کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

کوه بودید روی شانه‌ی من

14:08 - 26 بهمن 1396

علیرضا سلیمانی

کوه بودید روی شانه‌ی من
عاقبت سنگ کوبتان بودم
لحظه ی شاعرانه می خواهید؟
ابر سرخ غروبتان بودم
شاخه هایم شکست و با این حال
لانه ی دارکوبتان بودم
نصف شب باد زوزه می آورد
سایه ی میخ کوبتان بودم
مثل زهوار کهنه ی یک در
داخل چارچوبتان بودم
بعد خواندید بیت بیتم را
ژلوفن های خوبتان بودم

یک نفر پشت میکروفن فرمود:...
رمه‌ها ناگهان فقید شدند
انقلابی که کارگر را کرد
وعده‌ها داد که وعید شدند
فحش دادند و بعد هم رفتند
پشت ساندیس ها شهید شدند
عده ای با کلاه و با کروات
علت مرده را مزید شدند
دوستانی که درد می خوردند
نصف شب بود ناپدید شدند
عده‌ای سینه می زدند و قمه
بعد هم لشکر یزید شدند

لاشه‌ی تکه پاره من بودم
کرکس بو گرفته یار شما
سالیان دراز پوشیده
شیشه ی خانه ام غبار شما
چشم‌های مرا در آورده
از جلو و عقب فشار شما
خنده دار است هرکسی را که
نشده روز و شب دچار شما
من شنیدم خدا هزاران سال
زنده بوده به اختیار شما
اول قصه ها برادر بود
سگ زرد و شغال هار شما

زندگی شکل دیگری هم داشت
خوک بودن و داد را کردن
تاول دست کارگر بودن
التماس پماد را کردن
داخل تاکسی دربستی
با کسی انتقاد را کردن
شیشه بودن گره شدن با مشت
هوس اتحاد را کردن
با سرنگ پر از نمی دانم
رگ تر از انسداد را کردن
گریه کردیم و توی قبرستان
سهم مان چیز توی پوشک بود
آنچه از بچگی به ما دادند
هیجده مرتبه فقط شک بود
خواب چندین فرشته را دیدم
روی شلوار هایشان لک بود
خون نسلی که مرده از طاعون
توی ساندیس های کوچک بود
درد صد ها قناری غمگین
در قفس هایمان فقط حک بود
هر چه ما روی کاغذ آوردیم
تکه های جدید موشک بود