کریم پرویزی
اعمال و حرکات در دنیای واقعی و محسوس، همە نقطە آغاز و پایانی دارند؛ بە این معنا کە هر حرکت و اعمالی را میتوان در خانە اتفاقاتی موقتی خواند کە وابستە بە زمان هستند و با گذشت زمان، آن اتفاق یا تغییر میکند و یا بە اتمام میرسد و دیگر وجودش احساس نمیشود.
اما برای گذار از تله زمان و گاه، راهی وجود دارد، آن هم، تینیدهشدن در جهان ذهن و اندیشە یا جهان فاقد زمان است. در دنیای عقل یا دنیای اندیشە و تعقل، دیگر پارامتری بە نام زمان هیچ تاثیر ندارد، بلکە همگونی و اینهمانی با پارامترهای سلولهای مغز و تفکر انسانها است کە نقش موثر دارد. در حقیقت شباهت و اینهمانی جایگزین زمان شدە و در آنجا هر شخص آنچە را کە با افکارش آشنا باشد را دریافت میکند و موجب تولد دوبارە اندیشە و فکر میشود.
در جامعە انسانی و در کوردستان نیز، هر شخصی روزانە و سالانە هزاران کنش را انجام میدهد و با کسان دیگر ارتباط میگیرد کە اکثریت این اعمال موقت و زمانمند هستند، بە این معنا کە وابستە بە زمان هستند و با گذر زمان، تاثیراتشان تمام شدە و در حقیقت آن اتفاق میمیرد.
در بسیاری موارد رخ دادە است کە در جامعە، شخصی در پی رویدادی، حتی گاه به عمد نیز جانش را بگیرند و نهاد قضایی، برای برقراری تعادل و توازن و اجرای عدالت حکمی سنگین و حتی اعدام را برای شخص جانی صادر میکند، تا بلکە معادلە مرگ و زندگی متعادل بمانند و جامعە احساس آرامش و راحتی بکند کە همە چیز دوبارە در جایگاە خود قرار دارد و زندگی روال عادی خود را طی میکند.
اما برخی افراد هستند کە زندگی و مرگشان از وابستگی بە زمان گذار کردە و فاکتور فکر و اندیشە را نمایانگرند. در حقیقت عملی را انجام میدهند کە بر فکر و اندیشە دیگران همچون حکاكی بر روی تختە سنگها، ماندگار بودهو بە عنوان پارامتری همراستا با آرمان و آرزوها متجلی میشوند. این رویداد از اتفاقی عادی عبور كردهو جامه زمان را دریدە و در جهان تعقل بە فاعلی هشیار مبدل میشود.
آن دستە از انسانها، آنهایی هستند کە در زندگی پیشمرگەاند و در نهایت پایان زندگیشان، سرآغازی دوبارە خواهد بود. با مرگشان، شهیدی خواهند بود کە همە مرزهای موقتی و زمانمندی را در نوردیدە و جاودانە خواهند ماند.
در اینجا دیگر برای انتقام خون شهید نە کشتن شخصی بلکە با کشتن دها کس نیز نمیتوان توازن و تعادل زمان و زندگی را برقرار و عبای گاهمندی را بر سر آن ویداد تحمیل کرد، چراکە شهید ، مقتولی نیست کە در نتیجە حادثەای جانش را از است دادە باشد، بلکە مرگ یک شهید، بە معنای هشیاری و برکندن لباس زمان و پوشیدن لباس مبدل شدن به الگو و رسیدن بە اوج آرمانخواهی است. مرگ شهید همە فاکتورهای زمان و محسوسات موقتی را پشت سر گذاشتە و در سرزمین جاودانگیها آواز زیستن و فراخوان تدوام راهش را سر میدهد.
بدینسان شهید جاودانه است و در میهن باور و اندیشە، رهبر است.