مجازات تلقی میشوند. متهم ساختن احزاب و فعالان عرصهی مطالبهی حقوق ملیتهای ایران به ضدیت با انقلاب، مزدوری برای دشمنان اسلام از قبیل اسرائیل و آمریکا، تجزیهطلبی و در نهایت تحمیل مجازاتهای سنگینی همانند اعدام و حبسهای طویلالمدت نیز در همین راستا انجام میگیرد.
در این حکومت تغییر مهرههای رژیم از قبیل رئیسجمهور نمیتواند تغییری در این عقاید و باورها ایجاد نماید که در عمل منجر به بهرسمیت شناختن ملیتهای مختلف ایران و تأمین حقوق آنان گردد، این نیز خود معلول دو عامل اصلی است:
1ـ کسی که به عنوان رئیسجمهور تعیین میگردد، همواره یکی از مهرههای شناخته شدهی وفادار به رژیم و عقاید و باورهای آن بوده و جدا از رژیم نیست، از همین رو، به عنوان یک وظیفهی دینی و اداری، مطیع همان رهنمودها و سیاستهایی خواهد بود که رهبر مذهبی رژیم به وی محول نموده است.
2- اگر اینگونه فرض کنیم که چنین فردی، نظرات متفاوتی نیز داشته باشد، این صلاحیت به او داده نشده که در راستای سیاستها و رهنمودهایی گام بردارد که با تعلیماتی که به او داده شده است، متفاوت باشد.
به همین دلیل، امید بستن به اینکه با آمدن روحانی یا کسانی دیگر در این حکومت، تغییراتی بنیادین در رابطه با این مسأله در حاکمیت جمهوری اسلامی بدون وجود یک اهرم فشار نیرومند روی خواهند داد، تنها توهمی بیش نیست و بر اساس هیچ منطقی استوار نیست.
اما رژیم از آغاز تاکنون برای ایجاد شک و شبهه و فریب افکار عمومی، هر زمان که لازم بداند به ظاهر برخی مباحث را در چهارچوب خواستهها و حقوق ملیتها درحد نازلی مطرح مینماید همانند آنچه که در مادهی ١٥ قانون اساسی، حق آموزش زبان ملیتها رسماً آمده است، اما در مدت بیشتر از ٣٠ سال حکومت خویش، هیچ اقدامی در راستای جامهی عمل پوشاندن به این ماده انجام نداده است، یا روحانی در زمان تبلیغات انتخاباتی خویش برای احراز پست ریاستجمهوری، به منظور جلب نظر ملیتها وعدههایی را در این رابطه منتشر ساخت و علی یونسی یکی از وزرای پیشین اطلاعات را به عنوان دستیار ویژهی خویش در امور مربوط به ملیتها و اقلیتهای آئینی تعیین نمود، اما در عمل نه تنها هیچ گامی در راستای تأمین حقوق ملیتها و رفع تبعیضات مذهبی در ایران برنداشته است، بلکه از هنگام روی کار آمدن وی فعالان حقوق ملیتها و مذاهب مختلف در ایران با فشارها و تضییقات بیشتری روبرو شدهاند.
در اینجا این پرسش مطرح میشود که با چنین تحلیلی، راهچارهی رسیدن به حقوق برابر و آزادی ملیتهای ایران چیست؟
پاسخ ما، اعمال فشار ملیتهای تحت ستم و تمامی آزادیخواهان ایران بر رژیم به صورت متحد و یکپارچه در داخل و حمایت و پشتیبانی بینالمللی در خارج است، فشاری که رژیم را در خطر سرنگونی قرار دهد، زیرا زانو زدن رژیم در برابر تحمیل تحریمهای اقتصادی از سوی غرب و گردن نهادن آن به خواستهای آنان در رابطه با غنیسازی اورانیوم زمانی به نتیجه رسید که ادامهی تحریمها، اقتصاد کشور را دچار چنان وضعیت وخیمی نمود که رژیم دریافت که بیش از این توان مقاومت ندارد و اقتصاد آن به سرعت در حال فروپاشی است و در چنین حالتی خطر سرنگونی رژیم احساس میشود.
بدون تردید برای پیشگیری از نقض حقوق ملیتها و آزادیهای مردم و همچنین پیشگیری از تمامی اقدامات تروریستی و رعبانگیز رژیم در منطقه نیز اعمال فشارهایی اینچنینی از داخل و خارج ضرورت دارد، در این رابطه کشور سوئیس به عنوان یک کشور بیطرف که در جامعهی بینالمللی نقش مهمی درحل مسائل و مشکلات بینالمللی ایفا میکند، میتواند در راستای حل مسألهی ملیتهای ایران نقش مثبتی همانند نمونهی برگزاری کنفرانسی بینالمللی برای بحث و گفتگو در این زمینه از سوی وزارت امور خارجهی کشور سوئیس ایفا نماید، به ویژه که این کشور از طریق اجرای نوعی از فدرالیسم که توانسته است حقوق برابر را برای همهی طرفها تأمین نماید، از تجربهی موفقی در حل مسألهی ملیتهای مختلف تشکیلدهندهی جمعیت سوئیس برخوردار است.
در پایان لازم میدانم که مراتب سپاس و قدردانی خویش را از جناب آقای «کارلو سوماروگا، رئیس کمیسیون روابط خارجی پارلمان سوئیس و ریاست مشترک گروه پارلمانترهای سوئیسی دوست ملت کرد» و «جمعیت حقوق بشر کردستان ایران ـ ژنو» ابراز نمایم که زحمت برگزاری این پانل را بر عهده گرفتند.
از شما دوستان حاضر در سمینار نیز سپاسگزارم
متن سخنان وی عینا در پی میآید:
آیندهی ملیتها پس از آمدن روحانی، به کدام سو؟
دوستان گرامی!
جمهوری اسلامی رژیمی ایدئولوژیک با عقاید و باورهای ارتجاعی است و تمامی پدیدههای جهان را در چهارچوب همین ایدئولوژی نگریسته و ارزیابی میکند و از آنجا که این ایدئولوژی را به خداوند گره زده است، ثابت و غیر قابل تغییر نیز هست.
دین اسلام جوهره و روح این ایدئولوژی را تشکیل میدهد، اسلامی منطبق با تفسیر و تعریف رهبران مذهبی حکومت اسلامی در ایران که همانا مذهب شیعهی پیرو ولایت فقیه است.
این ایدئولوژی جایگاهی برای ملیت بر طبق تعاریفی که هم اکنون در جهان شناخته شدهاند یا ملیتها در ایران خود را با آن تعریف میکنند، قائل نشده است، بلکه همگی امت اسلام را تشکیل میدهند و رسالت مذهبی آنان این است که در راستای پیشبرد تعلیمات و رهنمودهای اسلام بطور یکپارچه تلاش کنند.
بر اساس این رهنمودها، افراد و گروههایی که در ایران با مطرح نمودن مسألهی «ملت» خواستار حقوقی میگردند، از رهنمودهای اسلام منحرف شدهاند، زیرا خواستهای آنان سبب بروز مشکلات و اختلافاتی در درون امت اسلامی شده و لذا سزاوار کیفر و مجازات تلقی میشوند. متهم ساختن احزاب و فعالان عرصهی مطالبهی حقوق ملیتهای ایران به ضدیت با انقلاب، مزدوری برای دشمنان اسلام از قبیل اسرائیل و آمریکا، تجزیهطلبی و در نهایت تحمیل مجازاتهای سنگینی همانند اعدام و حبسهای طویلالمدت نیز در همین راستا انجام میگیرد.
در این حکومت تغییر مهرههای رژیم از قبیل رئیسجمهور نمیتواند تغییری در این عقاید و باورها ایجاد نماید که در عمل منجر به بهرسمیت شناختن ملیتهای مختلف ایران و تأمین حقوق آنان گردد، این نیز خود معلول دو عامل اصلی است:
1ـ کسی که به عنوان رئیسجمهور تعیین میگردد، همواره یکی از مهرههای شناخته شدهی وفادار به رژیم و عقاید و باورهای آن بوده و جدا از رژیم نیست، از همین رو، به عنوان یک وظیفهی دینی و اداری، مطیع همان رهنمودها و سیاستهایی خواهد بود که رهبر مذهبی رژیم به وی محول نموده است.
2- اگر اینگونه فرض کنیم که چنین فردی، نظرات متفاوتی نیز داشته باشد، این صلاحیت به او داده نشده که در راستای سیاستها و رهنمودهایی گام بردارد که با تعلیماتی که به او داده شده است، متفاوت باشد.
به همین دلیل، امید بستن به اینکه با آمدن روحانی یا کسانی دیگر در این حکومت، تغییراتی بنیادین در رابطه با این مسأله در حاکمیت جمهوری اسلامی بدون وجود یک اهرم فشار نیرومند روی خواهند داد، تنها توهمی بیش نیست و بر اساس هیچ منطقی استوار نیست.
اما رژیم از آغاز تاکنون برای ایجاد شک و شبهه و فریب افکار عمومی، هر زمان که لازم بداند به ظاهر برخی مباحث را در چهارچوب خواستهها و حقوق ملیتها درحد نازلی مطرح مینماید همانند آنچه که در مادهی ١٥ قانون اساسی، حق آموزش زبان ملیتها رسماً آمده است، اما در مدت بیشتر از ٣٠ سال حکومت خویش، هیچ اقدامی در راستای جامهی عمل پوشاندن به این ماده انجام نداده است، یا روحانی در زمان تبلیغات انتخاباتی خویش برای احراز پست ریاستجمهوری، به منظور جلب نظر ملیتها وعدههایی را در این رابطه منتشر ساخت و علی یونسی یکی از وزرای پیشین اطلاعات را به عنوان دستیار ویژهی خویش در امور مربوط به ملیتها و اقلیتهای آئینی تعیین نمود، اما در عمل نه تنها هیچ گامی در راستای تأمین حقوق ملیتها و رفع تبعیضات مذهبی در ایران برنداشته است، بلکه از هنگام روی کار آمدن وی فعالان حقوق ملیتها و مذاهب مختلف در ایران با فشارها و تضییقات بیشتری روبرو شدهاند.
در اینجا این پرسش مطرح میشود که با چنین تحلیلی، راهچارهی رسیدن به حقوق برابر و آزادی ملیتهای ایران چیست؟
پاسخ ما، اعمال فشار ملیتهای تحت ستم و تمامی آزادیخواهان ایران بر رژیم به صورت متحد و یکپارچه در داخل و حمایت و پشتیبانی بینالمللی در خارج است، فشاری که رژیم را در خطر سرنگونی قرار دهد، زیرا زانو زدن رژیم در برابر تحمیل تحریمهای اقتصادی از سوی غرب و گردن نهادن آن به خواستهای آنان در رابطه با غنیسازی اورانیوم زمانی به نتیجه رسید که ادامهی تحریمها، اقتصاد کشور را دچار چنان وضعیت وخیمی نمود که رژیم دریافت که بیش از این توان مقاومت ندارد و اقتصاد آن به سرعت در حال فروپاشی است و در چنین حالتی خطر سرنگونی رژیم احساس میشود.
بدون تردید برای پیشگیری از نقض حقوق ملیتها و آزادیهای مردم و همچنین پیشگیری از تمامی اقدامات تروریستی و رعبانگیز رژیم در منطقه نیز اعمال فشارهایی اینچنینی از داخل و خارج ضرورت دارد، در این رابطه کشور سوئیس به عنوان یک کشور بیطرف که در جامعهی بینالمللی نقش مهمی درحل مسائل و مشکلات بینالمللی ایفا میکند، میتواند در راستای حل مسألهی ملیتهای ایران نقش مثبتی همانند نمونهی برگزاری کنفرانسی بینالمللی برای بحث و گفتگو در این زمینه از سوی وزارت امور خارجهی کشور سوئیس ایفا نماید، به ویژه که این کشور از طریق اجرای نوعی از فدرالیسم که توانسته است حقوق برابر را برای همهی طرفها تأمین نماید، از تجربهی موفقی در حل مسألهی ملیتهای مختلف تشکیلدهندهی جمعیت سوئیس برخوردار است.
در پایان لازم میدانم که مراتب سپاس و قدردانی خویش را از جناب آقای «کارلو سوماروگا، رئیس کمیسیون روابط خارجی پارلمان سوئیس و ریاست مشترک گروه پارلمانترهای سوئیسی دوست ملت کرد» و «جمعیت حقوق بشر کردستان ایران ـ ژنو» ابراز نمایم که زحمت برگزاری این پانل را بر عهده گرفتند.
از شما دوستان حاضر در سمینار نیز سپاسگزارم