زمان فیلی
انسآنهایی بر این کرهی خاکی وجود دارند که از همه چیز برخوردار هستند اما خود از آن همواره بیبهره بوده و تاکنون هستند. اغراق نیست گر گفته شود که هم سنِ تاریخ هستند، چنانچه جایشان نه در آن میشود به بزرگی و نه هرگز از این بودنشان برای خود به نوایی رسیدهاند. رواقِ منازلشان همواره باز و نانشان را با دیگران همیشه تقسیم کردهاند و مادامیبه کیفیت و انصاف، آنها را مینگری فراتر از یک سرو گردن در امورِ مختلف از مردمانِ جهان بالاتر هستند، البته نه به عنوان برتری نژادی و واژههای دیگری که امروزه به جهت رشد ادبیات سیاسی مد شده، بلکه به دلیل فضیلتهای اخلاقی و ذاتیِ نشات گرفته از شاخصههای فرهنگی که در میان آنها با هر لهجهای وجود داشته و دارد و این مهم در عصر نوین آن را با عناوین برابری و حقوق بشر میشناسند.
خصیصهی فرهنگی این مردمان رقص و پوشش رنگی و شاد، کار و مبارزه و عشق و احترام متقابل میباشد که هر کدام از تعریفخاصی در راستای حقوقمدنی - اجتماعی داراست. رقصشان نمادبرابری و همبستگیست، یک زن و یک مرد در کنار هم و دست در دست یکدیگر همواره مبیناین امر است و لباسهایشان از سرزندگی و شادی و طبیعت حاکیست.
سختکوشی جز لاینفکآنهاست برای یک زندگی شرافتمندانه در مبارزهای جوانمردانه که در ذات آنهاست. عشق و احترام ویژگیبرجستهی این مردم است و کسانیکه با آنها ابتداییترین مراوده را داشته بر این امر صحه میگذارند. در هیچ جای ادبیات دنیا نخواهید دید که شعر و ادب و آوازش در ستایشزنان تا این حد جاری و ساری باشد که بیگمان نشان از احترامیست که برای آن نیم دیگر خود قائل هستند بسان الههی آفرینش، که حتی دوشادوش هم در سختیها و شادیها همراه یکدیگر میباشند.
باری، حتما با این توضیحات کوتاه باید متوجه شده باشید از چه کسانی سخن رفت، اینها مردمان کورد هستند که با تمامِ خصوصیاتِ حقیقیِ درخور یک انسان متجدد، تا بوده و بوده ظلم و تحقیری نبوده که از جوانب گوناگون به آنها روا نداشته باشند، بدون اینکه آنها در تاریخِ وجودیشان به کسی ستم و آزاری روا داشته باشند. حلقهای گمشده که خودِ کوردها هم از آن حیرتزده و از چراییِ آن درمانده شدهاند که به چه جرمی؟
چنانچه نه خاک، بلکه خانههایشان را نیز حق آنها نمیدانند و همواره در رنجی مضاعف توسط حاکمانسیاسی قرار گرفتهاند تا آنجا که در صدد نسلکشی آنها نیز برآمدهاند. برای دریافت رفتارهای ضدانسانی علیه کوردها نیازی به نقب زدن تاریخ نیست، تنها کافیست سه دههی اخیر تا کنون را سرانگشتی ورق زنید تا مشاهده کنید با این مردم صادق چهها نرفته است، از ترور رهبران سیاسی، تا زندهبگوری کودکان، تا شیمیایی و انفال در بودنآنها یافت میشود، اما هنوز مرهمی بر این دردهای گرانجانِ کوردستان پیدا نشده است تا بیپناهترین مردمان دنیا در کنارِ مظلومیتشان نام گیرند.
اما گویا زندگی دراماتیک کورد و کوردستان سر پایان نمیخواهد داشته باشد، چنانکه این روزها در انظار مجامع جهانی، آنان را در عفرین به خاک و خون میکشند و خان عثمانی بر اجسادشان سرود شادمانی خوانده و ابراز قدرت مینماید، در حالی همین دلاوران کورد بودند که در صفنخست شکست ادبار و سیاهی سرداران سپاه اسلام حضور داشتند. اینسوتر خلیفهی تهران هم مردم زلزلهزدهی کورد را در قحطسالی و فقر قرار داده و کرکوک را به میدانی برای حذف کوردها توسط دستهای دیگر از سپاهیانِ اسلام مبدل کرده است. به راستی چه ظلمی بالاتر از این که مردمانی با معیارهای اصیل انسانی به جای حقِ داشتنِ یک زندگی نرمال، برای چگونه مردن آنها را در زندان زورِ تمامیتخواهی و عقده قرار دادهاند، آنچنان مرگ در سرپلذهاب بسیار تلختر از عفرین دیده میشود، گرچه حلبچه نماد پایداری کوردستان است و کورد هر بار بسان ققنوس از خاکسترخود برخواسته و باز خواهد برخاست. (کهس نهلی کورد مردوه، کورد زیندوه)
محتویات این مقالە منعکس کننده دیدگاه و نظرات وبسایت کوردستانمیدیا نمیباشد.
انسآنهایی بر این کرهی خاکی وجود دارند که از همه چیز برخوردار هستند اما خود از آن همواره بیبهره بوده و تاکنون هستند. اغراق نیست گر گفته شود که هم سنِ تاریخ هستند، چنانچه جایشان نه در آن میشود به بزرگی و نه هرگز از این بودنشان برای خود به نوایی رسیدهاند. رواقِ منازلشان همواره باز و نانشان را با دیگران همیشه تقسیم کردهاند و مادامیبه کیفیت و انصاف، آنها را مینگری فراتر از یک سرو گردن در امورِ مختلف از مردمانِ جهان بالاتر هستند، البته نه به عنوان برتری نژادی و واژههای دیگری که امروزه به جهت رشد ادبیات سیاسی مد شده، بلکه به دلیل فضیلتهای اخلاقی و ذاتیِ نشات گرفته از شاخصههای فرهنگی که در میان آنها با هر لهجهای وجود داشته و دارد و این مهم در عصر نوین آن را با عناوین برابری و حقوق بشر میشناسند.
خصیصهی فرهنگی این مردمان رقص و پوشش رنگی و شاد، کار و مبارزه و عشق و احترام متقابل میباشد که هر کدام از تعریفخاصی در راستای حقوقمدنی - اجتماعی داراست. رقصشان نمادبرابری و همبستگیست، یک زن و یک مرد در کنار هم و دست در دست یکدیگر همواره مبیناین امر است و لباسهایشان از سرزندگی و شادی و طبیعت حاکیست.
سختکوشی جز لاینفکآنهاست برای یک زندگی شرافتمندانه در مبارزهای جوانمردانه که در ذات آنهاست. عشق و احترام ویژگیبرجستهی این مردم است و کسانیکه با آنها ابتداییترین مراوده را داشته بر این امر صحه میگذارند. در هیچ جای ادبیات دنیا نخواهید دید که شعر و ادب و آوازش در ستایشزنان تا این حد جاری و ساری باشد که بیگمان نشان از احترامیست که برای آن نیم دیگر خود قائل هستند بسان الههی آفرینش، که حتی دوشادوش هم در سختیها و شادیها همراه یکدیگر میباشند.
باری، حتما با این توضیحات کوتاه باید متوجه شده باشید از چه کسانی سخن رفت، اینها مردمان کورد هستند که با تمامِ خصوصیاتِ حقیقیِ درخور یک انسان متجدد، تا بوده و بوده ظلم و تحقیری نبوده که از جوانب گوناگون به آنها روا نداشته باشند، بدون اینکه آنها در تاریخِ وجودیشان به کسی ستم و آزاری روا داشته باشند. حلقهای گمشده که خودِ کوردها هم از آن حیرتزده و از چراییِ آن درمانده شدهاند که به چه جرمی؟
چنانچه نه خاک، بلکه خانههایشان را نیز حق آنها نمیدانند و همواره در رنجی مضاعف توسط حاکمانسیاسی قرار گرفتهاند تا آنجا که در صدد نسلکشی آنها نیز برآمدهاند. برای دریافت رفتارهای ضدانسانی علیه کوردها نیازی به نقب زدن تاریخ نیست، تنها کافیست سه دههی اخیر تا کنون را سرانگشتی ورق زنید تا مشاهده کنید با این مردم صادق چهها نرفته است، از ترور رهبران سیاسی، تا زندهبگوری کودکان، تا شیمیایی و انفال در بودنآنها یافت میشود، اما هنوز مرهمی بر این دردهای گرانجانِ کوردستان پیدا نشده است تا بیپناهترین مردمان دنیا در کنارِ مظلومیتشان نام گیرند.
اما گویا زندگی دراماتیک کورد و کوردستان سر پایان نمیخواهد داشته باشد، چنانکه این روزها در انظار مجامع جهانی، آنان را در عفرین به خاک و خون میکشند و خان عثمانی بر اجسادشان سرود شادمانی خوانده و ابراز قدرت مینماید، در حالی همین دلاوران کورد بودند که در صفنخست شکست ادبار و سیاهی سرداران سپاه اسلام حضور داشتند. اینسوتر خلیفهی تهران هم مردم زلزلهزدهی کورد را در قحطسالی و فقر قرار داده و کرکوک را به میدانی برای حذف کوردها توسط دستهای دیگر از سپاهیانِ اسلام مبدل کرده است. به راستی چه ظلمی بالاتر از این که مردمانی با معیارهای اصیل انسانی به جای حقِ داشتنِ یک زندگی نرمال، برای چگونه مردن آنها را در زندان زورِ تمامیتخواهی و عقده قرار دادهاند، آنچنان مرگ در سرپلذهاب بسیار تلختر از عفرین دیده میشود، گرچه حلبچه نماد پایداری کوردستان است و کورد هر بار بسان ققنوس از خاکسترخود برخواسته و باز خواهد برخاست. (کهس نهلی کورد مردوه، کورد زیندوه)
محتویات این مقالە منعکس کننده دیدگاه و نظرات وبسایت کوردستانمیدیا نمیباشد.