کریم پرویزی
روزهای آغازین اردیبهشت ١٣٩٧ همزمان بود با نبش قبری تاریخی، کە دوبارە بە تحریک رگەهای تاریخ و گزشتە جغرافیایی بە نام ایران و ملتهایی کە در این جغرافیا میزیند، پرداخت.
ماجرا از این قرار بود کە سازمانهای زیارتی و فرهنگی و گردشگری جمهوری اسلامی، بەاصطلاح بە توسعە و مرمت و بازسازی حریم عبدالعظیم پرداختەاند و و در این میان بخشی از گورستان قدیمی ری زیرو رو شدە و قبری متفاوت نبش شدە و نعشی از آن بیرون میزند کە بە سرعت خبر سربرآوردنش در ایران و جهان منتشر میشود: رضاخان میرپنج دوبارە بر روی زمین ظاهر شد!
آیا این نعش بالواقع متعلق بە رضاخان بودە یا نە؟ و چە برسر نعش مزبور آوردەاند ، چندان اهمیتی ندارد در مقابل موضعگیریهایی کە گروههای متفاوت ابراز داشتند و گاها منویات درونی بعضیها آشکارتر شد.
اینکە نوە رضاخان پیامی دادە و درمورد جنازە پدربزرگش سخنی گفتە، در حد مسائل خانوادگی قابل اغماض است، اما دراین میان با حضور دوبارە رضاخان بر روی زمین، تارهای تاریخی ناخوداگاە فاشیستی کسانی تحریک شد کە تا یک روز قبل از آن، بر دمکراسی غربی نیز ایراد میگرفتند و خود را دمکراتتر از اروپا و آمریکایی کە بر سر سفرەشان نشستەاند میخواندند.
سربرآوردن نعش پدر فاشیسم، عدەای را بە چرخش واداشت کە تا دیروز از دمکراتیزاسیون ایران و برقراری حکومتی سوسیالیستی و یا عادلانە سخن میراندند، اما با دیدن این مومیایی با عظمت، آن رگەی فاشیستیشان تحریک شد و رضاخان قلدر را نماد تجدد و امنیت و بە ارمغان آورندە اتحاد و یکپارچگی ایران و مانع اصلی سر راه تجزیەطلبان خبیث! میخوانند! حتی کسانی هم هستند کە با بیشرمی رضاخان را رهبر اقتدارگرا، باابهت و کاریزماتیک نامیدە و میگویند مدارای او در برابر مخالفانش به راستی تحسینبرانگیز است!
حکومت فاشیستی مذهبی جمهوری اسلامی در این چهار دهە چنان جنایاتی خلق نمودە کە رضاخان هم از انجامشان عاجز بود و این مسئلە موجب شدە کە مردم نیز بەخاطر ستمگریهای این رژیم، شعار بدهند کە رژیم روی رضاخان را سپید کردە است، اما فاشیسم پنهان در وجود بعضی کسان و جریانات سیاسی، شعارها مردم معترض را وارونە متوجە شدە و ظهور ناگهانی نعش رضاخان را فرصتی دیدەاند تا از ترس تقسیم قدرت و حاکمیت در ایران، بە توهمات و افسانەهای خود ساختە متوسل شوند.
رضاخان اگر برای فاشیستهایی کە ممالک محروصە قاجاریە را برایشان بە کشور ایران تبدیل نمود، مورد افتخار و مباهات است، برای بیش از ٦٠٪ جمعیت این کشور یعنی ملتهایی کە در این جغرافیای تغییرنام دادە شدە زندگی میکنند، پدر سرکوب و توحش و کشتار و اسلحە دست فاشیسم برای نابودی فرهنگ و تاریخ و ملتهای گوناگون در این سرزمین بودە و سر برآوردنش از گور تاریخیش، نە مایەی خۆشحالی کە یادآور تمامی کشتارهای صد سال اخیر برای تبدیل ممالک محروصە بە کشوری تک ملتی و تمسخر ملتهای دیگر تحت عنوان خردە فرهنگهای ایران است.
برای ترکمنها و بلوچ و بختیاریها و اعراب خوزستان ... رضاخان میرپنج، نە شاه مقتدر و بە ارمغان آورندە تجدد و نظم، کە عامل دست استعمار و حامل تفکر کشتار و چکمە نظامیان سرکوبگر است. برای کورد و کوردستان رضاخان، قاتل سمکو، پدر ناسیونالیسم نوین کورد و اشغالگر کوردستان و سرکوبگر فرهنگ و زبان و تمدن کوردی میباشد.
بهتر است کە این نعش و و نعشهایی مشابه و نیز خود تفکر فاشیستی برای همیشە در جایی پنهان مدفون باشد، وگرنە سر برآوردن دوبارە فاشیسم، اثری از ایران واحد باقی نخواهد گذاشت.
روزهای آغازین اردیبهشت ١٣٩٧ همزمان بود با نبش قبری تاریخی، کە دوبارە بە تحریک رگەهای تاریخ و گزشتە جغرافیایی بە نام ایران و ملتهایی کە در این جغرافیا میزیند، پرداخت.
ماجرا از این قرار بود کە سازمانهای زیارتی و فرهنگی و گردشگری جمهوری اسلامی، بەاصطلاح بە توسعە و مرمت و بازسازی حریم عبدالعظیم پرداختەاند و و در این میان بخشی از گورستان قدیمی ری زیرو رو شدە و قبری متفاوت نبش شدە و نعشی از آن بیرون میزند کە بە سرعت خبر سربرآوردنش در ایران و جهان منتشر میشود: رضاخان میرپنج دوبارە بر روی زمین ظاهر شد!
آیا این نعش بالواقع متعلق بە رضاخان بودە یا نە؟ و چە برسر نعش مزبور آوردەاند ، چندان اهمیتی ندارد در مقابل موضعگیریهایی کە گروههای متفاوت ابراز داشتند و گاها منویات درونی بعضیها آشکارتر شد.
اینکە نوە رضاخان پیامی دادە و درمورد جنازە پدربزرگش سخنی گفتە، در حد مسائل خانوادگی قابل اغماض است، اما دراین میان با حضور دوبارە رضاخان بر روی زمین، تارهای تاریخی ناخوداگاە فاشیستی کسانی تحریک شد کە تا یک روز قبل از آن، بر دمکراسی غربی نیز ایراد میگرفتند و خود را دمکراتتر از اروپا و آمریکایی کە بر سر سفرەشان نشستەاند میخواندند.
سربرآوردن نعش پدر فاشیسم، عدەای را بە چرخش واداشت کە تا دیروز از دمکراتیزاسیون ایران و برقراری حکومتی سوسیالیستی و یا عادلانە سخن میراندند، اما با دیدن این مومیایی با عظمت، آن رگەی فاشیستیشان تحریک شد و رضاخان قلدر را نماد تجدد و امنیت و بە ارمغان آورندە اتحاد و یکپارچگی ایران و مانع اصلی سر راه تجزیەطلبان خبیث! میخوانند! حتی کسانی هم هستند کە با بیشرمی رضاخان را رهبر اقتدارگرا، باابهت و کاریزماتیک نامیدە و میگویند مدارای او در برابر مخالفانش به راستی تحسینبرانگیز است!
حکومت فاشیستی مذهبی جمهوری اسلامی در این چهار دهە چنان جنایاتی خلق نمودە کە رضاخان هم از انجامشان عاجز بود و این مسئلە موجب شدە کە مردم نیز بەخاطر ستمگریهای این رژیم، شعار بدهند کە رژیم روی رضاخان را سپید کردە است، اما فاشیسم پنهان در وجود بعضی کسان و جریانات سیاسی، شعارها مردم معترض را وارونە متوجە شدە و ظهور ناگهانی نعش رضاخان را فرصتی دیدەاند تا از ترس تقسیم قدرت و حاکمیت در ایران، بە توهمات و افسانەهای خود ساختە متوسل شوند.
رضاخان اگر برای فاشیستهایی کە ممالک محروصە قاجاریە را برایشان بە کشور ایران تبدیل نمود، مورد افتخار و مباهات است، برای بیش از ٦٠٪ جمعیت این کشور یعنی ملتهایی کە در این جغرافیای تغییرنام دادە شدە زندگی میکنند، پدر سرکوب و توحش و کشتار و اسلحە دست فاشیسم برای نابودی فرهنگ و تاریخ و ملتهای گوناگون در این سرزمین بودە و سر برآوردنش از گور تاریخیش، نە مایەی خۆشحالی کە یادآور تمامی کشتارهای صد سال اخیر برای تبدیل ممالک محروصە بە کشوری تک ملتی و تمسخر ملتهای دیگر تحت عنوان خردە فرهنگهای ایران است.
برای ترکمنها و بلوچ و بختیاریها و اعراب خوزستان ... رضاخان میرپنج، نە شاه مقتدر و بە ارمغان آورندە تجدد و نظم، کە عامل دست استعمار و حامل تفکر کشتار و چکمە نظامیان سرکوبگر است. برای کورد و کوردستان رضاخان، قاتل سمکو، پدر ناسیونالیسم نوین کورد و اشغالگر کوردستان و سرکوبگر فرهنگ و زبان و تمدن کوردی میباشد.
بهتر است کە این نعش و و نعشهایی مشابه و نیز خود تفکر فاشیستی برای همیشە در جایی پنهان مدفون باشد، وگرنە سر برآوردن دوبارە فاشیسم، اثری از ایران واحد باقی نخواهد گذاشت.